جامعه‌شناسی تغییر

زندگی انسان مؤمن فی حد ذاته زندگی انقلابی‌ست؛ یعنی برنتافتن شرایط عصری خود. یک انقلابی، مأمور به تحول در عصر خود است. به فرموده‌ی شهید آوینی «کسانی که مأمور به تحول در عصر خود هستند، اگر از قواعد عصر خود پیروی کنند، هیچ تحولی رخ نخواهد داد.»[1]پس برای انقلاب و واژگون‌سازی برخی سازوکارهای جامعه، نباید قواعد موجود را بربتابیم.

تحول‌پذیری مهم‌ترین قابلیت موجود زنده است.

پدیده‌ای زنده است که می‌تواند متحول بشود. اگر یک موجود نتواند دگردیسی و تحول یابد، او مرده است. انسانِ زنده تحول‌پذیر است. به فرموده‌ی امام علی(ع): «هرکس دو روزش يكسان باشد، مغبون است…»[2] هر روز از زندگی شرایط و اقتضائات دیگری نسبت به دیروز و فردای خود دارد؛ اگر امروز، هم‌چون دیروز عمل کنیم، دچار خسران و زیان هستیم. تحول، یک گزاره‌ی درونی است. این واژه‌ی عربی معادلی در زبان فارسی ندارد اما نزدیک‌ترین مفهوم به آن «دیگرچونی» است. زمانی که می‌پرسیم: «در چه حالی هستی؟» نزدیک‌ترین پرسش فارسی به آن «چونی؟» است، پاسخ می‌‌دهیم «این‌چنین» یا «آن‌چنان» است. چگونگی حال یک کسی، بیان‌گر تحول درونی اوست. «ذات تحول، درونی بودن آن است.» انسان زمانی زنده است که بتواند حال و احوال خود را مدیریت کند؛ نخست، فهرستی از انگاره‌ها و معیارهایی که بیان‌گر حال خوب یا حال بد هستند را جمع‌آوری کرده به‌گونه‌ای که هر فرد در هر لحظه از شبانه‌روز بتواند حال خود را با آن معیارها ارزیابی کرده و بسنجد. دوم آن‌که احوالِ خود را به حالی نیکو و احسن تبدیل کند.

چونانی که شب و روز رقم می‌خورد، قلب انسان نیز منقلب می‌شود.

امام صادق(ع) در روایتی که آن را به دعای تحویل سال می‌شناسیم[3]، تدبیر شب و روز را از آن خدا می‌دانند. تحول در انسان، همانند چرخش زمین به دور خورشید است به این صورت که قلب انسان، حول نور حقیقت می‌چرخد؛ در این حالت «احسن الحال» زمانی است که نور ایمان، از منشأ خورشید حقیقت به قلب ما تابیده می‌شود و ما در حالت روز به‌سر می‌بریم. زمانی که قلب ما برگشت و پشت به خورشید حقیقت کرد، ظلماتِ شب بر ما حاکم می‌شود در این صورت احوالِ انسان بد است و او در کفر به سر می‌برد.

تدبیر لیل و نهار، آیت انقلاب در قلب است. « یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار… » اگر قلب ما بیمار بود: «في قُلوبِهِم مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا»[4] گویی در شب به سر می‌بریم. ظلمات بر ما چیره می‌شود؛ چشمان‌مان بسته است و چیزی را نمی‌بینیم. اما وقتی مجدداً نور ایمان تابیده می‌شود، چشمان‌مان باز می‌شود و می‌توانیم ببینیم؛ روز بر قلب ما حاکم می‌شود. به این ترتیب معیار حال خوب، یا حال بد در قرآن کریم، نور و ظلمات است.

شکل‌گیری تمدن

تحول کلان جامعه، همانند تحول درون انسان است. مهم‌ترین مسئله در جامعه‌شناسی و علوم اجتماعی مدرن، یافتن عامل تغییر در جامعه است؛ اینکه چه عاملی جامعه را تکان داده و آن را طی مدت زمانی بالنده می‌سازد یا آن‌که چه عاملی، جامعه را منحط یا مضمحل می‌کند. پاسخ به این دو پرسش زمینه‌ی شکل‌گیری مکاتب متعدد در جامعه‌شناسی و تاریخ شده است. مرحوم شریعتی با بررسی جامعه‌شناسی و تاریخ در اندیشه‌ی مدرن، روی‌کردهای اساسی «جامعه‌شناسی تغییر» در برپایی «تمدن» را این‌طور برمی‌شمارد:

روی‌کردهای اساسی جامعه‌شناسی تغییر
روی‌کردهای اساسی جامعه‌شناسی تغییر
  • روی‌کرد اول – تصادف. این مکاتب به تبع نگاه داروینیسم و نیچرالیسم که شکل‌گیری عالم، کائنات، حیات و انسان را تصادفی می‌شناسند، علت اصلی تغییرات اجتماعی را نیز تصادفی می‌دانند. این نگاه در علوم انسانی به داروینیسم سیاسی، داروینیسم اجتماعی، داروینیسم اقتصادی، حقوق طبیعی و… می‌رسند. به تبع چنین روی‌کردی، فروپاشی و انحطاط تمدن‌ها یا بالندگی و ترقی‌شان تصادفی رقم می‌خورد.
  • روی‌کرد دوم – سنت (جبری‌نگری). در این نگاه جامعه به مثابه درختی است که بذر آن کاشته شده، شکل گرفته و در همان حد رشد طبیعی خود بالا آمده و تنومند می‌شود. هرکسی در حیات خود، جزئی از این درخت است و نمی‌تواند تغییر یا دگردیسی خاصی به آن وارد سازد. چنین تلقی به هیستوریسیسم (تاریخی‌نگری) و دترمینیسم (جبری‌نگری) همچنین به متریالیسم (اصالت ماده) نزدیک است. این جبر، خودش عامل ایجاد انقلاب و تحول است؛ لذا در این نگاه، کسی انقلاب نمی‌کند؛ انقلاب‌ها می‌شوند. کسی جامعه را منحط نمی‌کند، بلکه دوره‌ی هر امپراطوری یا تمدنی اگر سر برسد، خود به خود منحط می‌شود.
  • روی‌کرد سوم – شخصیت‌پرستی (اَبَر مرد نیچه‌ای). نگاهی که عامل محرک جامعه را ابر مرد‌ها می‌داند؛ افرادی چون بودا، موسی(ص)، کاسترو، مائو ومواردی دیگر. آمریکا که سودای «ابر قدرت» شدن را در سر می‌پروراند، 60 سال قبل برای تربیت نسل آینده خود انیمیشن «سوپرمن» را ساخت تا القا کند همیشه کسی هست تا جامعه را نجات دهد. از آن زمان تاکنون در انیمیشن‌ها و سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی، همیشه یک ابرمرد یا انسان مافوق و قهرمان حضور دارد که ناگاه سرمی‌رسد و جامعه را نجات می‌دهد. چنین تلقی‌ای که در برخی دیگر از فرهنگ‌ها نیز هست، به فاشیسم می‌انجامد. وجه مشخصه‌ی فاشیسم، آتوریتی ” Authority” است؛ به این معنا که فردی کاریزما و فرهمند می‌آید و ملتی مأیوس و مستأصل را برمی‌آشوبد و به حرکت وا می‌دارد. در این نگاه، عامل انحطاط یا بالندگی جامعه، همین ابر مرد است.

http://dl-abbasi.ir/yekta/1396/Image/Matn/C406-P017.jpg

  • روی‌کرد چهارم – توده. [مردم، توده‌های بی‌شکل و بی‌هدفی هستند که هرمکتبی قصد دارد آنان را به وسیله‌ی الگوهای تجویزی به هدفی نائل کند.] گرچه دموکراسی (رأی اکثریت و توده‌ی مردم) مطرح می‌شود اما مردم تأثیرگذار مستقیم نیستند؛ سه عامل تصادف، سنت، شخصیت باید آنان را برانگیزد. در این روی‌کرد، لیبرالیسم و مارکسیسم، الگوی بورژوا و پرولتاریا را برای شکل‌دهی این توده‌ی منفعل مردمی، تجویز می‌کنند.

از منظر دکتر شریعتی، تمدن با این چهار حوزه شکل می‌گیرد اما بسته به شرایط فرهنگی هر جامعه، این نقش‌ها نوسان می‌یابد. برای جامعه‌ای که از سطح بالای فرهنگی برخوردار است، نقش رهبر کاریزما کمتر می‌شود؛ در مقابل، اگر یک جامعه ضعیف و بدوی بود، نقش محوری «شخصیتِ ابر مرد» در شکل‌گیری تمدن بیش از عوامل دیگر است.

هجرت در جامعه‌شناسی تغییر

در جامعه‌شناسی تغییر از نگاه مدرن، مردم گروه منفعلی هستند که خودشان نقشی ندارند؛ گرچه رأی مردم در دموکراسی مطرح است، اما دیگران باید مردم را شکل دهند. نگاه قرآن کریم مبتنی بر دکترین «اِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرواْ مَا بِآنفُسِهِم»[5] کاملاً برعکس است. «این است و جز این نیست که خداوند تغییر در قومی ایجاد نمی‌کند، مگر این‌که آن‌ها در نفس خود تغییر ایجاد کرده باشند.» نگاه اجتماعی «هجر» چند حوزه‌ی مکمل دارد:

  • ناس/ قوم. وقتی ناس در مجموعه‌ای مجتمع بشوند، به قوم شناخته می‌شوند. اگر قرار است اراده‌ی الهی بر تغییر قوم صورت پذیرد، نخست باید خودشان اراده کرده و تغییر انفسی را در درون خود ایجاد نمایند و مهاجر شوند. مهاجراً الی الله، یعنی از آن‌چه که ماحرم الله است و خداوند حرام کرده، هجرت کنند.
  • ولایت (ولایت الله یا ولایت طاغوت). تغییر انفسی ناس باید رهبری، امامت و ولایت بشود. «ولی» نمی‌تواند یک نفری به عنوان ابر مرد تغییر ایجاد نماید. در صورتی‌که مردم در خود تغییر انفسی بوجود نیاورند، آن فرد اگر نوح نبی(ص) هم باشد 950 سال دعوت می‌کند، اما کسی به او نمی‌گرود. قرآن برای ولایت، دو متغیر دارد؛ اگر ولایت با الله و رسول‌الله و اولوالامر باشد، آن جامعه بالنده می‌شود. اگر ولایت از آن طاغوت باشد، جامعه منحط می‌شود.
  • سنت. هم‌چون قوانین جبری در مخلوقات عالم، بر جامعه نیز شرایطی حاکم است به نام سنت که تبدیل‌بردار و تحویل‌بردار نیست. سنت الهی، لایتغیر است، اما آنان‌که می‌بایست تغییر کنند، مردم هستند. هیچ تغییر و تحولی نمی‌تواند سنت‌های الهی را دگرگون کند. آمریکا با مقام استکباری خود نمی‌تواند سنت الهی را تغییر داده و ربای سازمان‌یافته را از طریق بورس وال استریت، نظام بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول رقم زند؛ اما اگر چنین شد، بلایی که بر سر قوم عاد، ثمود و دیگر اقوام آمده، بر سر او نیز خواهد آمد. سنت الهی ثابت است و ربا، جنگ با خداست؛ آن‌چه که باید تغییر کند، قوم اروپا و آمریکاست که می‌بایست دست از ربا بردارند.
  • صیرورت. هیچ گزاره‌ای تصادفی پدید نمی‌آید. از منظر قرآن کریم، هیچ برگی بدون اراده‌ی خدا روی زمین نمی‌افتد. این اراده‌ی الهی با ملائک که کارگزاران عالم هستند، صورت می‌پذیرد. عالم در صیرورت و تغییر مدام است. در این مسیرِ «شدن» بذری کشت می‌شود و تبدیل به بته، درخت‌چه، درخت کامل جوان و درخت کهنسال می‌شود. جامعه در صیرورت و شدن خود، یا به سمت خداست (الی الله المصیر) یا به سمت جهنم است (بئس المصیر)؛ و همین، عامل بالندگی یا انحطاط اوست.
هجرت در جامعه‌شناسی تغییر
هجرت در جامعه‌شناسی تغییر

اسلام تنها مکتبی است که عامل تغییر را از توده‌ی مردم می‌داند.

خدای متعال کسی چون پیامبر اکرم(ص) که به فرموده‌ی قرآن امی و بی‌سواد بوده را در یک برهوت فکری – فرهنگی هم‌چون عربستان می‌پروراند و آماده می‌سازد تا بعدها کسی نتواند مدعی بشود آن‌چه او می‌داند متأثر از کسی بوده است سپس به او علم لدنی می‌بخشد. پیامبر اسلام(ص) خود می‌فرمایند: «اَدَبَنی ربی فاحسن تأدیبی»[6] رب من مرا به نیکوترین شکل تأدیب کرد. او قرار است به عنوان رسول‌الله، روند ولایتِ الله را به عنوان اسوه‌ی حسنه به‌گونه‌ای جهت‌دهی نماید که بشریت نیز همین مسیر را طی کند. چنین فردی، خود باید مظهر تغییر انفسی باشد؛ لذا سخن او در بعثتش چنین است که: «انی بُعثت لِاُتمم مکارم الاخلاق» مبعوث نشدم مگر برای تتمیم مکارم اخلاق. با هدایت او، مردم می‌باید آماده بشوند تا در اثر تغییر انفسی در خود، خداوند تغییر کلی در حال‌شان بوجود آورد. تاریخ طرح‌ریزی استراتژیک ادیان ابراهیمی و خصوصاً اسلام عزیز ناظر به این روند است که نخست می‌باید تغییر انفسی در اقوام بوجود آید؛ اما کسی که می‌خواهد به عنوان ولی، قومی را یاری کند تا در خود تغییر انفسی بوجود آورده و به امت تبدیل شوند، او خود می‌بایست فرآیند تزکیه را در خودش صورت داده باشد. اگر می‌خواهیم ولیِ اطرافیان خود بشویم، این مهم صرفاً با حرف‌های آکادمیک دانشگاهی یا خواندن قرآن مقدور نیست بلکه باید اسوه‌ی حسنه باشیم همان‌گونه قرآن می‌فرماید وجود نازنین پیامبر عظیم‌‎الشأن اسلام(ص) ابتدا تزکیه و تصفیه شده آن‌گاه برانگیخته شد.

مطالعه‌ی اسلام برای نظام‌سازی اسلامی امری ضروری‌ست

امروز در جامعه‌سازی و نظام‌سازی، ما را گریزی نیست تا با روی‌کردی متفاوت به قرآن کریم، از دل اسلام علوم انسانی درآورده و تبیین کنیم. تا زمانی که علوم انسانی اسلامی تبیین نشود، مشکلات جامعه مرتفع نخواهد شد.

مرحوم شریعتی به عنوان کسی که از 45 سال قبل، دغدغه‌ی آن را داشت تا از دل مفاهیم پایه‌ی قرآنی و روایی، جامعه‌شناسی اسلامی بیرون آورد، در پاسخ کسانی که می‌گفتند وقت حرف زدن تمام شده و دیگر باید عمل کرد، گفته است: «کسانی که معتقدند باید حرف زدن را کنار بگذاریم و عمل کنیم، اشتباه می‌کنند. ما از درد نمی‌گوییم؛ تنها از درد می‌نالیم. کسانی که معتقدند کفایت بحث می‌کند و دیگر لازم نیست حرف بزنیم، هرگاه در طول تاریخ این‌گونه رفتند و عمل کردند، چون نمی‌دانستند چه باید کنند، عمل‌شان بی‌ثمر بوده است.» چنین مسأله‌ای درد امروز ما در جمهوری اسلامی نیز هست.

http://dl-abbasi.ir/yekta/1396/Image/Matn/C406-P009.jpg

 تا به امروز تنها از درد نالیده‌ایم!

غالباً معتقد هستند که دوره‌ی برگزاری کلاس و تبیین و تدقیق کردن تمام شده و آن‌چه در قرآن، لازم ما بود، تهیه شده است. امروز همه در کشور و در میان مسؤولین خوردند و بردند؛ تنها اگر این‌ها کنار بروند و ما به جای‌شان وارد کرسی عمل شویم، مشکلات حل می‌شود.

رؤسای جمهور و رؤسای مجلس ما هنوز این جمله‌ی شریعتی را نفهمیده‌اند که ما از دردها نالیده‌ایم، درد‌ها را نگفته‌ایم. کسی نمی‌داند در جایگزینی نظام اقتصاد ربوی و بانک ربوی چه مدلی ارائه کند. کسانی که معتقدند آن‌چه نیاز ماست، در درون اندیشه‌ی علامه طباطبایی هست و کفایت می‌کند، بدانند شاگرد ارشد ایشان یعنی آیت‌الله جوادی آملی در دیدار با آقای علی لاریجانی، رئیس مجلس فرمود: «هشتاد درصد اقتصاد کشور ربوی‌ست، برای آن فکری کنید.»[7]

این متن برگرفته از دو جلسه 196 کلبه کرامت با موضوع «روی‌کرد تحول‌مدار» و جلسه‌ی 406 با موضوع «جامعه‌شناسی تغییر» است. برای اطلاعات بیشتر، فیلم جلسات را دانلود کرده و ملاحظه نمایید.

——————————————-

[1] – کتاب «حلزون‌های خانه ‌به ‌دوش»

[2] – امام على(ع): هر كه دو روزش يكسان باشد، مغبون است . . . و هر كه فردايش بدتر از ديروز او باشد، محروم است و هر كه چون دنيايش تأمين شود ديگر به خير آخرت خود اهميتى ندهد، هلاك است و هر كه به كاستى وجود خود رسيدگى نكند، خواهشهاى نفْس بر او چيره شود و هر كه در كاستى باشد، مرگ برايش بهتر است. – میزان‌الحکمه – جلد 4

[3] – «یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال»

[4] – سوره بقره – آیه 10

[5] – سوره رعد – آیه 11

[6] – ميزان‌الحكمه – جلد 1 – صفحه 78

[7] – دیدارآیت‌الله جوادی آملی با رئیس مجلس وقت در 91/3/25

درباره یکتا (دبیر بخش خبری پایگاه)

یکتا ؛ دبیر بخش خبری پایگاه هستم و ماموریتم در این پایگاه انتشار اخبار مربوط به استاد حسن عباسی است.