wpsh
domain was triggered too early. This is usually an indicator for some code in the plugin or theme running too early. Translations should be loaded at the init
action or later. Please see Debugging in WordPress for more information. (This message was added in version 6.7.0.) in /home/drabbasi/public_html/wp-includes/functions.php on line 6121۱۱ دی ۹۷ – تهران، سینما فلسطین (نهمین جشنواره مردمی فیلم عمار)
تاریخ : ۱۱ دی ۹۷
موضوع : آینده شناسی در سینما
دانلود فایل صوتی:
دانلود : Direct Link
منبع : دکتر عباسی
وی افزود: در سینمای رسمی مبتذل کشور که هر روز یک جانوری را سوژه خود برای سرگرمی قرار میدهد، جشنوارههای موسوم به حقیقت، مقاومت یا عمار به سراغ وجوه جدی هنر میروند. امروز در شرایطی که سینما و تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی آلوده به ساخت و بافت سینمای صرفا سرگرمی و یا سینمای ابزورد و مهمل است، این قبیل جشنوارهها دارای جایگاه با ارزشی است.
عباسی ادامه داد: در مقابل سینمای ابزورد، جریان هنری انقلاب اسلامی با جدی نگری نسبت به موضوع مهمی به نام هنر موضوع را چه در حوزه حقیقت و چه در حوزه مقاومت و در چه در حوزه بصیرت در جشنواره مردمی عمار، با شکل و شمایل متفاوتی میپردازد و جوانانی که به سمت حقیقت و بصیرت میروند، کمی از آن حوزه ابتذال سینمای رسمی فاصله میگیرند.
این تحلیلگر با اشاره به موضوع برجام عنوان کرد: ۸ ماه از پاره کردن برجام و دلیلی که همه قدرتهای جهانی در آن حضور داشتند، میگذرد، اما اکنون در سینمای جمهوری اسلامی ۴ فیلم برجامی دیده میشود که نام این ۴ فیلم هم آمریکایی است. (لسآنجلس تهران، تگزاس، کلمبوس، میلیونر میامی)
وی خاطرنشان کرد: مراسم افتتاحیه نهمین جشنواره مردمی فیلم عمار، ۹ دی ماه در تالار اندیشه حوزه هنری برگزار شد. یعنی سینمای رسمی کشور که توسط نهادهای دولتی و رسمی کشور دنبال می شود، حتی دارای پیام منفی از لحاظ ساخت قدرت است. اما سینمای آبرومند انقلاب اسلامی از سینمای جمهوری اسلامی متفاوت است، همان گونه که جمهوری اسلامی در کلیت سیاسی از انقلاب اسلامی متفاوت است.
حوزه جمهوری اسلامی از انقلاب اسلامی جداست
عباسی با مجزا دانستن حوزه جمهوری اسلامی از انقلاب اسلامی تاکید کرد: انقلاب اسلامی حوزه آرمانها و بایدها و حوزه مواردی است که هنوز محقق نشده است. آنچه در سال ۵۷ رخ داد انقلابی بود که شد. در حالی که جمهوری اسلامی وضعیت «هست» است. جمهوری اسلامی آن چیزی است که تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی بروز میدهد. تفکیک جمهوری اسلامی از انقلاب اسلامی حرف جدیدی نیست و تفکیک طیف لیبرال فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در نظام جمهوری اسلامی است. در نظام جمهوری اسلامی مقامات و مسئولانی که پایه فرهنگی لیبرال دارند، معتقدند که جمهوری اسلامی از انقلاب اسلامی جداست!
وی فزود: اگر کسی این تلقی را در جامعه شناسیانقلابها قبول داشته باشد، با یک انقلاب دومی روبرو هستیم. سینمای جهوری اسلامی این است که اکنون ۴ فیلم با نامهای امریکایی و نام شهرهای امریکایی روی پرده میرود که محتوای آن ابتذال است و فقط جنبه سرگرمی و هجو و شوخیهای جنسی دارد. سطح عمیقتری از این در سیاست میشود همان سیاستی که پیش از انقلاب کاملا در ید و اختیار امریکا بودهایم و اکنون هم باید همان طور باشیم.
از دل سینمای هنری، فیلمهای برجامی بیرون میآید
مدیر اندیشکده یقین یادآور شد: سینمای رسمی جمهوری اسلامی که صرفاً حیطه هنر را دنبال میکند و از آن فیلمهای برجامی بیرون می آید، هیچ روح حماسی، انقلابی و… ندارد و آنچه که از این قضیه در صدا و سیمای جمهوری اسلامی کپی میشود طنزهای ۹۰ قسمتی است که غالباً تهمایههای ابزورد دارد و یا متوسل شوخیهای سطحی و مبتذل میشود. از این رو در مقابل سینمای ابزورد جمهوری اسلامی، سینمای انقلاب اسلامی چه در حوزه مقاومت و چه در حوزه بصیرت سینمایی است که میکوشد، پیامرسان باشد.
وی اظهار داشت: عمار، شخصیتی بود که بصیرت میافزود. اینجا سرگرمی، بدون آن بصیرت افزایی تعریف میشود. برخی معتقدند اثر هنری باید سرگرم کند، در حالی که سینما باید در کنار سرگرمی، نقش پیامرسانی را هم داشته باشد. جشنواره نهم عمار که یک جشنواره بصیرتی است، امروز به بخش با آبروی هنر جمهوری اسلامی تبدیل شده است و میکوشد به سینمای ایران که مشغول مبتذلگرایی در ۴۰ سال گذشته بوده، هویت مستقلی دهد.
عباسی، فرم را یک قالب دانست که میتواند در آن با تفکرات بیشتری شکل گیرد و خاطرنشان کرد: ما با مشکلی روبرو میشویم که میخواهیم در سینمای بصیرت پیام منتقل کنیم اما گروهی میگویند هنر لیوانی نیست که در آن پیام را بریزید و به خورد مخاطب بدهید. اینها معتقدند «در آثار هنری چیزی به اسم انتقال پیام نداریم و سینما اصالتاً فرم است»، این کاملاً اشتباه است! از جریان هنر برای هنر معنایی بیرون نخواهد آمد. این فرم یک قالب است که میتواند در آن با تفکرات بیشتری شکل گیرد. ما فرمگرایی را قبول داریم اما اینکه فرم اصالت داشته باشد را خیر.
دو ـ سه نفر در وزارت اطلاعات علیه «قلادههای طلا» موضع دارند
وی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: اخیراً مقامی در وزارت اطلاعات متعرض فیلم «قلادههای طلا» شده بود. آن روز که این فیلم ساخته شد من در شورای پرروانه نمایش شاهد بودم که دوستان وزارت اطلاعات آمدند و نظرات کارشناسی خود را دادند و نظرات هنری را هم دوستان سینمایی دادند و فیلم اکران شد. وظیفه وزارت اطلاعات این است که ابتذال و انحراف فرهنگی را در معاونت فرهنگی شناسایی کند. یعنی جاسوسان فرهنگی که میخواهند فرهنگ را تخریب کنند. اما اینکه دو-سه نفر در وزارت اطلاعات چند سالی است که به صدا و سیما فشار میآورند که چرا این فیلم پخش میشود، بار هنری ندارد چرا که این دوستان سواد هنری ندارند، همچنین بار اعتقادی، سیاسی و امنیتی نیز ندارد.
وی افزود: چه کسی گفته شما به عنوان وزارت اطلاعات میتوانید بگویید فلان فیلم امنیتی ساخته شود یا نشود؟ این همه پرونده جاسوسی و ضدجاسوسی در سازمانها وجود دارد. آیا این وزارت اطلاعات در سالهای اخیر نسبت به سینمای مبتذل که مدام در حال تخریب چهره ملی است، خود را حساس نمیداند؟ لذا من به این دوستان میگویم که مراقب باشند. اگر در کارهایی دخالت کنند که در حیطه وظایفشان نیست، ما مجبور میشویم نام افرادی که در دستگاه اطلاعاتی بودهاند و مشکلاتی داشتهاند و نیاز است جامعه آنها را بشناسند، بازگو کنیم.
عباسی اضافه کرد: سینما باید جنبه آینده نگری داشته باشد در حالی که سینمای آیندهنگر از سینمای علمی تخیلی مجزاست ولی سینمایی آیندهنگر است که موجب شود در ذهن مخاطب ایدههای آینده شناختی شکل بگیرد.
منبع: جشنواره مردمی عمار
The post سخنرانی استاد حسن عباسی با موضوع آینده شناسی در سینما first appeared on استاد حسن عباسی.]]>? #اطلاع_رسانی
برنامه سخنرانی استاد حسن عباسی
سینما فلسطین
? موضوع: آینده شناسی در سینما
? سه شنبه – ۱۱ دی ۹۷ – ساعت ۱۶
کانال رسمی استاد حسن عباسی
? @Hasanabbasi_ir
پردیسان قم
?در روانشناسی سیاسی هنگامی که جامعه به جایی برسد که یک مقتدری را بخواهد، همین حین است که فردی هیتلر مانند پیدایش میشود و به فاشیسم منتهی میشود.
?جامعه ای که کوتولهای چون هیتلر فرمان اختیار را به دست میگیرد، حتما کار آن جامعه به جنگ جهانی دوم و فاشیسم گسترده میکشد.
?در روانشناسی سیاسی از کلمه ای به نام «دوز فاشیسم» استفاده میشود. یعنی تعادل جامعه، بین افسردگی سیاسی یک گروه و عصبیت سیاسی یک گروه، تعادل این چنین برهم میخورد.
?منظور از جنگ نرم این است که افسردگی و عصبیت سیاسی را تعادلش را بر هم میزنند الاکلنگی و این عصبیت به ضد خودش تبدیل میشود. افسردهها به هیتلر مانندی آویزان میشوند. همچون مردم آمریکا که مردم منتظر دیکتاتوری بودند که اشکالی نداشت با استانداردهای دموکراسی همخوان نباشد ولی مقتدر باشد.
?جامعه ما امروز یک رگههایی از افسردگی و عصبیت سیاسی درش دیده میشود. اما چند عامل اصلی جلوی آن را گرفته که از نعمات حکومت اسلامی است.
مهمترین عامل این است که اغلب مردم نگاهشان به رأس نظام است و کسی دست به حرکت خودجوش نمیزند.
?ابتدای بهار گفته بودند که ایران تابستان داغی را پیش رو دارد.
اما امروز 15 روز از تابستان مانده که 10 روز انتهایی آن در دهه محرم است و تلطیف کنندهی آن التهابها. چرا این پیشبینی گرچه با کوشش بسیار جریان معاند، ولی به نتیجه نرسید؟ چون مردم یک تکیهگاه مطمئن در حکومت میبینند و آن ولایت فقیه است
?کسانی که در جامعه شناسی سیاسی ولایت فقیه را به سخره میگیرند، کارآمدی ولایت فقیه را الان میتوانند با آمریکا و آلمان و ایتالیا مقایسه کنند.
?اصل هدف دشمن در بسط جنگ نرم، ایجاد افسردگی سیاسی است.
?مؤلفه اصلی که دشمن نتوانست افسردگی سیاسی را بر جامعه ما نهادینه کند، وجود اصل ولایت فقیه است.
?راه درمان افسردگی سیاسی:
به مردم چشمانداز آینده مثبت انقلاب اسلامی را بدهیم
?پروژه جمهوری اسلامی برای قرن آینده (1400) چیست؟
در بحثهای آینده شناسی، 183 ترند توسط امام خامنهای از دل اندیشه امام راحل، قرآن کریم و روایات اسلامی برای آینده تمدن نوین اسلامی ترسیم نمودند. ترندگذاری یعنی هدف گذاریهایی برای آینده.
?چون چشماندازمان برای آینده را گفتمانسازی نکردیم، باور مردم این است که هیچکس هیچ برنامه و طرحی ندارد و کشور به بمبست و استیصال رسیده است.
?میکوشند که جام زهر را به امام جامعه بنوشانند؛ همانگونه که نمایندگان مجلس ششم امام جامعه را توصیه به جام زهر و تسلیم میکردند. (گرچه بسیاریشان بعدها به آمریکا و اروپا پناهنده شدند.)
The post سخنرانی استاد حسن عباسی با موضوع افسردگی سیاسی first appeared on استاد حسن عباسی.]]>تقسیم انواع جنگ بر مبنای صلابت
ابتدا توضیحی از انواع جنگ و تهدید با مبنا قرار دادن صلابت بدهیم. بر اساس این، جنگها به سخت، نیمهسخت و نرم تقسیم میشوند. جنگ سخت سبک و پایهاش جغرافیایی است، تقسیمات جغرافیایی زمین، دریا و هوا در آن مطرح است و مسخر کردن آن سرزمین و ایجاد سیادت و برتری دریایی در دریا و تفوق هوایی بر هوا در این جنگ مطرح میشود. با توجه به اینکه در جنگ سخت تقسیمات جغرافیایی محور است، نیروهای مسلح هم ساختارشان به صورت زمینی، دریایی و هوایی شکل میگیرد. اما در جنگ نرم تسخیر قلبها و ذهنها مطرح است. دشمن میخواهد قلبها و ذهنها را تسخیر کند. اینجا دیگر جغرافیا مطرح نیست. قلب را چگونه میگیرند؟ با مدیریت حب و بغض. کسی که حب و بغض و عشق و نفرت را مدیریت میکند، جنگ نرم را در بخش قلب مدیریت میکند، کسی که بخواهد ذهن را بگیرد، تسخیر یا سیادت در ذهن از طریق شک و یقین است. کسی که شک را به یقین تبدیل کند یا یقینی را به شک تبدیل کند، او در حال جنگ نرم است. در حوزه ذهن مدیریت شک و یقین مطرح است و در حوزه قلبها مدیریت حب و بغض. در این راستا، مدیریت شک و یقین کار رسانههاست و مدیریت حب و بغض کار هنر و ورزش و غیره است. قهرمانان ورزشی و هنری حب و بغض ایجاد میکنند. در واقع حب و بغض همانی است که در اسلام برای مسئله تولی و تبری پایه قرار میگیرد. ما به آنچه حب بورزیم. او بر ما ولایت پیدا میکند و به کسی یا چیزی که بغض بورزیم، از او اعلام برائت میکنیم؛ پس تولی و تبری به منزله دو اصل مطرح است و دین ما به بخشی از جنگهای نرم در حوزه حب و بغض و عشق و نفرت مربوط میشود.
جنگ اقتصادی فلج کردن معیشت است
جنگ دیگری به نام جنگ نیمهسخت مطرح شده است. در جنگ نیمهسخت ماهیت بیشتر جنگها، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است که عمدتاً ثقل آن، جنگهای اقتصادی است. جنگهای اقتصادی به چند بخش تقسیم میشوند، جنگ مالی یا ارزی و پولی، جنگ منابع و جنگهای تجاری. مصداق جنگ تجاری را امروز در رابطه با آمریکا، چین و اروپا میبینیم که در واقع جنگ تعرفهای است و خیلی هم شدید بوده؛ اما انعکاس آن در جامعه ما کم است. مردم ما نمیدانند الآن چه اتفاقی در این جنگ بین این کشورها در حال وقوع است. عنوان عام این جنگهای اقتصادی جنگهای نیمهسخت است. که این جنگها منابع معیشتی و منابع بقای مادی هر جامعه و حتی معیشت فرد فرد جامعه را فلج میکنند. ورشکستگی هم اینجا موضوعیت دارد. یعنی اگر تاجری ورشکسته شود، به خاک سیاه مینشیند و در نهایت یا زندان میرود یا خودکشی میکند. در اینجا ورشکسته کردن اقتصاد ملی هر کشور و قدرت هر کشور از نظر مادی، ورشکسته کردن تکتک انسانها در درون آن جامعه و فلج مالی کردن در جنگ نیمهسخت مطرح است.
نظام مالی به مثابه ستون فقرات
آیتالله جوادیآملی در جریان جنگهای مالی بر اساس روایتی، نقل میکند که نظام مالی ستون فقرات جامعه است. سپس از این تعبیر استفاده کرده که وقتی کسی کمر و ستون فقراتش میشکند و فلج میشود، مانند گوشتی است که افتاده و باید به او غذایی بدهند که فقط تا زمان مرگش ادامه حیات دهد. عملاً وقتی قرار باشد نظام مالی جامعه را فلج کنند، منظور این است که پیکره اجتماعی کلاً فلج شده و بشکند. نیروی پدافندی در جنگ سخت و جنگ نرم با وجود همه خباثتهایی که دشمنان میکنند، توانسته است تا حدودی مقاومت مؤثر داشته باشد و موفق بوده است؛ اما بخشی که ناکارآمدی آن دارد نشان داده میشود و نظام را ناکارآمد نشان میدهد، مسئله معیشت است. وضعیت دلار را ببینید. در این وضعیت عملاً وقتی قیمت دلار بالا میرود، به مفهوم این است که ریال بیارزش شده و کسی که سال قبل یک میلیون حقوق داشته، امسال در تیر ماه آن یک میلیون حقوق آذر ماه سال قبلش به اندازه 400 تا 500 هزار تومان ارزش دارد.
قالب یخ، یخ است؛ ولی گذاشتنش روی آسفالت سر ظهر تابستان آن را آب میکند. این آب شدن قدرت معیشت مردم، فلج کردن نظام اقتصادی و معیشتی ملی است. این یکی از پیچیدهترین جنگهاست و اتفاقاً چون بسیار جنگ خطرناک و مزورانهای است، یک وجه آن در زندگی اجتماعی «ربا» میشود. رباخوار و نزولخوار کاری میکند که در مراودات مالی عصاره و شیره و موجودی و درآمد مالی طرف مقابلش را میمکد. یک چیزی به او میدهد و یک چیزی اضافه از او میگیرد. اینکه حکمش جنگ با خدا و رسول خداست، مزورانهترین شکل به فلاکت کشاندن طرف معامله است.
ربا کلیدواژه جنگ اقتصادی
ذیل جنگ اقتصادی و مفهوم جنگ با خدا که در قرآن آمده، اسم «ربا» هم دیده میشود. عملاً دشمن مؤلفههای جنگ با خدا و جنگ موسوم به ربا را رقم میزند و گسترش میدهد. این امر را با ابزار و اوراق ربا و… بسط میدهد و قصدش فلج کردن نظامهای اقتصادی است. البته این جنگ یک ماهیت جهانی دارد و فقط علیه ما نیست. فرض استراتژیک رهبر معظم انقلاب این است که در این جنگ مالی اگر ما خوب درگیر شویم، نه فقط خودمان، بلکه همه دنیا را نجات میدهیم. جنگ سخت و جنگ نرم ممکن است در سطح یک سرزمین و یک زبان و قومیت رقم بخورد، اما جنگ اقتصادی با این فرض یک جنگ جهانی خواهد بود.
حصر دلار
در اینجا باید گفت، عدهای در کشور فرضیهها و تصورات غلطی دارند. اینکه گفته میشود برای نمونه در تحریمها چون ما با آمریکا مراوده نداریم، مشکل اقتصادی خواهیم داشت، این از مبنا غلط است. اصلاً مبنای اقتصاد ما دلار آمریکاست. یعنی معیار و متر اقتصادی ما دلار است. همه چیز را با این متر میسنجیم. اینجاست که رهبر معظم انقلاب در 28 شهریور 1395 در دیدار با فرماندهان سپاه این تعبیر را بهکار بردند که آن موقع شکستن حصر آبادان مطرح بود، امروز شکستن حصر اقتصادی کشور از آقایی و سروری دلار. ایشان فرمودند، اگر مردم و مسئولان بتوانند اقتصاد مقاومتی را به خوبی پیاده کنند و کشور را از جادوی مالی و پولی دشمن خلاص کنند، برای دیگران هم الگو میشویم.
جادوی مالی دشمن
این جادوگریهای مالی دشمن چیست؟ اول اینکه ما الآن اسیر پدیدهای به نام جادوی پولی و مالی دشمن هستیم. دشمن در حال شعبدهبازی است. پس ربطی ندارد به اینکه ما مراوده اقتصادیمان با آمریکا چقدر است، ما اسیر این جادوگری هستیم.
دوم اینکه ارزش و اعتبار دلار در زندگی ما چقدر است؟ از نظر مالی الآن هست و نیست مالی ما با دلار آمریکا سنجش میشود و میزانی که با آن وزن میشویم دلار آمریکاست؛ یعنی صد در صد شئون مالی و مادی ما با دلار آمریکاست.
بله، ما با آمریکا ارتباط نداریم و سفارت این کشور به مجموعه فرهنگی تبدیل شده است. همچنین درست است که، مراودات سیاسی و اقتصادی نداریم و زورشان هم نمیرسد از نظر نظامی بر ما غلبه کنند اما آمریکا رشته وابستگی بین خودش و ما را تقویت کرده و آن هم دلار است. بله ارزش اقتصادی دلار باید در زندگی شکسته شود. با جنگی میخواهیم این وسط روبهرو شویم که مسئلهاش معیشت است. در مسئله معیشت این جنگ یک ارزشگذاری میکند و یک سروری و آقایی در این قضیه دارد، ابزار این جنگیدن «پول» است.
مطالبه رهبری در زمینه تعریف پول
تعریف پول در اسلام چیست؟ پول در تعریف اقتصاددانهای غربی چیست؟ اگر پول را بشناسیم اقتصاد را شناختیم. 23 سال پیش رهبر معظم انقلاب در دیدار فضلا فرمودند که ما میخواهیم مشکلات اقتصادی را حل کنیم، برای حل مشکلات اقتصادی باید مشکل پول را حل کنیم و پول را بشناسیم. آقایان بنشینند بررسی کارشناسی در فقه کنند و ببینند پول در اسلام یعنی چه؟
در حوزهها بررسی کردند پول یعنی چه؟ این حکمتی است که یک امام و ولی از آن برخوردار است و موضوع را عمیق میبیند، سال 95 و 96 پشت سر هم 110 بار هفت نفر از مراجع تقلید در قم فریاد زدند که شبکه بانکی جمهوری اسلامی ربوی است. مستحضرید که بانک مرکزی این را قبول ندارد. حتی یکی از مدیران کل بانکها در اعتراض به این قضیه مصاحبه کرد و گفت مراجع تقلید تحت تأثیر القائات عوامند و شبکه بانک جمهوری اسلامی ربوی نیست!
این تضاد از کجا میآید؟ از همان نقطهای که حضرت آقا فرموده بودند تعریف پول چیست؟ یعنی پس از اینکه آیتالله جوادیآملی در پاییز سال 95 در جلسه درس خارج گفت که هر چه فریاد میزنم این شبکه ربوی است، کسی گوش نمیدهد. چرا بین مسئولان بانکی جمهوری اسلامی با مراجع تقلید، گفتمان مشترک وجود ندارد؟
سکولاریسم و بانکداران
اینجا بحث سکولاریسم است. سکولاریسم با جدایی دین از سیاست جداست. آن مسئله لائیسیته است که دین از سیاست جداست؛ اما سکولاریسم یعنی بسیاری از آدمها در زندگی شخصیشان متدین هستند، اما سکولارند، یعنی در زندگی شخصی متدین هستند، همه به عدالتش شهادت میدهند و پشتش نماز میخوانند؛ اما وقتی پاهایش را از سجاده بیرون میگذارد، از دین جدا میشود. بدبختی ما در مدیران جمهوری اسلامی این است. چرا الآن شبکه بانک جمهوری اسلامی کار خودش را میکند، مراجع فریاد خودشان را میزنند؟ یکی از این مراجع مانند میرزای شیرازی صد و چند سال پیش در نجف فریاد زد که استعمال تنباکو و توتون در حکم محاربه با امام زمان است. آن موقع خبری از رسانه و شبکه اجتماعی و تلویزیون و روزنامه نبود تا این فتوا از نجف به ایران برسد و بعد شاه آن را دریافت کند؛ اما به سرعت چه اتفاقی افتاد؟! مردم به خیابان ریختند و انقلاب تنباکو رخ داد و بعد زنان ناصرالدينشاه قلیانها را شکستند. امروز در عصر شبکههای اجتماعی و رساندن پیامهای آنی، از 130 کیلومتر پایینتر از تهران فتوا میدهند و اعتراض میکنند نه یک بار و دو بار و نه یک مرجع، هشت نفر از مراجع.
کدام پول؟
یک کلمه در فارسی به نام «پول» داریم. چرا مراجع یک چیزی میگویند بانک مرکزی یک چیز دیگر؟ مسئولان بانک مرکزی متدین هستند. اینها دکترایشان را از کشورهای دیگر گرفتند که امام فرمودند ما از دست رضاخان و پسرش نجات پیدا کردیم، اما بعید است به این زودیها از دست تربیتیافتگان شرق و غرب نجات پیدا کنیم. بدبختی همین اختلاف نظر مراجع با آقایان در تعریف پول است.
ما میگوییم به فارسی پول. به زبان انگلیسی دو معنی دارد کارنسی (Currency)، یعنی اعتبار و مانی(Money)، یعنی پول که ارزش در آن ذخیره است. برای نمونه، شما یک سکه طلا دارید، اگر این سکه طلا را که الآن ارزش داخلش ذخیره است با چکش له کنید، دیگر سکه نیست؛ اما همچنان میارزد، چون طلاست. پول در اسلام باید ذخیره ارزش باشد، در فقه پول باید ذخیره ارزش باشد. از نظر امام راحل پول نباید کار کند، پول نباید خرید و فروش شود، حکم صریح امام در سال 1363 این است که پول نباید کار کند. خدا مرحوم آیتالله حائریشیرازی را رحمت کند ایشان طی هفت سال پیش از رحلت وقتش را گذاشته بود که این را تئوریزه کند، یعنی چه که پول نباید کار کند؟ الآن پول در جمهوری اسلامی کار میکند. همه جای دنیا پول کار میکند، از جمله در جمهوری اسلامی، از این رو ملت میروند سکه میخرند، دلار میخرند و با پول کار میکنند، در حالی که پول در اسلام نباید کار کند.
پس اولین ویژگی پول در اسلام این است که باید ذخیره ارزش باشد، دوم اینکه نباید کار کند. ذخیره ارزش بودن پول و کار نکردنش سبب میشود متر و معیاری که شما دارید، همیشه یک اندازه داشته باشد و برای نمونه یک متر شما همیشه یک متر باشد؛ یک بار 120 سانت نشود و یک بار دیگر 80 سانت. یک کاغذ را میدهند در دستگاه از آن طرف دلار، ریال، ین و یوآن و… بیرون میآید. این کاغذ هیچ ارزشی ندارد. تا 1351 و 1352 اینطوری بود که ما به ازاء پولی که دست شما بود، در بانک مرکزی طلا بود؛ یعنی از زمان رضاشاه طبق قانون ریال ایران به اندازه ۳۶۶۱۱۹۱/. گرم طلا ارزش داشت. اما وقتی ریچارد نیکسون، در سال 1971، در تلویزيون آمریکا گفت ارتباط دلار با طلا قطع و دلار آمریکا همین طور میارزد، همه دنیا یاد گرفتند که پول بدون پشتوانه طلا، چاپ کنند.
نیکسون آغازگر ربای جهانی
در جنگ جهانی دوم آسیا، آفریقا و اروپا ناامن شد، طلاهای دنیا را به جایی که از جنگ دور بود، یعنی به آمریکا منتقل کردند. در این راستا یک پادگان درست کردند که از پیش برای یکی از لشکرهای آمریکا به نام فوردناکس ساخته شده بود. آنجا یک تأسیسات بتنی و پولادی در زیر زمین درست کردند و تمام طلای عمده جهان را آنجا نگه داشتند. این طلا که آنجا جمع شد، از خطر نابودی و افتادنش به دست هیتلر مصون ماند. مبتنی بر پیمان و سیستم «برتن وودز» گفتند خب حالا که طلا دست آمریکاست و آمریکا به میزان این طلا دلار چاپ کند و این دلار مبنای پول جهان شود.
دهه 1960 «دوگل» رئیسجمهور فرانسه متوجه شد آمریکا در حال فروش طلاها است؛ لذا برای اینکه طلای فرانسه از دست نرود، پیشدستی کرد و گفت آقا دلارهایتان را بگیرید و طلای ما را پس دهید؛ به این ترتیب فرانسه، آلمان و انگلیس و بقیه کشورها طلاهایشان را پس گرفتند. 1965 آمریکا درگیر جنگ ویتنام شد. 1971 شش سال بعد، نیکسون رئیسجمهور آمریکا گفت ارتباط دلار با طلا قطع است، حالا که طلای زیادی نداشتند، اما دلار در دنیا اعتبار داشت، دیگر لازم نمیدانستند به اندازه طلایی که ذخیره دارند، دلار چاپ کنند. شما لباستان را ببرید خشکشویی و رسید بگیرید، وقتی برگردید و بخواهید لباستان را بگیرید با آن رسید به شما یک کت میدهند. این پولها رسید طلایی بود که در بانک نگهداری میشد؛ از این رو حالا اگر همه کاغذ و اسکناسهایی که دستتان هست، ببرید در بانک آمریکا، این کشور در بانک مرکزی خود آنقدر طلا ندارد که تحویل دهد. هفت سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ارتباط طلا با دلار قطع شد و بحرانی در جهان شروع شد که الان46 سال است هر چه جلوتر میرویم جهان را بیشتر به ورطه نابود میکشاند. اسم این جادوی پولی و مالی، کارنسی وار (Currency War) و جنگ ارزی است.
پول باید ذخیره ارزش باشد
آنچه مدنظر امام راحل و مراجع تقلید است پولی است به معنای مانی که ذخیره ارزش باشد یا اگر کاغذ هست، دست شما رسید یک شیء گرانبها مانند طلای داخل بانک مرکزی باشد؛ اما اسم این پولی که الآن در ایران و تمام کشورهای جهان میبینید، مطلقاً «کارنسی» است و «مانی» نیست. کارنسی، پول نیست و اعتبار است.
تولید طلا از کاغذ!
زکریای رازی میخواست مس را به طلا تبدیل کند، اما نتوانست. آنقدر در شیمی با کیمیاگری تمرین کرد، ولی نشد. جان لو (Joaniss Law)، همان کسی که بنیانگذار بورس محسوب میشود، حدود صد سال پیش زمانی که لویی از انگلیس فرار کرد، به هلند رفت و قمار هلندی یاد گرفت سپس به کشور فرانسه پناهنده شد و در فرانسه به لویی گفت: «من از کاغذ طلا در میآورم»، یعنی اگر نتوانستم مس را طلا کنم، من از کاغذ طلا در میآورم و با فرآیند تقلب همین سیستم که امروز به آن بورس میگویند، قمار را شکل داد و با این وضعیت امروز دیگر طلا را از معادن در نمیآورند؛ بلکه کاغذ چاپ میکنند. رهبر معظم انقلاب اسم این را جادوی مالی و پولی میگذارد. منظور مراجع تقلید در فقه از پول، مانی است. الان در ایران گفتمان مشترک وجود ندارد، از این رو هر آنچه مراجع میگویند، بانک مرکزی گوش نمیدهد.
معیار نباید متغیر باشد
اگر معیار را طلا داشته باشیم، دیگر پولها بالا پایین نمیشوند. جادوی مالی و پولی این است که دلار و یورو میرود پایین، ریال عربستان میرود بالا. یک معیار سنجش داریم، سانتیمتر فرانسوی، یک معیار سنجش داریم اینچ که مال انگلیسیها و آمریکاییهاست. هر اینچ تقریباً دوونیم سانت است، حالا فردا صبح از خواب بیدار شوید، سانتیمتر شده باشد 5 اینچ. پس فردا این اینچ شده باشد 8 سانت، هر اندازهگیری مشخص است و با یک عطسه رئیسجمهور آمریکا نباید سانتیمتر و اینچ جابهجا شود، چرا اینچ ارزش دارد؟ چرا سانتیمتر ارزش دارد؟ چون در هیچ چیز دخالت نمیکند. این را آقا در یک جمله استراتژیک خلاصهاش کردند که کشور را از جادوی پولی و مالی دشمن خلاص کنید و آقایی و ارزش دلار را در حیات اقتصادی بشکنید، تا کشور را نجات دهید و برای دیگران هم الگو شوید. پیامدهای این جادوی پولی و مالی برای اقتصاد جهان این است که الآن بیش از 65 تریلیون، دلار اقتصاد جهان بدهی دارد، این بدهی چی هست؟ پول چاپ شده بدون پشتوانه ارزش؛ یعنی وقتی کشورها به چاپ کردن پول شروع کردند، اول آمریکا در دهه 1970 شروع کرد. در آنجا از 1980 یعنی چند ماه پس از انقلاب ما، آمریکا سالی یک تریلیون دلار اسکناس چاپ کرد. خودشان میگویند از 1913 که بانک مرکزی آمریکا افتتاح شد تا 1980 در یک دوره نزدیک 70 سال، کلاً 800 میلیارد دلار اسکناس چاپ کردند؛ اما از 1980 به این سو سالی یک تریلیون دلار کاغذ چاپ کردند، کنتور که ندارد، این روند تولید بدهی به دورهای رسید که از حد داراییهای آمریکا خارج و به یک بحران جهانی تبدیل شد. چین هم شروع کرد. اروپا پول واحد یورو را به وجود آورد، ایران هم این کار را انجام داد. در واقع دست به خودکشی زدند. الآن اقتصاد جهان 65 تریلیون دلار بدهی دارد، در حالی که کل درآمد اقتصاد جهان در بالاترین سال مالی، سال 2011 حدود 45 تریلیون دلار است. یعنی الآن اقتصاد جهان 20 هزار تریلیون دلار بیش از درآمدش بدهی دارد و اقتصاد جهان عملاً ورشکسته شده است.
رازهای پنهان پول
حالا این موضوع را هم باید بیان کنیم. مارک ملونی در بخشی از مستند رازهای پنهان پول خود آمده این را توضیح داده که از خاک آمریکا یک سری کاغذ به سایر کشورها میرود و کالا و ثروت واقعی به آمریکا برمیگردد. این یک جور تقلب است. امروز هم دلیل اصلی روی پا ماندن اقتصاد فروپاشیده و بدهکار آمریکا همین تقلب است. این همان ربا است که خداوند میفرماید: «یمحق الله الربا…» ما حق نداریم کاغذ بیارزش بدهیم و ثروت را جمع کنیم. این ابر ربا است که آمریکاییها آن را رقم میزنند و نوع جدیدی از رباست.
قدرت دشمن را بزنیم نه خودش را
در بحث قدرت در مباحث استراتژیک باید قدرت طرف مقابل را بزنیم. آمریکا در جنگ اقتصادی، قدرت ما را میزند و اگر ما بخواهیم با آمریکا مبارزه کنیم، باید این کارکرد او را بزنیم و مطمئن باشید بدون هر جنگ سختی آمریکا با این کار فرو میپاشد. آمریکا در جنگ مالی و جنگ تجاری هم این کار را میکند و منابع را میبرد. در جنگ منابع هم همین طور مثلاً میآید عراق را اشغال میکند و 99 ساله نفت عراق را در اختیار میگیرد. به ژاپن و چین و اروپا هم میگوید اگر نفت عراق را میخواهید باید در تجارت امتیاز بدهید.
با جادو روی پا ماندهاند
آمریکا با این جادو روی پا مانده است. اینکه میگوییم جهانخوار. لذا اگر این ویژگی را در جنگ نیمهسخت بزنیم بردهایم… کیسینجر، دو سال پس از کودتای مالی جهانی، نیکسون از طریق تلویزیون استراتژی سه وجهی را مطرح کرد؛ هر کس انرژی را کنترل کند قارهها را کنترل کرده، هر کس غذای مردم جهان را کنترل کرد و هر کس پول را در اختیار داشته باشد اداره جهان دست اوست و بر این اساس عمل میکند. دو سال بعد از موضع نیکسون این سه انگاره مطرح شد. بر این اساس با موضوع تراریخته کردن کشاورزی در غذا، حضور در هرجا که منابع انرژی فسیلی جهان وجود دارد، در حوزه انرژی مدیریت میکنند و با سازوکار نظام، پول دنیا را کنترل میکنند. عملاً اگر شکل دوم مسئله را ببینیم، یعنی از زاویه استراتژیک به آن نگاه کنیم میخواهیم کنترل را از چنگ آمریکا در بیاوریم. اصلیترین عامل قدرت و تسلط آمریکا بر جهان همین جادوی پولی آمریکاست. آن چیزی که از آمریکا سلب اختیار میکند زدن پول آن است.
حس محاصره
ما در قدرت نرم و نیمهسخت و سخت درگیر هستیم. یک نیروی انقلابی باید در هر سه عرصه توانایی ابراز وجود داشته باشد. جنگ سخت برایمان خوب جاافتاده و با پوست و گوشت و استخوان در دفاع مقدس آن را تمرین کردیم. اثراتش را هم امروز در سوریه و جاهای دیگر میبینیم. جنگ نرم را با یک تأخیر بسیار گسترده شروع کردیم، اما بالاخره دارد به فرهنگ تبدیل میشود. بین این دو نوع جنگ، جنگ سومی هم وجود دارد؛ جنگی که موسوم به جنگ اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است. این جنگ حس محاصره میخواهد، که ما الان در محاصره هستیم و این محاصره باید بشکند و باید غلبه کنیم، باید با اقتصاد مقاومتی روی پای خودمان بایستیم. باید پول و منابع خودمان را مقاومسازی کنیم. خامفروشی نکنیم و دیگران را به خود وابسته کنیم و برای اقتصاد دیگران خطر باشیم. مبانی نظری خودمان را از آنها جدا کنیم و هدفگذاری استراتژیک ما باید این باشد که پول بیارزش و تو سری خوری به نام ریال را آقای ریال بکنیم. یک روزی در سال 1365 مثلاً نمیتوانستیم گلوله کلاشنیکف تولید کنیم، اما سی سال بعد در سال 1395 با دهها نوع موشک بالستیک و غیر بالستیک برای قدرتهای جهان کری میخوانیم. فشنگ کجا و موشکهای بالستیک امروز کجا!
امروز که درگیر جنگ اقتصادی شدهایم پولمان بیارزش شده است. این پول باید 10 سال دیگر بشود آقای پولها. این موضوع باید هدفگذاری استراتژیک ما باشد. آمریکا میخواهد با تکرار ترفند تهدید و جنگ نظامی توجه مسئولان کشور را از صحنه جنگ واقعی، یعنی جنگ اقتصادی منحرف کند، مسئولان هوشیار باشند و این هوشیاری را باید به جامعه تزریق کنند. این را رهبر معظم انقلاب فرمودند.
برای این کار یکی از پیچیدهترین این جنگها، جنگ ارزی است. کارنسی وار، این زودتر از دیگر انواع دارد اثر میگذارد که دیدید یکدفعه قیمت دلار زیاد شد و اثرش دیده شد.
ریچارد واتسون و راهحل شیخعمران حسین
یک نکته هم در پایان بگویم، ما در مطالعاتمان در بحثهای آیندهشناسی در ترندهای 40 ساله که ریچارد واتسون از سال 2010 تا سال 2050 کار کرده بود، دیدیم که او معضلات و مشکلات جهان در طی این سالها را مطرح کرده بود، مثلاً اضطراب، تغییرات زیستمحیطی، رشد شهرنشینی و… او یک مورد دیگر را هم بیان کرده بود که مسئله بدهی بود و گفته بود که این مسئله هیچ راهحلی ندارد به جز نظام مالی اسلام. ما بررسی کردیم، در نهایت زمانی که شیخعمران نزار حسین برای کنفرانس افق نو به تهران آمده بود متوجه شدیم که ریچارد واتسون نزد او رفته و چند جلسه با او داشته و او با این جلسات این پیش فرض نظام مالی اسلام را بیان کرده است. در واقع واتسون، شیخعمران حسین را از چهار جلد کتابش در خصوص نظام مالی یهود و مسئله ربا، شناخته است؛ کتابی که انتشارش در آمریکا موجب شد تا شیخعمران حسین از این کشور اخراج شود. او الآن در مالزی زندگی میکند. او معتقد است که تنها کشوری که میتواند جرئت کند در مقابل این جادوی پولی بایستد، ایران است و با این کار برای جهان الگو میشود. البته او بحثهای بسیاری در این حوزه دارد. نامهای به رهبر معظم انقلاب نوشته و زمانی که در ایران بوده مفصل در این باره در رسانهها بحث کرده است.
در هر صورت امروز باید مردم را نسبت به این جنگ مهم و بنیانبرانداز روشن کرد و هرچه سریعتر راهکارهای مقابله با دشمن و زدن بنیانهای قدرت او را در کشور پیش گرفت.
منبع: سایت بصیرت
The post تحلیل استاد حسن عباسی از رویارویی اقتصادی آمریکا با ایران و راهکارهای مقابله با آن؛ باید محاصره اقتصادی دشمن را بشکنیم first appeared on استاد حسن عباسی.]]>وی ضمن تبریک ایام بهمن و ورود به سی و هشتمین سال پیروزی انقلاب اسلامی و حرکت به سمت انتهای دهه چهارم، گفت: امیدواریم هسته های فرهنگی و مجموعه فکری، فرهنگی انقلاب در همه شهرستان ها نقش و جایگاه خود را برای انتقال به مرحله سوم انقلاب مشخص کنند.
رئیس مرکز بررسی های دکترینال با بیان مراحل طی شده انقلاب، افزود: مرحله اول همان بیست سال اول انقلاب بود که در درون مرزهای جمهوری اسلامی زیست انقلابی داشتیم که یک بخش آن دفاع مقدس و بخش دیگر ، مسائل سازندگی بود.
وی اضافه کرد: بیست سال دوم که اکنون 18 سال از آن گذشته است مرحله ای است که از مرزها فراتر قرار گرفتیم و در 20 تا 30 کشور بسط حرکت انقلابی را به نتیجه رساندیم و در سطح جهان اسلام جنبش انقلابی و محور انقلاب مطرح شد و حرکت بیداری اسلام در متن 20 سال دوم رقم خورد تا مشخص شود کدام اسلام قادر به انجام کار است.
عباسی ادامه داد: مرحله سوم فراتر از جهان اسلام می باشد و اقدامی است که تمدن نوین اسلامی در حرکت پیشتاز خودش برای شکل دهی به جنبش جهانی بیرون از مرزها باید این ساز و کار را دنبال کند.
وی با مطرح کردن اتفاقات عجیبی که در آمریکا رخ می دهد مانند مسئله فروپاشی نظام اقتصادی، اجتماعی و شکستن هیمنه سیاسی آمریکا، افزود: اگر ما بتوانیم خودباوری را به جامعه تزریق کنیم کار در فاز سوم حرکت انقلاب اسلامی در درون جمهوری اسلامی به نتیجه خواهد رسید.
کارشناس مسائل سیاسی با بیان اینکه تقابل جریان “ما می توانیم” با جریان “ما نمی توانیم” و “از اول اشتباه کردیم” ، می تواند باعث آزاد شدن انرژی های زیادی شود که در راستای آن دلایل ناکارآمدی ها و ناکامی های سیاسی،اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه مشخص می شود.
وی با اشاره به این که دو دهه آینده بسیار حساس خواهد بود و جهت گیری هسته های انقلابی مبتنی بر مسیر قطب نمایی است که رهبر معظم انقلاب نشان می دهند، افزود: ممکن است انقلاب اسلامی در دهه چهارم پوست اندازی کند و آن جریان اصلی انقلاب در مقابل جریانات منفعلی که به تعبیر مقام معظم رهبری انقلابی های فرسوده و پشیمان و خسته شدگان هستند ، نقش خود را ایفا کنند.
عباسی با بیان مؤلفه هایی که در افق 2035 یعنی 19 سال دیگر تعریف شده است، ابراز داشت: یکی از مؤلفه ها حذف رژیم صهیونیستی از منطقه و حذف شش خانواده آل سعود، آل خلیفه و …که در قطر ، امارات، کویت، اردن، عربستان و بحرین حضور دارند، می باشد.
وی با اشاره به اینکه تجزیه اهالی ایالات متحده، کانادا، انگلیس و فروپاشی اتحادیه اروپا یک مؤلفه دیگر در افق 2035 است، افزود: اتفاقات عجیبی در 20 سال آینده پیش بینی شده است که در حال وقوع می باشد و از آن جا که 10 سال از خشکسالی می گذرد پیش بینی شده که این خشکسالی در 2 یا 3 سال آینده هم ادامه خواهد داشت و جنگ آبی خیلی جدی در پیش است.
رئیس مرکز بررسی های دکترینال گفت: افق پیش بینی شده در دو دهه آینده ، افقی شفاف و آرام بخش نخواهد بود و بیشتر کارشناسان مربوطه معتقدند که جهان با یک انقلاب جهانی یا یک جنگ جهانی روبرو است.
وی بیان کرد: خوش بینی های مفرطی در جامعه وجود داشت و یا ممکن است هنوز در بخشی از جامعه باشد بر این اساس که خود و مردم را نگران نکنیم، کار و اشتغال خواهد آمد، باید گفت: از این خبرها نیست،خام و خراب کردن ذهن ها همان اثر مواد مخدر بر روی ذهن انسان است و امروز حرکت رسانه ای آن تخدیر را صورت می دهد و رسانه و القاء اینکه همه چیز مثبت و مناسب است نقش دین در برانگیختگی و نگران کردن را جدی تر کرده است.
عباسی با اشاره به این که حرکت انبیاء بیشتر جنبه انذار داشته است تا وجه بشارت، افزود: ضرب آهنگ انذار بسیار جدی تر است و معلمی که همان شغل انبیاست در هسته های انقلابی ، حرکت ناظر بر انذارهایی است که در افق می بینیم.
وی گفت: سه جریان اصلی آینده شناسی غرب، 13 روند را برای سال 2065 مشخص کرده اند و تقریبأ افق های آن با اندک تغییراتی که دارند حدود 80 درصد مشترک است و همه آن ها معتقدند که افق، رو به بهبودی نخواهد بود.
کارشناس مسائل سیاسی اضطراب آینده بشر را یک مسئله جدی دانست و افزود: پیری جمعیت، شهر نشینی مفرط، روستازدایی، تغییرات زیست محیطی به واسطه وضعیت آب و هوایی بد و خشکسالی، دیجیتالی شدن و وابستگی فرد به تجهیزاتی که در دست دارند از جمله مواردی است که در آینده راه درمان مناسبی نخواهند داشت.
وی تصریح کرد: جریان انقلابی باید به جای اینکه سرگرم کشمکش ها و زد و خوردهای سیاسی و اجتماعی در داخل جامعه و منتظر وقت و فرصت باشد به فکر پیاده کردن نقش فعال جریان انقلابی در داخل کشور و سطح جهانی باشند و به صورت فعال، مقاصد دشمن را شناسایی و نقش خود را در این ساز و کار تعریف کنند.
عباسی افزود: بیشترین مسئله و دغدغه امروز رأس محورهایی است که مقام معظم رهبری در طول سال های اخیر بیان کرده اند که مسئله نوین اسلامی، شکستن آقایی و سروری دلار، خلاص کردن و شکستن کشور و ملت های دیگر از جادوی پولی و مالی دشمن از این موارد است.
رئیس مرکز بررسی های دکترینال در پایان بیان داشت: موارد فوق و دغدغههای امروز، پاشنههای آشیل نظام امپراطوری سلطه محسوب می شوند و فهم، مطالعه و باور این موارد، برنامه ریزی برای اقدام در این حوزه ها و جهت گیری های کلیدی جریان انقلابی است که باید پیگیری شوند.
منبع: زنان قم
The post سخنرانی استاد حسن عباسی در جمع فعالان فرهنگی قم first appeared on استاد حسن عباسی.]]>
این نکته مهمی بود که رهبر معظم انقلاب در خصوص نظم نوین جهانی تأکید فرمودند؛ بر این اساس و طبق آنچه از این نظریه استخراج میشود، نسخهپیچی آمریکایی برای جهان نهتنها از حیث قطببندی بلکه در ابعاد هویتی، ماهیتی، ادبیات کنشگری در جهان و نیز از حیث کارکردی و ابزاری مخدوش شده است. در حقیقت؛ سفارشات آمریکایی که در قالب هندسی مخروطی شکل، با رأس و محوریت ایالات متحده برای بخشهای زیرین نظام بینالملل، تقسیم کار میکرد، در دوره جدید، شکل مخروطی خود را به فضایی مسطح داده و در نتیجه، سیاستگذاری برای روندهای جهانی، به این سمت و سو میرود که در سطحی یکسان و بهآرامی میان ملتها مورد بررسی قرار گیرد. ملتها نیز اندک اندک دریافتند که وابستگی به نمادهای هژمونی مانند سازمانهای بهاصطلاح بینالمللی مانند صندوق جهانی پول و بانک جهانی، نهتنها در جهت رشد همهجانبه ملت اثر مثبتی ندارد، بلکه این سازمانها در مواقع لزوم بهعنوان ابزار و بازوی سلطه جهانی عمل و کشورهای وابسته را استثمار میکند.
این نکته نهتنها در اندیشه معاصر شرق در دهه اخیر مورد تأکید قرار گرفته و آثار آن با ظهور قدرتهای بزرگ سیاسی و اقتصادی مشهود است، که نظریه پردازان رئالیست آمریکایی نیز به این نکته اذعان دارند. چنانکه “کیسینجر” کهنهکار در وال استریت ژورنال لب به اعتراف گشوده و میگوید: «لیبی در جنگ داخلی است، شبهنظامیان بنیادگرا در حال بنا کردن خلافت در سوریه و عراقاند و دموکراسی جوان افغانستان در آستانه فلج شدن قرار گرفته است و علاوه بر اینها اختلافات با روسیه بار دیگر ظاهر شده و رابطه با چین هم به تبادل اتهام در برابر عموم و همکاری تقسیم شده است. مفهوم نظمی که اساس انگارههای غربی بود با بحران مواجه شده است«.
در همین راستا خبرگزاری تسنیم در سلسله گزارشها و گفتوگوهای ویژه با کارشناسان روابط بینالملل به بررسی ابعاد این پوستاندازی هندسه قدرت جهانی پرداخته است.
در ادامه این گفتوگوها، دیدگاه دکتر حسن عباسی رئیس مرکز بررسیهای دکترینال و کارشناس مسائل استراتژیک را پیرامون شکلگیری این تحول جویا شدیم.
مرکزی که عباسی آن را اداره میکند مرکز بررسیهای دکترینال است که به طور تخصصی روی دکترینهای سطوح مختلف کشور و حوزه بینالملل کار میکند و تنها مرکز تخصصی از این حیث در کشور و جهان اسلام است که فعالیت آن شباهت زیادی به فعالیتهای “مرکز ترودوک” در ایالات متحده یا DCDC انگلستان دارد.
وظیفه این مرکز، آنگونه که عباسی میگوید “تمرکز بر تبیین دکترینها در سطوح مختلف است که جهتگیری تبیین دکترینها به طیفهای مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، امنیتی و اجتماعی برمیگردد و این حوزهها نیز در سطوح مختلف مانند حوزههای ملتسازی، دولتسازی و نظام سازی بررسی میشود. پروژه اصلی مرکز، “هرم جامعه هجری” است و تنها مرکزی است که به طور تخصصی در خصوص جامعهسازی در هر 4 سطح ملتسازی، دولتسازی، نظامسازی و ملکسازی فعالیت میکند. افق واسط این مرکز سال 1414 و افق دور آن، 1444 است و از این حیث هم در آیندهشناسی در کشور و جهان اسلام، تنها مرکز آیندهپژوهی در افقهای 50 ساله محسوب میشود.”
عباسی معتقد است که “در فرایند نظم جهانی در طول 3000 سال گذشته همیشه تقابل نظم غربی – شرقی وجود داشته است. مصداق این امر، یک بار در دیدگاه هومر یا در تقابل امپراطوری ایران و روم وجود دارد، یک بار در جنگهای صلیبی پدید میآید و در دوره جدید نیز در جنگهای شوروی و آمریکا بروز میکند هم اکنون هم با کنار رفتن شوروی و یکپارچه شدن قدرت در جهان مدرن، اسلام در این تقابل جایگزین شده است.
تیترهای گفتگو:
سال 2050؛ مخاطرات کُره 9 میلیارد نفری
تبیین سیستم عامل اداره جهان از نان شب برای جمهوری اسلامی واجبتر است
شکست لیبرالها در ایران
حالا لیبرالها باید همایش دلواپسیم بگذارند
ماجرای حضور چراغ خاموش والرشتاین در ایران
آمریکا خودش 18 تریلیون دلار بدهی دارد
هر 9 روز یک بحران؛ ارمغان اوباما برای دولت یکساله روحانی
بخــــــــــش دوم از مشروح این گفتوگو را از نظر میگذرانید:
*تسنیم: آقای دکتر عباسی؛ در ادامه تحلیل مبحث تحول در نظم جهان، به نظر میرسد علاوه بر افول تئوریهای اقتصادی، تئوریهای فرهنگی آمریکا نیز با چالش مواجه شده، که علائم آن در فروپاشی خانواده، اصالت لذت و افول نرم افزار سکولاریسم کاملا مشهود است، دیدگاه شما در این خصوص چیست؟
-عباسی: در سال 1372 کتابی در ایران تحت عنوان “خارج از کنترل” مربوط به ” زیبیگنیو برژینسکی ” ترجمه شد که او در این کتاب معتقد است که آمریکا در دهههای آینده، به دلیل “سکولاریسم عنان گسیخته” با مشکل مواجه خواهد شد.
برژینسکی در کتاب خارج از کنترل، مولفههای خارج از کنترل در مناسبات فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی آمریکا را مورد بررسی قرار داده و هشدار میدهد که آمریکا هنوز قدرت یکهتاز است، اما مولفههای قدرت آن در حال افول است و یکی از این موارد “سکولاریسم عنان گسیخته” است.
***نابودی برنامه آمریکا با نرمافزار آمریکایی
برژینسکی میگوید سکولاریسم عنان گسیخته یکی از مولفههای تضعیف ایالات متحده و یکی از عوامل نابودی آمریکا با نرمافزارهای خود آمریکاست.
*تسنیم: این سکولاریسم عنان گسیخته برژینسکی چه ابعادی دارد؟
-عباسی: سکولاریسم عنان گسیخته ابعاد مختلفی مانند شیوع هدونیزم و اصالت لذت و فمینیسم افراطی در جنبش زنان دارد.
در فمینیسم افراطی، زنان را از خانه بیرون کشیده و به کارمند و کارگر صرف تبدیل کردند، بنابراین زنان در حالی که با بار عاطفی زیاد از دوره میانسالی به بعد نیاز دارند که خانواده اطرافشان باشند تا بازتاب مناسبات عاطفی خودشان را مشاهده کنند، این اتفاق برای آنها نمیافتد، چنانکه یک خانم تا سن 30 سالگی درس خوانده و دکترا میگیرد و بعد هم یک انظباط کاری-اداری را پیگیری میکند و تازه در 50 سالگی متوجه میشود که نیازهای عاطفی او پاسخ داده نشده است و در نتیجه، افسردگی و یأس به سراغ جوامع غربی میآید که این مسئله در حوزههای کلینیکی و پاراکلینیکی در غرب قابل مشاهده است.
این شرایط را که بررسی کنید میبینید که این ایسمها از فمینیسم و سکولاریسم تا هدونیزم و به ویژه، ایندیویژوالیسم، همگی امروز به نقاط گرهای و کور از مسیر خود رسیدهاند.
*تسنیم: در خصوص ظهور و بروز Individualism منظور، کاربرد فردگرایی در رد جمعیت است؟
***ویروس تفرد و تنهایی؛ یکی از 13 مگاترند 2050
-عباسی: آنچه مدنظر است مفهوم تنهایی است، ایندیویژوالیسم (Individualism) به معنی تفرد و انگارهای که در فلسفه، تنهایی نامیده میشود، وقتی بارز میشود که انسان احساس خلاء میکند. آیندهشناسان غرب مانند “ریچاردواتسون” معتقدند که یکی از 13 مگاترند اصلی در رابطه با سال 2050 که مصیبت محسوب میشود، ایندیویژوالیسم و تفرد است. همه فکر میکنند ایندیویژوالیسم در مقابل (Collectivism) و جمعگرایی است یعنی وقتی میگوییم فردیت، منظور این نیست که جمعیت قبول نیست، بلکه منظور از Individuality ، ویروسی به نام تنهایی است.
انسان، چنان در فردیت و مناسبات خود غوطهور میشود که احساس میکند تنهاست و زیرپایش خالی شده و به هیچ کجا بند نیست و در نسبت با دیگران، ُبعد عاطفی و معناگرایانه ندارد و در نسبت با خدا و عالم غیب نیز، هیچ ارتباط موثری وجود ندارد.
**انسان 2050: دفترچه خدمات درمانی، حساب پس انداز، افسرده و منقطع از معنا
شخص در افق آینده، یک دفترچه خدمات درمانی، یک حساب پسانداز و سهامهایی در بورس دارد و یک عنوان رشته تخصصی و مدرک که او را به جامعه معرفی میکند، به همراه مولفههایی که ماهیت اعتباری دارد و هیچکدام از این مولفهها، برای نجات افراد جامعه ارزش کلیدی ندارد.
مصادیقی که ذیل عنوان فرسایش قدرت جهانی آمریکا بیان شد، روز به روز بیشتر خود را نشان میدهد این چالشهایی که در اوکراین، جنوب شرق آسیا و جنوب غرب آسیا (که غرب به آن خاورمیانه میگوید) مشاهده شد در همین راستا است.
یکی از مصادیق نظم جهانی در 100 سال پیش خلق کلمه خاورمیانه (Middle East) به موازات کلمه خاورنزدیک و خاوردور است.
امروز دیگر خاورنزدیک و خاوردور معنی ندارد اما در طول 10 سال اخیر هرچه تلاش کردیم کلمه خاورمیانه از طریق رسانهها بیان نشود، اما هنوز این کلمه به کار میرود، در حالی که اصلا امروز کلمهای به نام خاورمیانه دیگر مفهومی ندارد، چون مربوط به نظم دوره فروپاشی امپراطوری عثمانی و نظم قبل از جنگ جهانی دوم بود.
آنچه امروز اهمیت دارد این است که نظم نوین جهانی، نظم نرمافزاری است که مبنای فکری عمیقی به نام اسلام آن را تولید کرده و مبنای نظم جدید قرار میدهد، آمریکا متوجه این اهمیت شده و از 2 زاویه به جنگ با این نظم نرمافزاری آمده است تا آن را ناکام بگذارد، چون اگر همچنان بدیلی برای حوزه نرم افزاری و ایدئولوژیک نداشته باشد، مجبور است از مبنای غربیها استفاده کند به این معنا که، مادامی که نئولیبرالیسم بدیلی ندارد، بشر مجبور است همان را استفاده کند اما وقتی الگوی جدید از حیث انگارههای نظام اجتماعی و الگوی معیشت، سیاسی و فرهنگی رقم خورد، بشراز آن بهره میگیرد.
در حال حاضر در دانشگاههای متعدد ایالات متحده درخصوص نظریه ولایت فقیه کار تخصصی انجام میشود، پایاننامههایشان را به این مرکز میآورند و در این مرکز ما بررسی و راهنمایی میکنیم، بنابراین امروزه الگوی حکومت مبتنی بر ولایت فقیه، از حیث ثبات بسیار بالا، عدم چالشپذیری در جابجایی قدرت میان سیستمها و از حیث عدم واژگونگی، برای غرب بسیار جدی است و در حوزه نظریات دموکراسی در حوزه سیاسی جایگاه ویژه دارد.
اینکه شما مشخص کنید که نظم موجود چه اشکالات نرم افزاری اساسی دارد و خود را محکوم به اقتضائات نظم موجود نبینید این خود، 50 درصد مسیری است که باید طی شود و 50 درصد باقیمانده، تلاشهایی است که باید انجام دهید تا الگوی جایگزین را تولید کنید، اما عملا تنها کشوری که این قابلیت را دارد، جمهوری اسلامی است.
در نشستهای تخصصی استادان دانشگاه کشورهای غربی، شرقی و جهان اسلام، که به طور ویژه در دوره 50 ماهه بیداری اسلامی برگزار شد آنچه مطرح میشود این است که تنها جایی که در آن تلاش برای الگوی جایگزین صورت میگیرد، نظام جمهوری اسلامی است، خود غرب اذعان دارد که تنها حوزهای که جایگزین ایدئولوژی نئولیبرالیسم محسوب میشود، اسلام است و اسلامی که مبنای تئوریک آن در ایران رقم میخورد.
*تسنیم: آمریکا از چه روشهایی تلاش میکند تا در مقابل روند فرسایشی و ایدئولوژی جانشین بایستد؟
-عباسی: آمریکا از طریق جنگهای داخلی، دامن زدن به افراطگرایی، بسط تروریسم و اصل تفرقه بینداز و حکومت کن، جهان اسلام را به خودش مشغول میکند تا این کشورها به واسطه مشغولیت و جنگ داخلی دوره ثبات و آرامش به خود نبینند و فرصت تفکر پیدا نکنند.
استثنائا جمهوری اسلامی این فرصت را داشته تا در یک دوره 25 ساله با آرامش نسبی، حلقههای فکری خود را شکل داده و برخلاف افغانستان، پاکستان، مصر و یمن که مردم مجبور شدند دست به اسلحه برده و جلوی افراطگرایی بایستند، ایران این فرصت را داشته تا زیرساختهای علمی و فکری خود را کامل کند.
بعد از دوره صفویه در 300 – 400 سال گذشته برای اولین بار، ایران یک جامعه علمی دارد و از سیطره علمی محدود به یک حوزه علمی گسترده رسیده است و با 4.5 میلیون دانشجو و بیش از 70 هزار استاد و ضریب تولید علم متنوع (که بخشی از آن عمدتا در پارادیم علم غربی است و بخشی از آن نیز ماهیت انتقادی دارد) زمینه رشد و پویایی خود را فراهم کرده است.
برآورد آمریکا این است که نباید چنین فرصتی به کشورهای اسلامی داد تا آنها با آرامش فکر کنند، ذیل این رویکرد، پدیدهای مانند القاعده و بعد که نامش به داعش عوض میشود، با هدایت سرویس های اطلاعاتی غربی و آمریکایی 2 کارکرد اصلی دارد. اولا؛ این گروهها با رشد افراطگرایی، آن جوامع را مشغول کرده و برهم بزنند تا فرصت تفکر از این کشورها گرفته شود و ثانیا اینکه چهره اسلام را در جهان و در میان خود مسلمانان چنان مخدوش کنند که کسی از تفکری که اینطور سر انسانها را میبُرد و رفتارهای متوحش از خود نشان میدهد انتظار ارائه الگوی نرمافزاری برای اداره جهان نداشته باشد.
*تسنیم: طبق نظریه گرامشی هر هژمون پادهژمون های خود را میسازد، از دیدگاه شما ایجاد داعش و گروههای تروریستی در منطقه خاورمیانه در قالب پادهژمون سازی مصنوعی از سوی آمریکا تفسیر میشود؟
-عباسی: بله ، مدل مد نظرشان جنگ های 30 ساله اروپا است. چند صد سال پیش، بعد از عید “سنت بارسلونی” اتفاقی در فرانسه افتاد که در آن، تعداد زیادی از پروتستانها توسط کاتولیکها کشته شدند و این تعداد حدودا به 8000 نفر رسید که همگی در یک روز بعد از آن جشن کشته میشوند و بعد از آن، جنگهای مذهبی 30 ساله آغاز میشود که یک سر آن در آلمان و یک سر آن در فرانسه بود و متن قاره اروپا را دربرگرفت، کشتار عظیمی میان کاتولیکها و پروتستانها ایجاد شد و این تقابل زمینهای را ایجاد کرد که مردم چنان از این دو مذهب نفرت پیدا کردند که زمینه برای سکولار شدن اروپا فراهم شد و مردم هر دو مذهب را نفی کردند و کلا به الگوهای متفاوتی روی آوردند.
دلیل اینکه غرب بر تقابل شیعه و سنی اصرار دارد و بر افراط دامن میزند این است که نه تنها در خارج جهان اسلام چهره اسلام تخریب شود، بلکه در جهان اسلام هم مردم خسته شوند و مجموعا از دو مذهب اصلی اسلامی دست بکشند و سراغ الگوهای سکولار بروند، لذا آمریکا معتقد است رقیب را باید از درون تضعیف کند تا این رقیب، امکان ارائه نرمافزارش را از دست بدهد و طی 100 سال، (همانطور که غرب حدود 200 سال طول کشید تا به این سطح از تراز تمدنی برسد)، جهان اسلام روی آرامش نبیند و ثانیا؛ با تکثیر مذاهب متعدد اهل سنت و شیعی، مدلهای بومی هرکدام از این مذاهب را در کشور مربوطه، از حیث مدل اداره جامعه آن کشور رقم بزند، بنابراین برای توقف نظم جدید، این اتفاقات را دامن میزند، در حالیکه بسیاری از نخبگان کشورهای اسلامی متوجه این فرایند نیستند و در نتیجه، به اختلاف دامن میزنند که این از فقدان بصیرت افراد ناشی میشود.
*** چین نمیتواند قدرت جهانی آینده باشد
چین در حوزه علوم انسانی، علوم پایه و هم در حوزه فنی یک کشور کپی کار است بنابراین نخواهد توانست قدرت آینده باشد و نظم نوین جهانی را شکل دهد و همیشه یک بازیگر درجه دو و سه باقی خواهد ماند چون کشور مولف نیست.
*تسنیم: در همین راستا میخواستیم اشارهای هم به همگراییها و ائتلافهای نسل جدید داشته باشیم. چین، ایران، روسیه، برزیل و هند و برخی کشورهای دیگر که در ابعادی باهم همگرایی دارند، به عنوان ائتلاف شرقی چه نقشی ایفا میکنند و وضعیت متحدان آمریکا در این کارزار چیست؟ مقرراتی که آمریکا به آن تکیه داده و سازمانهای بینالمللی که ذیل نفوذ آمریکا فعال هستند، به طور جامع در چه وضعیتی هستند؟
-عباسی: یکی از مسائلی که خیلی مطرح شده و در رسانه هم روی آن تاکید میشود این است که قدرت از غرب به شرق میرود و منظور از شرق هم چین است.
*تسنیم: شما معتقدید که اینطور نیست…؟
-عباسی: بله با دلایل متعدد معتقدم اینطور نیست؛ دلیل اصلی این است که چین اصولا قدرت تولید نرمافزار ندارد و نمیتواند فکر تولید کند.
اولا؛ چین زبان خود را دارد که زبان موءلفی در این حوزه نیست، ثانیا؛ چین رشدی پفکی و مبتنی بر کپی تکنولوژی دارد و تکنولوژی او تکنولوژی مادر، بومی و انحصاری نیست و اقتصاد این کشور هم یک “اقتصاد آنی” است که دلایل مختلفی دارد.
یکی از این دلایل، مشکلات جمعیتی است که چین با آن روبروست، چون کشور چین در دورهای تک فرزندی را مبنا قرار داد و متوجه خطرات آن نبود، مردم وقتی مشخص میشد که جنسیت فرزندشان دختر است، سقط میکردند. در سال 1386 روزنامه الجزیرهای گزارشی در خصوص مشکلاتی که چین در این خصوص پیدا خواهد کرد ارائه داد و بعد از آن، چین در این خصوص اقدام کرد و دستگاههای سونوگرافی در این کشور محدود شد و اخیرا هم این کشور، تعدد فرزند را آزاد کرده چون با یک بحران جمعیتی کلیدی از حیث جنسیتی روبروست. یعنی تعداد پسرهای چین از تعداد دخترها خیلی زیادتر شده و رقم اختلاف بسیار بالاست که منجر به بحران جمعیتی شده است. از سوی دیگر؛ چین برای شکوفایی اقتصاد خود منابع عظیمی مصرف میکند، همچنین بحران هویت ایدئولوژیکی عمده ای در چین پدید آمده است، در نتیجه؛ هرچه این جامعه لیبرالیزهتر میشود، فساد جدیتری شکل میگیرد.
از سوی دیگر؛ شبکههای مافیایی هم ذات اقتصاد بخشهای خصوصی هستند، شهرام جزایری و بابک زنجانی نمونههایی هستند که در الگوی اقتصادی گسترش بازار آزاد شکل میگیرند، مافیا از پدیدههای ذاتی ایدئولوژی لیبرالیسم است و چین هرقدر بیشتر لیبرالیزه میشود مافیا در آن رشد میکند و به عنوان مثال، این وضعیت در کره بسیار وخیمتر است.
*تسنیم: شما قائلید که هر چه جلوتر می رود مافیای اقتصادی در چین بیشتر رشد میکند. مثل کشور ژاپن که در آنجا یاکوزا بعنوان مافیا، عمل میکند و یا کره جنوبی که عملا دولت مرکزی اقتداری ندارد چون بیشتر اقتدار دست کنسرسیومهای خارجی است و سهامها، شرکتهای چندملیتی و کمپانیها که آنجا نفوذ دارند قدرت ملی کره را تضعیف کردهاند. همین وضعیت برای چین پیش میآید؟
-عباسی: بله؛ اگر پیشگیری نکنند، همین وضعیت هم در افق 20 سال آینده برای چین قابل پیش بینی است، از طرفی حجم سرمایههایی که از غرب به سمت شرق میرود بیشتر به چین گسیل شده و چین درها را باز کرده و این مشکلاتی برای چین ایجاد میکند. بنابراین چین از دیدگاه ما ابرقدرت آینده نخواهد بود چون کف مباحث آینده شناسی 25 سال است و در 10 یا 15 سال آینده چین و هند مشکلات عدیدهای از این بابت خواهند داشت.
*تسنیم: خوب با این وصف این حجم همکاری اقتصادی و سرمایهگذاری فیمابین چین و ایران چه توجیهی برای اقتصاد ما دارد؟ با این تعریف، ظاهرا صدمات این روند ممکن است گریبان ایران را هم بگیرد؟
-عباسی: بله؛ تمرکز استراتژیک از دیدگاه من بسیار اشتباه است که ما تخممرغهای خود را در یک سبد بگذاریم؛ سبد غرب، چین، روسیه… باید مراقبت کرد.
*تسنیم: خوب چین ابزارهایی هم در سازمانهای بین المللی مانند شورای امنیت سازمان ملل دارد…
-عباسی: باید در حد ظرفیت تعامل و منفعتی که میتوانیم با این کشورها داشته باشیم روی این کشورها حساب کنیم نه اینکه تعامل ما صفر و صدی باشد.
***غرب اصرار دارد همین نئولیبرالیسم را وصله پینه و مجددا ارائه کند/لباس سال نو بر تن نئولیبرالیسم
*تسنیم: الان درخصوص بحران سوریه به عنوان بازوی استراتژیک جمهوری اسلامی ایران، به عنوان مثال، چین و روسیه در شورای امنیت سه چهار بار قطعنامهها را وتو کردند…
-عباسی: بله؛ اما آنها کمک کردند و کمکی که انجام دادند به تبع این بود که در جاهای مختلفی ما به آنها کمک کردیم. اما اینکه انعقاد پیمان استراتژیک جامع با روسیه و چین غلط است، همانطور که پیمان استراتژیک ما با اروپا و آمریکا غلط است. بنابراین پیمانها و اتحادهای ما با این کشورها، باید تاکتیکی و نهایتا عملیاتی باشد و نباید به مرحله استراتژیک برسد.
نکته کلیدی بعدی اینکه اساسا در جابجایی قدرت آینده این مهم است که چه کسی ایدئولوژی آینده را تولید میکند و کدام کشور به جای نئولیبرالیسم حرف جدیدی ارائه میکند. بیتردید؛ چین، هند، برزیل، آفریقای جنوبی، روسیه و ژاپن نرم افزار جدیدی برای ارائه ندارند این اصلا نیازی به سند و مدرک ندارد و با شناخت سطحی هم قابل مشاهده است، اتحادیه اروپا هم که اصرار جدی دارد تا همین نئولیبرالیسم را وصله و پینه و مجددا ارائه کنند.
*تسنیم: شکلگیری نظم جدید و پوشاندن لباس سال نو بر تن نئولیبرالیسم…
-عباسی: دقیقا همین طور است، سعی میکنند تا نئولیبرالیسم را دوباره در یک قالب جدید به کار ببرند، مدلی که از زمان مارکس در 150 سال گذشته استفاده کردهاند، مفهوم معروف “به سر عقل آمدن کاپیتالیزم” (The reason of Capitalism) است یعنی نگاه میکنند منتقدین بیرونی چه میگویند و در همان راستا اشکالات خود را رصد کرده و آن را اصلاح میکنند. چنانکه مارکس مشکلات کاپیتالیزم و سرمایه داری را بیان کرد و غرب نیز در دوره 100 ساله نظام خود را در جهت سلطه اصلاح کردند، در فرانسه بحث هایی به عنوان “به سر عقل آمدن سرمایهداری” در گرفت و حتی در ایران هم، شریعتی ناظر بر همین مباحث که در فرانسه مطرح بود در حسینیه ارشاد سخنرانی کرد که به کتابی به نام “به سرعقلآمدن سرمایهداری” تبدیل شد. این روشی است خوداصلاحی لیبرالیسم و کاپیتالیزم است که خود را در معرض نقد گذاشته و از زاویه نگاه بیرونی خود را اصلاح میکنند.
تنها جایی که الگوی جایگزین را دنبال می کند جهان اسلام است…
*تسنیم: این الگوی جایگزین را می توانیم در حوزه اندیشه و استراتژی محور مقاومت که ایران آن را بنیان گذاشت بررسی کنیم؟
-عباسی: بله، در حوزه عینی محور مقاومت را مشاهده میکنیم و در حوزه نرم افزاری هم که ایران مبدع این ماجرا است. بنابراین در مورد این سئوال شما که “اتحادیههایی مانند پیمان شانگهای و BRICS چه جایگاهی خواهند داشت؟” من معتقدم در نظم جهانی آینده، جایگاه این ائتلافها جایگاه تاکتیکی است و ثقل استراتژیکی پیدا نمیکنند و هیچگاه پیمان شانگهای ماهیتی به عنوان ماهیت مقابل و رقیب مقتدر در برابر ناتو نخواهد یافت و یا پیمان بریکس وزن و ثقلی به اندازه وزن صندوق بین المللی پول پیدا نخواهد کرد چون وزن صندوق بین المللی پول نه به خاطر عنوان صندوق بین المللی پول است، بلکه به خاطر این است که دلار را در جهان پشتیبانی میکند.
پول چین و روسیه، روبل و یوآن است که این موقعیت را در جهان ندارند و ذیل پیمانهای پولی دو جانبه عمل میکنند، اما خوب، همین وحدت تلاشها روز به روز سطح استراتژیکی تمدن غرب و آمریکا را تضعیف میکند.
در افق سال 2035 یعنی 1414 جمعیت کره زمین از مرز 8.5 میلیارد نفر عبور کرده و این یعنی کاهش غذا، انرژی، آب، شرایط زیست محیطی و ایجاد جنگ های پیچیده آینده که جنگهای اتمی، سایبرنتیک و میکروبی هستند؛ با این احتساب، گلوبال ریسک و مخاطرات جهانی عمیقی وجود دارد که در نظم نوین جهانی لحاظ کردن خود آنها نیز حائز اهمیت است، به این معنا که کدام کشور در نظم نوین جهانی تاثیرگذارتر است؟ کشوری که بهتر بتواند از مخاطرات جهانی عبور کند.
کاهش جمعیت، فقدان نرمافزار و انسجام ملی، مشکلات زیست محیطی و آب و هوا و در نتیجه، اجبار به جابجایی جمعیت در برخی کشورهای قدرتمند، نشان میدهد که اصولا در نظم نوین جهانی بسیاری از کشورهایی که هماکنون صاحب قدرت هستند، در آن دوره بنیهشان تضعیف خواهد شد. بسیاری از اینها در ترندگذاریها آمده است، یعنی شما با مراجعه به ترندگذاری DCDC (مرکز دکترین، مفاهیم و توسعه در انگلیس) یا ترودوک (فرماندهی آموزش و آموزه در ایالات متحده) یا دیدگاههای واتسون، یا در حوزه سایبر نیز به مرکز “ترندوان” (در کشور آلمان مستقر است) که آیندهشناسیهای مبتنی بر سایبر انجام میدهد، درک میکنید که مخاطرات آینده جدی است.
*تسنیم: این مخاطرات، مخاطرات اندیشهای و روانی را نیز دربر میگیرد؟
-عباسی: شاید جالب باشد که یکی از بیماریهای بسیار شایع 50 سال آینده، بیماری اضطراب است که درمان خاصی ندارد و حتی به مراتب از پیری خطر جدیتری است. طبق بررسیهای آیندهپژوهی، در افق 40 سال آینده مفهوم روستا در جهان، کمیاب میشود و شهرنشینی به یک پدیده عام تبدیل میشود، مگاسیتیها و ابرشهرهای بالای 30 میلیون نفر گسترش پیدا میکند، شما در ترافیک تهران 10 میلیونی سرسام میگیرید وای به اینکه تهران 30 میلیون نفری شود.
بنابراین کشورهایی که از هم اکنون برنامههایی برای این آینده دارند، در نظم آینده جهان حرف جدی برای گفتن خواهند داشت و نظم جهان نظمی نرمافزاری است از این حیث که؛ چه باید کرد؟ و چگونه باید بود؟
*تسنیم: معتقدید کشورهایی که مباحث آینده شناسی و آیندهپژوهی به صورت جدی و تخصصی در آنها دنبال میشود موفقتر خواهند بود؟
-عباسی: کشورهایی که آیندهپژوهی دارند و تعین جهت مناسب و ترندگذاری مطلوب انجام میدهند…
*تسنیم: خب آمریکا کشوری است که در این عرصه پیشرو است…
-عباسی: اما مشکل اصلی در مکاتب آینده شناسی غربی و آمریکایی این است که اصولا ترندها را از وضع موجود آغاز میکنند و پیامدهای همین وضع موجود را بررسی میکنند، اما قدرت تبیین الگوهای تراز را برای تبیین وضع مطلوب ندارند.
الگوی مورد نظر قرآن، اسلام و رهبر معظم انقلاب در آیندهپژوهی این است که ابتدا وضع موجود را نمیبینند، بلکه وضع مطلوب را تعریف میکنند، مبتنی بر اینکه باید به چه چیزی برسیم، سپس در مهندسی معکوس مشخص میکند که در این نقطه که هستیم، نسبت به وضع مطلوب چقدر فاصله داریم و در نهایت، ترندگذاری دو سویه انجام میگیرد.
به این معنا که مشخص میشود وضع مطلوب مناسب و وضع مطلوب نامناسب چیست و گام سوم این است که بین وضع نامطلوب و وضع مطلوب گام بندی میشود در مدیریت استراتژیک معین میشود که در نظر است که ظرف چند بازه به این برنامه برسید، این نکات در مباحث مقام معظم رهبری خیلی طنین انداز است.
رهبر معظم انقلاب در دیدار دو سه سال پیش مسئولان آموزش و پرورش فرمودند “تعریف انسان تراز چه شد؟” به این معنی که الگوی کنونی، الگوی مطلوبی نیست و باید انسان تراز را تعریف کنید، انسانی که الان در آموزش و پرورش ما تربیت میشود وضع موجود است، بنابراین باید وضع موجود را گرفته و وضع مطلوب را مشخص کرده و سپس به انسان تراز برسید.
هیچ وقت در غرب انسان تراز تعریف نشده است، آنچه در مورد انسان شناسی طرح میشود آخرین دیدگاههای “ژان فرانسوا دورتیه” (Jean-Francois dortier) است که میگوید “انسان حیوان شگفتانگیز است”، قبل از آن نیز فروید میگوید که “انسان حیوان غیرقابل اعتماد است” بعد از فروید و دو قرن بعد از جنگ جهانی دوم دیدگاه ” ویلهلم ریچ ” مطرح شد که “انسان حیوان خودشکوفا است”. بنابراین الگوی انسان تراز غربی همین انسان بورژوا است که میشناسید…
تسنیم: آقای دکتر، جلوتر میخواهیم به وظیفه جمهوری اسلامی در روند نظم جدید اشاره کنیم، ما بهترین تعاریف را از انسان کامل و مباحث انسانشناسی در قرآن و اسلام داریم، آیا این ناشی از کوتاهی و قصور نظریهپردازان مسلمان ایران نیست که این مبانی را به روشنی و در قالبهای مختلف تبیین نکرده و بخوبی به جامعه جهانی معرفی نمیکنند؟
-عباسی: بله احسنت؛ به نکته خوبی اشاره کردید، دقیقا همین طور است اما 35 سال وقت زیادی نیست. جمهوری اسلامی 35 سال فرصت داشته تا طی آزمون و خطا مشخص کند که این روند در کجاست و چه چیزی برای نظام و گفتمان انقلاب اسلامی مطلوب نیست. مهم ترین دعوایی که در فضای روشنفکری در جمهوری اسلامی میان نخبگان جامعه دانشگاهی و حوزوی و غیره ما وجود دارد این است که ما چه چیزی را نمیخواهیم و چه چیزی را میخواهیم.
این همان نکته ای است که رهبر معظم انقلاب در دیدار ماه مبارک رمضان امسال به اساتید دانشگاهی تاکید کردند که “مبنای علوم انسانی غربی غیرالهی، مادی و غیر توحیدی است و ما باید الگویی ارائه کنیم که صرفا مادی نباشد و معناگرایانه نیز باشد“.
همانطور که اشاره کردید اینکه این الگو هنوز به خوبی به جهان معرفی نشده ناشی از کمکاری خواص و نخبگان ما بوده است. البته رهبری در ادامه همان مبحث در پاراگراف بعدی اشاره کردند که “غیر از حرکت رسمی شورای عالی انقلاب فرهنگی، حرکت خودجوشی هم توسط هستههای متعدد شروع شده و انشالله نتایج پرباری خواهد داشت و این حرکت ها باید به یکدیگر وصل شود”، لذا مشاهده میکنیم که این حرکت ها شروع شده است و طبیعتا در کمتر از 10 سال آینده نتایج پربار این موضوع را خواهیم دید.
قرآن و 14 معصوم علیهماالسلام این جهتگیریها را مشخص کردند، امام راحل نیز در دهه اول انقلاب خیلی از ترندها و فرانمای روندها را برای ما مشخص کردند و در طول 25 سال گذشته نیز شخص رهبری، هوشمندانه این نکات را در حوزههای مختلف مشخص کردند، پس نقشه راه معلوم است، هر کدام از این محورهای نقشه راه یک تلاش 10 یا 20 ساله نیاز داشت که برخی از آنها 5 سال است انجام شده، برخی از آنها تازه آغاز شده و برخی نیز در مراحل پایانی است و برخی هم تمام شده است.
بالاخره حدود 1400 زیرسیستم و فعالیت در کل حوزه نظامسازی وجود دارد. بحث نظام سازی در ایران رسما در سال 1390 شروع شده است، در روز 17 شهریور 1390 رهبر انقلاب در دیدار خبرگان، مبحث فقه استدلالی که پایه حرکت شیعه از دوره بعد از امام صادق (ع) به این سو تا شکلگیری انقلاب بوده و اینکه امام راحل چطور با فقه استدلالی انقلاب اسلامی را رقم زد تبیین کردند و اشاره کردند که ما در کجا با مشکل مواجه هستیم. ایشان یک مثال هم بیشتر در این مورد نزدهاند و آن موضوع بانکداری اسلامی و بدون ربا است که نخبگان حوزه و دانشگاه ما باید کارهایی را در این مورد شروع و پیگیری کنند.
بحث نظامسازی یعنی همان 140 سیستم و بسط آن در 1400 زیرسیستم که در تاریخ 1390 شروع شد و رهبر معظم انقلاب تقریبا یک ماه بعد در دانشگاه کرمانشاه، به طور مبسوط به موضوع نظامسازی اشاره کردند. ایشان به نگاه آداماسمیت که به دست نامرئی بازار میرسد اشاره کردند که ما بعدا آن را مبنای مطالعاتی قرار دادیم. در نظریه آدام اسمیت بازار را “خدا” میپندارد که دست نامرئی آن، تعادل عرضه و تقاضا را رقم میزند اما این نظریه امروز به چالش کشیده شده است و ادعای آدام اسمیت زیر سئوال رفته است، در قرآن یک نظریه مبنا در این خصوص وجود دارد مبتنی بر اینکه مفهوم “یدالله فوق ایدیهم” میتواند جایگزین این نظریات اقتصادی غرب شود.
در کرسی نظریهپردازی سال گذشته در رابطه با این مسئله، ما چند جلسه موضوع را به صورت تطبیقی از متون فقهی و تفسیری از مفسرین گذشته و موجود استخراج کردیم و همچنین از بیان فقهای پیشین و حال استفاده و دیدگاهی که 200 سال پیش توسط آدام اسمیت مطرح شد را مطالعه کردیم. بررسی کردیم 2 که اصلاً الگوی جایگزین برای بازار باید چه الگویی باشد و این الگو در متون روایی، فقهی و تفسیری ما چه جایگاهی دارد؟ و در این راستا مباحث مبسوطی استخراج میشود.
واقعیت این است که همانطور که شما اشاره کردید ما کم کاری کردیم…
*تسنیم: تصور می کنم در مورد نظام سازی که رهبر انقلاب هم به آن تاکید دارند، قبل از نظام سازی جایگاه شناسایی باید یک باکس مشخصی داشته باشد، اما ما به شناسایی وضع موجود به حد کفایت ورود نداشتیم، یعنی هماکنون در فضای دشمنشناسی که منتج به زیرساخت نظامسازی میشود هنوز به غنای کافی نرسیدهایم…
-عباسی: چون ما باید مطالعات تطبیقی را در این حوزه ها انجام دهیم لذا امکان نداشت که به کلگرایی برسیم و از یک سطح کلی شروع کنیم و هرکس باید در حیطه تخصصی خودش حوزه متبوع خود را به چالش و نقد بکشد تاپیشرفت حاصل شود. در این حوزه بالغ بر 80 درصد کار انجام شده است و در هر یک از حوزهها ما متخصصان و نخبگانی داریم که در حیطه خود منتقد غرب هستند، به جرات میتوان گفت که ما امروز در 200 تا 250 حوزه تخصصی نخبگانی داریم که در حیطه خود کاملا منتقد غرب هستند…
*تسنیم: از دید شما با توجه به تعدد مراکز و اندیشکده ها و بنیادهای اندیشهای که در آمریکا و غرب وجود دارد؛ ما به حد کافی پژوهشکده و مراکز پژوهشی داریم درخصوص این موضوع کار کنند؟
-عباسی: بله در مطالعه گستردهای که انجام دادیم آمار 10 سال پیش ما این است که آنها نزدیک به 2500 مرکز و اندیشکده دارند. ولی واقعیت این است که جبهه باطل، کار فربه و انبوه میکند اما طبعا عمقی نخواهد یافت چون بر اساس قوانین الهی و خداوند نیست یعنی در دوره طولانی دوام ندارد، اما اگر به سمت انگارههای اسلامی برویم با وقت مختصر و امکانات اندک هم نتایج عمدهای حاصل میشود، چون خداوند فرموده که به جبهه حق برکت میدهد، لذا در جبهه حق، شما میتوانید با تعدد کمتر به نتیجه برسید.
قید آن در حوزه مواجهه نظامی درسوره مبارکه بقره قرآن هم آمده است ” کَم مِن فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَت فِئَةً کَثیرَةً بِإِذنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصّابِرینَ” که می فرماید: به اذن خداوند کم و قلیل شما بر زیاد آنها غلبه میکند. همین را در حوزه نرمافزاری در نظر بگیرید اگر حرف مناسبی تولید شود که مبتنی بر فطرت بشر و حق باشد شما گستره بیشتری را در بر میگیرید.
در نبرد 51 روزه غزه شاهد بودیم در سراسر جهان مردم در دفاع از مردم غزه راهپیمایی کردند چون شیوه عمل مقاومت اسلامی به گونهای بود که با زبان فطرت با مردم دنیا صحبت کرد، اما اسرائیل بر ضد فطرت الهی عمل کرد. وقتی به زبان فطرت حرف زدید، حد و مرز و تمدن و فرهنگی نمیشناسد و برد بسیار بالایی دارد.
تمدن غرب فقط بلد است به زبان غریزه صحبت کند، یعنی خشم، غضب وشهوت، نگاه اسلامی مناسب این است که به زبان فطرت صحبت کنیم با وجود اینکه رسانههای جهان در اختیار صهیونیستها و غلبه رسانهای با آنها بود اما رژیم صهیونیستی، آمریکا و اروپا جنگ تابستان امسال را در غزه باختند. با این همه فضای سایبر، روزنامه و مجله چرا باختند؟ چون نمیتوانستند جلوی عمل نرمافزاری که مقاومت اسلامی به زبان فطرت داشت بگیرند. چه نیرویی به اینها زبان فطرت را یاد داد؟ جمهوری اسلامی بود این زبان فطرت را یاد داد، جمهوری اسلامی بود که هم به مقاومت اسلامی لبنان در نبرد 33 روزه و هم به مقاومت اسلامی فلسطین در نبرد 51 روزه، یاد داد که چگونه به زبان فطرت با جهان حرف بزند.
اینها نمونههایی است که گفتمان انقلابی در صحنه عملیاتی داشته و یکی از نمونههای بارز آن خود پدیده انقلاب اسلامی است، میزان مطالعات کارشناسی و عمیقی که در ایران در حوزه فروپاشی اقتصاد غرب صورت میگیرد، با پیچیدهترین مطالعاتی که خودشان در خصوص اینکه چرا دارند دچار اضمحلال اقتصادی میشوند انجام میدهند برابری میکند، نه از حیث کمیت و میزان بودجهای که پشت این کار گذاشته شده، بلکه از حیث کیفیت، چون ما بر اساس الگوهای قرآنی و روایی مسیرهای میانبری رفتیم.
امام ره در سال 1363 و در دیدار با مسئولان کشاورزی و بانک تاکید کردند که “پول نباید با پول کار کند” ، ایشان میگوید اگر سیستم ربوی بود جمهوری ما اسلامینیست۱. غربیها در پیچیدهترین مطالعات خود تازه به این رسیدهاند که مکتب پولی و شیکاگو مشکلات عظیمی دارد و پول نباید با پول کار کند. در حالی که امام (ره) این مطلب را بسیار ساده مطرح کردند و حکم کردند که پول نباید با پول کار کند. تازه “راس اشکرافت” و “مایک ملونی” در غرب به این رسیدهاند که پول نباید با پول کار کند، تحقیقاتشان در سال 1986 نشان میدهد که 42 درصد درآمد در آمریکا از طریق سفتهبازی و پول گذاشتن در بورس و بانک ایجاد میشود.
این رقم در سال 2010 به رقمی بالغ بر 60 درصد میرسد، خوب وقتی 60 درصد درآمد مردم یک جامعه از طریق بازی با پول ایجاد شد، تولید در آن جامعه معنی ندارد. امام به زبانی بسیار ساده در ادامه این حکم تاکید میکند اگر اینطور شد که مردم با پول کار کنند، دیگر دست به تولید نمیزنند یعنی بسیار ساده حرفی را میزند که تازه در دانشگاه MIT و دانشگاه Harvard متخصصین به این رسیدهاند که اینکه پول با پول کار کند در فرمول اقتصادی اشکال دارد.
جنبش والاستریت نمونه مشخص همین فرمول است، در مورد جنبش والاستریت فیلمی ساختند به نام “تهاجم به والاستریت” (Assault on wall street)، نقش اول این فیلم کسی است که پول جابجا میکند و به علت بیماری همسرش از خدمات درمانی استفاده میکند، پولی را در بورس سرمایهگذاری کرده که آن را میگیرد و نهایتا طوری میشود که خانهاش را از دست میدهد و همسرش خودکشی میکند و تنها راهی که میماند این است که میخواهد انتقامش را از والاستریت بگیرد، اسلحه میخرد و از خانه آواره شده و به والاستریت حمله میکند و در این خیابان سگکشی راه میاندازد و قلع و قمع میکند. وقتی که پایین میآید دوستان پلیس او که قبلا با او بودند، را میبینند و ردش میکنند که برود. یعنی علاجی که هالیوود برای کار کردن پول با پول پیدا می کند این است که یکی راه بیفتد و خشم خود را با حمله به وال استریت خالی کند که عید امسال هم از تلویزیون ایران پخش شد.
*تسنیم: با این تعریف، یعنی اساسا غرب در فهم مسائل خود دچار ناآگاهی است؟ بنابراین در خصوص اینکه اشاره کردید در ترندگذاری غرب، ترندهای خود را از وضع موجود آغاز میکنند، آنها در این خصوص هم دچار نقصان متدیک هستند؟
-عباسی: صحیح است، در چنین فضایی، مسئله اساسی این است که فهم مشکلات وضع موجود 50 درصد راه است.
شما ببینید، ما در نظام بهداشت و درمان امروز می دانیم که سیستم بهداشت و درمان جهان صرفا سیستمی داروینیستی است. یعنی فقط به جسد انسان توجه میکند، به روح انسان توجه ندارد در حالی که قرآن انگاره مبنایی و ماورایی برای این دارد.
مشاهده میکنید در حسابداری که پایه ریزی کردهاند، فقط مناسبات و محاسبات مادی مدنظر است، اما در شیوه حسابداری که در قرآن مطرح شده است رسما اشاره شده که شما جدای از منفعت و ضرر دنیوی، فلاح و خسارت اخروی هم دارید. “انالانسان لفی خسر…” ، خسران عمدتا ناظر به آخرت است و جامعهای که نگاه آخرتگرا دارد این متغیر را میبیند و دنبال رستگاری است. ممکن است کسی در دنیا منفعت ببرد، اما در آخرت دچار خسارت میشود. ما متغیرهایی در اندیشه قرآنی داریم که اینها اگر در غرب هم استفاده میشد، مدلهای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی غرب دچار این مشکلات نمیشد . حسب ظاهر برخی سود می برند و ضرر دنیوی ندارند، اما در آخرت دچار میشوند، برخی در دنیا ضرر میکنند اما در آخرت به رستگاری میرسند این دیدگاه در غرب دیدگاهی مغفول است و مغفول نیز خواهد ماند.
*تسنیم: خب چطور میشود ما به گونهای سیستم منفعتی و تئوریهای اقتصادی یا تئوریهای منافع ملی و امنیت ملی که غرب رقم میزند را تفسیر کنیم تا فرای منفعت دنیوی، رستگاری را برای جامعه داشته باشیم؟
-عباسی: اینجاست که راه بر خیلی از اقدامات بسته میشود. ما این متغیرها را در وضع مطلوب در تئوریهای آیندهشناسی قرآنی و در دیدگاههای رهبر انقلاب و امام راحل الی ماشاالله داریم.
الان هرکدام از مراکز اصلی غرب نهایتا 13 مگاترند دارند، در نگاه DCDC و دیدگاه واتسون این نقطه گذاریها 13 مورد است و در نگاه مرکز “ترندوان” نیز (در اروپا مهمترین مرکز تحقیقات استراتژیک، مرکز تحقیقات استراتژیک رسانه تحت عنوان «ترندوان» است) 13 مورد است ، اما در دوره امام راحل از 1357 تا 1368 که ایشان رحلت کردند ما بیش از 100 مورد ترند کلیدی در نگاه ایشان داریم و در 25 ساله زعامت مقام معظم رهبری تعداد ترندهایی که ایشان برای اصلاح جامعه ایرانی و حرکت جهانی مشخص کردند، عدد بسیار بسیار زیادی را شامل میشود.
در واقع عملا میتوان گفت معماری نظم نوین آینده جهان و معماری مناسبات تمدنی آینده را رهبران ایران رقم زدند، اما ضعف در کجاست؟ همان اشاره شماست که چرا ما مبانی خود را تئوریزه و معرفی نکردهایم؟ تا انگارههای امروزی که این بزرگان اشاره کردند را بگیریم از مسیر قرآن و روایات مشخص و بارز کنیم و وقتی رهبر انقلاب میگویند انسان و جامعه و اقتصاد تراز چه شد؟ ما مواد خام آن را از متون پایهمان گرفته باشیم و امروزی کنیم، این کار نیاز به وحدت تلاشها دارد.
البته دوستان و بزرگان زحمت زیادی هم کشیدهاند، من به آینده بسیار امیدوارم چون روز به روز تاثیرگذاری نئولیبرالیسم کاهش مییابد و قدرت نرمافزاری اسلام از حیث نقد وضع موجود، عموما در جهان و خصوصا در داخل کشور بیشتر میشود و سپس تبیین جایگزین به خوبی صورت میگیرد.
*تسنیم: مهمترین وظیفه جمهوری اسلامی در چالش گفتمانی جاری در عرصه سیاست جهانی چیست؟
-عباسی: مهمترین نقش ایران این است که گفتمان غالب را به چالش بکشد. یک گفتمان غالب در نظم جهانی وجود دارد که میگوید اصالت با غرب است، خیلی از کشورها از جمله ترکیه و عربستان، این نظم و هژمونی آمریکا را پذیرفتهاند و از حیث نرم افزار و سخت افزار خود را بعنوان اقمار آمریکا تعریف میکنند.
نظم دیگری در حال شکلگیری است که تلاش میشود کشورهایی مانند روسیه، چین، هند و برزیل و کشورهای دیگر در ساختار نظام ژئوپلتیکی تغییراتی را ایجاد کرده و از طریق پیمانهای دو و چندجانبه نظم موجود را به چالش بکشند اما وزن، ثقل و اراده لازم را ندارند تا سیستم جایگزین را ایجاد کنند. فراموش نکنید شوروی یک نرم افزار خاص خود را داشت به نام “مارکسیسم” و یک کشور مارکسیستی-سوسیالیستی بود، غرب و آمریکا لیبرالیستی و کاپیتالیستی بودند، اما این کشورهایی که نام بردیم میخواهند هم لیبرال باشند و هم سرمایهگرا و کاپیتالیست و ضمنا، غیرآمریکایی هم باشند، خب این کار را خیلی مشکل میکند، یعنی در زمین خود دارند با قواعد آمریکا بازی میکنند. عملا پیمان هایی که به عنوان قدرتهای منطقهای و نوظهور منعقد میکنند، ماهیت تاکتیکی دارد، چرا که نرم افزارشان از خودشان نیست.
بنابراین در مقابل آن قطب غالب یعنی ایالات متحده و کشورهای اقماری آن، قدرتهای نوظهوری هستند که سعی دارند بایستند اما به جهت فقدان نرم افزار، هر چه جدا میشوند، به دلیل وابستگی ناخودآگاه به نرمافزار لیبرالیستی و کاپیتالیستی، در باتلاق فرو میروند.
پارادیم سوم و قطب سوم، به تعبیر شما همان “قطب مقاومت” است. این قطب با سازوکارهایی که دارد در مقابل نظم سختافزاری و نرم افزاری غرب ایستادگی میکند و به جهت جوهره نرمافزاری این مقاومت، طبعا موفقیت بیشتری به دست میآورد، اولین کارکرد مقاومت این است که اعتماد به نفس را به ملتهای غیرمسلمان نیز سرایت میدهد.
سخنانی که اخیرا رئیسجمهور ونزوئلا در زمان افتتاح شهرکهایی که ایران در آنجا ساخته، عنوان کرد بر این محور استوار بود که ایران 35 سال در تحریم است اما طوری رشد کرده که در بسیاری حوزهها دست به صادرات نرمافزار و سختافزار زدند. این خودباوری دیگر کشورها را نیز ترغیب میکند تا مقابل نظم مسلط بایستند و این یکی از کارکردهای این گفتمان است.
از نان شب برای جمهوری اسلامی واجبتر این است که، ایران سیستم عامل موردنظر خود را برای اداره آینده جهان تبیین و معرفی کند، “رادنی شکسپیر” (Rodney Shakespeare) که چند ماه پیش به ایران آمده بود در تلویزیون ایران گفت که “اگر ایران بتواند الگوی معیشت مدنظر خود را به جهان معرفی کند، گزاره صدور انقلاب خود را کامل کرده است”. بنابراین تنها گزینهای که ایران برای شتاب دادن به شکلدهی نظم جدید دارد این است که از حیث نرمافزاری، “چه باید کرد؟” را برای جهان تبیین کند. تبیین این “چه باید کرد؟” در فناوری فضانوردی بومی نیست، چون غرب 60 سال قبل از ما به فضا رفتند، در برد موشکهای بالستیک نیست چون غرب 50 سال قبل از ما موشک قارهپیما ساختند، در تولید انرژی اتمی نیست چون غرب 60 سال پیش قبل از اینکه انرژی اتمی صلحآمیز تولید کنند در هیروشیما و ناکازاکی بمب منفجر کردند، در خیلی از گزارهها مانند سلول بنیادین هم نیست، اینها همه ارزشمندند اما راههایی است که دیگر کشورها رفتند و ما تازه داریم از آن عبور میکنیم که البته از حیث بومی سازی و عدم وابستگی ارزش و اهمیت وافری دارند.
بنابراین ما باید در نرمافزار و علوم انسانی حرفهای جدیدی داشته باشیم، مثل الگوی معیشتی، اقتصادی، تجاری، فرهنگی، هنری، تعلیم و تربیت، سیاست و … که رهبر انقلاب اینها را علوم اقتدار آفرین نام میگذارند.
در ترازیابی قدرت و تعیین افق آینده، رهبری ۹ سال پیاپی (به عنوان نمونه:1، 2، 3) در دیدار اساتید دانشگاهها این روایت را از نهجالبلاغه بیان کردند که “العلمالسلطان”، بنابراین بعد رسیدن به مفهوم علوم اقتدارآفرین، باید دنبال علومی باشیم که به جامعه اقتدار میدهد.
مهمترین علوم اقتدارآفرین، علوم انسانی جایگزین علوم غربی هستند، اگر بخواهیم تعیین کنیم که اهداف کلان ایران برای نظم نوین جهانی باید چه باشد؟ پاسخ این است که دیگران در جهان هزینه سختافزار دادند، جمهوری اسلامی ایران، نرمافزار و پاسخ به پرسش “چه باید کرد و چگونه باید رفت و چگونه باید بود” را بدهد. پیشبینی غرب هم این است که تنها کشوری که میتواند روبروی لیبرالیسم حرف بزند، ایران است، در حالیکه که در داخل کشور بخش عمدهای از جریان شبه روشنفکری و اساتید دانشگاهی که خودباوری ندارند از گذشته در مقابل این موضوع قدعلم کرده و صفآرایی کردند و همچنان هم این مواجهه را صورت میدهند.
*تسنیم: به جریان روشنفکری اشاره کردید، با توجه به اینکه هویت در کنار امنیت فیزیکی یکی از دو شق امنیت است و اینکه، هویت اسلامی ما از اضلاع شکل دهنده نظم جدید است، نگاه منفعلانه برخی از جریانهای فکری در مقابل زیادهخواهی غرب، موجب تضعیف موضع موثر و راهبردی جمهوری اسلامی در برهم زدن نظم مسلط نخواهد شد؟
-عباسی: شبیه این سئوال را در سال 86 یکی از نشریات رفورمیست از من پرسید. زمانی بود که سفیر ایران در عراق با تیم آمریکایی در خصوص امنیت عراق و مبارزه با تروریسم در عراق گفتوگو میکرد و حرفشان این بود که “امروز چرا شما به مذاکرات با آمریکا اعتراض نمیکنید اما در دولت اصلاحات وقتی رئیسجمهور میخواست به کلینتون نزدیک شود و احتمال اینکه دست دهند زیاد بود، آنقدر سروصدا کردید؟“، پاسخ من این بود که عکس یادگاری با شیطان، افتخاری ندارد که شامل حال این جناح سیاسی یا آن جناح سیاسی شود و اینکه مثلا چون جناح قبلی عکس یادگاری نگرفت، حتما این برای دولت نهم افتخار وافر است که سفیرش با آمریکاییها در بغداد مذاکره میکند، اصلا صحیح نیست. اساسا عکس یادگاری با شیطان نه تنها افتخار نیست بلکه ننگ است. چرا که بیش از آنکه ما نیاز به مناسبات و روابط با آمریکا داشته باشیم یا مسئله آمریکا بر اقتصاد، فرهنگ و سیاست ما تاثیرگذار باشد، دولت آمریکا و اوباما به این رابطه نیاز دارند، آمریکا پارسال نیاز داشت تماس تلفنی بگیرد که گرفت و آنها نیاز به این تماسها و دیدارها دارند…
*تسنیم: حتی برخی از مسئولان تصور میکنند برای پیشرفت کار مذاکرات، باید رفتارهای آمریکا را توجیه هم کنند…
-عباسی: من انتقاد دارم، ببینید؛ برخی در وزارتخارجه ما میگویند که مسئولان آمریکایی در داخل آمریکا تحت فشارند، بنابراین آمریکا هم سوراخ دعا را پیدا کرده و میداند که جمهوریخواهان کنگره مدام باید علیه پرونده هستهای حرف بزنند و از این طرف دموکراتها سر میز مذاکره مظلومنمایی کنند که ما از سوی افکار عمومی آمریکا تحت فشاریم، اما اینها بجای اینکه به طرفهای مذاکره بگویند که ماهم در ایران تحت فشاریم، برعکس عمل میکنند و مدام جلوی دوربین میگویند “ما میدانیم دولت اوباما تحت فشار است…”.
*تسنیم: مواضعی که در خصوص دلواپسی انقلابیون کشور از سوی برخی مسئولان گرفته شد و اینکه گفتند “چرا دلواپسید؟” را در همین راستا ارزیابی میکنید؟
-عباسی: بله، گفتند اصلا چرا دلواپسید؟ آقای اوباما و دموکراتها همیشه سرزنش شدند به اینکه “در زمان شما و در دوره کارتر دموکرات، ایران از دست آمریکا رفت” و جمهوریخواهان همیشه میگویند که اگر ما بودیم نمیگذاشتیم ایران سقوط کند. بنابراین دموکراتها نیاز دارند بگویند که بعد از 35 سال دوباره ما بودیم که ایران را پای میز مذاکره آوردیم. لذا همین مذاکرات هم برای آمریکاییها مصرف داخلی و حزبی دارد.
نکته دوم اینکه، جمهوریخواهان با لشگرکشی عراق و افغانستان را گرفتند، حالا دموکراتها میخواهند بگویند، ببینید ما با پنبه سر ایران را بریدیم اما شما با لشکرکشی، خود را در باتلاق انداختید و ما ایران را پای مذاکره آوردیم، بنابراین مسئله این است که برای آمریکا و دولت دموکرات اوباما، مذاکرات با ایران ماهیت مصرف داخلی حزبی دارد.
همانطور که در قضیه چین و روسیه، چند دهه طول کشید تا روابطشان به نتیجه برسد، برای ایران هم چنین خوابی دیدهاند که پایهای بگذارند و مناسباتی را تعریف کنند تا در سالهای آینده به نتیجه برسد، در حالیکه ایران محدودیت زمانی دارد و باید سریع به نتیجه برسد تا پاسخ افکار عمومی را بدهد و مذاکرات تا همینجا هم هنوز به نتیجه مشخص نرسیده است و این را هم روزنامههای آمریکایی و تحلیلگران غربی بیان میکنند و در داخل هم علائم آن مشخص است. آنها مسئله را از مذاکرات هستهای، به حقوق بشر، صنایع موشکی، نظامی و مقاومت در لبنان و فلسطین بسط دادهاند که همگی خطوط قرمز جمهوری اسلامی محسوب میشود.
***شکست جریان لیبرال در ایران
*تسنیم: بله گفته اند که سالی سه یا چهار بار از تاسیسات نظامی مدنظرشان در ایران بازدید سرزده داشته باشند و مسائلی از این دست…
-عباسی: بله گفته اند، این یک نکته است. بیشتر از آنچه که مناسبات با غرب به ما هویت دهد، اینکه جریان لیبرال در ایران آخرین زوری هم که داشت بزند تا خود را در صحنه اثبات کند ولی به نتیجه دلخواه کشور و مردم و نظام نرسد، به ما عزت میدهد. ما همگی از پیروزی مذاکرات خوشحال میشویم و پیروزی باید شامل نتیجهای باشد که توقعات و لیست خواستههای به حق جمهوری اسلامی را پوشش دهد و در خود داشته باشد.
برخلاف نظر دوستانی که دلواپس بودند، من همیشه اشاره کردم اصلاحطلبان خواستند تا مابقی حرکتهایی که در دولتشان شروع شد را در دولت یازدهم کار کنند. این دولت داشتهها و یافتههای خود را میتواند خیلی ساده در سبد مذاکرات با آمریکا و غرب بگذارد و این نوید را به مردم بدهد که اگر ما با انگلیس و آمریکا رابطهمان را حسنه کنیم مشکلات حل میشود. اما در حقیقت من معتقدم به جای اینکه نیروهای انقلابی دلواپس باشند، لیبرالها باید دلواپس باشند، چون ما در ایران یک جریان لیبرال و یک جریان انقلابی داریم.
*** انقلاب تمام شد!!
جریان لیبرال از دوره آقای بازرگان همواره در صدد این است که دوره انقلاب تمام شد و هم اکنون زمان حل در نظام بینالملل و پسا انقلاب است. هم در دوره آقای بازرگان و دوره بنی صدر و هم دوره سازندگی و هم اصلاحات، برخی از دل جریان اصلاحات مدام درپی این بودهاند که بگویند باید در نظام جهانی هم به شکل نرمافزاری و هم به صورت کلی ذوب شویم و بگویند که انقلاب تمام شده است!.
جریان انقلابی نیز جریانی است که از همان سال 57 تا الان همچنان معتقد است ما هنوز در حوزه نرمافزار و سختافزار در انقلاب هستیم و باید میان خود و نظام سلطه فاصله بگذاریم.
امام 4 عنوان ویژه به آمریکا دادند – استکبار جهانی، شیطان بزرگ، تروریست بالذات، امالفساد قرن- و یک جمله مهم هم فرمودند که “رابطه ما با آمریکا رابطه گرگ و میش است” یعنی امام (ره) راه را برای همیشه بستند که بشود با شیطان بزرگ وارد روابط استراتژیک شد، ممکن است مناسبات تاکتیکی وجود داشته باشد، اما هیچگاه به آن سطح نخواهد رسید، جریان لیبرال همواره در 35 سال گذشته هدفش این بوده که ما با آمریکا وارد روابط استراتژیک شویم و خود را در آن چارچوب تعریف کنیم.
***هر 9 روز یک بحران؛ ارمغان اوباما برای روحانی
فرض ما این است که جریان لیبرال و دولت اصلاحات که مابقیشان این روزها هم بعضا سروصدایی میکنند، آخرین زورهای نزدیک شدن به غرب را بزنند و از سوی غرب تودهنی بخورند؛ “لیبرالها” کما اینکه خوردند. چرا که از سال گذشته تا حالا که تماسهایی با مسئولان ما گرفتند و صحبت کردند، باز هم هر 9 روز یک بار، آمریکاییها یک بحران برای دولت ایران درست کردند، شاخص مشهود آن این است که الان ایران در دفتر سازمان ملل سفیر مشخص ندارد و آمریکاییها آقای ابوطالبی را قبول نکردند. چرا که خط قرمزهایشان را حفظ کردند و معتقدند ابوطالبی از دیوار لانه جاسوسی بالا رفته، بنابراین کاری ندارند که هم اکنون، تفکر این آدم چیست؟، قبولش نمیکنند.
هر از چندی هم لیست جدیدی به تحریم اضافه کرده و خط و نشان میکشند و این نکته مهم است که نمیتوان در چنین شرایطی از آمریکا امتیاز ویژهای گرفت، مهمترین مسئله این است که خداوند یک امکانی به لیبرالها داد تا مانده اعتبار و آبرویی که جریان لیبرال در کشور برای خود قائل بود را هم خرج کنند.
*** رابطه با آمریکا مشکل را حل نمیکند، چرا آمریکا که با خودش ارتباط دارد، 18 تریلیون دلار بدهی دارد؟/تحریمها 5 تا 10 درصد در اقتصاد ایران اثر میگذارد
حرف من در سال گذشته منتشر شد این بود که اگر رابطه با آمریکا مشکلی را حل میکرد، پس چرا کشور یونان در اتحادیه اروپا که با آمریکا هم رابطه دارد، در حال فروپاشی است و چرا ایتالیا، اسپانیا و پرتقال و قبرس اقتصادشان دچار مشکل است؟ اصلا خود آمریکا که با خودش رابطه دارد چرا شهر دیترویت آمریکا تیرماه پارسال اعلام ورشکستگی کرد؟ چرا آمریکا 18 تریلیون دلار بدهی دارد؟
*تسنیم: برخی مدعی هستند که از طریق رابطه با آمریکا و کوتاه آمدن ما، تحریمها از سر ما برداشته میشود…
-عباسی: باید پاسخ داد اثر رفع تحریم در اقتصاد ما چقدر است؟ اگر مطلقا تحریم برداشته شود، نهایتا اثرش در اقتصاد ما 5 تا 10 درصد بیشتر نیست. اصلا ما اسرائیل را هم به رسمیت بشناسیم و آمریکا در ایران سفارت هم داشته باشد و شاه هم برگردد در اقتصاد اثری ندارد. مشکل اقتصاد ما درونی و ضعف مدیریت است و مدیران ایران راه فراری پیدا کردهاند تا همه چیز را گردن تحریم بیندازند. تحریم اصلا موجب شکوفایی اقتصاد ما شده است.
نکته کلیدی دوم اینکه، جریانی که در دانشگاه ما اقتصاد درس میدهد مطلقا لیبرالی و در نتیجه اقتصاد در دانشگاههای ما لیبرالیستی است.
من از گذشته با این جریان سر جنگ داشتم و اینها در دانشکدههای اقتصاد ایران با ما مشکل اساسی دارند، چرا که عَلَم مبارزه با اقتصاد ربوی در کشور را ما بلند کردیم و پرچم بیآبرویی تئوریهای اقتصادی غربی را برافراشتیم و فشاری که در کشور در مسائل فکری در این زمینه وارد کردیم آنقدر جدی بود که سال گذشته وقتی اینها آقای والرشتاین را به ایران آوردند، رسما به او گفتند مبادا در ایران از افول قدرت آمریکا سخن بگویی، اینجا کسانی هستند که این موارد را علیه ما استفاده میکنند. جالب اینجاست که والرشتاین هنوز از ایران نرفته بود با یکی از نشریات آمریکایی مصاحبه کرد و گفت که اینجا استادان لیبرال دانشگاههای ایران و برخی مسئولان دولتی به من گفتند مبادا بگویی که قدرت آمریکا در حال افول است و لیبرالیسم دچار مشکل است. (سند) آن تیمی که قرار بود از صداوسیما از او مصاحبه بگیرد این نکته جالب را به ما گفتند که از دولت زنگ زده بودند به صداوسیما که بروید از والرشتاین در هتل مصاحبه بگیرید و پخش کنید و آنها که برای ضبط برنامه رفتند و گفتند که دوربین را گذاشتیم و انقدر این پیرمرد ترسیده بود – در حالیکه والرشتاین در حوزه اندیشهای خود غولی است- ما 2 ساعت تمام، هرچه ضبط کردیم هیچ چیزی از آن قابل پخش نبود. یعنی آنقدر ترسیده بود حاضر نبود حرفی در مورد افول آمریکا بزند.
شما ببینید وقتی تئوریسینهای یک دولت و استادان اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاههای ما میروند والرشتاین را چراغ خاموش به ایران میآورند و بی سروصدا به یک سری از مراکز مطالعاتی دولتی میبرند و در فلان دانشکده دانشگاه تهران و ضربتی یک جلسه برگزار میکنند، نتیجه این میشود که قبلا در تلویزیون هم گفتم که آقایان چرا میترسید و سعی دارید مردم را در خواب غفلت نگاه دارید؟ چرا به مردم میگویید که مشکلات ما به خاطر 35 سال تحریم ما از دوره اشغال لانه جاسوسی در سال 58 به این طرف است و تنها کشوری در دنیا که مشکل اقتصادی دارد ما هستیم و تمام کشورهای دنیا به خصوص آمریکا، اوضاعشان گل و بلبل است؟.
وجود ذرهای فهم استراتژیک موجب میشود که به مردم القاء نشود که همه مشکلات به دلیل تحریم است، بلکه میگفتند اقتصاد جهان در حال فروپاشی است و این هم اسناد و بیان کارشناسان خارجی و دولتی آن، ما هم بخشی از این اقتصاد هستیم اما فردا اگر مشکلات حل نشد، شما در تدابیر دولت ما مطمئن باشید. ما خواستیم حل کنیم اما موج فروپاشی اقتصادی، ایران را هم فرا گرفته است. اما وقتی اساتید اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاههای مختلف و برخی مسئولان دولتی ما القاء کردند که اوضاع همه جهان پایدار و گل و بلبل است و فقط ما بدبختیم، چون ما در تحریم هستیم، پس اگر فردا به فرض محال با آمریکا هم مذاکره شد و اوباما دوستان را بغل کرد و در ایران سفارت آمریکا هم گشوده شد ولی مشکلات حل نشد جریان لیبرال مشکل را میخواهد گردن چه کسی بیندازد؟
*** به دوستان دلواپس گفتم لیبرالها باید همایشی مثل همایش شما بگذارند
لذا من به دوستان دلواپس که نگران مسائل مذاکرات هستند گفتم چرا شما همایش دلواپسیم میگذارید، آقایان لیبرال باید همایش بگذارند و دلواپس باشند.
خبر دقیق دارم که تیمهای مستندساز را بر اساس پیش بینی شکست مذاکرات، برای مستندسازی فرستادند که این موضوع را به صورتی در افکار عمومی کشور خنثی کنند. یکی از راههایی که از آن برای پوشش دادن شکست مذاکرات هستهای بهره میگیرند، این است که از پرونده هستهای به مسائل دیگر شیفت کنند و بگویند اگر در مذاکرات هستهای به نتیجه نرسیدیم، اما در مسائل حاشیهایتر در مذاکرات به نتیجه رسیدیم.
تا همین الان، لیبرالها در دو حوزه شکست خوردهاند، قول دادند مشکلات اقتصادی را حل کنند، با تایید هلوکاست به غربیها گفتند که شما را دوست داریم و در آغوش میگیریم، اما از آمریکا و اروپا تودهنی خوردند و در نتیجه نه تنها در یک سال اخیر وضع اقتصاد فرق زیادی نکرد، بلکه در مذاکرات هستهای هم آبی برای آقایان گرم نشد؛ طبیعی است که در 4 ماه آینده مردم پیامد این قضایا را خواهند دید، اگر ذره ای فهم استراتژیک در متخصصین مربوطه پیرموان جریان لیبرال در کشور بود، حداقل برای یک درصد افکار عمومی را به این سمت میبردند که اقتصاد جهان و آمریکا فرو ریخته و در نتیجه ایران هم تحت تاثیر این رخداد قرار گرفته است، ولی برعکس، وقتی القا کردند که اقتصاد آمریکا خوب است و فقط ما به دلیل تحریمها چارهای نداریم حالا باید پاسخگوی مردم باشند.
البته ما بار مسئولان دولت را در در دانشگاهها سبک کردیم، به مخاطبان گفتیم که اقتصاد جهان 54 تریلیون دلار و اقتصاد آمریکا حدود 18 تریلیون دلار بدهی دارد، شهر دیترویت آمریکا ورشکسته است و به آمریکا نباید امید بست بنابراین بر طبق فرمان رهبری باید توجه خود را به اقتصاد مقاومتی معطوف و حرکت اصلی خود را دنبال کنید.
یکی از مشکلات این دولت تعارض ایدئولوژیکی آن با تئوری اقتصاد مقاومتی است، چون دولت یازدهم در سندی که مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام منتشر کرد، در بحث نظام اقتصادی، رسما الگوی توسعه مطلوب ایران را الگوی مکتب نئوکینزیها و نهادگرایان اعلام کرده است که این مکتب، در تعارض جدی و کلیدی با مبحث اقتصاد مقاومتی مطروحه از سوی مقام معظم رهبری است، بنابراین اگر این دولت بخواهد اقتصاد مقاومتی را عملی کند، باید مکتب نئوکینز را کنار بگذارد، یعنی دست از لیبرالیسم بردارد و اگر بخواهد لیبرالیسم را پیاده کند، باید اقتصاد مقاومتی را زمین بگذارد، در نتیجه دلواپس اصلی، کسانی هستند که برای حل مشکلات جامعه اسلامی به انگارههای پوسیده نئولیبرالیسم چنگ زدهاند و در شرایطی که در مبانی نظری و فکری، در حال عبور از نظم جهانی مسلط و مقوله نئولیبرالیسم هستیم، برخی هنوز در ایران برای درمان مشکلات جامعه اسلامی از تئوریهای نئولیبرال استفاده میکنند.
*تسنیم: کیسینجر گفته که “ایران به دنبال تشکیل یک امپراطوری است“، این بیان را چطور بررسی میکنید؟
-عباسی: بله معتقد است که این امپراطوری در حوزههای مختلف شکل گرفته است. مرکز DCDC در تـــــــرند 2045 خود این چارچوبها را مشخص کرده است.
در ترندهای اصلیشان مشکل جمعیت، جنسیت و شهرنشینی مفرط، آب وهوا، حمل و نقل، منابع، سلامتی و بهداشت، اطلاعات و فضای سایبر، کار، فساد و مسائل مالی، هویت و تغییر دولتها و همچنین بودجه دفاعی، اینها در قالب 13 مگاترندی است که مشخص شده و به طور کلیدی در بحثهای درازمدت بررسی وضعیت قارهها، مسئله جمعیت و محیط زیست، موضوع اقتصاد، تعلیم و تربیت، سایبر و وضع مگاشهرها که در 40 سال آینده شکل میگیرند، به طور خاص مطرح است و هر یک از این موارد، موضوعاتی کلیدی هستند.
بنابراین موضوع خیلی پیچیدهتر از این حرفهاست، جهان آینده جهان تحولات پرشتاب است و امید ما این است که بتوانیم جمهوری اسلامی ایران را با مشخص کردن یک مسیر معین از این تحولات عبور دهیم.
در ترندهای واتسون از 2010 تا 2050 تعداد 13 مگاترند وجود دارد که شامل جهانی شدن، بدهی، انسان گرایی، تغییر قدرت از غرب به شرق، جابجایی و شهرنشینی، دیجیتالیزه شدن، خطرات جهانی که مطرح است، همگی نشان از آن دارد که در این فضا، چیز زیادی دست آنها را نمیگیرد.
این ترندگذاریها را برای نخستین بار، ما در مرکز برنامهریزی کردهایم و ماهی یک بار تا 1414 در آغاز هرماه آپدیت میشود و هر هفته 10 -15 صفحه به متن آن اضافه شده و به محتوای مگاترندها اضافه شده و انشاالله کار اثرگذاری در این عرصه صورت خواهد گرفت.
**گفتوگو از سیــــد میثــــم رحمـــتی
پانوشت :
1- جلد 18 صحیفه امام خمینی (ره) در دیدار با کارکنان وزارت امور اقتصادی و دارایی، کارکنان بانکها، و برخی کشاورزان نمونه کشور
2- رجوع شود به جلسه 479 کلبه کرامت: http://Kolbeh-keramat.ir
منبع: خبرگزاری تسنیم
The post مصاحبه استاد عباسی با خبرگزاری تسنیم درباره تحول در نظم جهانی – بخش دوم first appeared on استاد حسن عباسی.]]>مدت زمان: ۱ ساعت و 40 دقیقه
تاریخ : 25 اسفند ماه ۱۳۹۰
موضوع : درآمدی بر دکترین سینما 7 – جامعه ی دیجیتالی 2
فرمت: mp4
کیفیت: عالی
برای دیدن توضیح این جلسه به اینجا مراجعه نمایید.
تصویری از فایل تصویری :
دانلود فایل تصویری:
DirectLink | DirectLink2 | Rodfile | Uploadbaz
حجم:309 مگابایت
پسورد فایل (در صورت نیاز) : www.dr-abbasi.ir
منبع :دکتر عباسی
برای دیدن توضیح این جلسه به اینجا مراجعه نمایید.
مدت زمان: ۲ ساعت و ۱۸ دقیقه
تاریخ : 27 بهمن ماه ۱۳۹۰
موضوع : درآمدی بر دکترین سینما 5 – کلبه ی دیجیتال
فرمت: MP4 ,mp3
کیفیت: عالی
دانلود فایل صوتی:
حجم: 17.8 مگابایت
دانلود فایل تصویری:
دانلود به صورت پارتهای ۱۲۰ مگابایتی:
دانلود پارت ۱ : Direct Link
دانلود پارت ۲: Direct Link
دانلود پارت ۳: Direct Link
دانلود پارت ۴: Direct Link
دانلود پارت ۵: Direct Link
دانلود پارت 6: Direct Link
دانلود پارت 7: Direct Link
حجم: 800 مگابایت
منبع :دانلود به سبک آخرالزمان
برای دیدن توضیح این جلسه به اینجا مراجعه نمایید.
مدت زمان: 1 ساعت
تاریخ : 20 بهمن 1390
موضوع : درآمدی بر دکترین سینما ۴
فرمت: MP4
کیفیت: عالی
+ فایل صوتی اضافه شد.
دانلود فایل صوتی:
دانلود پارت ۱ : لینک غیر مستقیم
دانلود فایل تصویری: (سرور اختصاصی سایت لینک مستقیم)
دانلود به صورت پارتهای 100 مگابایتی:
دانلود پارت ۱ : Direct Link
دانلود پارت ۲: Direct Link
حجم:113 مگابایت!
پسورد فایل (در صورت نیاز) : www.dr-abbasi.ir
دانلود فایل صوتی:
حجم: 10.3 مگابایت
منبع :دکتر عباسی
جلسه 333:
انسان غربی نه تنها نتوانسته از هالیوود معنا بگیرد. بلکه از هری پاتر و انیمیشن ها وانگاره های ماورایی هم تنوانسته بشر را اغنا کند.جذابیت های بصری صرفا از جهت تکنیک مهیج است و به قدری بی معنا هستند که دیگر جذابیتی ندارند و در بهترین حالت ، همان سرگرمی است که خودشان می گویند.
راز کلبه دیجیتالی بی معنا بودن است.این راز همان توفیقی است که در دهه های آینده جهان را خواهد گرفت . در دوره ۳۰ ساله سال فضای پست مدرنیسم که از نیچه شروع شد، وقتی جهان را فرا گرفته بود به مانند نسیمی آمد و رفت.تمام موارد مطروحه در پست مدرنیسم حرص و طمعی را در بشر غربی بوجود آورد که حفره بی معنایی را از دل فلسفه رقم بزند. این اتفاق در پست مدرنیسم زیرآب معنا را زد و با نفی فراروایت ها اساس همه چیز را بر هم زد.
لذا روی آوردن به روانگردان ها، مشروبات الکلی، سکس و مواد مخدر برای ایجاد خلسه برای انسان به جای معنا به پوچی رسیده،است. در هندوئیسم و بودیسم هم سازوکار مشابهی برای تسکین درد به پوچی رسیدن بنام نیروانا دارند.
رنه گنون در کتاب “سیطره کمیت” اشاره است که آنچه که به آن احساس نیاز داریم صرفا کمیت پدیده هاست. اگر خود فرد به معنا رسیده باشد، مثل این است که در عدد۱۰۰، یکِ پشت دو تا صفر را گذاشته است و به صفرِ بی معنا، مفهوم بخشیده است.
یک حکیم که باید پشت هر پدیده ای معنا را تشخیص دهد درزندگی دیجیتالی معنا را گم نخواهد کرد. اما صرفا با صفر هایی که پشت آن عددی نسیت (منظور سازوکار دیجیتالیست که فاقد معناست) به جایی نمی رسیم.
اگر ادعا شود که غرب از لحاظ معنا،تمام شده است ادعای زیادی نیسست . باید مراقب بود که جامعه ما در اثر سحرِ جامعه دیجیتالی معنا را از دست ندهد؛ که در صورت از دادن معنا بعد از چند دهه همه چیز را از دست خواهد داد و آن وقت باید گفت که ایران و اسلام از نظر معنا به انتهای خط رسیده است.
در سبک زندگی آمریکایی هدونیسم ( اصالت لذت و لذت محوری) مطرح است. از نظر مبانی دینی ما ترک این لذت خود لذتِ مضاعفی است و معیار سعادت است اما در آنطرف،در دین جدید یا همان سبک زندگی آمریکایی، دامن زدن به لذت اصل و بناست .
این درحالی است که در مدل زندگی انسان مومن (دین) میّت شهوت مطرح است که به مثابه میّتی دراز کشیده است و امروز که بشر گرفتار این مصیبت ( اصالت به حد و حصر لذت) است؛ تنها راه حل آن همان عبارت نهج البلاغه است: میّت شهوت.
حال وقتی به سطح جامعه میرسیم، آن هم دیجیتالایز شده است. دو جامعه ی هجری و مدنی نسبت آنها با جامعه هجری مطرح است که جوامع هجری و مدنی با جامعه دیجیتال جایگزین نمی شوند؛ بلکه با آن ادغام شده و در آن حل می شود.
درآینده پژوهی باید ترند ها را تبیین کرد. این ترند ها ممکن است “مگاترند” یا “ترند معمولی” باشند. این ها را یکسری شاخص و مولفه استراتژیک (دکترینال یا ایدئولوژیکال) فرض میکنیم. با تعریف مولفه مسیرهای اصلی مشخص می شود.
در لایه دوم که به سیستم سازی و نظام سازی میرسیم، باید با مولفه های سیستمی در جامعه مدنی و هجری ترند بسازیم.
لایه سوم دامنه دوره ای و عصری ( ۲۰ سال یا بالاتر) به مثابه انداختن سنگی در وسط آب است که امواجی را به سمت بیرون ایجاد می کند، می باشد.
در نمونه آینده شناسی که در این جلسه بررسی شد به تمایزها و تفاهم آن با مبانی بومی پرداخته شد.
اگر قرار باشد مدل بومی این چنینی تعریف شود باید مفاهیمِ کرامت، عزت، سلامت و سایر مفاهیم بومی و دینی را در آن وارد کرد.
در این مدل مفاهیمی مانند ساینس و تکنولوژی جایی نخواهد داشت. امروزه تراز دانشگاهی کشور دانشگاه شریف است و در پزشکی، عاوم پزشکی تهران که این تقسیمات و حد و حدود مشخص کردن با مبانی ما در تعارض است.
در طرح ریزی در رویکرد “استقامت مدار” و “رویکرد مدار” باید زیر سیستم ها را مشخص کرد. بعد از آن در فضای این زیرسیستم ها باید طرح ریزی کرد.
در این نقشه دو بخش تعریف می شود:
۱ – ترند های در حال رخ دادن
۲ – ترند هایی که باید رخ بدهد
مگاترند ها :
۱ – تفردگرایی که پذیرفته شده و جامعه امروز در غرب اصالت را به فردیت می دهد و دیگران باید در خدمت فرد باشند.
۲ – پیری و کهولت که هم پیری انسان در آن مطرح است و هم پیری تکنولوژی را شامل می شود. ریشه این مورد در آنتروپی سیستمی است.
۳ – بدهی ها (Dept) که در دو بخش قابل بررسی است :
بدهی فردی: در یک جامعه تکنولوژی زده افراد به شدت بدهکارند و فرگوسن در مستند ” تاریخچه پول” ذکر کرد که در دهه های گذشته کودکان نو متولد از قبل از تولد بدهکار هستند و بدهکار به دنیا می آیند.
بدهی ملی: امروز ایالات متحده آمریکا پانزده و نیم تریلیون دلار بدهی دارد که درحال افزایش است.
۴ – اضطراب، که بین آن با بدهی رابطه وجود دارد. یعنی جامعه ای که فرد و ملت در آن بدهکارند اضطراب در آن جامعه حرف شاخصی را میزند.این در جامعه ما نیز در حال رخ دادن است. در دوره ی ورود به دبیرستان در نسل های قبل زمان پیدا کردن شغل تشکیل خانواده بود. اما در نسل ما این روند به بعد از فوق لیسانس شیفت پیدا کرده است. اضطراب ها نیز درباره چگونی طی این میسر است. مدام این نیازها از طریق تبلیغات برای افراد تراشیده می شود که البته رسیدن به آن مدام درحال دشوار شدن است.
۵ – سیالیت، لطیف شدن و تبخیر اجتماعی : سازوکار فرار اجتماع. یکی از معیارهای نابودی تمدن این است که تمدن به لطافت می رسد. در کنار آن مفهوم فمنیسم را می توان مطرح کرد. در حوزه سوشالیتی جامعه را زنانه و فمنیستی کرد.فوکویاما چند سال پیش موضعی مبنی بر زنانه شدن سیاست اتخاذ کرده بود؛ که با این احتمال جنگ در جهان را کاهش خواهد داد. این به عنوان نقطه ضعف در ترند های آنها مطرح شده است و در کنار web 2.0 به عنوان یک سیالیت و تبخیر اجتماعی می رسد که وضعیت پیچیده است.در تاریخ تمدن ها اشاره شد که تمدن از یک دره سخت شروع می شود و در اواخر به فرهنگ می رسد که لطیف می شود و امپراطوری های ایران و روم را بررسی می کند که دلیل نابودی آن چه بوده است.
برای درک بهتر این مورد مثالی ذکر می کنیم.تمدن های در حمله به جایی، ابتدا بسیار زمخت با پاهایی خشن بودند اما بعد به استفاده از کفش روی آوردند؛ اما الان اگر چند متری بدون کفش مسیری را طی کنیم متوجه می شویم که چقدر زنانه و لطیف شده ایم. این را تسری بدهید به یک جامعه که ناشی از ترویج تفردگرایی است. این جامعه حتمی به پیری، اضطراب و لطافت دچار می شود.
شاید دلیل حرام بودن استفاده از زیوآلات و لباس های لطیف برای مردان آن است که این لطافت و ظرافت و تشبه به زنان در آنها تقویت نشود و مردان حداقل باید یک ورزش اصلی را برای خود انتخاب کنند تا این زمختی و مردانگی در آنها بماند.
لذا معین کردن نوع پوشش و سبک زندگی خاص برای مردان در اسلام ناظر به زدایش این مورد است.
در تمدنی که امروز در غرب به لطافت رسیده است وقتی به لایه های مختلف جامعه مراجعه میکنیم در مواجهه با خرده فرهنگ ها ( مثل خلافکار ها با سر و وضع زمخت) فقط این زمخت بودن را نگه داشته است. و در تاریخ تمدن دلیل پاشیدن امپراطوری ایران و رم زنانه شدن آن است. در جنگ هم زنان جامعه با شجاعت و پشتیبانی از مردانگی به مردانه ماندن جامعه کمک کردند.
۶ – دیجیتالیزیشن : اشاره شده است که جامعه به سرعت در حال دیجیتالی شدن است. حد و عمق آن در اندازه تفرد گرفته شده است. جامعه به لطافت، تفرد و دییجیتالی شدن رسیده است و از معنا تهی است.
شخصی سازی: به شرایطی گفته می شود که پدیده ها شخصی سازی میشوند. مثلا قبلا برای دیدن فیلم به سینما میرفتیم. بعد امکان دیدن فیلم در خانه با تجهیزات پخش ویدئو و سی دی فراهم شد، اما شرایط و جو حاکم بر سالن های سینما را نداشت. در مرحله بعد پدیده سینمای خانگی به خانه ها راه یافت و سینما برای افراد به صورت شخصی در آمد . حال هرکس میتواند در محل زندگی اش یک سینمای خانگی داشته باشد.
۷ – جهانی شدن : یکی از مولفه های فراگیر است که مورد اقبال بوده و یکی از شرایط والزامات ظهور است.
۸ – محل گرایی : شهرنشینی سازی و روند شهری شدن مردم و شکل گرفتن ابر شهر ها.
۹ – انتقال قدرت : در نقشه ترند، آمده است که قدرت در حال انتقال به سمت شرق است .
۱۰ – تغییرات آب و هوایی
۱۱- مولفه پایداری و آستانه تحمل طبیعت و جامعه : آلودگی زیست محیطی که بعضاً میلیون ها سال (مثل مواد نانو) زمان برای تجزیه شدن نیاز دارد. طبیعت یک چرخه و دگردیسی دارد که دستاورده های تکنولوژیک و پسماند های آن توان بازسازی و حل کردن آن را از طبیعت گرفته است. در دعای عهد دارد که ” طبیعت را نابود گردید به دست بشر”.
معادل این مگاترندها در مدل بومی در نگاه ما:
اصل اول که تفرد بود و در مقابل آن در طرح ریزی آموزش و پرورش، حضور را داریم. انسان بجای اینکه همه چیز را با خود تعریف کند، خودش را در نسبت با خدا ببیند.
در مسئله اضطراب قرآن حرف آخر را زده است، الا بذکر الله تطمئن القلوب. لذا یاد خدا قلب را آرام میکند.
در مورد دیجیتالی شدن ( در سبک زندگی دیجیتالی، کلبه دیجیتالی و جامعه دیجیتالی) که در مقابل آن کرامت ( در سبک زندگی کرامت محور و کلبه کرامت و جامعه کریم) را داریم. در تلقی صفر و یک دیجیتالی وجود دارد و در نگاه قرآنی اسیر این نمی شویم و به کرامت توجه داریم. دیجیتالی شدن به تنهایی یک توهین است که انسان را برده ماشین و تکنولوژی می کند.
در مولفه پایداری ، تحمل و آستانه تحمل جامعه : شاشره شد که برکت جایگزین آن است
روند نابودی طبیعت به دست بشر، راه حل قرآنی آن همان برکت است. در انتقال قدرت، ما معتقدیم که قدرت در حال انتقال به اسلام گرایان و تفکر اصیل اسلامی است.
در خط زمانی (تایم لاین) ترند تکنولوژی:
هر بازه زمانی چند ده ساله یکی از موارد اشاره شده در بالا باید با انگاره بومی جایگزین شود. بحث باید ناظر به گذشته باشد و به حال برسد و ادامه داده شود.
در افق ۲۰۲۵ شاهد تحقق موارد زیر خواهیم بود:
المپبک بایولیک
انقلاب در هنر (که از نئوکلاسیسم به بعد مطرح بوده است) و برگشت دادن هنر به سازوکارهای خاصی.
جمعیت روبوت ها در قیاس با انسان نسبت قابل توجهی پیدا خواهد کرد و مسائلی چون پیری و اصطلاک روبوت های نمود خواهد کرد و روبوت ها هم در سرشماری ها به حساب خواهند آمد.
در افق ۲۰۳۵ شاهد تحقق :
رسیدن جمعیت جهان به ۹ میلیارد نفررا شاهدخواهیم بود. امید به زندگی به ۱۰۰ سال خواهد رسید، نخستین کودکانی که امکان رفتن به فضا رفتن را دارند.
در لاین ژئوپولتیک تا ۲۰۱۵ :
ارتقا و پیشرفت سیستم های امنیتی را شاهد خواهیم بود و خدمات دولت الکترونیک ارتقا خواهد یافت.
جریانات تلاش در بقای طبقه متوسط را دارند ( طبقه ای که در ایران تمرکز دو حزب مشارکت و سازندگی بر روی آنها بود و با نشریه های بورژوایی سعی در سازماندهی این طبقه را داشتند) چهره ای که از هالیوود میگیریم و آنها نیز تلاش دارند به سینماگر ایرانی یاد بدهند، تمرکز بر روی طبقه متوسط است. آشفتگی این طبقه یکی از آفت های این طرح ریزی است و در فیلم اصغر فرهادی که جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی غیر انگلیسی زبان را دریافت کرد، این طبقه نشان داده می شد که مورد اقبال آموزگاران آمریکایی خود قرار گرفت.
از ۲۰۲۰ مفهوم تظاهرات مجازی مطرح است و تا ۲۰۵۰ گفته شده که ترکیه، ایران و مکزیک قدرت را در انرژی،جهانی شدن و تولید در دست دارند.
در پایین این نقشه بخشی با عنوان Globale Risk آمده است که مفاد آن به قرار زیر است :
منازعه امریکا و چین
منازعه ایران و اسرائیل
بازگشت میسح ( ظهور مهدی عج نیز از نظر آنها یک ریسک جهانی است)
انقلاب در طبقه متوسط ،اینجاست که فیلمی که سعی دارد طبقه متوسط را شکل خاصی نشان دهد (فیلم جدایی نادر از سیمین) به آن جایزه میدهند. در کنار ظهور مسیح، انقلاب در طبقه متوسط را جز ریسک های جهانی می دانند.
تغییرات در عربستان هم ریسک جهانی دیگر است
تروریسم هسته ای:
حملات انتقادی ماورا ی ساختاری : نمونه هایش که ما آنرا به لرزه درآورده ایم عبارتند از :
بانک رباست
بورس قمار است
نظام روانشناسی غربی که قلبش را از اعتراف گیری کلیسای مسیحی میگیرد و امروز با نظریات فروید در حال اعتراف گیری است.
این انتقاد فراساختاری از نظر آنها، یک ریسک در جهان تلقی می شود که پایه های آنها را به لرزه در می آورد.
از داخل نیر افرادی چون سروش و بشیریه و گنجی، یک انتقاد فراساختاری را در تخریب بنیان های دینی مطرح کردند که گروهی با آگاهی بخشی جلوی این حمله را گرفتند.
در مسئله بانک و حمله ای که به پایه و اساس آن صورت گرفت، در سطح فوق استراتژیک حکومت (مجلس تشخیص مصلحت نظام)، که رئیس مرکز یک عالم است ، با همکارانش ۱۶ سال وقت تحقیق و پژوهش دراینباره را داشته، مطالعه ای صورت داده اند که در کتابی که بر مبنای آن منتشر شد و در صفحه ۷۸۲ آن آمد که با مطالعه سیستم های مختلف به این نتیجه رسیدیم که باید به سمت مدل نئوکینزی ها برویم. رهبر هم فرمود که آقایانی که از قم آمده اند با برگزاری کرسی آزاد اندیشی در این زمینه مسئله را حل کنند و مراجع هم اظهار داشتند که بانک،ربااست.
سایر جریانات در مجلس و با در اختیار داشتن مرکز پژوهش مجلس، هیچ دکترین اقتصادی بومی ندارند.
در کتاب Future Files عقبه تئوریک نقشه ترند تکنولوژیک اشاره شده در این جلسه است و محور های فهرست آن عبارتند از:
جامعه و فرهنگ، حکومت و سیاست، مدیا و سرگرمی، علم و تکنولوژی، پول و خدمات مالی، غذا و خوراک، حمل و نقل و صنعت توریسم و کار و بیزینس است.
در شیوه مباحث آینده پژوهی سه لایه داریم:
ترند ها ( ترند معمولی یا مگاترند)
زیرسیستم ها که در این نقشه ۱۶ زیر سیستم داشتیم
امواج عصری
در بحث جامعه دیجیتالی اشاره شد که بی معناست و هرچه به لایه های بیرونی تر میرویم بی معنا تر می شود.
در دکترین سینما وقتی جامعه دیجیتالی را مورد توجه قرار میدهیم می بینیم که در افق ۲۰۵۰ فضای نابود کننده ای برای آن تصویر شده است. در چنین شرایطی تصویری که سینما به ما ارائه می کند یک تصویر تکنولوژی زده است.
بحران سوژه در سینما بسیار جدی است و در اسکار امسال، اثر اسکورسیزی اقتباسی از دکارت بود و لوکیشین پاریس به همین دلیل انتخاب شده بود. اثری که اسپیلبرگ حیثیت خود را خرج آن کرد نیز ماجراهای تن تن بود. در یک صحنه در انیمیشن یک جمله دوبار تکرار می شود که “پایه دیوار را خراب کرد” و منظور دیوار حوضه ی مسجد الاقصی است.
عمیقا بحران سوژه و مضمون در حال نابود کردن هالیوود است.تنها ناجی هالیوود تکنولوژی است و بطور جدی مضامین ارائه شده از هالیوود کهنه است.
اثر دیگر tree of life بود که همه تصور نگاه مذهبی از این فیلم داشتند که بر خلاف این، ۳/۲ فیلم روندی بسیار کند داشت و در ۳/۱ انتهایی (دوره حیات گیاهان، جانوران و انسان) ریتم پیدا کرد. این فیلم ابدا دینی نیست. براد پیت نقش پدر (خدا) را دارد . پسر آروزی مرگ پدر می کند ( مرگ خدا، ۱۵۰ سال پیش توسط نیچه مطرح شد). در واقع طلب مرگ خدا را میکند. پس این اساسا یک اثر داروینیستی است.
در دکترین سینما ، سینما به شکل امروزی به انتها رسیده است. هیچ حرف جدیدی در مهم ترین جشنواره سینمایی دنیا گفته نمی شود و جایزه دادن به فیلم جدایی نادر از سیمین خود تیر خلاصی به پیکر نیمه جان سینما است.پس به سرعت سینما در حال به انتها رسیدن است. در سازوکار جدید، جامعه دیجیتالی در حال ادغام با سینماست.
جلسه ۳۳۴:
در تاریخ طرح ریزی استراتژیک در اسلام با استفاده از آیات قرآن ، یک اتفاقی در ابتدای خلقت انسان می افتد که حائر اهمیت است.
آدم و حوا در بهشت در حال زندگی اند و برهنه اند؛ وبا ترغیب و اغوای ابلیس از میوه درخت ممنوعه استفاده میکنند. نتیجه اینکه خدا در قرآن میفرماید که مراقب باشید لباسی که از تن پدران شما در آورد از تن شما درنیاورد. از طرفی بعد از خوردن میوه، آنها متوجه برهنه بودن خود شدند.
مسئله لباس در تاریخ طرح ریزی استراتژیک اسلام که اشاره می شود لباس تقوی برای شما بهتر است، بسیار جای بحث دارد. معنی لباس تقوی چیست؟ و چقدردر عالم معناداری ظرفیت تولید علم و مداوای دردهای بشر را دارد؟
اما در یک غفلت ۲۷۰۰ ساله در فلسفه که بنیان طرح ریزی استراتژیک را زیر و رو کرده و نظام بی معنایی دیجیتالی امروزی و نسبت آن با درخت فلسفه را باید حل کنیم.
مفهوم “بدت” در سوره اعراف
انحراف عظیمی که مفهوم الیثیا در یونان ایجاد کرد و در دوره معاصر ،هیدگر، فربه ترین مفهومی که به آن پرداخته و بیشترین تمرکز فلسفه اش بر الیثیا است. وی معتقد بود که انحراف بشر از افلاطون شروع شد .تمرکز وی بر الیثیا و توجه نا به “بدت” در قرآن مارا متوجه انحرافی بیسار قبل تر از افلاطون میکند.
یکی از مشکلاتی که بزرگان متوجه ام نبوده اند و به آن گرفتار شده اند ، آشنا نبودن با فلسفه و اندیشه یونانی است.
امروز این مشکل را که از هیدگر به بعد مطرح شده طرح خواهیم کرد.
نیت ما بحث فلسفی صرف نیست بلکه تبیین این نکته که اگر انحراف معرفتی در بشر پیش آمد در طی چند هزار سال باید انرا حل کرد؟
وقتی توجه به مفاهیم قرآنی داریم و مفاهیم را ریشه شناسانه دنبال می کنیم متوجه انحرافات بزرگ می شویم.
دکارت می گفت که فلسفه شبیه یک درخت است که ریشه (لوگوس،کمیت و کیفیت) تنه (فیزیک) و شاخه وبرگ (تکنولوژی،علوم مختلف و هنر) دارد.
هایدگر بعدها گفت که ریشه درخت فلسفه در زمین وجود (ذهن) است. در یونان ذکر میکنند که بذر اولیه درخت، آرخه (ماده اولیه عالم) است.آرخیا در درخت حیات داروین یکی از ریشه های اصلی است.شاهکار فلسفه یونانی بعد از مرحله بذر است. این بذر شکافته می شود و میل به نامستوری رخ می دهد ( الیثیا).شاخص ترین فلاسفه زمان کسانی بودند که به فهم الیثیا می رسیدند و بعد از آن می توانستند معرفت جدیدی ارائه دهند.یکی از شاگردان هراکلیتوس معتقد بود که عالم به مثابه زن زیبا رویی است که تحمل پوشیدگی و مستوری را ندارد ( در ادبیات خودمان هم داریم :پری روی تاب مستوری ندارد). این شارح تفکر هراکلیتوس است.
بعد از انمشاف الیثیا در ذهن ما، از سه ریشه آن جوانه بیرون میزند و مفهومی دز رمان ارسطو شکل گرفت بنام فوزیس (فیزیک).۲۰۰۰ سال طول کشید تا درخت کامل شود. در اینجا این درخت از زمین بیرون آمده است و باید صورت فیزیکی آن بررسی شود. در این دوره اکثر فیلسوفان، فیزیکدان هم هستند(مثل نیوتون و دکارت).
این درخت میوه و شاخه ای هم خواهد داشت. این میوه تکنولوژی است، شاخه ها همان علوم را رقم میزنند. پس هرکدام از متفکرین، فیلسوف هستد اما تخصصی تر می شود و هر یک به بخشی از علم توجه دارند. در نهایت حرکت از آرخه تا تخنه تفکر فلسفی را رقم میزند.
تثلیث جز لاینفک این تفکر است و از دورن آن نیابد توحید را جست و جو کرد.
تمرکز امروز ما در این جلسه بر مفهوم الیثیا و بدت است. تا اینجا حرف این است که عالم نامستور است و با افتادن سیب جلوی چشم نیوتون، او قانون را کشف کرد و طبیعت نامستور شد.به زبان دیگر ، عالم پوشیده است و کسانی هستند که نامستوری آنی عالم را می بینند و کشفی رخ میدهد. عالم بر همه پوشیده است و هرکسی توان دیدن ندارد مگر در لحظاتی و برای افرادی خاص!
قرآن کاملا برعکس این تفکر، توضیح میدهد.گاهی باید از مظلوم و مغفول واقع شدن قرآن ترسید. یکی از آفت های این است که ما علوم را از آن سوی مرزها ترجمه ای میگیریم و با مفاهیم قرآنی خلط میکنیم وینتیجه گیری میکنیم.
قرآن از مفهوم “بدو” در سوره اعراف، بعد از فریب دادن آدم و حوا از این واژه استفاده میکند (فوسوس لهما الشیطان لیبدی لهما).
بحث این است که بعد از خوردن از درخت برهنگی آنها برایشان معلوم شد، یعنی از اول برهنه بودند اما متوجه آن نبودند.
نتیجه اینکه:
الیثیا میل به نامستوری عالم است اما در “بدت” عالم نامستور است.پس غلط است این مفهوم که بگوییم عالم نامستور است؛ بلکه چشم بشر حیا دارد و نمی توان این نامستوری را ببیند. همانطور که آدم و حوا تا قبل از خوردن میوه(درحالی که هم عالم و هم خودشان برهنه و نامستور بودند) متوجه برهنگی نبودند.
در تلقی فلسفی گفته می شود که باید از لحظات نامستوری عالم استفاده کرد و فلسفه را رقم زد. همه چیز فلسفه در مفهوم الیثیا خلاصه می شود که قرآن دقیقا نقطه مقابل این مفهوم چارچوب ارائه میکند.
“بدو” همان رد الیثیااست .اما بعد از ۱۰۰۰ سال هنوز در دانشگاه های جمهورس اسلامی، الیثیا مبنای تدریس فلسفه است.
پس میتوان ادعا کرد عالم خود به خود نامستور است و میوه درخت ممنوعه عامل بدن است. دعوا از جایی شروع می شود که : در تلقی الیثیا objective مطرح است و عالم پرده بر خود کشیده است. اما در تفکر قرآن subjective مطرح است و فرد بر روی خودش حجاب کشیده و توان و اجازه دیده شدن نمیدهد.ادعای جایزی است که بگوییم اگر بر مفهوم بدت به اندازه تلاش فلسفه بر مفهوم الیثیا کار کرده بودیم، تمدن دیگری رقم میخورد. لذت برخلاف الیثیا که objective است مفهوم بدو subjective است.
یعنی اگر بگوییم، قبل از خوردن میوه توسط آدم و حوا آنها به حرف ابلیس گوش نداده بودند و متوجه برهنگی نمی شدند، در ادامه نسل بشر شکل میگرفت و عالم و آدم برهنه بودند و کسی نمیتوانست این برهنگی را ببیند.
پس اگر آن چشمی که میتواند برهنگی را ببیند را نداشتیم امروز نمیتوانستیم به علوم ۳۰۰۰ سال اخیر برسیم.این بدان معنا نیست که ما مخالف علم پژوهی هستیم. حرف این است که این علوم دردی از بشر دوا نکرده اند؟
لذا انسان برای فیلسوف بودن باید حیا را از چشم خود کنار بزند تا بتواند عالم را نامستور ببیند.
در بررسی انجام شده ،”بدو” حدود ۳۰ بار به شکل های مختلف آمده است.
در سوره نور: لایبدین زینتهن…( با قید لا آمده است)
در اعراف طور دیگری گفته شده بود و در سوره نور درباره مومنات که آمده است ، شبیه حرف فیلسوفان است که : عالم به مثابه زن تاب مستوری ندارد.
نسبت آرخه با آیه:
در آرخه فلاسفه می گفتند الیثیا میل به نامستوی است.
دو مفهوم داریم: فلسفه اساسش آرخه است (ماده اولیه عالم)
حکمت اساسش بر آیه است ( آیه به معنای نشانه)
در آرخه چیزی معنا پیدا نمی کند. اما وقتی میگوییم پشت هر پدیده ای در هستی آیه و نشانه ای است، این معنا دار است.
بنابر این محرز است که:
لا تقربی هذه الشجره که در قرآن آمده ،همین درخت فلسفه است. یعنی نزدیکی به درخت ممنوعه ( که همان درخت فلسفه است) فقط برای آدم و حوا نبوده و برای همه ابنا بشر است و هرکس در زندگی امتحان می شود و یکبار در مقابل درخت ممنوعه قرار میگیرد و با استفاده از آن هبوط می کند. نسل در نسل ابنا بشر در حال هبوط هستند. همانطور که قرآن هشدار می دهد که یا بنی آدم! همانطور که شیطان لباس از تن پدران شما درآورد مراقب باشید که از تن شما در نیاورد. این ناظر به تداوم روند هبوط با سازوکار اشاره شده اشت.
لذا همانطور که لا تقربی زنا برای ما عینیت دارد، لاتقربی هذه الشجره (درخت فلسفه) هم باید جدی گرفته شود. این به این دلیل است که از ابن سینا تا فارابی و ملاصدرا ،تمایز بین حکمت و فلسفه را نمیدانسته اند و واژگانی را از قرآن گرفته اند و در فلسفه غرب آن را ستایش و پروار کرده اند.
فلسفه: الیثیا آرخه لوگوس
حکمت : حیا نشات فطرت
از این رو آنچه در قرآن ستایش شده است حکمت است. اما آیا حکمت همان فلسفه است؟ خیر . ما دعوای لفظ نداریم.
چشم آیت بین وقوه تشخیص نشانه ها به انسان آیت میدهد اما از این سو هرچه به نامستوری عالم دامن میزنیم به چیزی نمیرسیم.
لذا ابلیس ۲۴۰۰ سال بعد از شکستن بت ها توسط ابراهیم و ساختن کعبه، بت ها را داخل خانه کعبه گذاشت و مردم خانه کعبه را طواف میکردند ولی در واقع بت می پرستیدند. پوسته کعبه بود اما مغز آن بت!
اما امروز این درخت و بت ها، تئوریزه شده و از جنس معرفت در ذهن ساخته شد و جای گرفت.
لذا اینکه علامه طباطبایی و امام راحل و بسیاری از بزرگان از فلسفه تعریف کرده اند نباید باعث کوتاه بینی ما و پذیرش صرف و بدون تعقل شود. اگر قرار است جز اندک نجات یافتگان باشیم باید یکبار هم که شده، به همه این اسم های بزرگ و مواردی که ذکر شد شک کنیم. گو اینکه بیشتر این بزرگوارن منظورشان از فلسفه، حکمت بوده است و در لفظ دچار لغزش بوده اند.
بشر به دست خودش درخت فلسفه را پرورانده و از میوه آن (تکنولوژی) استفاده میکند اما مهاری بر آن وجود ندارد و به زودی شاهد تکنولوژی فوبیا خواهیم بود.
مبنی بر این مفاهیم مشخص شد که در تاریخ طرح ریزی در اسلام با یک انحراف روبرو بوده ایم.
امروز پس از بررسی ریشه شناسانه در زبان های عبری،سوریانی، یونانی، آلمانی، فرانسوی و بابلی و… به این نتیجه می رسیم که چه جنگل عجیبی از معرفت در ۲۰۰۰ سال اخیر رقم زده ایم.
اینجاست که حافظ می فرماید: چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند. اگر تکنولوژی امروز ما را به سوی حقیقت نمی برد پس این هم افسانه است. همانطور که کلبه دیجیتال افسانه است. لذا اگر حضرت محمد(ص) بعد از ۲۴۰۰ سال بت های درون کعبه را شکست ما هم امروز باید بت فلسفه را شکسته و نظام معرفتی بر مبنای مفاهیم قرآنی بنا کنیم.
اینکه آیت بین باشیم یعنی تابلو های نظام خلقت را که به حقیقتی واحد راهنمایی میکنند ببینیم. یک کلمه از دل قرآن (بدت) تمام ۲۷۰۰ سال فلسفه را زیر و رو کرده است.
خدایا امروز که در آستانه سال نو قرار داریم و فرموده است ” یا مقلب القلوب و ابصار، یا مدبر اللیل و النهار، یا محول الحول و الحوال، حول حالنا الی احسن الحال”، تحولی درما ایجاد کن که نیکوترین حال باشد. این نیکوترین حال زمانی بوجود می آید که چشم آیت بین داشته باشیم. انشاالله
منبع : هفته نامه فرهنگی سایبری رویکرد
عکسهایی از این دو جلسه 333 و 334:
برای دیدن عکسها روی لینک هر عکس کلیک نمایید.
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(1).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(2).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(3).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(4).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(5).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(6).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(7).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(8).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(9).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(10).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(11).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(12).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(13).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(14).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(15).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(16).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(17).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(18).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(19).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(20).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(21).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(22).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(23).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(24).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(25).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(26).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(27).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(28).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(29).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(30).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(31).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(32).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(33).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(34).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(35).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(36).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(37).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(38).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(39).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(40).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(41).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(42).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(43).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(44).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(45).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(46).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(47).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(48).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(49).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(50).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(51).jpg
http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/kolbe%20keramat/333/kolbe%20keramat%20333%20(52).jpg
The post شرح جلسه 333 و 334 / دکترین سینما ۷ ، جامعه دیجیتالی ۲ first appeared on استاد حسن عباسی.]]>مهمترین مولفه کلبه دیجیتالی ، بی معنایی است . کلبه دیجیتال تافلر میوه درخت فلسفه است همانند ریشه های اصلی اش (لوگوس ، کمیت و کیفیت ) به اعتبار گرفته شده اند و مولفه اصلی آنها بی معنایی است؛ در نتیجه کلبه دیجیتال مولفه اصلیش بی معنایی خواهد بود.
ادامه توضیحات و عکس های این جلسه در ادامه مطلب …
نظام اعتباریات بی معنا است و از مهمترین وجوه تمایز دنیا و آخرت از ارزش افتادن اعتبارات دنیا در آخرت است و به قول حکما این اعتبار گرایی انحراف بزرگ بشر بوده است.
اتفاق مهم این است که کلبه دیجیتال کلیه بخش های زندگی را درنوردیدهست و نسبت به نسلهای قبل میزان استفاده از ابزارهای تکنولوژیک یک روند افزایشی را طی کرده است و به جایی رسیده است که زندگی بشر کنونی را تسخیر کرده است و به اصطلاح دیجیتالایز شده است.
موضوع اصلی این جلسه حول دو محور بیان های کلبه دیجیتال و تمایز آن از کلبه کرامت و جایگاه عنصر طمع در کلبه دیجیتال تافلر می باشد.
استراتژی؛ فن و هنر به میدان آوردن نیروهاست و تاکتیک را در یک سطح پایین تر به معنی فن مدیریت نیروها در میدان می گویند. به طور مثال تقابل سنت و مدرنیسم در میدان انسانگرایی مطرح می شود و این موضوع در میدان خداگرایی مطرح نیست.
در ابتدا باید سطح بالاتر (سطح استراتژیک) میدان ها را شناخت و تعریف کرد؛ زیرا هر میدانی شرایط خاص خود را دارد. ولی اگر بپذیریم که فقط یک زمین برای بازی وجود دارد آنگاه دیگر استراتژی بی معنی خواهد بود چون هر زمینی ضوابط خود را دارد و در این هنگام تکنیک و تاکتیک بر استراتژی غلبه می کند. ولی وقتی از بالا نگاه کردیم و زمینهای مختلف را شناختیم آنگاه به وسیله استراتژی تصمیم می گیرم یم که نیرو های خود را در کدام زمین به کار گیریم و بعد وقتی وارد زمین شدیم به وسیله تاکتیک ادامه می دهیم و در این صورت دیگر استراتژی دیگر اسیر تکنیک و تاکتیک نخواهد بود چون یک استراتژیست نیاز به زمین های مختلف و قدرت انتخاب دارد و در یک زمین مشخصی طراحی استراتژی های متخلف بی معنی خواهد بود.
کلبه دیجیتال روندی رو به تکامل دارد که در این باره دو نکته محل هشدار می شود:
۱-بی معنایی و الگوریتم سازی برای تمام پدیده ها
۲-حرص و طمعی که برای تصاحب این ابزار و تکنیک ایجاد می کندو برآیند این تحول منجر به فردگرایی جوامع بشری و نتیجتا نابود شدن زندگی اجتماعی بشر است.
و در نهایت ما دو زمین بازی داریم: ۱- کرامت ۲- دیجیتال
در نهایت اگر قرار باشد در یک زندگی دیجیتالزده معنا و کرامت هم تولید کنیم باید منابع و امکانات را به آن سوق دهیم؛ هدف کرامت است چون انسان کریم خلق شده است « لقد کرمنا بنی آدم » و کلبه دیجیتال و تلاش های انجام شده برای تحقق ساز و کارهای آن با چه ابزاری می خواهد کرامت را رقم بزند.
Case Study این جلسه اختصاص به فیلم “آئینه سیاه” ( Black Mirror ) محصول ۲۰۱۱ انگلستان یافت که استاد به تحلیل استراتژیک آن پرداختند. با دیدن این فیلم آن چه در ذهن تداعی می شود انیمیشن “یوگی و دوستان” است که در ذیل به چند مورد آن اشاره می گردد:
۱-در انیمیشن یوگی همان طور که با نشان دادن موز به میمون، طمع اش را برمیانگیختند تا روی تسمه نقاله برود و انرژی لازم برای حرکت (پرواز) کشتی را تامین کند، در این فیلم هم نشان می دهد که افراد با رکاب زدن بر روی دوچرخه و تلاش برای کسب امتیاز، به تامین انرژی مورد نیاز سیستم می پردازند.
۲-در انیمیشن یوگی عامل حرکت کشتی را یک میمون نشان می دهد و چون میمون در تفکر داروین به انسان شبیهتر است؛ همین طور می بینیم این انسانها هستند که انرژی این سیستم را تامین می کنند.
۳-در این انیمیشن عامل حرکت کشتی را میمون نشان می دهد و نه خداوند (این توهینی به حضرت نوح و کشتیست و در صحنه هایی از آن عبارت Noha’s Ark ) Yogi’s Ark ) مشاهده می شود که واژه Ark در ادبیات انگلیسی فقط به کشتی حضرت نوح اطلاق میگردد.
منبع : هفته نامه فرهنگی سایبری رویکرد
عکس های جلسه 327 کلبه کرامت این جلسه:
برای دیدن در سایز اصلی روی عکس های کلیک کنید.
The post شرح جلسه 327 کلبه کرامت / درآمدی بر دکترین سینما 5 first appeared on استاد حسن عباسی.]]>نظام رسانه ای در آینده شناسی؛ سه شناسه گوینده، گیرنده و خود پیام دارد. در دوره ای که پست مدرنیست ها مرگ مؤلف را مطرح کردند و معنای آن شد حذف گوینده ازمیان سه مولفه نظام رسانه ای؛ این نظریه طبق خطبه ۱۴۷ نهجالبلاغه منطقی و معقول نیست زیرا در این خطبه میخوانیم «» طبق این خطبه تجلی قدرت خدا در قرآن صورت گرفته است، این خطبه اتحاد بین گوینده و پیام را نشان میدهد یعنی گوینده در پیام متجلی است و امکان گرفتن آن وجود ندارد مثل گرفتن خدا از قرآن به ابن معنی نیست که خدا با قرآن یکی است بلکه تجلی دارد به این ترتیب طبق آموزه های دینی مرگ مؤلف نفی میشود!
در روند تطور رسانه جدید؛ ادعای ادغام پیام با مخاطب به مثابه یک استخر یا رودخانه که که فرد به درون آن شیرجه میزند مطرح است.
در قرآن هم دو کلمه تبلیغ و دعوت وجود دارد که قرآن اشاره دارد در مورد هر پیامی دعوت صورت میگیرد چه دعوت به حق چه دعوت به خود.
از نظر امام صادق (ع) در حدیث «کونوا دعاة الناس بغیر ألسنتکم» اتحاد مؤلف و پیام مطرح است. که بر این اساس اگر قرار شد فرد دعوت کننده به حق دعوت کند و آنچه به آن دعوت میکند هم حق باشد بهتر است به آن عمل کند. به این ترتیب اتحاد بین گوینده و ملاط تبلیغ اتفاق میافتد پس در را از رفتار او میگیریم.
در نظام رسانه ای امروز یک جمپینگ اتفاق افتاده به این صورت که مخاطب به درون پیام شیرجه میزند و در نتیجه با پیام یکی میشود و به این ترتیب یک اتحاد هم بین مخاطب و پیام اتفاق میافتد.
در یک ارزیابی چند وجهی لازم است همزمان بدانیم گوینده کیست؟ پیام چیست؟ ابزار ارسال پیام چگونه است؟ و گیرنده چه ظرفیتی برای دریافت پیام دارد.
یکی از مشکلات امروز این است که فقط به گزاره سوم یعنی ابزار انتقال توجه میشود آنهم به صورت ترس از این ابزارها مثل ماهواره، بازی و … و از بقیه غفلت میشود. لذا از آنجایی که ابزار رسانه خیلی جلوتر از بقیه وجوه است باید این وجوه را در سطح ابزار ارتقا دهیم. یعنی پیام حق را بوسیله گوینده عامل به گیرنده با ظرفیت برسانیم.
ایشان سپس به تشریح نتایج تحقیقی در این مورد پرداختند. در این تحقیق سه مورد تطور رسانه، انسان و جامعه سازی ذکر شده.
این تحقیق که نگاه داروینی به انسان ابزار ارتباطی او را در هشت مرحله زیر مورد بررسی قرار میدهد:
جامعه کهن با آواهای اولیه
جامعه شکار با سنگ نوشتهها
جامعه متمدن با کاغذ و حروف چاپی
جامعه صنعتی با روزنامه، تبلیغات، پست و عکس
جامعه اطلاعاتی با اینترنت، رادیو، تلویزیون و ایمیل
جامعه دانشی با Web 2.0 ، پادکست، وبلاگ، ویکی
جامعه مجازی با واقعیت مجازی، کنسول ها،Gaming ، وب معنایی
جامعه الحاقی با اجتماع دیرپا، وب اشیاء ، کاشت ها، فضای متصل
منظور از جامعه الحاقی، الحاق پیام و گیرنده مثل سیستمهای سایبورگ این جوامع رفتهرفته انسان را از حقیقت دور کرده و به مجاز میبرد.
ما امروز در جامعه اطلاعاتی هستیم و مخاطب در حال شیرجه به فضای پیام است در مرحله بعد که یک جامعه مجازی تشکیل شود مخاطب passive خواهد بود و بعد از اینکه Active شود انسان سایبورگ محقق میشود.
امروزه پیام انبوه شده و بر خلاف گذشته که حالت بطری و لیوان داشت امروزه حالت اقیانوس دارد؛ با این وضعیت مخاطب دیگر یک لیوان پیام دریافت نمیکند بلکه با یک اقیانوس مواجه است که باید به داخل آن شیرجه بزند و این تمایز کار است.
همچنین در مساله تطور رسانه بسط وب به عنوان دامنه ای که داخل آن شیرجه میزنیم مطرح است که در سه لایه سرگرمی، ارتباطات، کسب و کار و در پنج موج محتوا، ارتباط، زمینه، اشیاء و افکار بررسی شد.
برای ترسیم فضای رسانه ای آینده باید مشخص کرد با این اوضاع گوینده باید بتواند پیام حق خود را در این اقیانوس تشکیل شده از پیامهای لجن به گیرنده برساند که کار سختی است.برای جامعه سازی هم باید به گوینده، پیام، ابزار و گیرنده که در حال دگردیسی اند توجه کرد.
ما به این موضوع حساسیت داریم چرا که جامعه پیشنهادی جامعه اطلاعاتی است و نقد ما از لحاظ کاستیهای این کلبه دیجیتالی است چون معنا ندارد و برای معنا دار کردن آن باید کلبه کرامت را به آن سوار کنیم.
منبع : هفته نامه فرهنگی سایبری رویکرد
The post شرح جلسه 325 کلبه کرامت / درآمدی بر دکترین سینما 4 first appeared on استاد حسن عباسی.]]>قلب شناخت دشمن، شناخت نفاق است.به شهادت اسناد و روایات، اسلام بیش از هر چیز، صدمات و ضربات جبران ناپذیری از جانب نفاق دیده است. شناخت دشمن در میدان قدیم به سادگی از روی خط کشی های موجود مثل متفاوت بودن یونیفرم، و اسحله ها و مشخص بودن مرزهای بین خودی و غیر خودی قابل تشخیص است.خودی و غیر خودی در این میدان به راحتی صورت می پذیرد.
در سیر از خود تا دشمن خود، در مهندسی برخوردها پنج گام فاصله است : اول خود، پس از آنشریک، آنگاه رقیب، سپس حریف، در نهایت دشمن. نفاق شناسی شناخت حدفاصل بین خود تا دشمن خود است. نفاق زمانی موضوعیت پیدا می کند که کسی یا گروهی خودش را در قالب شریک، رقیب یا حریف نشان دهد.
دکتر حسن عباسی در این جلسه ابتدا به سیر شناخت نفاق و منافقین در صدر اسلام تا زمان حضرت امام رضا(علیه السلام) و بعد آن اشاره کرده و به آسیب شناسی در این مورد می پردازد. اینکه در درون اسلام نفاق و حوزه های آن چگونه پرورانده می شود؛ باید گفت که در صدر اسلام پس از مهاجرت مسلمانان به مدینه و آغاز همزیستی مسالمت آمیز مهاجرین و انصار، اولین گروه های نفاق شکل گرفت؛ افرادی که به ظاهر رفتار محترمانه با پیامبر (صلوات الله علیه) داشتند ولی در باطن کینه پیامبر اکرم (صلوات الله علیه) را در دل می پروراندند و به معنای واقعی دورویی و نفاق در دل داشتند. همین گروه بعدهای باعث کودتای سقیفه شدند که در نهایت باعث خانه نشینی حضرت علی (علیه السلام) شد و پیدایش سه جریان انحرافی ناکثین، قاسطین و مارقین شدند.
مدت زمان: 46 دقیقه
تاریخ : 3 مرداد 83
مکان برگزاری: اصفهان
کاری از: حزب الله اصفهان، انصار ولایت
موضوع : منافقین قدیم ، منافقین جدید
فرمت: mp4 , mp3
کیفیت: خوب
فایل صوتی و تصویری با لینک مستقیم در ادامه مطلب …
دانلود فایل صوتی:
دانلود فایل تصویری:
دانلود به صورت پارت های ۱۰۰ مگابایتی:
دانلود پارت ۱ : Direct Link
دانلود پارت ۲: Direct Link
دانلود پارت ۳: Direct Link
نفاق درونی در زمان پیامبر اکرم (صلوات الله علیه) در زمان حضرت علی (علیه السلام) سر باز کرد. از زمان پیامبر اکرم (صلوات علیه) با نفاق درونی (ذاتی) شروع شد، در زمان حضرت علی (علیه السلام) همراه با ریزش ها بود و این سیر ادامه داشت تا به عصر امام رضا (علیه السلام) رسید که به حرکت به سوی تفکر التقاطی منجر شد. پس از امام رضا (علیه السلام) گوشه نوشینی در خاندان امامت رسوخ کرد و از این به بعد با بدعت مأمون تفکر های غربی از جمله هلنیسم (یونان مآبی) وارد جهان اسلام شد و تا جایی پیش رفت تفکر های فلسفی جلوی نشر اندیشه و حکمت ناب امامان شیعه را گرفت.
در ادامه ایشان به بررسی و آسیب شناسی در زمان وقوع انقلاب اسلامی و بعد آن می پردازند. ایشان همچنین در زمان انقلاب و بعد آن به آسیب شناسی افراد یا گروه هایی که باعث جدایی روند پیاده سازی اسلام در جامعه شده اند [به وجود آورندگان نفاق های فرهنگی، اقتصادی، علمی و سیاسی]؛ می پردازند. به طور نمونه به سازمان منافقین اشاره می کنند که تفکر غالب در آن مارکسیسم بود و به گونه ای اسلام را با مارکسیسم تلفیق کرد و پدیده مارکسیسم اسلامی را به وجود آوردند. نفاق در عصر انقلاب بیشتر بصورت تفکر التقاطی بروز کرد. سازمان منافقین نیز از صورت نفاق علنی در زمان انقلاب در آمده و در قالب دشمن علنی در آن سوی مرز ها نمایان شدند.
پس از دوران دفاع مقدس دوران سازندگی آغاز شد، اما در رگه های توسعه و سازندگی، اسلام دمیده نشد و پایه های جامعه از تفکر و اندیشه و حکومت دینی فاصله گرفت؛ سازندگی ای که راه به جایی نخواهد برد. رگه های نفاق با سهم خواهی ها شروع شد. تفکر های التقاطی به طور نمونه با تفکر مرکانتلیسمی در اقتصاد کشور ریشه دواندند.
پس از آن تئوری عدالت یا توسعه در زمینه اقتصاد شکل گرفت؛ در این تئوری که در سال ۷۲ ارائه شد بیان می کرد که کشور بایستی به سمت توسعه پیش رود و مستضعفانی نیز در حین حرکت این چرخ توسعه از بین خواهند رفت. در هیچ کدام از تئوری ها از جمله تئوری های اقتصادی با زمینه اسلامی شکل نگرفت.
ایشان در ادامه اشاره می کنند که براندازی نظام در درون نظام با خط نفاق علمی آغاز می شود و نفاق را در یک جمله کوتاه اینگونه بیان می کند که هر زمان که گفتار با کردار دوگانگی داشته باشد، نفاق شکل می گیرد. وقتی یک مسئول کشوری در ظاهر از دین صحبت کند و در عمل تئوری های غیر دینی در همه زمینه ها از جمله اقتصاد، سیاست و فرهنگ را پیاده سازی کند یک نمود علنی نفاق است.
در آخر هم اشاره می کنند که نفاق سیاسی امروز از شکل نفاق به صورت علنی تغییر کرده است، امام خمینی (ره) و رهبر انقلاب اسلامی پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز با مدیریت خوب به گونه ای عمل کرده اند که گونه هایی از نفاق [نفاق های فرهنگی، اقتصادی، علمی و سیاسی] و چهره هایی از منافقین از صورت غیر ظاهری به صورت علنی در آیند و خود را نشان دهند و در نهایت مهمترین وظیفه ما نیز مقابله با نفاق اقتصادی، علمی و فرهنگی است.
The post دانلود سخنرانی دکتر عباسی با عنوان منافقین قدیم،منافقین جدید first appeared on استاد حسن عباسی.]]>