Notice: Function _load_textdomain_just_in_time was called incorrectly. Translation loading for the wpsh domain was triggered too early. This is usually an indicator for some code in the plugin or theme running too early. Translations should be loaded at the init action or later. Please see Debugging in WordPress for more information. (This message was added in version 6.7.0.) in /home/drabbasi/public_html/wp-includes/functions.php on line 6121

Warning: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at /home/drabbasi/public_html/wp-includes/functions.php:6121) in /home/drabbasi/public_html/wp-content/plugins/wp-super-cache/wp-cache-phase2.php on line 1590

Warning: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at /home/drabbasi/public_html/wp-includes/functions.php:6121) in /home/drabbasi/public_html/wp-content/plugins/all-in-one-seo-pack/app/Common/Meta/Robots.php on line 89

Warning: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at /home/drabbasi/public_html/wp-includes/functions.php:6121) in /home/drabbasi/public_html/wp-includes/feed-rss2.php on line 8
اربابِ علم | استاد حسن عباسی https://dr-abbasi.ir مرجع دانلود سخنرانی‌ها و جلسات دکتر حسن عباسی Wed, 30 May 2012 19:19:04 +0000 fa-IR hourly 1 گزارش کامل از سخنرانی سوم خرداد 91 به همراه عکس https://dr-abbasi.ir/3203/%d8%b3%d9%88%d9%85-%d8%ae%d8%b1%d8%af%d8%a7%d8%af-91/ https://dr-abbasi.ir/3203/%d8%b3%d9%88%d9%85-%d8%ae%d8%b1%d8%af%d8%a7%d8%af-91/#comments Sun, 27 May 2012 02:30:55 +0000 https://dr-abbasi.ir/?p=3203 سخنرانی‌های حسن عباسی در سوم خردادها و به مناسبت سالگرد آزادی خرمشهر در یک دهه گذشته به یک سنت تبدیل شده، که هر ساله این سخنرانی‌ها در دانشگاه تهران وارد می‌شود.

امّا امسال فرهاد رهبر؛ رئیس دانشگاه تهران که آخرین سالِ مدیریتش را می‌گذراند، برای اوّلین بار مخالفتش با این سخنرانی‌ها را عملی کرد و مانع برگزاری آن شد.

سخنرانی امسال در واحد علوم تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی برگزار شد که اوّلین سالِ مدیریت جدید این دانشگاه است و اتفاقاً حسن عباسی هم پس از قریب به یک دهه به دانشگاه آزاد بازگشت.

طی گذشت این سال‌ها این سنّت حواشیِ بسیاری داشته؛ از دستگیریِ حسن عباسی، در سال 88 به خاطر سخنرانی سوم خرداد در آن سال تا حمله و اوباش‌گریِ برخی دانشجویان دانشگاه تهران به این مراسم در سال 84.

به هر حال سنت سوم خرداد سال 91 هم با عنوان آزاد راه گمشده ( همنام یکی از فیلم‌های اولیه دیوید فینچر) در سالن علامه طباطبایی دانشکده‌ی علوم پایه‌ی واحد علوم تحقیقات برگزار شد.

The post گزارش کامل از سخنرانی سوم خرداد 91 به همراه عکس first appeared on استاد حسن عباسی.]]>
گزارش کامل از سخنرانی استاد عباسی در تاریخ سوم خرداد 91 به همراه عکس های این سخنرانی –  آزادراه گمشده در نقشه معرفت

سخنرانی‌های حسن عباسی در سوم خردادها و به مناسبت سالگرد آزادی خرمشهر در یک دهه گذشته به یک سنت تبدیل شده، که هر ساله این سخنرانی‌ها در دانشگاه تهران وارد می‌شود.

امّا امسال فرهاد رهبر؛ رئیس دانشگاه تهران که آخرین سالِ مدیریتش را می‌گذراند، برای اوّلین بار مخالفتش با این سخنرانی‌ها را عملی کرد و مانع برگزاری آن شد.

سخنرانی امسال در واحد علوم تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی برگزار شد که اوّلین سالِ مدیریت جدید این دانشگاه است و اتفاقاً حسن عباسی هم پس از قریب به یک دهه به دانشگاه آزاد بازگشت.

طی گذشت این سال‌ها این سنّت حواشیِ بسیاری داشته؛ از دستگیریِ حسن عباسی، در سال 88 به خاطر سخنرانی سوم خرداد در آن سال تا حمله و اوباش‌گریِ برخی دانشجویان دانشگاه تهران به این مراسم در سال 84.

به هر حال سنت سوم خرداد سال 91 هم با عنوان آزاد راه گمشده ( همنام یکی از فیلم‌های اولیه دیوید فینچر) در سالن علامه طباطبایی دانشکده‌ی علوم پایه‌ی واحد علوم تحقیقات برگزار شد.

اعوذ بالله من الشیطان رجیم

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر الناصر و معین

سلام علیکم و رحمت الله

خدا را شاکر و سپاس گذارم که امروز توفیقی فراهم شد که خدمت شما عزیزان شرف حضور داشته باشم. سالروز مقاومت، روز آزادی خرمشهر قهرمان را خدمت شما عزیزان تبریک عرض می‌کنم و گرامی می‌دارم ولادت امام باقر(علیه السلام) را خدمت شما عزیزان اهلِ علم.

تقارن روز مقاومت، روز آزادی خرمشهر با سالروز ولادت امام باقر(علیه السلام)، شرایط ویژه‌ای را امسال برای ما رقم می‌زند که ما شأن و عظمتی که این امام همام در سلسله‌ی امامت و ولایت داشتند را پیوند بزنیم با مسأله‌ی مقاومت. در واقع مقاومتِ علمی.

اگر بر در و دیوار شهرها و بر کوچه‌ها و خیابان‌ها نام بزرگانی همچون باقری و همت در قضایای خرمشهر می‌درخشد، و نمونه‌ی یادگاران دفاع مقدس را اینجا روی این ویلچرها می‌بینید (اشاره به میهمانان جانباز حاضر در جلسه) میراث‌دارانِ آن حماسه‌ها پشت خاکریزها در مقابل دشمن تعینی.

امروز اگر همت‌‌ها، باکری‌ها، بروجردی‌ها و خرازی‌ها و باقری‌ها و سایرین بودند، قطعاً کنار نیم‌نگاهی که به صحنه‌ی منازعاتِ سخت و تهدیداتِ سخت‌افزاری‌ای که دشمن دارد و امروز مستحضر هستید که در شهر بغداد مذارکات ۵+۱ در مواجهه با همان تهدید‌ها مطرح هست و تیم‌های مذاکره‌کننده‌ی ما درگیر مذاکرات هستند، اما عمده‌ی نگاهشان را معطوف می‌کردند به مقاومت نرم و علمی.

سی سال دیگر که برگردید پشت سر خودتان نگاه کنید جانبازانِ جنگ نرم و جانبازانِ‌ جنگِ معرفت و فرهنگ و علم را روی ویلچرها در مقابل خودتان خواهید داشت چه بسا شما خودتان جزءِ‌ آن عناصر باشید.

زمان آگاهی عنصر اصلیِ حرکت اجتماعیِ هر نسلی است. هر نسلی اگر در گذشته بماند و در گذشته قوطه‌ور بشود از تاریخ جا می‌ماند و از مسیر تحول کنار گذاشته می‌شود. امروز هم به تبع این که انسان ایرانی پرچم‌دار خدا گرایی، پرچم‌دار عدالت، و پرچم‌دار منازعه‌ی جهانی در مقابل شرّ جهانی و شیطان جهانی است، عنصر زمان‌آگاهی‌اش به او نشان می‌دهد که خاکریز‌های خرمشهر‌های امروز و آزاد کردن خرمشهر‌های امروز، خاکریز‌های پشتِ حوزه‌ی سنگر معرفت هست.

همان طور که فرمود در ابتدای انقلاب که اسلام سنگرهای کلیدی جهان را فتح می‌کند فتح سنگر‌های کلیدی جهان، شاه‌بیتش در فتح سنگر‌های معرفت است.

باقر به عنوان شکافنده و باقرالعلوم یعنی شکافنده‌ی علم در سلسله‌ی دوازده امام معصوم ما از موقعیت ویژه‌ای برخوردار است.

نهضت بعضی‌هایشان سیاسی بود مانند علی (علیه السلام) یا امام رضا، برخی نظامی بود مانندِ امام حسین (علیه السلام)، نهضت برخی در واقع مخفی بود و برخی آشکار. برخی فرهنگی بود مثل امام صادق‌ (علیه السلام) یا امام سجاد. اما نهضت امام پنجم،‌ نهضت علمی‌ است.

شکافت هسته‌ی علم و زمینه‌سازی برای جنبشی که در زمان فرزند بزرگوار ایشان امام صادق (ع) تبدیل شد به مقوله و مسأله‌ی مهمِ فقه جعفری و شکل گیری مذهب در واقع جعفری شیعه که بنیان آن کرسیِ آزاداندیشی و کرسی نظریه‌پردازی چهارهزار نفره‌ای که زمان امامِ صادق (علیه السلام) برگزار می‌شد در عصر پدر بزرگوار ایشان یعنی امام باقر (علیه السلام) گذاشته شد.
امام باقر به عنوان شکافنده‌ی علم قدرشون و جایگاهشان و موقعیتشان در حرکت انبیاء و استمرار حرکت انبیاء یعنی ائمه برای ما روشن نیست. و این یکی از مشکلات ماست که ائمه‌ی خودمان را آن گونه که باید نشناختیم.

بزرگانی که امروز یادشان را گرامی می‌داریم در قضایای آزادی خرمشهر کسانی بودند که به عشق این معصومین نه مبتنی بر بسیاری از گزاره‌های تجهیزاتی و تسلیحاتی و انواع سازوکارهای دیگر بلکه به عشق این معصومین در صحنه حضور پیدا کردند.

با یاد و خاطر این بزرگان هست که ما امروز همچنان یاد ائمه‌ی معصوم خودمان را گرامی می‌داریم.الگویی برای ما گذاشتند و مسیری را برای ما در نوردیدند که امروز می‌توانیم این را تکرار کنیم.

حسن باقری (جوان ریزنقشِ پنجاه‌ کیلوییِ ترم اوّلِ دانشجوی دانشکده‌ی حقوق،‌ در دانشگاه تهران) را در این دو سه شب، از تلویزیون خودتان می‌بینید که ایستاده است پای یک نقشه‌ای و در سال۶۱ تعدادِ زیادی از فرماندهان ارتش و سپاه را برای آزادی خرمشهر توجیه می‌کند، جوان بیست و یک و نیم ساله‌ای که سال بعد آن وقتی شهید شد، بیست و سه سال سن داشت.

در مقابل آن‌چه که در تفکرِ‌ استراتژیکِ آقای ژنرال فیلد مارشال مونتگومری،‌ فرمانده‌ ی ارتش هشتم در جنگ جهانی دوم. یا در جبهه‌ی هیتلر مثلاً‌ مارشال رومل، ژنرال‌هایی در آن تراز، جوان بیست و دو ساله‌ای که اساساً‌ سربازی نرفته بود چه برسد به این که دانشگاه جنگ دیده باشد. جلوی یک تابلو ایستاده و دارید می‌بینید که چگونگی آزادی خرمشهر و طرح عملیاتی‌اش را توجیه می‌کند.

نابغه‌ی جنگ ما که در تراز استراتژیست‌های ارشدِ جهانی، با سن‌های بالای پنجاه سال و درجه‌های فیلد مارشالی، شرایطی را رقم زد که الگوی جوان امروز ما باشد.

می‌دانید این فرد وقتی در سال62 شهید شد، دو سال بعد از خودش، دو سال بعد از شهادتش، در شصت و چهار،‌ عملیاتِ آزادیِ فاو و عبور از اروند که یکی از شاهکارهای نظامی تاریخ نظامی جهان محسوب می‌شود و در تمام دانشگاه‌های نظامی دنیا تدریس می‌شود، طرح آن عملیات را هم این شخص داده بود.

چطور می‌شود یک جوانِ ریزنقشِ پنجاه‌ کیلویی‌ِ سال اول رشته‌ی حقوق، به عنوان نابغه‌ی نظامی در زمانی که کشور درگیر هرج و مرج سیاسی بود در سال پنجاه و نه و شصت و هیچ ساختار منسجم نظامی‌ای هم وجود نداشت؛ توانست طرح آزادی خرمشهر را بدهد و با آن اعتماد به نفسی که با اتکال به خدا پیدا کرده بود، این پیروزی را رقم بزند؟

مسأله‌ی ما ستایش آن حماسه‌ها نیست. مسأله‌ی ما الگو گرفتن است. جوان ما امروز وقتی الگوی شخصیتی می‌خواهد، یک جوان بیست و دو ساله‌ای به نام حسن باقری.

بله در تهران،‌ اتوبانی به نام شهید هست. کتاب‌هایش منتشر شده است. در طول دو سالی که رئیس اطلاعات جنگ بوده است، فرمانده‌ی اطلاعات جنگ بوده و سازوکارهای جنوب را رقم زده، ۲۴۰۰ فیش عملیاتی از او مانده است.

این که در دو سال او چطور این حجم شناسایی را انجام می‌داده‌ است و طرح‌ریزی کرده و این مقدار فیش عملیاتی که سال گذشته از او منتشر شد بعد از نزدیک ۲۰-۲۵ سال تحقیقاتِ‌ گسترده، این جزء یکی از معجزاتِ دورانِ بعد از انقلاب اسلامی و دوره‌های اخیر است.

ما اگر بخواهیم الگو بگیریم از شخصیت‌ حسن باقری و تمامِ رزمندگانی که در آن دوران بوده‌اند، مردان بی‌ادعایی که رقم زدند این کار را، به این باید برسیم که زمان آگاه باشیم. عمده‌ترین آدرسی که این‌ها به ما می‌دهند و نشانی‌ای که به ما می‌دهند، زمان آگاهی است.

عنصر زمان آگاهی به ما امروز می‌گوید که اگر حسن باقری، همت، بروجردی،بابایی، صیاد شیرازی و هر کدام از بزرگانی که می‌شناسید و یا گمنامند نمی‌شناسید و یا نمونه‌هایی که امروز روی این ویلچرها در مقابلتان هستند.

اگر این‌ها امروز به جای نسل شما و به جای شما جوانان بودند، مسأله و دغدغه‌شان، آزادی سنگر‌های کلیدی‌ است که به مثابه خرمشهری که سقوط کرده در معرفت ما سقوط کرده.
ما سنگرهای سقوط کرده‌ی گسترده‌ای در معرفتمان داریم که مراتب از خرمشهر و آبادان، اهمیت و ارزششان بیشتر است. و امروز دلیرمردان و شجاع زنانی را می‌خواهند که آن سنگرها را باز پس بگیرند.

از این منظر است که بشر امروز به خصوص انسان مسلمان که در این دوازده کشور درگیر بیداری اسلامی هستند و یکی پس از دیگری دیکتاتوری‌ها را در حال سرنگون کردن و شکل‌گیری دولت‌های جدید هستند، خوب امروز می‌دانید انتخاباتِ ریاست جمهوری کشور مصر در حال برگزاری است بعد از ۱۵-۱۶ ماه از بیداری اسلامی و کش‌مکش‌ها و زدوخورد‌های خیابانی؛ حالا می‌روند که امروز سرنوشتشان را روشن کنند.

ملت تونس، ملت لیبی،‌ ملتِ یمن، اردن، عربستان، بحرین و سایر این کشورها که در حال انقلاب هستند؛‌ همین امروز در تهران، بسیاری از اندیشمندان، بزرگان،‌ شخصیت‌های مذهبی، شخصیت‌های سیاسی، شخصیت‌های فکریشان هستند، و یک پرسش دارند؛ تجربه‌ی سی و چهار سال گذشته‌ی شما در جمهوری اسلامی برای اداره‌ی جامعه‌ی بشری چیست؟

الگوی فرهنگی شما، الگوی سیاسی‌تان، الگوی اقتصادی‌تان، الگوی اجتماعی‌تان، الگوی هنری‌ و عملی‌تان چیست؟ یک روز دشمن حمله می‌کند ما دفعش می‌‌کنیم از خرمشهر و آبادان؛ این یک اقدام صلبی است.

اما یک بار ما قرار است الگویی به جهان ارائه کنیم برای مدیریتِ بر جهان. آن حرف نوی جمهوری اسلامی که بارها فرمودند که جمهوری اسلامی حرف نویی دارد؛‌ تلفیق ایمان با انسان‌های آزاده‌ای که ایمان را حامل هستند و الگویی از رفتار زندگی مؤمنانه ارائه می‌کنند که این الگو، نیاز بشر امروز هست.

هفت میلیارد جمعیت روی کره‌ی زمین، امروز از بی‌معنایی،‌ به طور عام و اخص دارند رنج می‌برند. و چهار میلیون و یکصد هزار دانشجوی ما، پرچم‌داران همان حرکت حسن باقری و آن جوانانِ بیست و یکی دو ساله‌ای هستند که مسئولیت این را دارند که این رشادت را و این در واقع، شجاعت را به ظهور برسانند و ما این روند را ببینیم.

از این منظر، به دلیل تقارن ولادت امام باقر (علیه السلام) سالروزش با سالروز مقاومت و روز مقاومت در جامعه‌ی ما، من مقاومت معرفتی را، که الآن حلقه‌ی گمشده‌ی ماست و قطعاً اگر حسن باقری امروز می‌بود و طرح‌ریزی استراتژیکی او را برای نسل خودش، نسل شما، رقم می‌زد؛ این را به طور اجمال مورد بررسی قرار می‌دهم تا ببینیم که در چه موقعیتی قرار داریم.

امروز می‌دانید که دو هزار و ششصد رشته‌ی علمی – البته این عدد مربوط به سال ۲۰۱۰ است- در جهان وجود دارد که ما در دانشگاه‌هایمان کمتر از ششصد تای آن را داریم. یعنی ما هنوز از تعداد رشته‌های عملی، غریب به دو هزار مورد آن را هنوز نداریم. با وجودی که بیش از هفتاد هزار استاد دانشگاه، داریم و عددی معادلِ چهار میلیون و یکصد هزار دانشجو داریم.

Map of science یا نقشه‌ی علم، امروز به مثابه این که شما استانی را ترسیم کنید که در یک استان شهر‌هایی باشند، بین این شهرها جاده‌ها و اتوبان‌هایی ترسیم شود؛‌ map of science یا نقشه‌ی علم، یک چنین مناسبتی را رقم می‌زند.درصد تراکم و درصدِ، در واقع، مناسبتی که بین رشته‌های علمی هست؛ مانند اتوبان دوطرفه‌ای است که این علوم به همدیگر بده و بستان می‌کنند.

پس ما در همین ابتدای قضیه نسبت به عملی که در جهان تولید شده است،‌ دو هزار رشته عقبیم. دو هزار رشته نسبت به دو هزار و ششصد رشته‌ای که در جهان مطرح است. این قسمت اولِ عقب‌ماندگی ماست. آن مبحث سنگر‌های کلیدی که باید تصور شود و تصرف شود اینجاست.

اگر مثلاً بین رشته‌ Psychology (روانشناسی) با Psychiatry (روان‌پزشکی) بده و بستانی وجود دارد؛ این به مثابه یک اتوبان است. حالا بین Psychology و مثلاً روانشناسی با فلسفه با اقتصاد،‌ با سیاست و با هر رشته‌ی دیگری، یک همچین ساز و کار پیچیده‌ای وجود دارد.

نقشه‌ی سال ۲۰۰۹ میلادی را اگر نگاه کنیم، در آنجا شما این درصد فراوانی رشته‌ها را ملاحظه می‌فرمایید. کافیست با فاصله‌ی یک سال از سال ۲۰۰۹ تا سال ۲۰۱۰ میلادی، جهت حرکت کهکشان علم را ببینید. فقط در یک سال فاصله ببینید میزان تراکم علم، به چه حدی رسیده‌ است.

این حالت وقتی در سال ۲۰۱۰ رقم می‌خورد؛ شبیه یک حرکت مارپیچی است که برعکس عقربه‌ی ساعت حرکت می‌کند. از بنیان‌های فلسفه شروع می‌کند، تمام رشته‌های فنی، علوم پزشکی و غیره را در بر می‌گیرد.

این کهکشان،که یک کهکشان راه شیریِ‌ در هم پیچیده‌ایست که برخلاف عقربه‌ی ساعت دارد باز می‌شود و بسط پیدا می‌کند؛ این دامنه دقیقاً منطبق بر مفهومی‌ است به نام مسأله‌ی اربابِ علم.

نقشه‌ی اربابِ علم سال ۲۰۱۰ ، دو سال پیش را که ترسیم کرده‌اند، از قرن شانزدهم به این سو، چهارصد نفر ارباب علم، دامنه‌ی عظیمی از معرفت را برای بشر رقم زده‌اند که عمدتاً‌ هم غربی است.

شما خیلی از این آدم‌ها را می‌شناسید. انیشتین را می‌شناسید، داخل این لیست، نیوتن را می‌شناسید در فیزیک. تیکوبراهه را می‌شناسید،‌ دکارت را می‌شناسید. کانت و هگل را می‌شناسید، در فلسفه، افراد مختلفی را در جامعه‌شناسی می‌شناسید و از چهره‌های شاخصِ دوره‌ی معاصر، تا چهره‌های سنتی‌شان از آگوست کنت به این سو. آدام اسمیت، ریکاردو و دیگران را در اقتصاد می‌شناسید تا به امروز.
در واقع اگر ما ادعا می‌کنیم که هفتاد هزار استاد دانشگاه داریم و چهار میلیون و صد هزار دانشجو، فراموش نکنید هر کدام به درجه‌ی استادی رسیدید معنای آن این نیست که شما یک ارباب علم هستید.

چهارصد سال گذشته، چهارصد نفر در جهان علم تولید کردند، بقیه‌ی این ده‌ها هزار استادی که در سراسر جهان امروز دارند این علم را تدریس می‌کنند صرفاً تدریس‌کننده‌ی حرف‌های آن‌ها هستند.

اینجا وقتی صحبت از جنبش نرم‌افزاری، نهضت تولید علم و مواردی از این دست می‌شود، معنای آن این نیست که هر دانشجو و استادی می‌تواند علم تولید کند. بسیاری از استادان فقط شارح‌اند، فقط تشریح‌ کننده‌اند، فقط تدریس‌ کننده‌اند.

مانند این که یک حسن باقری عملیات بیت‌المقدس را برای آزادی خرمشهر طراحی می‌کند؛‌ تعداد بسیار زیادی فرمانده‌ی ارتش و سپاه، نیروها را مدیریت می‌کنند تا به رهایی خرمشهر منتج شود.

علم‌ هم تک ستاره‌هایی می‌خواهد. یعنی اگر چهارصد سال گذشته را به تعداد این چهارصد نفر تقسیم کنیم، تقریباً سالی یک نفر جهان غرب، انسان تراز داشته برای تولید علمش.

این یک پیام دارد برای ما؛ که ما از کسرت هفتاد‌ هزار استاد دانشگاهمان انتظار هفتاد‌ هزار تولیدکننده‌ی علم نداشته باشیم.

این‌ها وظیفه‌شان این است که علوم تولید شده‌ی پیشینیان را تدریس کنند. حالا این که در یک کشور هفتاد و پنج میلیونی، هفتاد و شش میلیونی مثل ما، یک نفر باشد تولیدکننده‌ی علم باشد؛ این احتمالاً ممکن است یکی از شماها باشید.

پس این ستاره‌ی بخت و اقبال در هر دوره‌ای در هر عصری در هر تاریخی، بر دوش یک نفر می‌نشیند که افق معرفتی را روشن کند و بشریت را مدیریت و هدایت کند با نور معرفتی که خودش پیدا می‌کند

لذا از این بازار مکاره‌ی علم، که با انواع کلاس‌های کنکور امروز می‌بینیم دکتری و فوق دکتری را هم تلویزیون تبلیغ می‌کند که با یک تست بیشتر می‌توانید موفق شوید؛‌ گول این ظاهر شناخته شده‌ی نظامِ بازار مکاره‌ی معرفت و علم را نخورید.

این علم‌ها را باید یاد بگیرید اما این که خود شما به مرحله‌ی زایش برسید، با الگویی که امسال حسن باقری ارائه کرده‌اند،‌ این یک مسیرِ متفاوتی دارد.

پس اگر دو هزار و ششصد رشته‌ی علمی امروز در جهان حاکم است، چهارصد نفر اندیشمندِ اصلیِ غرب، در دوره‌ی اخیر، این چهارصد نفر بن‌مایه‌های این دو هزار و ششصد رشته را گذاشته‌اند. بعضی از آن‌ها البته قدمتشان بالای دو هزار و پانصد سال است. مثل فلسفه یا بعضی از موارد دیگر.

ولی دامنه‌ی علوم جدیدی که می‌بینید، تراوش کرده از بعضی از نظریه‌ها و ریزه‌کاری‌هایی که از ذهن این دو هزار و چهارصد نفر بیرون آمد. لذا اگر جامعه‌ی ما در یک سال، هر یک سال، یک نفر نابغه‌ی علمی داشته باشد، گول این نخبگان و المپیادها و این موارد را هم نخورید، این‌ها که همه کارهای تکنیکی است.

نه! یک کسی که نسبیت را مثل انیشتین رقم بزند. قانون جاذبه را مثل نیوتن تبیین کند. یک کسی که در حد و قواره‌ی مثلاً کانت و هگل حرف‌های کلان این‌چنینی تولید کند.

حالا قدمت‌های قبلی آن در دامنه‌ی فرهنگی خود ما، کسانی‌ مثل رازی، کسانی مثل ابن سینا و چهره‌های این‌چنینی. ببینید در طول تاریخ خود ما هم حافظ، فردوسی، سعدی، یا افرادی مثل ابن‌سینا یا مثل عمرخیام و دیگران قاعده نیستند که بگوییم همین جوری دسته‌دسته تربیت می‌شدند. این‌ها تک ستاره‌هایی هستند در آسمان معرفت هر جامعه‌ای که می‌درخشند. مشخص است.

حالا در یک چنین فضایی، ما تکلیف مسأله‌مان چیست؟ نقشه علم را که نگاه می‌کنیم؛‌ مربوط به سال ۲۰۱۲، استراکچر علم (structure)، در ساختار استراکچر علم، دامنه‌ی این کهکشان به طرز تصاعدی دارد گسترش پیدا می‌کند.

یعنی اگر شما پنج سال دیگر این جلسه را برگزار کردید و خواستید در مورد نقشه علم صحبت کنید،‌ آن موقع صحبت از ۲۶۰۰ رشته نیست. مطمئناً‌ دو برابر شده است. یعنی نزدیک پنج هزار رشته‌ی علمی در جهان وجود خواهد داشت.

در این طوفان علمی که در هر پنج، شش‌ سال دارد یک بار دو برابر می‌شود، به صورت تصاعدی، ما کجاییم؟ این سنگر کلیدی، یعنی سنگر معرفت که اگر ما این را نداشتیم همیشه دنباله‌رو هستیم.

انرژی اتمی را آن‌ها تولید کردند، اول برای تولید بمب هسته‌ای. همین آقای انیشتین به اضافه‌ی دو نفر دیگر نامه‌ای زد به رئیس جمهور وقت آمریکا، ترومن، که زودتر از آلمان، شما تولید بمب اتمی را در دستور کار بگذارید. اصلاً رئیس جمهور آمریکا نمی‌دانست بمب اتم چیست.

همین آقای انیشتین و دیگران به او نامه زدند و راهکار را نشان دادند، شد پروژه‌ی منهتن. در پروژه‌ی منهتن بمب اتم را ساختند و انتهای جنگ جهانی دوم بر سر مردم هیروشیما و ناکازاکی ریختند.

شصت سال بعد، ما نه برای مصرف نظامی، بلکه برای مصارف صلح‌آمیز داریم تلاش می‌کنیم خودمان تولید کنیم؛‌ از آن‌ها هم نخواستیم، آن‌ها ما را در تحریم تجهیزاتی نگه داشتند. اگر خودمان دانشمندی تربیت کردیم؛ آمدند در خیابان‌های تهران ترورش کردند.

اما شما می‌بینید امروز، روز سوم خرداد در وسط بغداد، ۵+۱ دارد با تیم مذاکره کننده‌ی ما مذاکره می‌کند که شما مثلاً‌ این غنی‌سازی‌تان را جمع کنید، این سوخت بیست درصد را جمع کنید. زور می‌گویند.

از مجموع دو هزار و ششصد رشته‌ی علمی، با یک رشته‌اش، با فیزیک اتمیاش، تا مرحله‌ی سه قطعنامه در شورای امنیت از ۱۳۸۶ به این سو، در مورد این که ما را تحریم تجاری و اقتصادی می‌کردند، پیش رفتند، تا مرحله‌ی تهدید نظامی که امروز گفتند امروز می‌زنیم، فردا می‌زنیم.
پس اگر قرار است ما از این محاصره نجات پیدا بکنیم. زمانی که آبادان در محاصره بود امام فرمودند که حصر آبادان شکسته شود. فکر کنید هم امروز آبادان معرفت ما محاصره است ما برای یک رشته علمی که از آن‌ها نگرفتیم و دانشجوی خودمان در اینجا تمرین کرده و این را ایجاد کرده است و بعد همان دانشمندان ما رو موساد، mi6، cia در خیابان های تهران ترور می کند.

اینجاست که محاصره ما محاصره علمی است نه محاصره اقتصادی نه محاصره نظامی که الآن 130 ناو اطراف کشور ماست و یا در کشورهای منطقه که آمریکایی ها مستقر هستند. ما از آن محاصره نظامی نمی هراسیم. تجربه ثابت کرده است. آزادگی را ما از امام حسین یاد گرفتیم.

امروز محاصره ما نه محاصره اقتصادی بلکه محاصره علمی است. اگر در یکی از علوم پیشرفت کردیم و توانستیم نیروگاه اتمی بزنیم. دانشمندان ما را در کف خیابان ترور می کنند موساد، mi6،cia.

یک مسئله ما تبیین و تدقیق این بود که در دامنه map of science یا نقشه علم که در کشور تبیین شده است و مسئله ارباب علم، نقش این چهار میلیون و یکصد هزار دانشجو و نقش هفتاد هزار استاد ما کجاست. اما یک اتفاقی افتاده یک انقلابی رخ داده است که من می خواهم بر روی این انقلاب دست بگذارم.

هفت هنر داریم. که تقسیم بندی این‌ها همه متعلق به غربی هاست و برای ما نیست. این هفت هنر از موسیقی، معماری، شعر و ادبیات، مجسمه سازی، نمایش و تئاتر و در دوره های اخیر از سینما به عنوان هنر هفتم یاد می شود، وقتی روند یکصد ساله دوره رشد تکوین هنر رو می بینیم، این روند یکصد ساله چی را به ما می دهد؟

روند یکصد ساله از 1900 تا 2000 کافی است ببینید غیر از اینکه در علم دیدید که ما با تراکم علم روبرو هستیم در هنر نیز با تراکم هنر روبرو هستیم. یعنی هنری که در سال 1900 بوده و هنری که در سال 2000 رصد شده است در نقشه هنر به طرز وحشتناکی از لحاظ مکاتب هنری هم از لحاظ نوع تکنیک و تکنولوژی هنری.

حالا در دوره های اخیر دیگر هنرهای دیجیتال مطرح شدند در این دوره از 1920 و 1930 هنر به این سو انیمیشن مطرح شد و در این هنر بود که هنر سینما و عکاسی به اوج خودش رسید. ما نه تنها هر چه جلوتر آمدیم تراکم علم داشتیم، تراکم هنر نیز به آن اضافه شد.

تراکم علم و تراکم هنر در کنار هم به ما یک مقوله داده است. مقوله ای بسیار مهم که این انقلابی است که نسل شما با ان روبرو است. این انقلاب اسمش این است که دیگر اگر یه روزگاری کسی فلسفه رو در یک محیط بسته تولید می کرد آن هم با ادبیات بسیار مغلق و پیچیده، و یه کسی کار هنر می کرد جدای از آن بسیار موجز و مختصر. این‌ها دیگر امروز در هم تنیده شده اند.

معرفت را مانند خیلی از علوم دانشگاهی را دیگر نیاز نیست شما امروز در کف دانشگاه جستجو کنید. معرفت را می توانید در خیلی از فیلم های سینمایی جستجو کنید . هنر آمده است این را برای شما نشت داده است.
آمده است این کار را در غالب انیمیشن موسیقی ورزش و در غالب خیلی گزاره های دیگر رقم زده است. در 4 سال گذشته در حدود 413 استاد فلسفه در دانشگاه‌های آمریکا و اروپا نشسته اند فیلم های سینمایی دوره جدید را دیده اند. فیلمهای سینمایی و سریالهای جدید را. انتشاراتblackwell بعد از انتشارات ratleg یکی از معتبرترین انتشارات فلسفه در جهان است.

الآن در فضای سایبر شما بالغ بر یکصد کتاب مجلد از کتاب های این‌ها، این 413 نفر در مورد شیوع و نشر تفکر و معرفت و فلسفه از طریق آثار سینمایی را می توانید جستجو کنید. یعنی اگر یک روزی حرف های مغلق و پیچیده که هایدگر، هگل، کانت و یا در جامعه فیلسوف های قدیمی خودمان می زدند و مردم متوجه نمی شدند امروز پیچیده ترین حرف های فلسفی را در غالب انیمیشن ریز و جزء شده آمده.

شما باور می کنید که حجم عظیمی از ادبیات فلسفی امروز در کارتون سیمپسون هاست. اما 20 استاد فلسفه حیثیت و آبروی خودشان را گذاشته اند و نشسته اند 300 الی 400 قسمت انیمیشن دیده اند و ریز مباحث فلسفی آن را درآورده اند.

اگر در final fantezi و sout park شما فکر می کردید این یک انیمیشن است و بچه در حد مهدکودک و ابتدایی است. ببیند دیگر سرگرم می شود. به این دلیل که خانه های امروز حیاط بزرگ ندارند و محوطه و محیط هایی که بچه ها بروند آنجا بدوند نیست بچه ها را در آپارتمان‌های 60، 70 متری پشت مانیتورهای کامپیوتر و صفحه های بزرگ تلویزیون زندانی می کنند و آنها را محدود می کنند به دیدن این موارد، آیا شما متوجه می شوید که سنگر معرفتی که در این عملیات تسخیر می شود دیگر خرمشهر و آبادان سخت افزاری نیست.

1993 اولین متنی را که پنتاگون برای جنگ نرم منتشر کرد به نام  the battle fo heart and minds نبردی برای تسخیر قلب ها و ذهن ها. یک روز پنتاگون مدلی را برای تسخیر خرمشهر و آبادان معرفی می کرد اما پنتاگون امروز مدل معرفی می کند برای تسخیر ذهن ها و قلبها.

کودکی که می نشیند انیمیشن final fantezi، sout parkو انیمیشن سیمپسونها و کشتی یوگی را می بیند برایش باورسازی می شود. ذهن و قلب او به تسخیر در می آید. خرمشهری که در این جنگ نرم دارد سقوط می کند، جنگ نرم جنگی که در آن سرزمین ها و اقتصاد و محیط تسخیر نمی شود بلکه انسانها تسخیر می شوند تسخیر قلب و ذهنشان.

قلب انسانها را با حب و بغض و ذهن انسان ها را با شک و یقین. وقتی دامنه چند صد قسمتی این سریال ها رو کودک امروز دید، دیگر باور او لیبرالیزه می شود.

یک روز که سریال لاست تازه شروع شده بود نگاه کردم دیدم این تمام ادبیات فلسفی را از دیوید هیوم و جان لاک را در زبان کاراکتر سریال گذاشته اند و گفتم این همه اش فلسفه است. اینجا در رسانه ملی اعلام کردند که هر کس این گونه فکر کند بیمارند.

یعنی سینماگرهایی که در حکومت دینی چندین سریال و فیلم سینمایی ساختند از تلویزیون حکومت دینی می گفتند اینها بیمار هستند که شعارشان این بوده که سینما سرگرمی است چه کسی گفته است این‌ها فکر و فلسفه است.

22 استاد فلسفه دانشگاه های طراز ایالات متحده که غول‌های فلسفه محسوب می شوند همین سریال لاست را نگاه کردند 300 صفحه کتاب فلسفه برای آن نوشتند.

نوشتند که این فقط lost نبوده بلکه lost and found بوده. آنچه که ما استخراج کرده بودیم یک درصد بوده، این اساتید نود و نه درصد دیگر انگاره های فلسفی آن سریال را درآورده بودند.

اینجاست که جامعه ما سقوط می کند. اینجاست که هنرمند ما می‌گوید که انیمیشن که سرگرمی است، intertainment است. بازی کامپیوتری هم که اسمش بازیه، game اون هم سرگرمیه، موسیقی هم که intertainment. فیلم سینمایی و سریال هم intertainment است.

هر چی که جلوتر میروی می بینی که رفتار جوان در خیابان ناهنجارتر می شود، چرا این دین گریز است چرا ملت خودش را دور می کند چرا این از وطن خودش گریزان است چرا فرار می کند چرا مقصدش آلبرتا ، هاروارد، یو سی ای ال،سوربن و دانشگاه های این چنینی است؟

چرا این دارد له له می زند برای غرب؟ خب شما فکر کردید که رای این سرگرمی پخش کردید. آن هنرمند شما در ساده ترین شکلش ناآگاه و جاهل است، نمی گویم مغرض است. پس دانشگاهی و دانشمند شما در فضای خودش است. هنرمند شما در فضای خودش است. خرمشهر و آبادان ذهن برادر و خواهر شما هم که دارد به سرعت تسخیر می شود حالا شما عنصر زمان آگاه، چگونه میخواهید اینها را پس بگیرید.

اگر تفکر جان لاک در یک سریالی همان تفکر پایه لیبرالیزم است. خب لیبرالیزم آمده خواهر و برادر شما پانزده میلیون نفر توی ایران نشسته اند سریال لاست دیده اند کارتون سیمپسون ها دیده اند. نشستند کارتون sout park دیده اند. اینها لیبرال شده اند.
بنیان‌گذار فقید جمهوری اسلامی وقتی آقای منتظری را عزل میکند در نامه اش چه می گوید. می گوید تو بعد از من کشور را می دهی به دست لیبرال ها. چرا عزل می شود آقای منتظری؟ یک دلی آن که در نامه آمده است این است که تو بعد از من کشور را می دهی به دست لیبرال ها.

خب الآن ما با دست خودمان با این سریال ها و فیلم های سینمایی و انیمیشن ها داریم نسل بعد خودمان را لیبرال می کنیم. این‌ها دانشجوی فلسفه بودند. 4 واحد جان لاک گذرانده بودند. نه! من نمی گویم، 22 استاد فلسفه در ایالات متحده گفتند که تک تک جملاتی که آن شخصیت جان لاک در سریال لاست داشته است فرازهای اصلی کتاب جان لاک و دیوید هیوم است.

به قدری شما وقتی سریال ها و فیلم های سینمایی را می بینید به سادگی آن انگاره های عمیق فلسفی را در شما نشت می کند و می نشیند که شما باور نمی کنید که باورهایتان تغییر کرده است.

شما وقتی می آیید سریال هیروز را می بینید، باز هم این را من نمی گویم این را بیش از 20 استاد فلسفه در آمریکا و اروپا می گوید. شما نمودارهایی را که در سریال هیروز ترسیم شده است به شما می گوید که چه بلایی سر مخاطبی که سریال هیروز را دیده است آمده.

بعد هنوز ما درگیر آن هستیم که فلسفه را در دانشگاهمان 4 واحد کانت، افلاطون، ارسطو بگذرانیم. مردم دارند با انیمیشن فیلسوف می شوند.

این 413 استاد فلسفه هفت حوزه را ترسیم کرده اند به قول هنرمندهای ما 413 آدم مریض. فاصله حسن باقری آن روزی که کف خیابان های تهران زد و خورد بود برای مسائل و منویات و دیدگاه های پَست و دنیوی افراد در بازی های سیاسی.

میدانید کف خیابان های تهران سازمان منافقین اتوبوس آتش می زد، خرمشهر تسخیر شده بود. یعنی وقتی شما در 30 خرداد 1360یا در 14 اسفند 1359 آن بازی را که بنی صدر در می آورد. کشور زیر چگمه های بعثی ها بود اینها اینجا وسط خیابان های تهران میتینگ می گذاشتند زد و خورد می کردند با تیغ موکت بری و اسلحه و غیره به ترور مردم می پرداختند.

عنصر زمان آگاه، کسی بود که حواسش به جبهه ها بود. امروز شما خیلی هنرمند در کشور دارید اما زمان آگاه نیستند حرفشان بر سر مسائل هنری این است که اول فیلم های سینمایی و سریال ها می نویسد کمپانی Entertainment فلان تقدیم می کند. این عنصر هنرمند شما اصلا از جامعه جا مانده است.
آن عنصر دانشگاهی شما هم که فکر می کند علوم انسانی را باید سر کلاس از طریق کلاس کنکور فلان که شب ها در تلویزیون تبلیغ می کنند و با چند تا تست بیشتر کنکور دکترا و فوق دکتری بدهند. کنکور دکتری هم که شده تستی.

اینها نفهمیدند که دکتر یعنی چی درست در شرایطی که فکر می کنه دانشجو باید بیاد سر کلاس من بنشیند تا من بو او بگویم جامعه شناسی روانشناسی، فلسفه، سیاست ، مدیریت و … یعنی چه. نمیداند که این حرف ها دارد نزد عوام نشر پیدا می کند.

یک روز جامعه روشنفکری ما بعد از این که ریچارد رورتی را به ایران آوردند ارشدترین فیلسوف آمریکایی در پرگماتیست ها، یورگن هابرماس در سال 80، 81 آوردند ایران از آلمان وقتی که جواب نداد، جریان روشنفکری سکولار در جامعه ما الگو و قبله اش شد اسلاوی ژیژک که یک شبه روشنفکر منطقه اروپای شرقی است یکی از این 413 نفری است که این کتاب ها را نوشته است و می گوید که این فیلم ها فلسفه است.

پس چه اتفاقی افتاده است وقتی علم موسع و 2600رشته بعد نشت کرده علوم انسانی و غیره، آمده ریخته در هنر و از طریق ترکیب با هنر آمده است تمام عوام جامعه را در بر گرفته است این یک انقلاب است در تمام تاریخ سابقه نداشته و کمتر از سی سال است که اتفاق افتاده و نسل شما فقط متوجه آن شود نسل ما که دیگر موهایمان سفید شده است هنوز به آن تفکیک ها و جدایی ها فکر می کند.

این 413 نفر هفت حوزه را مشخص کرده اند حوزه اول گفتند کدام یک از این سینماگران فیلسوف هستند. ببینید وقتی بیست استاد دانشگاه می آیند باهم میگویند مارتین اسکورسیزی فیلسوف است. این بیست استاد مسئله اشان چیست؟ اینها آمده اند حیثیت علمی خودشان را گذاشتند پای این قضیه که مجیز یک سینماگر را گفته باشند، تعارف کرده باشند.

نه! اینها آمده اند گفتند اصلاً آقای مارتین اسکورسیزی هنرمند نیست سینماگر نیست این اصلاً خودش فیلسوف است. the philosophy of martin scorsese، آمده اند گفتند استنلی کوبریک یک فیلسوف است. برای خودش پنج حوزه فلسفه مضاف دارد فلسفه(عشق، جنگ، تاریخ، آینده) یعنی نه تنها فیلسوف محض است بلکه فلسفه مضاف دارد.

بیست استاد دانشگاه آمده اند در کتاب فلسفه خود گفتند آلفرد هیچکاک فیلسوف بوده، شخصیتی مثل استیون اسپیلبرگ فیلسوف است.

شما فیلم هیوگو را که سال گذشته در اسکار جایزه گرفت که مارتین اسکورسیزی آن را ساخته است بیایید با نگاه بن مایه فلسفی نگاه کنید، می بینید فلسفه دکارت را اتفاقاً رفته است در پاریس ساخته است که حس و نگاه دکارتی بودن را القا کند.

در نگاه دکارت عالم به مثابه یک ماشین کل است. در این فیلم پاریس را به مثابه یک ماشین و ساعت نشان می دهد و در نگاه کارتزین ها که به نگاه مالبرانش می رسد آن جایی که می گوید عالم را مثل یک ساعت ساز خلق کرد کوکش کرد و روشن کرد به حال خودش رها کرد.
آن کودک در تیتراژ اولیه اش می آید ساعت آنجا را کوک می کند. عالم هم همان ایستگاه است. حرف اینها این است کسی که فلسفه می ورزد دیگر استاد دانشگاه نمی شود. می شود سینماگر و انیماتو و آن را از سینما و انیمیشن ارائه میکند. این یکی از سرفصل هایی است که کار کردند.

سرفصل دوم سریال است، سریال های متعددی را کار کردند که بسیار حیرت انگیز است. لایه سوم انیمیشن است. لایه چهارم فیلم های سینمایی است مثلاً فیلم سینمایی هری پاتر و ماتریکس چقدر درونش فلسفه است.

لایه بعدی موسیقی است که دو سری مجلد آن منتشر شده است.

پس معلوم شد که علم به سرعت دو برابر می شود هم اکنون 2600 رشته است و هنر هم به صورت تصاعدی بالا می آید اینها دست به دست هم داده اند از ابزار رسانه و هنر تفکر و معرفت دارد نشر می کند و نیاز ندارد کسی به دانشگاه برود آن ها را بخوانند، از طریق همین فیلم های سینمایی و سریال ها می توانند دنبالش کنند.

ما گزارشی که در سال 1386 در خوابگاه های دانشجویی و شهرستان‌های مختلف کشور گرفتیم که یک خانم خانه دار میان سال به طور متوسط 1200 قسمت فقط از تلویزیون جمهوری اسلامی می داد بدون شبکه های ماهواره ای و هاردهای اکسترنال. این آمار برای 4 سال پیش است.

همان موقع کف خوابگاه های دانشجویی از شریف و تهران گرفته تا علوم پزشکی تا دانشگاه های شهرستان های دور که بررسی کردیم؛ به طور متوسط بعضی دانشجویان ما 2500 قسمت سریال خارجی می دیدند.

یعنی بیش از دو برابر خانم های خانه دار، منتها سریال خارجی ،یعنی سریالی که در مدت ده سال به طور هفتگی پخش شده و مردم منتظر بودند قسمت جدیدش پخش شود و اثری که گرفتند یک هفته وقت بوده تا این را هضم کنند؛ دانشجوی ما سر شب می نشسته در خوابگاه لپ تاپ را می گذاشته روی پاهایش و تا صبح، پشتِ سر هم ده قسمت سریال می دیده.

خوب اثرات روحی – روانی که ایجاد می کند؛ این وضعیتی که در ملودرام ها بخصوص، هست؛آن شوک روانی، این تعلق خاطر ها ، عشق ها ، نفرت ها. یک نسل مریض که دیگر فردا نمی تواند ده قسمت سریال دیده؛ بیاید سر کلاس در دانشگاه. افت تحصیلی، مشکلات روحی – روانی، الگو های عجیب و غریب.

یک زمانی می گفتند که فقط خانم ها فیلم های هندی می بینند و آرزوهای آن چنانی پیدا می کنند؛ بعد این بلا سر آقایان آمد. نشستند فیلم های مختلف ببینند و مدام با شخصیت ها همزاد پنداری کردند، نتیجه ی عجیب و غریبش مشکل و معضل فرهنگی ای بود که روزی در کشور ما تا مرحله ای که در شورای عالی امنیت ملی (و نه شورای عالی انقلاب فرهنگی) به عنوان مشکلی که در دانشگاه ها و مدارس بحث می شود مورد بررسی قرار گرفت.

همه کشور ها دچار درد سر شده بودند .کارشناس هایشان می آمدند اینجا که آیا شما به نتیجه ای، مدلی رسیده اید؟ خودِ این ها در غرب دچار مشکل شدند. خب این چه ساز و کاری دارد؟ ساز و کارش را در ترندگذاری ها ببینید. ترند، همین کاری که در ایران می شود؛ مثلاً شخص مقام معظم رهبری می فرمایند سال جهاد اقتصادی، سال تولید ملی و سرمایه ملی. به این ها در علوم استراتژیک می گویند ترند.

این ها آماج گذاری ست که شما برنامه ریزی می کنید تا به آن ها برسید. ترند گذاریِ سال 2050 آمریکایی رو ببینید.

آقای ریچارد واتسون کار کرده. ریزِ مگاترندها، ترندها و هدف‌گذاری‌های عظیم. ترند گذاری در این مدل به نقشه شهر می ماند.

شما در نقشه شهر می‌گویید مثلاً در تهران، میدان تجریش، میدان ولی عصر، میدان انقلاب، میدان آزادی و میدان فردوسی، میدان ها را می چینید ؛خیابان هایی که بین میدان ها چیده می شوند را road map می گوییم یا همان نقشه راه.

در ترند 2050 ایالات متحده سیزده مگاترند برای جهان می بینید. سیزده میدانِ اصلی، سیزده آماج که خواه، ناخواه جامعه بشری به سمت آن ها می رود. اینها چیست؟ debt، بدهی. الآن آمریکا 16 تریلیون دلار بدهی دارد. اروپا به همین نسبت، همه کشورها به هم ریختند. 45 تریلیون دلار درآمد جهانی ست و بالای 140 تریلیون دلار، مردم کره زمین بدهی دارند .

عملاً اقتصاد جهان ورشکسته ست. تا سال 2050 مهم‌ترین هدف گذاری بدهی ست. دوم، استرس و بیماری های این چنینی ست. سوم وضعیتِ عمرِ فرسوده شده . چهارمین تغییرات محیطی ست، زیست محیطی که نابود شده. بعدی تفرد است؛ فردیت که الآن در فضای سایبر آن را احساس می کنید؛ 2050 به اوج خود می رسد.

بعدی شهری گرایی. مردم از روستاها به شهره های متوسط مهاجرت می کنند و از شهر های متوسط به شهر های بزرگ، یعنی اگر به همین ترتیب پیش برویم؛ در سال 2050 با ادعای این ها، در کره زمین، دیگر کسی روستا نشین نیست. معلوم نیست چه کسی می خواهد مثلاً کشاورزی کند و آن ساز و کار را رقم بزند.

در این آماج گذاری جاهایی که یک موتور سیلکتی ست که مثلاً زمین خورده و کج شده، نشان دهنده مرحله بحران ست. در آماج گذاری های آینده. فقط آن نقاط را اگر رصد کنید متوجه فاجعه می شوید.

البته یک نکات ویژه ای داخل این هست. این را مدتی که تدریس می کردم بعضی از آن شاخص ها را معین کردیم. بعضیاش با دیدگاه های جامعه ما منطبق ست و بعضی‌اش خیلی فاجعه است. مشخص می کند ما چطور باید مرزمان را جدا کنیم.

دوست عزیز دانشجو، یک المان اینجا آورده ست که می گوید در سال 2035 تا 2050 ایران، یکی از (فقط هم اسم ایران و ترکیه می آید) قدرت ها تراز اول جهان ست. یعنی زمانی که شما آن موقع دیگر از الآن که 20 تا 25 ساله اید، 50 تا 55 ساله شده اید.

می گوید آن زمان، ایران یکی از ابر قدرت های جهان ست. این را من نمی گویم؛ ریچارد واتسون ، بزرگِ ترند گذاری های مرکز مطالعات استراتژیک آمریکایی می گوید. می گوید که تا آن روز دیگر این سیستم های دیجیتالی که می بینید نیست. این سیستم های دیجیتالی در هم تدوین شده و در هم ادغام می شوند.

فقط تا 2020 اروپا را ببیند. این را مرکز ترند وان که بزرگترین مرکز مطالعات استراتژیک اروپاست که هدف گذاری آینده را در حوزه جامعه می گذارد و جامعه گذاری ها. میگوید که شما در دوره زندگی خودتان چهار نوع جامعه را پاس می کنید. جامعه هایی که قبلاً 300 سال طول می کشید یکی از آن‌ها شکل بگیرد!

در دوره شما 8 نفر از استادان ارشد ترند وان (مرکز تحقیقات استراتژیک اروپا) اعلام کردند که 8 نوع جامعه شکل می گیرد. الآن جامعه informational society جامعه اطلاعاتی، دوم می شود جامعه دانش بنیان و سوم می شود virtual society جامعه مجازی، چهارم می شود جامعه الحاقی.
این چهار تا جامعه، شما الآن در جامعه اطلاعاتی هستید؛ یعنی بیشتر اسیر موبایل و لپ تاپ و اطلاعاتِ فضای سایبری هستید.

این فضا وقتی می رسد به جامعه virtual، جامعه مجازی که همین الآن دارد شکل می گیرد؛. قطعاً شما در 35 سالگیتان مثلاً ده سال دیگر حتماً جامعه الحاقی را تجربه خواهید کرد.

هیچ کس نمی داند این فاجعه ای که دارد رخ می دهد چطور باید مدیریت کرد؛ چطور باید از آن به عنوان فرصت استفاده کرد. چطور تهدید هایش را زدود. هیچ راهی ندارد مگر اینکه نسل خود شما که درگیر شوبد و مدیریتش کنید.

از نسل ما هیچ کاری ساخته نیست. کما اینکه نسل قبلی هم نتوانست در دفاع مقدس موثر باشد. خودِ حسن باقری 22 ساله آمد فکر کرد چطور باید جنگ را رقم بزند.

این اسم هایی که روی این دیوارها می بینید از همت و باکری و بروجردی و … هیچ کدام 30 سالشان نشد. همه وقتی شهید شدند زیر 30 سال بودند. زین الدین که اتوبانش را می بینید 25 سالش بود. آن کاوه در مشهد 25 سالش بود. این همت 27 سالش بود. خرازی بزرگ اصفهانی ها 27 سالش بود.از همه سنش بالاتر، بروجردی بود که 29 سالش بود.

یک انسان 23 ساله 24 ساله 25 ساله چطور بی سیم دست می گرفت 20000 ، 30000 نفر رو رمز را می گفت؛ از خاک ریز عبور کنند. چطور دستش نمی لرزید؟ چون ممکن است این ها بروند جانشان را بگذارند در این مسیر . ببینید امروز، نسل شما را ما زمین گیر کرده ایم؛ با کنکور و با سربازی و با مشکلات خانه و با مشکلات ازدواج و … .

آن روز یک نسل آزاد از همه این مشکلات می توانست بنشیند فکر کند که چطور باید خرمشهر را آزاد کند. ما امروز همه چیز رو پیچیده کرده ایم: شما زمانی صلاحیت و لیاقت مدیریت خرد در جامعه دارید یا احراز این شغل، که اول بروید فوق لیسانس در فلان رشته بگیرید.

آن روزی که کسی می‌آمد فرماندهی گروهان و گردان و تیپ و لشگر می دادند؛ می آمدند بگویند آقا برو دو نفر شاهد بیاور، دو نفر مثلاً ضامن بیاور. صد هزار تومان می خواهید به کسی وام بدهید الآن صد نفر باید بیایند ضامن بشوند و سند بگذارند.

لذا ببینید عنصر زمان آگاهی عنصر این بود که کسانی به روز درک می کردند مشکلات چیست و حلش می کردند . انسان های سن بالا در حال خودشون بودند.

امروز هم انسان های سنِ ما در حال خودشون هستند و شمایی که اسیر فضای سایبر و اسیر فیلم و سریال و اسیر نظام معرفت در دانشگاه هستید؛ حواستان باشد که جنگ های آینده، جنگ تسخیر قلب ها و ذهن هاست. من نمی گویم؛ 413 استاد فلسفه در ایالات متحده می گویند.

کمترینشان می شود اسلاوی ژیژک که جریان روشن فکری جامعه ما اسیر اسلاوی ژیژک ست. چون ما بگوییم قال صادق و قال باقر که کسی گوش نمی کند؛ باید بگوییم قال مثلاً اسلاوی ژیژک قال مثلاً یورگن هابرماس شاید گروهی تکان خوردند.

خب درست در چنین شرایطی که این اتفاقات افتاده، بزرگ راه گم شده، در این نقشه معرفت آن چیزی که حرف نو جمهوری اسلامی ست و به تبع رشادت هایی که در دفاع مقدس رقم خورد و به تبع آن چه که امام باقر (علیه السلام) برای ما معین کرده اند جلو می رود این را باید روشن کنیم .

یک بال بشر برای پرواز کردن بال علم ست؛ بال هنرست. اما بال دیگری (به تعبیر مرحوم شهید مطهری) بال ایمان ست. پس map of science داریم (نقشه علم) ، نقشه صنعت داریم map of industry، نقشه تکنولوژی داریم map of technology، نقشه ایمان را چه کسی باید ترسیم کند؟ نکند این را هم باید بمانیم آن ها تولیدش کنند و بگذارند در فضای سایبر و ما هم بیاوریم اینجا نشان بدهیم؟!

اگر ما ادعا کردیم که حکومت دینی راه انداختیم؛ حرکت انبیا و ائمه را در مسیر نگاه جهانی رقم زدیم ولایت فقیه را برتافتیم نقشه ایمان را بالاخره ما باید تولید می کردیم.

در کودکی به شما گفته اند 5 اصل داریم: توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد و 10 تا فرع داریم نماز و روزه و حج و جهاد و خمس و زکات و امر بمعروف و نهی از منکر و تولی و تبری و 14 معصوم داریم از پیامبر تا امام حجت؛ این 29 تا را به شما معرفی کردند .

30 این بود که قرآنی داریم 31 این که نهج البلاغه داریم و کتاب اصلیمان چهار کتب اربعه شیعه، اصول کافی و من لا یحضره الفقیه و …
35 کد به شما دادند. دین داریتان در این 35 کد تعریف می شود. یک خطایی کردیم ما، هفتایی را در این میان خالی گذاشتیم.

وقتی می گویید شما مؤمن هستید، شما مؤمن به چی هستید؟ مثلاً اگر به شما دوستان دانشجو بگویند شما دانشجوی چه هستند؛ می گویید. شما آگاهید به این کلمه، به را ادموند هوسرل در فلسفه اش می گوید آگاهی ( در فنومنولوژی). آن به بعد از آکاهی تعریف می شود .

می گوییم شما میکروبیولوژیست هستید؛ پس شما آگاهید به دانش میکروبیولوژی. شما جامعه شناس هستید پس آگاهید به دانش جامعه شناسی. این آگاهی شما تعلق می گیرد به یک تخصص. آگاهی شما معطوف می شود به یک گزاره ای. ایمان هم همین است .ایمان معطوف می شود به یک انگاره بخصوص.

باور می کنید، من با بسیاری از مدیران کشور، بسیاری از افراد از نظر اعتقادی و تراز فکری بالا را گاهی اوقات، در جلسات رسمی با آنها شوخی می کنم . می گویم ایمان به چه چیزی تعلق می گیرد؟

open book یعنی قرآن آن جاست؛ سریع بر می دارند شروع می کنند نگاه کردن و این به آن می رساند و با هم شوخی می کنند و ده دقیقه می گذرد 3 تا 4 تا از آن ها را بیشتر نمی توانند بگویند . قرآن تاکید می کند ایمان شما به هفت گزاره تعلق می گیرد.

1. ایمان به غیب

2. ایمان به ارسال انبیاء

3. ایمان به خدا

4. ایمان به کتاب

5. ایمان به ملائک

6. ایمان به آخرت

7. ایمان به آیات الهی (نه آیه های در قرآن، نشانه هایی که در سراسر پهنه هستی و گیتی وجود دارد. )

اگر امتحانی از مردم مؤمن ما بگیرند بخش عمده آن ها نمی دانند ایمانشان به چه تعلق می گیرد. 1000 سال است متفکرین ما فقط سعی کردند خدا را اثبات کنند؛ حال آن که ایمان به غیب چطور؟ غیب را چرا اثبات نکردید؟ چرا کسی ایمان به ملائک را؟!!

می آیند لژیون را می سازند. در فیلم لژیون، وقتی که می آیند هجوم می کنند؛ خرمشهری که سقوط می کند این است.

یک هنرپیشه را می گذارند بیست سال فیلم و سریال منفی بازی می کند. چهره اش طوری جا می افتد که هر وقت شما در فیلمی دیدید از او نفرت دارید.

بعد این فرد را می گذارند نقش حضرت جبرائیل را ایفا کند. آن ها در فیلم هایشان به جبرائیل می گویند گبریل. بعد حضرت میکائیل را آن ها می گویند مایکل.

این ها را می اندازند به جان هم. شما فیلم لژیون را ببینید. وقتی که قرار است یک زن بدکاره ای کودکی به دنیا بیاورد که قرار ست آن کودک جهان را نجات بدهد، خدا دستور می دهد بروند آن کودک را، جبرائیل و یارانش بکشند.

میکائیل شورش می کند در درگاه خدا و می آید که از این بچه مواظبت کند جبرائیل و میکائیل (مایکل و گبریل) به جان هم می افتند.

حالا فیلم هست دیگر Entertainment؟!! (سرگرمی) سینماگر ما این را می گوید .

در فیلم کنستانتین دیدید گبریل (خانمی بود که دو بال داشت) در لحظه آخر، لوسیفر (یعنی شیطان موعود شیطانی که در آخرالزمان می آید) او را ناکام گذاشت. بعد فیلم از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش می شود.

آهنی به آن زمختی، چطور ساییده می شود؟ یک سوهان دست می گیرد، ذره ذره، براده براده، آن را فرسوده می کند.

ایمان را از یک جامعه چطور می گیرند؟ ما هفت متعلق ایمان را اگر مبنای نقشه ایمان قرار بدهیم؛ برای هر کدام 12 ،13 در صد ظرفیت قائل باشیم؛ جمعاً می شود 100درصد.

جایی که هنوز مؤمنین ما هفت متعلق ایمان را نمی توانند برشمرند؛ خیلی ادعاست اگر من بخواهم طلب کنم برای هفت تای آن هفت کتاب باشد؛ هفت سری سخنرانی باشد.

بشر با این یک بال نجات پیدا نکرده. 16 تریلیون دلار، بدهیِ انسان آمریکایی ست. اروپا به هم ریخته است. ژاپن، دیروز از پیچیده ترین کمپانی تولید چیپ ها و میکرو چیپهایش، 6000 نفر را اخراج کرده.

اگر این علوم به تنهایی قرار بود نجات بدهند؛ چرا این جوامع دچار انحطاط و فروپاشی می شوند؟ با یک بال پرنده نمی تواند پرواز کند، انسان اگر می خواهد بالنده شود یعنی روی پشته های هوا بال بزند و به تعالی برسد چاره ای ندارد جز اینکه بال ایمان را هم جدی بگیرد.
آن چه که موجب آزادی خرمشهر بود بال علم ما نبود بال ایمان ما بود. خدا قول داده ست که وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا گفته شما جهد و کوششتان را برای ما قرار بدهید ما قول می دهیم تضمین می کنیم که شما را به راه های خودمان هدایت کنیم.

یک مشت انسانی که جنگ نمی دانستند؛ فقط دلشان را می دهند به خدا، ان تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم، این شد که شما دیدید خرمشهر آزاد شد و حتی یک وجب مملکت دست دشمن نماند. پس بال ایمان.

وقتی خرمشهر آزاد شد فرمود خرمشهر را خدا آزاد کرد. این حرفش ترجمان کدام آیه ست در قران. به پیامبر می فرماید وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَـٰکِنَّ اللَّـهَ رَمَىُ قرآن رو نگاه کنید می گوید پیامبر، این تیری را که تو زدی من زدمش به هدف. اگر تیری که پیامبر می اندازد؛ خدا انداخته، پس خرمشهر را هم خدا آزاد کرده.

چنین اتکایی به خدا و اتکایی به انگاره های ایمانی نتیجه اش این شد که شما دیدید. خب امروز ما در چه شرایطی هستیم. ما نقشه ایمان را وقتی می خواهیم ترسیم کنیم. ببینید مثلاً ایمان به انبیاء.

بالاخره ما 124000 نفر رو نه همین 25 ،26 تایی که در قرآن آمده. ایمان به کتاب . همین کتاب های اصلی 5 پیامبر اولوالعزم . ایمان به آخرت؛ به هر کس می گوییم، می گوید کی رفته آن دنیا که بیاید. بله آن دنیا نداریم چون دنیا یکی ست. دنیا از ماده ی دنی می آید و ادنا.

ادنا یعنی نزدیک و دنی یعنی از دست رفتنی. این وقتی حذف می شود از بین می رود جایش آخرت می رود. در واقع یعنی دنیا و آخرت، دنیا و عقبا در چنین سازوکاری این که کی رفته کی آمده؟

ایمان به آخرت، ندیده خریدن ست. ایمان به غیب را که نمی توان زیر میکروسکوپ یا زیر تلسکوپ رصدش کنی. ایمان را می فرماید که مستودع و مستقر. قران می گوید. نقشه انسان در قرآن را ببینید. انسان در قرآن روحش، قلبش یک دایره کامل ست، کره زمین ست. می چرخد یک طرفش شب ست و یک طرفش روز.

به سمت خورشید حقیقت که باشد می شود روز پشت به آن که باشد می شود شب . سه چهار لایه دارد. لایه رویین اسمش صدر ست بعد شغاف و هسته مرکزش فؤاد ست؛ شبیه به یک پیاز در چند لایه.

قرآن می گوید که این ها آمدند گفتند که ما ایمان آوردیم؛ می فرماید برو به آن ها بگو که ایمان نیاوردید بگو اسلام آوردید. ما خیلی ها مان مؤمن نیستیم؛ مسلمیم. یعنی در واقع تسلیم شدیم. اسلام با صدر انسان ست یعنی به لایه رویین آن پیاز نفوذ کرده.

بعد کسانی که از مسلم بودن مرتبه بعدش می فرماید آن آیه بعدی چون ایمان هنوز به قلبتان وارد نشده. ایمان به قلب وارد شد می آید تو لایه دوم و فؤاد لایه مرکزی. اگر از این هفت متعلق یکی آمد؛ می شود ایمان مستودع دو تا آومد 3 تا آمد 5 تا آمد… .

اگر دوست عزیز از هفت متعلق ایمان 6 متعلق را داشته باشی یکی را نداشته باشی آن 6 تای قبلی هم می پرد. بنزین را چطور باز می کنند در آن ظرف را باز می گذارند تو فضای باز، می گویند پرید.

ترکیب می شود باهوا، ایمان همین طوری ست. این که شما دیدید در سی سال بعد از انقلاب بسیاری از بزرگان که کنار دست امام راحل بودند با مغز زمین خوردند، چون ایمانشان ایمان مستودع بوده .

ایمان مستقر ایمانی ست که هر هفت متعلق ایمان را ادراک کند انسان. در قلب انسان بنشیند و عمیق شود. ایمان به غیب، ایمان به خدا، ایمان به ارسال انبیا، ایمان به کتاب، ایمان به آیات الهی. ملموس ترین این هفت تا ایمان، آیه های الهی ست.

می فرماید در تمام این هستی و کره زمین و در درون نفس خودتان، ما نشانه هایی گذاشتیم. وقتی من این را به شما نشان بدهم می گویم این چیست؟ می گویید قطعه ای پوست و گوشت و استخوان، این می شود ساینس، اما اگر گفتم این چیست؟ می گویید دارید جایی را نشان می دهید که از خودش مهمتر ست. تمام پدیده ها در عالم دارند جایی را نشان می دهند.

لذا حافظ می فرماید که « بر لب جوی نشین و گذر عمر ببین» داخل جوی گذر عمرت را ببین «کین اشارت» یعنی آن اشاره، آن آیه، «کین اشارت ز جهان گذران ما را بس». ببیند حافظ یک حکیم ست؛ وقتی به جوی آب نگاه می کند گذر عمرش را می بیند.

حالا اگر این را به یک انسان دیگر بگویید می گوید نیروگاه برق آبی می شود از این گرفت. آن هم به اصطلاح دینامیک خوب ست اما صرف ماده رو نباید دید. سعدی می گوید که برگ درختان سبز در نظر هوشیار، هر ورقش دفتری ست معرفت کردگار. اگر آن را به زیست شناس نشان بدهی می گوید برگ درخت ست و عمل فتوسنتز را این طور انجام می دهد، پهن برگش این ست .
اما سعدی آیت و نشانی معرفت خدا را می بیند. حالا بابا طاهر می گوید به صحرا بنگرم کوه و در و دشت، نشان قامت رعنا تو بینم. چطور می شود انسان چشمی داشته باشد که به پهنه گیتی نگاه می کند از هر پدیده ای یک نشانی برای خدا در بیاورد. ببینید چقدر کم کاری کرده ایم.

الآن باید یک دایره المعارف یک میلیون ماده ای یعنی برای هر یک از این موارد یک صفحه مطلب می داشتیم. مگر نمی گویند میلیون ها نوع گیاه و جانور و دیگه هست. شما بعضی از نمونه هایش را بروید در کتاب توحید مفضل امام صادق (علیه السلام) ببینید.

می گوید مثلاً ای مفضل تدبیر کن در میمون که خدا آمد برای اینکه به انسان بگوید تو یک بعد حیوانی داری میمون را آفرید. شبیه به انسان فقط تفاوتش این است که عقل ندارد. خوب این که رد نظر داروین ست. داروین می گوید اول میمون بوده بعد شده انسان. نه اینکه انسان یک روز حیوان بوده، یه روز میمون بوده! خب رد نظر داروین کجاست؟

این ست که اگر واقعاً اول لجن بوده شده کرم، کرم شده قورباغه، قورباغه شده میمون، میمون شده انسان نئاندرتال، انسان نئاندرتال، شده انسان امروزی؛ خوب همه کرم ها الآن باید شده باشند قورباغه. دیگر هیچ کرمی بر زمین نمانده در نظریه تتور ، evolution داروین. همه قورباغه ها باید شده باشند میمون، همه میمون ها باید شده باشند انسان نئاندرتال، انسان نئاندرتال ها باید شده باشند انسان. چرا ما هنوز کرم داریم، هم قورباغه داریم، هم میمون داریم.

ولی ببینید سر کلاس های زیست شناسیِ ما، نظریه داروین نظر مطلقه ایست که کسی یارای نقد آن را ندارد. پس خرمشهری که سقوط کرده در معرفت ما خرمشهر اندیشه ست. مثلاً زیست شناسی و غیره است. چه کسانی باید بتوانند این را متحول کنند؛ آن حسن باقری ها، آن همت ها، متوسلیان ها روز مقاومت است در روز ولادت امام باقر (علیه السلام). باقر یعنی شکافنده‌ی علم. کیست که یارای این باشد که بتواند آن علم را بشکافد. و معرفت بشر را نجات بدهد از این جهالت.

پس از آن آیات الهی، غفلت کردیم. در سوره‌ی ذاریات در آیه‌ی بیست، می‌فرماید در زمین‌، آیه‌ها و نشانه‌هایی گذاشتیم، و فی انفسکم،‌ و در نفس خودتان، برای کسانی‌ که اهل یقین هستند. البته اهل یقین.

لذا دوستان عزیز، ما مسلم هستیم. هنوز مؤمن نشدیم. چه مؤمن مستودع چه مؤمن مستقر، چرا؟ چون خیلی از بزرگان مدعی ایمان را در جلسات تخصصی از ایشان پرسیدم، دیدم خیلی‌ از آن‌ها نمی‌دانند اصلاً متعلق‌های هفت‌گانه‌ی ایمان چیست.

خب بیاییم سراغ موضع بعدی، در نقشه‌ی ایمان، لایه‌ی بعدی چیست؟ لایه‌ی بعدی یقین است. ایقان. این هفت متعلق ایمان به هفت متعلق ایقان تبدیل می‌شود و مربته‌ی آخرش متعلق‌های ایقاز است؛‌ یعنی یقزه و بیداری. امام راحل می‌فرمود که، یقزه اوّل راه است. ما فکر می‌کنیم بعد از این که به ایمان رسیدیم. بعد به یقین و ایقان رسیدیم بعد به یقزه و بیداری رسیدیم چشممان باز شد، پرده‌ها کنار رفت همه‌ی هستی را دیدیم همه چیز حل شده است.

می‌فرمود تازه آن اوّل راه است. یقزه و ایقاز اوّل راه است. این بزرگراه گمشده‌ی معرفت است. ما کدام دانشگاه فکری و معرفتی و هنری را ایجاد کنیم که بتواند بشر را به آن بیداری برساند. که تازه می‌فرمود اول راه است. اگر این اتفاق نیفتد زمینه‌سازی برای ظهور صورت نمی‌گیرد.

هر کس فکر کند با سی دی درست‌کردن و این که او سید خراسانی است و او سفیانی است پس ظهور صورت می‌گیرد، اگر قرار بود با این بازی‌ها ظهور صورت بگیرد، خب صد سال پیش صورت می‌گرفت، پانصد سال پیش صورت می‌گرفت، اصلاً اگر قرار است خودشان بیایند یک نفری همه‌ی عالم را درست بکنند چرا رفت که بعداً بیاید؟

نخیر! ما باید به سمت حضرت برویم. همه‌‌‌ی حرف حضرت روح‌الله این بود. یک قدم مردم ایران پشت سر امام راحل به سمت حضرت رفتند، شد انقلاب اسلامی. مردم لبنان پشت سر سید حسن نصرالله یک قدم رفتند، شد آن‌چه که شما در قضیه‌ی پیروزی سی و سه روزه‌ی لبنان دیدید.

اگر قرار است ما زمینه‌سازی کنیم برای ظهور، راهش این است که این هسته‌های معرفت را بشکافیم و بشر روز به روز با این دامنه‌های علمی بیشتر بر فکر و علمش اضافه می‌کند ولی با این‌ها نجات پیدا نمی‌کند؛‌ این رو به عنوان خطر رقم بزنیم.

نکته‌ی آخر. نکته‌ی آخر ارباب معرفت است. ارباب معرفت دینی در ایمان. ارباب علم را دیدیم. چهارصد نفری که غربی‌ها در سال ۲۰۱۰ منتشر کردند در طول چهار قرن این‌ها آمدند چهارصد نفری معرفت و علم را برای بشر رقم زدند، شما از هر رشته‌ای که باشید، در کف دانشگاه‌هایتان نظر این چهارصد نفر را می‌خوانید.

اما چه کرده این ارباب ایمان؟ ارباب ایمان به دو دسته‌ی اصلی تقسیم می‌شوند؛ انبیاء و ائمه. کسانی که منشاء ایمان بودند. آن‌ها منشأ علم هستند، ما هم داریم کسانی که منشأ علم‌اند. از خوارزمی گرفته تا فارابی. از ابن‌سینا گرفته تا رازی. ما هم در آن قضایا شریک بودیم و مشارکت کردیم.

اما در نقشه‌ی ایمان،‌ انبیاء، دوره‌ی نبوت و ائمه، دوره‌ی امامت. حالا در غیبتِ امام دوازدهم، مسئولیت ایمان و ارباب ایمان می‌شوند زعمای شصت‌ویک‌گانه. از ابن قولوی، شیخ صدوق، شیخ مفید، سید مرتضی و بزرگانی که می‌شناسید. مجلسی‌ها،‌ کاشف‌القطاع‌ها، میرداماد.
این فضا که تا حضرت روح‌الله می‌رسد، فتح‌الفتوح را در بعد نظامی‌ می‌گیریم خرمشهر؛‌ یک روز می‌فرمود که فتح‌الفتوح امام راحل این بود که ایمان را در جان‌های جوان به قلیان آورد. آن فتح‌الفتوح بود. قبل از این که ژوزف نای بخواهد برود سراغ جنگ نرم،‌ قدرت نرم، یا پنتاگون تسخیر قلب‌ها و ذهن‌ها را تئوریزه کند؛‌ فتح الفتوح امام راحل این بود که می‌توانست دل‌های مشتاق ایمان را به قلیان بیاورد،‌ سامان‌دهی کند و به خط بزند.

ارباب ایمان چون قرآن می‌فرماید ایمان به قلب شما وارد می‌شود. کار انبیاء،‌کار ائمه و کار زعما مدیریت ایمان در قلب‌هاست. این را که نمی‌توانیم منتظر باشیم که دیگران تئوریز‌ه‌اش کنند و به ما بدهند و ما بیاییم در دانشگاه‌ها درس بدهیم.

این بزرگراه گمشده‌ی معرفت است. این آزادراه گمشده‌ی معرفت است که اگر بشر امروز این را پیدا نکند،‌ عیناً این دو هزار و ششصد رشته که ما فعلاً‌ ششصد تای آن را در ایران راه انداختیم؛‌ عین این دو هزار رشته‌ی آینده آن را نیز راه بیاندازیم به شما قول می‌دهم تازه می‌رسیم به آمریکای امروز.

شانزده تیریلیون دلار بدهی دارد. بحران هویت، بحران اخلاقی، جنبش وال استریت، مردم ریختند که وال استریت را اشغال کنند. چه خبره؟ اساس وال استریت بر قمار است. ما تازه افتادیم دنبال این که بورس راه بیاندازیم مثل آن‌ها. هر شب تلویزیون نگاه کنیم تبلیغش را.

آن‌ها بانک رقم زدند بر اساس ربا هفتصد سال پیش در خانواده‌ی مدیچی ما تازه داریم از طریق بانک پول مردم را جمع می‌کنیم که با آن کارخانه بزنیم و تأسیسات درست کنیم. ببینید ما چقدر عقبیم؟ لذا وقتی یک حد الهی،‌ در نفی ایمان،‌ یعنی ربا، که می‌شود جنگ با خدا؛ ساز و کار تئوریزه شده در نظام اداری کشور ما دارد و سفره‌ی مردم را آلوده می‌کند به ربا،‌ به یکی از حدود الهی که نفی شده است؛ آن جنگ با صدام بود حسن باقری اینجوری طراحی می‌کرد و همت و باقری و بروجردی و دیگران.

در جنگ با خدا که می‌شود ساز و کار ربا که خاندان یهودی مدیچی در شهر ونیز رقم زدند از آن کلمه‌ی نیمکت معروف یعنی Bank و بانک که پشتش ربا می‌دادند امروز ساختمان‌ها و سازوکارهای این‌چنینی ایجاد شده؛ ما هر شب داریم مردم را دعوت می‌کنیم؛‌ مردم! بانک. مردم! بورس.

بعد می‌دانید موضع این‌ها چیست؟ بیانیه می‌دهند در وب سایت پایگاه اطلاع‌رسانی دولت، فلانی بیاید با مسئولین کمیته‌ی فقهی ما مناظره کند که مشخص شود این‌ها ربا و قمار نیست.

خاندان مدیچی این را بر مبنای ربا به وجود آورده‌اند. چیزی که از اساسش ربا و حرام بوده چجوری شما اسلامیزه‌اش کردید؟ خودشان دارند می‌گویند، نایل فرگوسن می‌گوید رباست. خودشان، همین استراتژیست ارشد اقتصادی آمریکایی‌ها الان که خودش اصلاً یهودی‌زاده است.

جان لو، کسی است که در انگلیس آدم می‌کشد فرار می‌کند می‌رود هلند. سازوکار قمار را در هلند خوب یاد می‌گیرد، می‌رود به دربار لویی،‌ بورس را شکل می‌دهد در دربار لویی، لویی شاه فرانسه را تا اوج می‌رساند چون قضایا باطل است سقوط می‌کند. پناهنده می‌شود به یک جایی و می‌میرد.

اساس عمل این شده است قمار. این قماری که او رقم زده است، با قمار بورس را رقم زده؛‌ چطور ما آمدیم این بورس را اسلامیزه کردیم؟ الان ما اینجایم. نمی‌دانیم چطوری باید یک اقتصاد رقم بزنیم، یک مبنای فکری دینی رقم بزنیم، که از دل آن معشیت مردم معطوف به معیدتشان شود. که معاش مردم معطوف به معادشان شود. خرمشهر این است.

در روز ملّی مقاومت اگر قرار بود خرمشهری امروز باشد که امثال آن شهدا و امثال این جانبازان آن را فتح کنند، آزاد کنند، خرمشهر تئوری‌هایی است که امروز نظام نیاز دارد.

شهریور سال گذشته مقام معظم رهبری در دیدار با خبرگان رهبری فرمودند، نظام سازی گزاره‌ای نبود که دفعتاً امام راحل جلوی خودش گذاشته و شکل بگیرد. نظام سازی مبتنی بر یک مبانی در اسلام بوده و این مبانی مسئله است و باید تبیینش کنیم. یک مثال هم بیشتر ایشان آنجا نزد، مسئله‌ی بانک بود. این بانک داریِ بدون ربا و بانک داری اسلامی الآن مسئله است، حلش کنید.

ببینید این تنها یک رشته است. یعنی تنها یک رشته است که در دانشگاه‌ها می‌خوانید یعنی مدیریت مالی. یعنی اگر قرار باشد ما فقط تن در بدهیم به اقتصاد پول مبنا، اینکه می‌گویم اقتصاد پول مبنا، چون اقتصاد مکاتب گوناگون دارد، یکی از آن‌ها اقتصاد پول مبناست، مکتب پولی. بعدش هم مکتب شیکاگو در نگاه میلتون فریدمن، که الآن در کشور ما این مدل اقتصادی حاکم است. اقتصاد لیبرالی هم هست.
همان که امام نگرانش بود و می‌گفت بعد از من کشور را به دست لیبرال‌ها می‌دهید. امروز هر دولتی در جمهوری اسلامی روی کار می‌آید، حتماً مدل تئوریک اقتصادیاش لیبرالیستی است. یعنی کافیست فقط شما روبروی آدام اسمیت، ریکاردو، مالتوس تا برسد به دوره‌ی جدید مینارد کینز، همین میلتون فریدمن، همین نایل فرگوسن؛ در مقابل این‌ها ما در این 4 میلیون و صد هزار دانشجو یک حسن باقری داشته باشیم، که هسته‌ی علم را شکافته و یک نظریه اقتصادی جدید بدهد، به جای مکتب اقتصادی پولی. چرا اقتصاد در حال پاشیدن است.

این را بروید در فیلم وال استریت اولیور استون ببینید. آنجا مایکل داگلاس نقش گکو را بازی کرده که شخصیتی واقعی است. کتابی که نوشته است Greed is good”طمع خوب است”. این جنبش وال استریت که در خیابانهای آمریکا میبینید، پلاکاردی دستشان است رویش نوشتهGreed یک علامت قرمز کشیده شده، به معنی ورود ممنوع. امّا جامعه‌ی ما هر شب در حال تبلیغ و دعوت به طمع می‌شود. دعوت به پول گذاشتن در بانک‌های مختلف برای سود بیشتر.

1987 فیلم اوّل وال استریت ساخته شد. قسمت دوم را 2010 ساخته است. ببینید چرا جنبش وال استریت به وجود آمده. مایکل داگلاس در گکو می‌گوید 42% درآمدها در آمریکا از راه بورس بازی، سفته بازی و موارد این چنینی است.

کسی که امروز 20 میلیون تومان پول دارد و ارز و سکه خرید و فروش می‌کند، نه صنعت، نه نان، نه آبادانی، نه کشاورزی، نه فرهنگ و نه کار هنری نمی‌کند. او فقط دلالی می‌کند و همه‌ی امکانات هم نیاز دارد. بقیه باید برای او کار کنند.

در 1987 که فیلم اوّل ساخته شد در آمریکا 42% از این راه پول در می‌آوردند. در حال حاضر 62% از این راه زندگی می‌گذرانند، که اقتصاد به این وضعیت افتاده است. چقدر در آمد ما از این راه است. این اتفاق در حال حاضر در خیابان‌های کشورهای اروپایی هم می‌افتد.

همان راهی که آن‌ها رفتند به انحطاط و فرو پاشی رسیده، امروز اگر حسن باقری، همّت، زین‌الدین، بروجردی و دیگران بودند روبروی این انحراف می‌ایستادند. امّا می‌بینید وقتی می‌ایستیم چه می‌شود؟ ما را دعوت به مناظره می‌کنند. من ابایی ندارم، امّا زشت است که یک دانشگاهی کت و شلواری با آستین کوتاه از دل اندیشه‌های غربی دلیل بیاورم که این رباست و قمار. و یک نفر از حوزه علمیه بیاید از فقه روش غلط غربی‌ها را تئوریزه کند. می‌دانم نتیجه‌ِ طبیعی‌اش در چشم مخاطب چیست.

عنصر زمان آگاهی عنصر یک فرد بسیجی است. لذا ببینید انسان از بی ایمانی ضربه می‌خورد. آمریکا با تمام ابهت خود زمانی که به جنگ با خدا رفته در حال نابودی است. ربای سازمان یافته را تحت عنوان بانک و بورس توسعه داده است.

درون کشور خودش مردم علیه بورس و وال استریت طغیان کرده‌اند. حدود الهی دیگر را نگوییم فقط همین یک حد الهی.

انبیا در این آزاد راه معرفت، انبیا مهندس راه و ساختمان بودند. جاده‌ای زدند از دنیا به آخرت. که این جاده از روی پستی و بلندی‌ها و دریاها کشیده شده به سمت آخرت. این جاده‌ای که انبیا زدند دو دسته گارد ریل این کار را نکنیم و این کار را بکنیم دارد. اگر از هر کدام عبور کنید سقوط می‌کنید. ائمه حرف جدیدی در جاده سازی نیاوردند، آن‌ها پلیس این جاده‌اند. قانون و شریعت را در این جاده اعمال می‌کنند. امام و ولی کارش این است.

این جاده را نه دانشمندان و فلاسفه، که انبیا ساخته‌اند. آن‌ها وظیفه‌شان علم بود و این‌ها ایمان. فرق می‌کند؟ بله! 69 بار در قرآن آمده الاالذین آمنو و عملو الصالحات. در تفکر فلسفی می‌گویند، علم داشته باشید سپس عمل کنید؛ وقتی علم داشتید که اگر دو میخ را دست گرفته و وارد پریز برق کنید، دچار برق گرفتگی خواهید شد. لذا این کار را نمی‌کنید. علم داشته باشید و عمل کنید.

می‌گویند بدختیِ بشر از این است، که علم دارد و به دانسته‌هایش عمل نمی‌کند. فردی جراح ریه است و بهتر از هرکسی می‌داند که استنشاق دود و سیگار کشیدن چه تأثیری دارد؛ ولی از اتاق عمل بیرون می‌آید و سیگار می‌کشد. علم دارد امّا باور ندارد. مصیبت بشر این است. با علم به اینکه فرو کردن پریز او را نابود می‌کند،باز این کار را انجام می‌دهد.

امّا قرآن نمی‌فرماید علم داشته باشید و عمل کنید. علم را تابع ایمان می‌داند. شصت و نه بار در قرآن آمده است که نجات در این است که کسی ایمان داشته باشد و عمل کند. قسم یاد می‌کند به عصر؛ زمانی که پایان کار شده و برای گرفتن مزد می‌رویم.زمان پسین، عصر. ولعصر ان الانسان لفی خسر.

زمانی که اِنَّ می‌آید، یعنی دکترین. این است و جز این نیست، که بشر، انسان در خسرانِ. خسران، عزیزان از زیان(ضرر) بالاتر است. در قرآن یک نفی و ضرر داریم برای دنیا. یک خسارت و فلاح داریم برای آخرت. انسان یا به منفعت و ضرر می‌رسد در دنیا و به جای منفعت در آخرت به فلاح می‌رسد و به جای ضرر در آخرت به خسران. خسارت و خسران.الآن زمانی که دو ماشین به هم تصادف می‌کنند، می‌گویند بیمه خسارت را پرداخت می‌کند. این کلمه را خراب کرده‌ایم. معنی خسارت این چیزها نیست. حساب و حساب داری در اسلام این است.

جایی که در قرآن قید حساب می‌آورد. بشر در خسران و زیانی. سپس شرط می‌گذارد. مگر، الا الذین امنو، ایمان داشته باشی و با آن ایمانت عمل صالح کنی. عمل صالح روبروی عمل فاسد است. اگر عمل صالح کنیم ولی ایمان نداشته باشیم، قبول نیست.

اگر ایمان داشته باشیم، عمل صالح هم انجام ندهیم قبول نیست. ایمان یکی است که اعمال، صفرهای پشت آن هستند. آن صفرها بدون یک خوانده نمی‌شوند. بشر هر قدر علم داشته باشد، دو هزار و ششصد رشته علمی‌اش را تبدیل به دو میلیون و ششصد هزار رشته‌‌ی علمی، صدها این ‌چنین دانشگاه را هم ایجاد کنیم، استاد بپرورانیم، دوستانِ عزیز نقشه‌ی علمی که دیدید، به گستره‌ی همه‌ی کهکشان‌ها هم که بشود، دردی از بشر درمان نمی‌شود.

مصر را ببینید، اهرام ثلاثه را ببینید؛ هنوز بشر نمی‌داند، این‌ها در چهار هزار سال پیش، چطور این اهرام را ساختند. در هزار و دویست کیلومتری آن منطقه سنگهایی به این بزرگی و وسعت نبوده است. با کدام جرثقیل این سنگ‌ها را آورده و رو هم قرار دادند. هنوز بشر در راز این قضایا بعد چهار هزار سال مانده است.

خیلی سال‌ها، خیلی قرن‌ها بود که بشر علم‌های مختلف داشت. نباید چشم ما را این علوم کور کند. علم خیلی خوب است. خود قرآن تأکید می‌کند. می‌پرسد آیا مساوی‌اند این‌ها که علم دارند از آن‌ها که علم ندارند؟ اینهایی که می‌دانند از آن‌هایی که نمی‌دانند؟ امّا علم به تنهایی نجات نمی‌دهد.

آن آزاد راه گمشده، زمانی کشف شده و پیدا می‌شود که ما برگردیم به صراط ایمان و در صراط ایمان، آن گونه که امام باقر(علیه‌السلام) علم را شکافت ما تأسی به این امام معصوممان کنیم، مجاهدت خودمان را در مقاومت در این ببینیم که ما هم هسته‌ای از یک علم را بشکافیم.

ممزوجش کنیم با ایمان و برای بشر دو بال را به ارمغان بیاوریم. بال علم و بال ایمان و نقشه‌ی ایمان را هم مثل علم فربه کنیم. غیر از این باشد، همان بلایی که بر سر غرب آمد بر سر ما هم می‌آید. همان بلایی که بر سر غرب آمد، بر سر ما هم خواهد آمد. چون در این قضایا ما دنبالِ رو غرب هستیم.

امّا در طول یک سال و نیم گذشته که بیداریِ اسلامی رقم خورده اندیشمندان، سیاست مدارانشان، روحانیانشان و هنرمندانشان، دسته دسته در هتل‌های تهران و شهرستان‌ها هستند و از مراکز مختلف بازدید کرده و مطالعه می‌کنند. می‌پرسند جایگزینتان چیست؟ چرا تلویزیونتان در حال تبلیغ بانک است؟ ما از دست آن‌ها نجات پیدا کرده‌ایم و آمدیم که شما یک حرف جدید بشنویم.

غافل از اینکه غیر از آن‌ها از اروپا و آمریکا هم دانشمندانشان آمدند اینجا نشستند. که کشورمان در حال پاشیدن است، به ما بگویید چطور خانواده را جمع کنیم. در ترند 2050، گفته شده در خانه‌ها افراد به جای زندگی با هم جانوری را با خود نگه می‌دارند و تعداد جانوران خانگی چندین برابر ساکنین هر کشور می‌شود.

حالا اینکه تکنولوژی در آن جامعه‌ی دیجیتالی چگونه با انسان ممزوج می‌شود، چه طور در بدن انسان چیپ‌هایی را جای می‌دهند، این چیپ‌ها از همان لحظه‌ی تولّد در داخل بدن انسان کار می‌گذارند. انسان آینده انسانی است تنها. انسانی است که معنا برایش دیگر موضوعیت ندارد.

امروز جوان ما که میراث دار خرمشهری‌هاست، میراث دار حسن باقری‌ها و آن رشادت‌هاست، حداقل باید برای اسطوره‌های مقاومت که امروز روی ویلچرها نشستند و موهایشان سفید شده، یک نکته را مدنظر داشته باشند،‌که ما این پرچم مقاومت را باید بالا ببریم، با تأسی به امام باقر(علیه السلام) و به گونه‌ای هسته‌ی علم را بشکافیم که سی سال بعد بنشینند،‌ اینجا پشت سرِ نسل شما بگویند این‌ها حماسه ایجاد کردند و در آن تسخیر قلب‌ها و ذهن‌ها خرمشهر‌ها و آبادان های قلب و ذهن نسل‌های بعدی را حفظ کردند، نجات دادند،‌ باز پس گرفتند و قلب و ذهن انسانی که مؤمن نبودند را به تسخیر درآوردند. این از نسل شما به دور که در غفلت به سر ببرید و آنچه که بر سر غرب آمد بر سر جامعه‌‌ِی شما هم بیاید. انشاالله، والسلام.

منبع : هفته نامه رویکرد

عکس های این سخنرانی:

رهنمایی: برای دیدن هر عکس روی آن کلیک کنید – حجم تقریبی هر عکس 1 مگابایت میباشد که تا باز شدن عکس ها شکیبا باشید.

http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/3Rd%20Khordad/Map%20Of%20Episteme%20(1).JPG

http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/3Rd%20Khordad/Map%20Of%20Episteme%20(2).JPG

http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/3Rd%20Khordad/Map%20Of%20Episteme%20(3).JPG

http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/3Rd%20Khordad/Map%20Of%20Episteme%20(4).JPG

http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/3Rd%20Khordad/Map%20Of%20Episteme%20(5).JPG

http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/3Rd%20Khordad/Map%20Of%20Episteme%20(6).JPG

http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/3Rd%20Khordad/Map%20Of%20Episteme%20(7).JPG

http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/3Rd%20Khordad/Map%20Of%20Episteme%20(8).JPG

http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/3Rd%20Khordad/Map%20Of%20Episteme%20(9).JPG

http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/3Rd%20Khordad/Map%20Of%20Episteme%20(10).JPG

http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/3Rd%20Khordad/Map%20Of%20Episteme%20(11).JPG

http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/3Rd%20Khordad/Map%20Of%20Episteme%20(12).JPG

http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/3Rd%20Khordad/Map%20Of%20Episteme%20(13).JPG

http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/3Rd%20Khordad/Map%20Of%20Episteme%20(14).JPG

http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/3Rd%20Khordad/Map%20Of%20Episteme%20(15).JPG

http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/3Rd%20Khordad/Map%20Of%20Episteme%20(16).JPG

http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/3Rd%20Khordad/Map%20Of%20Episteme%20(17).JPG

http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/3Rd%20Khordad/Map%20Of%20Episteme%20(18).JPG

http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/3Rd%20Khordad/Map%20Of%20Episteme%20(19).JPG

http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/3Rd%20Khordad/Map%20Of%20Episteme%20(20).JPG

http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/3Rd%20Khordad/Map%20Of%20Episteme%20(21).JPG

http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/3Rd%20Khordad/Map%20Of%20Episteme%20(22).JPG

http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/3Rd%20Khordad/Map%20Of%20Episteme%20(23).JPG

http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/3Rd%20Khordad/Map%20Of%20Episteme%20(24).JPG

http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/3Rd%20Khordad/Map%20Of%20Episteme%20(25).JPG

http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/3Rd%20Khordad/Map%20Of%20Episteme%20(26).JPG

http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/3Rd%20Khordad/Map%20Of%20Episteme%20(27).JPG

http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/3Rd%20Khordad/Map%20Of%20Episteme%20(28).JPG

http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/3Rd%20Khordad/Map%20Of%20Episteme%20(29).JPG

http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/3Rd%20Khordad/Map%20Of%20Episteme%20(30).JPG

http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/3Rd%20Khordad/Map%20Of%20Episteme%20(31).JPG

http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/3Rd%20Khordad/Map%20Of%20Episteme%20(32).JPG

http://dl-abbasi.ir/Amir/1391/img/3Rd%20Khordad/Map%20Of%20Episteme%20(33).JPG

The post گزارش کامل از سخنرانی سوم خرداد 91 به همراه عکس first appeared on استاد حسن عباسی.]]>
https://dr-abbasi.ir/3203/%d8%b3%d9%88%d9%85-%d8%ae%d8%b1%d8%af%d8%a7%d8%af-91/feed/ 15