ثمره فؤاد فاطمه (س)

الگوی اساسی زندگی انسان مسلمان، چهارده معصوم هستند. دین در شخصیت چهارده معصوم عظیم‌الشأن اسلام تبلور یافته است به طوری که هرگاه در مقطعی به بم‌بست رسیدیم، راه خروج از این استیصال در سیره و زندگانی ائمه(ع) دیده می‌شود. همان‌گونه که امام حسین(ع) به مثابه چراغ هدایت و کشتی نجات هستند، شیوه زندگی سایر معصومین نیز چنین کارکردی در سبک زندگی ما دارد. بر این اساس، دفتر زندگی انسان مؤمن 14 فصل دارد؛ زندگی ما، گاهی نبوی، علوی، فاطمی، حسنی، حسینی، سجادی، باقری، جعفری، موسوی، رضوی، تقوی، نقوی، عسگری و گاهی نیز مهدوی است. مبادا دهه‌ها برای ولادت و عزاداری بیاید و بگذرد و ما تنها به عرض تبریک و تسلیت بسنده کرده و آن حظ اصلی را از ایشان در سبک زندگی خود نبرده باشیم.

چگونه حسن(ع) و حسین(ع) و زینب(س) محصول فؤاد مادرشان می‌شوند؟

درباره‌ی وجود نازنین حضرت زهرا(س) فرموده‌اند: «حسن(ع) و حسین(ع) ثمره‌ی فؤاد فاطمه(س) هستند.» پهنه‌ی وجود انسان همچون یک پیازی‌ست که دارای 4 لایه است: (پیاز، آیت و نشانی لایه‌های ساحت وجود انسان است.)

  1. لایه‌ی روئین آن «صدر» است؛ محل فرح و حزن که حیوان نیز مشابه آن را دارا است. انسان با این لایه‌ی وجودش خوشحال یا غمگین می‌شود؛ در فارسی می‌گوییم دلتنگ یا دلگشا می‌شویم. دچار خوف و نگرانی شده یا احساس امنیت می‌کند. این لایه انشراح پیدا می‌کند یا گاهی دچار ضیق می‌شود؛ به رسول جلیل‌القدر اسلام(ص) فرمود: «أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ»[1] آیا برای تو شرح صدر اعطا نکردیم؟ اما موسی کلیم(ص) فراخی آن را درخواست می‌کند: «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي»[2]
  2. لایه بعدی، شغاف است. محل حب و بغض و خشم و شهوت. شغاف، یک واژه در قرآن کریم است که ریشه‌ی آن در زبان آرامی و عبری است. در قرآن کریم آمده است: «قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا»[3] عشق یوسف، دل زلیخا را ربود. ما با شغاف، عشق می‌ورزیم یا نسبت به پدیده‌ای نفرت داریم. در فارسی می‌گوییم: دلش را برد. آن‌چه که دلبری می‌کند، شغاف ما را می‌رباید. انسان (از جنس اُنس‌گیرنده) در این لایه از وجودش انسان می‌شود؛ چون علاقه‌مندی و اُنس‌گیری در این لایه است که حیوان نیز واجد آن است. همچنین تولی و تبری، با این لایه از وجود انسان انجام می‌شود؛ به این صورت که وقتی انسان به چیزی یا کسی حب بورزد، آن چیز بر او ولایت پیدا می‌کند و اگر نسبت به چیزی یا کسی بغض بورزد، از آن اعلام برائت می‌کند. انسان در شغاف خود یا دچار حمیت است یا سکنیت می‌یابد. (حکمت ازدواج در قرآن، ایجاد سکنیت است. که خشم و شهوت انسان با آن به آرامش بدل می‌شود.)
  3. لایه‌ی بعد، قلب و محل انقلاب در وجود انسان است. اگر در اتاقی تاریک، کلید برق را فشار دهیم، یکباره در همه‌ی اتاق نور پخش شده، پس انقلاب نور می‌شود. جزئی از وجود ما هم منقلب و دگرگون می‌شود، انسان در این لایه از وجود خود منقلب می‌شود. قلب، یا مریض است یا سلیم؛ که در مورد ابراهیم(ع) فرمود او دارای قلب سلیم است[4]؛ انسانی که زود گریه‌اش می‌گیرد، دارای قلب منیب است؛ در مقابل، برخی نیز دارای قلب قسی هستند، در اصطلاح، دلشان چون سنگ می‌شود. رعب و وحشتی که همه‌ی وجود انسان را دربرمی‌گیرد، در این لایه است. در مقابل، اینکه می‌گوییم «بند دلش محکم شد» در قرآن کریم به «ربط» نامیده شده است؛ خدا در قلول مؤمن ربط ایجاد می‌کند تا رعب سایرین از قلبش رخت بربندد. ایمان، به قلب انسان وارد می‌شود و تعقل نیز در همین لایه است.
  4. هسته‌ی مرکزی پیاز وجود انسان فؤاد است. فؤاد، چشم دل و محل رؤیت حق و باطل است؛ (رؤیت از رؤیا می‌آید. آنچه که انسان در عالم رؤیا می‌بیند، توسط فؤاد او رؤیت می‌شود؛ زمانی که پیامبر اسلام(ص) عروج کرده و به سدرةالمنتهی رفتند، قرآن کریم می‌فرماید: «ما کذب الفؤاد ما را» آنجا فؤاد پیامبر(ص) در آنچه که رؤیت کرد، به او دروغ نگفت. همچنین پیامبری به نام یوسف(ع) بر مبنای آنچه که یک انسان غیرمؤمن در عالم رؤیای خود می‌بیند، طرحی استراتژیک 14 ساله را صادر می‌نماید.)[5] آنچه که در عالم رؤیا دیده می‌شود، بسیار فراتر از آن چیزی‌ست که در عالم عین دیده می‌شود.

چشم دل باز کن که جان بینی

 آنچه نادیدنی‌ست آن بینی

انسان علاوه بر دو چشمی که در سر خود دارد، دارای چشمان دیگری نیز هست؛ چشم عقل، که بصیرت نام دارد و چشم فؤاد که رؤیت می‌کند. حقایق و نادیدنی‌ها را نمی‌توان با چشم سر دید، تنها با چشم دل باید رؤیت کرد. کسی می‌تواند حق و باطل را از هم تشخیص دهد که از حیث معرفتی به لایه چهارم وجودش دست‌یافته باشد.

فؤاد به فرموده‌ی قرآن حکیم، یا فارغ و آزاد است؛ یا همچون خط تلفن اشغال است. (اشتغال به غیر دارد.) یا امکان رؤیت دارد، یا اعمی‌ست؛ به فرموده قرآن کریم، کفار اعمی (کور) هستند.

رؤیت حقیقت در فؤاد، نوعی بیداری به نام یقظه[6] برای انسان رقم می‌زند. تصور ما بر این است که وقتی چهارلایه وجود خود را درنوردیده و به مرحله‌ی رؤیت در فؤاد دست یافتیم، کار ما به نتیجه رسیده است؛ اما امام خمینی(ره) در کتاب جهاد کبیر نوشته‎‌اند: «یقظه اول راه است.» همواره باید مترصد این باشیم که از کوری به بینایی و از خواب به یقظه برسیم. انسان‌ها در کودکی، خواب هستند (در دو لایه صدر و شغاف خود هستند) وحدت تلاش انسان مؤمن باید این باشد که پیاز وجود خود را لایه لایه ورق زده و به مرحله‌ی رؤیت در فؤاد خود برسد زیرا کسانی که فؤادشان خواب، یا کور یا اشغال است، نمی‌توانند حسن(ع) و حسین(ع) و زینب(س) و ام‌کلثوم(س) بپرورانند. فاطمه(س) فؤادی دارند که بیناست و قدرت رؤیت دارد.

نوع وحشتی که در فؤاد انسان ایجاد می‌شود، هواء است که همه‌ی وجود انسان خالی می‌شود؛ در اصطلاح گفته می‌شود: هُری دلم ریخت. در مقابل هواء، فؤاد انسان تثبیت می‌شود.

انسان‌شناسی
انسان‌شناسی

در قرآن کریم سه مرحله ثبات داریم:

  • ثبات قدم: انسان مجاهد، ثبات قدم دارد. «…إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُركُم وَيُثَبِّت أَقدامَكُم»[7] ثبات قدم را در امام راحل(ره) و امام خامنه‌ای در مقابل آمریکا و رژیم صهیونیستی و انحرافاتی داخلی‌ها می‌توانیم ببینیم.
  • ثبات نفس: کسی که از آن بی‌بهره است؛ همواره در آشوب درونی بسر می‌برد؛ حال او از نفسی به نفس دیگر (نفس اماره ، نفس لوامه، نفس مزینه، نفس مسوله، نفس ناطقه) در تغییر است. در اصطلاح گفته می‌شود حالی به حالی است. زود تحت تأثیر قرار گرفته و جوگیر می‌شود. امام راحل(ره) گویی تنها در یک حالت نفس بود.
  • ثبات فؤاد: پیامبر، حریص به مؤمنان است؛ عاشق و شیفته‌ی آن است که مؤمنان به بهشت بروند آنقدر در دعوت، خود را به زحمت می‌اندازد که خدای تعالی به او می‌فرماید:« لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ…»[8] تو خودت را بابت اینکه مردم ایمان نمی‌آورند از بین می‌بری! در جای دیگر می‌فرماید: «کُلاًّ نَقُصُّ عَلَيْکَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَکَ…» [9] می‌دانی چرا ماجراهای انبیاء پیشین را برای تو قصه می‌کنیم؟ ماجرای نوح را که هزار سال دعوت کرد و در نهایت پیروان او به قدر انگشتان دست هم نبود؛ داستان ابراهیم را که در آتش انداختند و ما آتش را بر او سرد کردیم؛ ماجرای موسی(ع) که وقتی به نیل رسید، دریایی مقابل‌شان بود و از پشت سر سپاه فرعون در پی‌شان؛ پیروان او ترسیده بودند، گفت: نترسید، خدای من با من است. قصه‌ی انبیاء پیشین را برای تو بازگو می‌کنیم تا فؤاد تو تثبیت شود. علاوه بر قصص انبیا(ص) قصه‌ی ائمه(ع) و صلحا و شهدا نیز آرامش خاصی به انسان می‌بخشد. وقتی فؤاد انسان تثبیت می‌شود، نفس او به اطمینان و آرامش دست می‌یابد.

اگر می‌خواهیم به فاطمه زهرا(س) تمسک جسته و زندگی ایشان را الگوی خود قرار دهیم، باید از صدر به شغاف و از قلب به فؤاد خود دست یافته و همچون فاطمه(س) دارای یک فؤاد مطمئنه و با ثبات شویم. چنین شخصیتی است که در دفاع از ولی خود امام علی(ع) تزلزل ندارد و می‌تواند سید جوانان اهل بهشت را بپروراند.

استاد حسن عباسی

دزفول – 95/12/1

—————————–

[1] – سوره انشراح – آیه 1

[2] – سوره طه – آیه 25

[3] – سوره یوسف – آیه 30

[4] – ابراهیم(ص) دارای قلب سلیم بود – سوره صافات – آیه 84

[5] – برای مطالعه‌ی بیشتر به جلسه 314 کلبه کرامت با موضوع «نوم و احلام» مراجعه شود.

[6] – زبان عربی در مقابل واژه «بیداری» فارسی، دو لغت داد: «صحوة – یقظه». بیداری، مراحلی دارد. بیداری اسلامی در کشورهای عربی، از جنس صحوت بود، این کشورها هنوز به مرحله‌ی یقظه نرسیده بودند. حتی در رسانه‌ها از آن به الصحوة الإسلامية یاد می‌شد. اما مردم مسلمان ایران در سال 57 به مرحله‌ی یقظه رسیده بودند، لذا بیداری‌شان از نوع یقظه اسلامی است.

[7] – سوره محمد – آیه 7

[8] – سوره شعرا – آیه 3

[9] – سوره هود – آیه 120

درباره یکتا (دبیر بخش خبری پایگاه)

یکتا ؛ دبیر بخش خبری پایگاه هستم و ماموریتم در این پایگاه انتشار اخبار مربوط به استاد حسن عباسی است.