wpsh
domain was triggered too early. This is usually an indicator for some code in the plugin or theme running too early. Translations should be loaded at the init
action or later. Please see Debugging in WordPress for more information. (This message was added in version 6.7.0.) in /home/drabbasi/public_html/wp-includes/functions.php on line 6121این یک اصل در دانش استراتژیست. مادامی که بیگانهی دنیاگرا و دنیاپرست شما را برای خود یک تهدید نداند، هرآن ممکن است این احساس به او دست دهد که بیاید و شما را بگیرد؛ چنانچه تا امروز گرفته است؛ پوست کلهی تاسمانیها را کَند و نام سرزمینشان را گذاشت استرالیا؛ پوست کلهی سرخپوستان را کنده و اسمش را گذاشت آمریکا؛ پوست کلهی اسکیموها را کند و اسمش را گذاشت کانادا. انگلیس، یک چهلم سرزمینهایی که به زور در تصاحب خود درآورد، زمین داشت.
افغانستان و عراق و فلسطین، آیینهی پیشروی ماست. فلسطین، محک غیرت ماست. زنان و مردانی که مقابل گلولهها میایستند، به دو علت اینگونه مصیبت میکشند:
1- اصل امامت را ندارند؛ هرکس اصل امامت را برتافت، از ذلت بهدور است.
2- چشم بستند و غفلت ورزیدند. و اینگونه زمینشان را از زیر پایشان درآوردند.
به فرمودهی علی(ع): «ذلیل و خوار نشد مگر مردمی که در خانهی خود با دشمنش جنگید.» این از شیعه بهدور که اجازه دهد وارد سرزمینش شده و آنگاه با دشمنش بجنگد. باید بگویند آمریکا را چگونه بدست آوردند؛ نه تنها میباید از فلسطین و عراق و افغانستان بیرون بروند، از آمریکا و استرالیا و کانادا نیز بیرون بروند. اگر اینگونه، مدعی غرب نباشید، مدعیتان میشوند. اندیشیدن به این مسأله جرأت میخواهد.
استاد حسن عباسی
جلسه 62 کلبه کرامت – 1386/06/12
قدرت: توان تحمیل ارادهی خود بر دیگران.
قدرت نرم: توان تحمیل ارادهی خود بر دیگران به روش نرم.
توان نرم تحمیل ارادهی خود بر دیگران.
* در تحمیل اراده بر دیگران به روش نرم، آنها کنترل ذهن و فکر خود را از دست میدهند. در واقع، کنترل فکر و ذهن آنها به دست دشمن ایشان میافتد.
** عامل اصلی در تحمیل اراده بر دیگری به روش نرم، عامل «غافلگیری» است:
– او اغوا میشود، سپس غافلگیر میگردد.
– یا غافلگیر میشود، و سپس اغوا میگردد.
*** هیچ کس به خاطر غفلت ستایش نشده است.
استاد چیفو، در حال آموزش اقدام غافلگیر کننده است. او تاکید میکند، که غافلگیر نشوید.
«ببری» یک بیماری مرموز گرفته است: تب رودخانه! در نتیجه نمیتواند تمرین کند.
برای درمان این بیماری، باید چای ارکیده به بیمار داده شود. چای ارکیده، از گیاه ارکید خورشیدی تهیه میشود که در «درهی عقرب» کشت میگردد.
عقرب، یک طبیب معروف است که متخصص داروهای گیاهی است. او قبلاً در درهی صلح، گیاهان دارویی را پرورش میداد. اما هنگامی که یک اکسیر مسخ کننده را کشف کرد و با آن خودش را نیش زد، هم جسم او بزرگ شد و هم ذهن او پر باد گردید. او از این قدرت جدید، برای کنترل دیگران استفاده کرد؛ به دره حمله کرد و روستائیان را به «چشم قرمزها» تبدیل کرد.
اما لاکپشت که دو عامل قدرت، یعنی حمایت روستائیان و یک لاک قوی را همراه خود داشت، توانست عقرب را شکست دهد و او را تبعید کند.
عقرب هم هنگام رفتن، آخرین گل ارکیده را با خود برد. او در درهی عقرب، دژی ساخت و هر کس به درهی او وارد شد، عقرب با نیش خود، او را «زامبی» کرد، یعنی به «چشم قرمز» تبدیل کرد.
اکنون پاندای کونگفوکار و میمون برای آوردن گل ارکید خورشیدی به درهی عقرب رفتند. آنها تا غروب فرصت دارند که از درهی عقرب، گیاه ارکید خورشیدی را برای درمان بیماری ببری بیاورند.
پاندا و میمون وارد درهی عقرب شدند. در درهی عقرب با عقرب پزشک روبرو شدند. عقرب، میمون را نیش زد و او را «چشم قرمز» کرد. میمون به زامبی تبدیل شد.
عقرب از میمون خواست که دوست خود، پو، پاندای کونگفوکار را نابود کند. میمون درس استاد چیفو را خوب نفهمیده بود، زیرا به راحتی توسط عقرب غافلگیر شد.
میمون به مبارزه با پو پرداخت و با شعار «نابود باد پو» به او حمله کرد. پو، به او ثابت کرد که دوست اوست و توانست میمون را از حالت چشم قرمزی خارج کند. میمون، دوست خود را به یاد آورد و متوجه شد که برای چه به درهی عقرب آمدهاند.
هر دو به کاخ عقرب رفتند. عقرب با تعجب پرسید: «چگونه بر عملیات من در کنترل ذهن خود غلبه کردید؟»
پاندا پاسخ داد: با پاد زهری که از زهر تو قویتره؛ اسم اون پادزهر، «دوستی و رفاقته!»
آن دو با عقرب مبارزه کردند و او را شکست دادند. سپس گل ارکیده را برداشته و به درهی صلح رفتند. هنگام غروب آفتاب به خانه رسیدند و ببری با خوردن گل ارکیده، درمان شد.
دشمنشناسی یک اصل مهم در زندگی هر کس محسوب میشود. گاهی دشمن مستقیم برخورد نمیکند، بلکه نفرین و طلسم میکند. برای این کار، او دشمن خود را زامبی میکند: یعنی یک عامل زامبیساز میفرستد، و آن عامل، از راه تسخیر مغز و فکر دیگران، آن را زامبی میکند.
کسی که زامبی شد، سه حالت پیدا میکند:
1. دشمن خودش را نمیشناسد و او را خطرناک نمیداند. در نتیجه دیگر با آن دشمن درگیر نمیشود. پس دشمن توانسته است او را از سر راه خود بردارد.
2. کسی که زامبی شد، از آن پس، به دشمن خودش تبدیل میشود.
3. کسی که زامبی شد، به دشمن دوستان خودش تبدیل میشود.
الف. دشمنی با بدکاران یک فضیلت و از سر حکمت است. باید از آنها نگران بود. شیطان، دشمن آشکار است و نمیتوان با او از در آشتی درآمد و با او دوست شد.
ب. دشمن، تلاش میکند ما را از حالت دشمنی علیه خودش خارج کند. در اینصورت، ما دیگر برای او تهدید نیستیم.
پ. دشمن به این کار اکتفا نمیکند، بلکه ما را به کار میگیرد.
ت. این برای او کافی نیست. او ما را علیه دوستانمان تحریک میکند و به کار میگیرد.
ث. راه نجات این است که: به خدمت دشمن در نیاییم.
ج. و اینکه، آن دسته از دوستانمان را، که اغوا شدهاند، نجات دهیم.
چند شب قبل یک بشقابپرنده به زمین آمده و در یک گلخانه، موجب جهش کدوهای تنبل شده بود. انفجار یکی از آن کدوهای تنبلِ جهش یافته در مزرعه، موجب شد که یک هویج «زامبیساز» شکل بگیرد.
زامبیساز، حیوان یا گیاهی است که به دیگران میچسبد و مغز آنها را تحت تأثیر قرار میدهد. کسی که زامبیساز به او چسبید، به یک زامبی تبدیل میشود. او دیگر از خود ارادهای ندارد. خود را نمیشناسد. دوستانش را نمیشناسد. موجب ضرر به خود و دوستانش میشود.
این هویج زامبیساز، وارد جشن دوستان باب شد. سعی کرد همه را به زامبی تبدیل کند. همه مهمانها از مجلس مهمانی فرار کردند. دکتر از راه رسید و سعی کرد هویج را نابود کند. به هویج شلیک کرد و آن را متلاشی و تکه تکه نمود. اما هر تکهی هویج، خود به یک هویج کامل زامبیساز تبدیل شد. همهی محوطه را هویجهای زامبی ساز اشغال کردند.
ژنرال منگار از راه رسید تا با اسلحه جنگی هویجهای زامبیساز را نابود کند. اما هویجهای زامبیساز به او چسبیدند و او را تبدیل به زامبی کردند. سوسمار هم مورد هجوم هویج قرار گرفت و به زامبی تبدیل شد.
دکتر و باب به درون اتاق رفتند و پنهان شدند. اما یک هویج به دکتر چسبید و او را زامبی نمود.
باب تنها مانده بود. دکتر قبل از این که زامبی شود از او خواست که دوستانش را نجات دهد.
باب تصمیم گرفت دوستانش را ترک کند و با کسان دیگری دوست شود. عروسکهایی را به عنوان دوستان جدید خود برداشت و رفت. در بالای سقف خانه نشست و مشغول تماشای صحنه شد. دوستانش یعنی دکتر، سوسمار و ژنرال، هر سه نفر تبدیل به زامبی شده و رفتار رقت باری داشتند: بیچاره ژنرال، بیچاره سوسمار، بیچاره دکتر.
دل باب برای دوستانش سوخت. به هویجها حمله کرد. هویجها نمیتوانند باب را تبدیل به زامبی کنند، چون باب مغز ندارد. باب همهی هویجهای زامبیساز را قورت داد و با بلعیدن آخرین هویج، دوستان خود را از حالت زامبی خارج نمود.
پت و مت تصمیم گرفتند بخشی از وسایل خانهی خود را به یک خانهی صحرایی منتقل کرده و در آنجا استراحت کنند.
وسایل و اثاث خانه را روی اتومبیل خود چیدند و به سمت خانهی صحرایی به راه افتادند. چون وسایل را غلط چیدند، چند بار اثاثه از روی ماشین به زمین فرو ریختند. وسایل زیاد بودند و در نتیجه همه جای ماشین را پُر کرده و جلو دید مت را هنگام رانندگی گرفته بودند. این مشکل موجب شد تا ماشین با تیرک کنار جاده برخورد کند.
یک باربر ساختند و آن را به پشت ماشین وصل کردند. همهی بارها را روی آن چیدند و به راه افتادند. وقتی به خانهی صحرایی رسیدند، ماشین از در ورودی عبور کرد، اما باربر پشت آن به در ورودی خانهی صحرایی گیر کرد و آن را از جای خود کند. ماشین هم با باربر و اثاث، به گودال افتاد و همهی وسایل شکستند و ماشین هم خراب شد.
1. جابهجا کردن وسایل خانه، باید دو نفری انجام شود، نه اینکه هر کس به تنهایی یک وسیلهی سنگین خانه را حمل کند.
2. بشکهای جلو در حیاطبود، که سر راه پت و مت قرار داشت و آنها شش بار با آن برخورد کردند، اما آن را کنار نگذاشتند.
3. مت که قاب آینه را در دست داشت، هنگام خروج از در حیاط وقتی متوجه شد که برخلاف همیشه، بشکه تکان نخورد، آن را جلو کشید و در چهارچوب در گذاشت، در نتیجه پت با آن برخورد کرد.
4. کمد اول را روی صندلی جلو گذاشتند، و دیگر جایی برای نشستن خودشان باقی نماند.
5. همان کمد را از روی صندلی جلو، بالا بردند و در نتیجه همهی وسایل و اثاث خانه از روی ماشین فرو ریختند.
6. مت، گلدان را روی گِلگیر ماشین گذاشت. در نتیجه افتاد و شکست.
7. کمد کوچکی که روی صندلی ماشین بود، جای پت را اشغال کرده بود. پت آن را به صندلی مت هُل داد و مت هم آن را به صندلی پت هُل داد.
8. پت روی دوش مت رفت تا آن کمد کوچک را بالای اسباب و وسایل قرار دهد، اما آن را پرت کرد و به وسایل بالای بار کوبید، در نتیجه همهی آنها ریختند.
9. پت وسایل را دوباره روی ماشین چید. اما یکی از کمدها را روی کاپوت ماشین گذاشت، و در نتیجه جلو شیشه ماشین گرفته شد و پت و مت نتوانستند جلو خود را ببینند.
10. فرمان ماشین را دو نفری در دست داشتند و در سر دو راهی هر کس به سمت خود پیچاند. در نتیجه با صخرهی روبهرو برخورد کردند.
11. پت، در رکاب ماشین ایستاد و با آینهای که در دست داشت، مت را در رانندگی کمک میکرد. مت، چون جلو خود را نمیدید، از آینهی در دست پت، مسیر حرکت را مشخص میکرد.
12. پت، چون در رکاب ماشین تعادل نداشت، در هنگام عبور ماشین از روی سنگها، به زمین افتاد و آینهی در دست او هم به زمین خورد و شکست. مت هم که جلو خود را نمیدید، ماشین را به تیرک کنار جاده کوبید.
13. مت، برای اینکه هنگام رانندگی، جلو خود را ببیند، درهای کمد را باز کرد و تختهی کمد را با اره برید.
14. برای اینکه درهای کمد جلو شیشهی ماشین بسته نشوند و جلو دید مت را هنگام رانندگی نگیرند، باید به جایی وصل میشدند. مت این کار را نکرد و در نتیجه هنگام رانندگی، درهای کمد بسته شد و جلو دید او را گرفت. او هم نتوانست ماشین را کنترل کند و ماشین از جاده منحرف شد و به گودال افتاد.
15. پت، تیرک برق کنار جاده را برید تا از آن برای چرخها، یک محور بسازد.
16. کمد بزرگ را روی آن محور و چرخها گذاشتند تا از آن به جای باربر پشت ماشین استفاده کنند.
17. از دستهی جارو و بیل برای اتصال باربر به پشت ماشین استفاده کردند.
18. پت دستهی جارو را به روش غلط، با طناب به عقب ماشین بست.
19. مت کتابها را بین پایه تیرک برق کنار جاده، با بخش بالای آن قرار داد، تا جای قطعهای که از آن بریده شده بود، پُر شود.
20. پت و مت با ماشین و اثاث خانه، ابتدا از داخل خانهی صحرایی گذشتند، بعد به پشت در حیاط آن خانه رسیدند.
21. مت هنگام عبور ماشین از در ورودی محوطه، آن را از جای کند، و ماشین و اثاث را به گودال انداخت و هم ماشین و هم اثاث را ویران کرد.
1- اثاثکشی، باید با کامیون مخصوص انجام شود. (هر چه را بهر کاری ساختند)
2- جابهجا کردن وسایل خانه، باید توسط افراد متخصص آن انجام شود. (هر که را بهر کاری ساختند)
3- کار پت و مت، بسیار پُر هزینه بود، در نتیجه «غیر اقتصادی» بود.
4- تلاشهای پت و مت، بیهوده بود. در نتیجه «غیر حکیمانه» بود.
5- پت و مت به اموال عمومی (تیرک برق) ضرر زدند. کار پت و مت «غیر قانونی» بود.
پت و مت، قبلاً که پول کمتری داشتند و اون پولها رو توی قلک نگه میداشتند. پولهایی که پسانداز میشد، سکههای فلزی بودند.
اما حالا پت و مت پول بیشتری دارن. پولشون سکهای نیست، پول اسکناس یا همون پول کاغذی است.
پت و مت، بر سر این که اسکناس رو کجا قایم کنن، یا کجا نگهدارن، مردد هستن.
پت اونو میگذاره توی تنگ سفید. مت نظر دیگهای داره، اونو میگذاره زیر تشک، روی تخت. پت اونو برمیداره و داخل یک کتاب میگذاره و کتاب رو در قفسهی کتابخانه قرار میده.
مت یه تصمیم دیگهای میگیره و برای عملی کردن اون میره. پت، پول اسکناس رو از لای کتاب درمیآره و زیر کتابها میگذاره.
مت برمیگرده، درحالی که روی یک گاری، گاوصندوق خریده و آورده.
با کمک پت اونو به درون خونه میبرن اما به در و دیوار و وسایل صدمه میزنن.
حالا باید تصمیم بگیرن که گاوصندوق رو کجا نصب کنن. بالاخره جای مناسب رو پیدا میکنن: روی دیوار، پشت قاب عکس.
قاب عکس رو برمیدارن و دیوار رو میتراشن. پت، سیمانرو آماده میکنه و با کمک مت گاوصندوق رو در محل تراشیده شدهی دیوار قرار میدن. اطراف اونو با سیمان پر میکنن. حالا باید پول اسکناسی رو در گاوصندوق قرار بدن. مت لای کتابها رو میگرده، اما لای هیچ کدوم از کتابها نیست. بالاخره زیر آخرین کتاب اونو پیدا میکنه. اما مشکل دیگهای وجود داره؛ کلید گاوصندوق نیست. پت ابتدا توی جیبهای خودشو میگرده، بعد توی کشوها رو، اما نیست. نمیدونن که کلید از روی میز سر خورد و افتاد توی ظرف سیمان.
پت سعی کرد با متهی دریل، در گاوصندوق رو باز کنه، اما نمیشه. با آچار و وسایل دیگه هم نمیشه، دینامیت آوردند و گاوصندوق را با اون منفجر کردن. در اثر انفجار، بخشی از سیمان اطراف گاوصندوق کنده شد و ریخت. از زیر اونها، کلید گاوصندوق پیدا شد. مت کلید رو برداشت و در گاوصندوق رو باز کرد، اما در گاوصندوق در اثر انفجار، خراب شده، و درنتیجه تا مت کلید را در اون چرخوند، در، از جای خود کنده شد و افتاد.
مت چارهی دیگری پیشنهاد کرد: قاب عکس را به جای در گاوصندوق، روی اون نصب کنن. این کار را کردند. قاب عکس را تبدیل به در گاوصندوق کردند و پول کاغذی خود را در آن قرار داده، و سپس با یک قفل بزرگ، قاب عکس را به دیوار قفل کردن. حالا ظاهراً محل پول آنها امن شد.
1. پت، اسکناس را در تنگ پنهان میکند.
2. مت، آن را زیر تشک، قرار میدهد.
3. پت، آن را لای کتاب میگذارد.
4. مت، تصمیم میگیرد که برای نگهداری پول، گاوصندوق بخرد.
5. پت، برای انتقال گاوصندوق به درون خانه، روی زمین قطعههای چوب را همچون غلتک میچیند، اما به مت فرمان میدهد تا با گاری آن را وارد محوطه کند.
6. مت گاوصندوق را از روی گاری به درون خانه پرتاب کرد و گاوصندوق، به پت چسبید و تا انتهای اتاق رفت. در مسیر خود به میز و صندلیها صدمه زد.
7. پت زیر پایهی شکستهی میز، یک جعبهی مقوایی قرار داد. بعداً این جعبه که تحمل وزن میز را نداشت، له شد و در نتیجه، میز به جلو خم شد و کلید از روی آن به درون ظرف سیمان افتاد.
8. مت برای اندازهگیری دور گاوصندوق برای نصب روی دیوار، همهی در گاوصندوق را روی کاغذ طراحی کرد.
9. پت و مت تصمیم گرفتند گاوصندوق را در پشت قاب عکس روی دیوار نصب کنند تا گاوصندوق در پشت قاب عکس، پنهان شود و کسی آن را نبیند.
10. پت و مت در درون اتاق، روی موکت، کار بنّایی کردند. پت سیمان درست میکرد، مت آجرهای کنده شده را با جارو روی زمین هل میداد.
11- مت، در جستوجوی اسکناس، همهی کتابها را گشت و آنها را روی زمین ریخت.
12- پت، دنبال کلید گاوصندوق، توی جیبهای خودش و سپس توی کشوهای میز را گشت. اصلاً او کلید را در جیب یا در کشو نگذاشته بود.
13- داخل کشوها، هویج، و لوازم نجاری و ابزار فنی قرار داده شده.
14- پت، کشو پایینی میز را با لگد بست.
15- پت، برای باز کردن در گاوصندوق از متهی دریل استفاده کرد.
16- مت، برای باز کردن در گاوصندوق، از پیچگوشتی استفاده کرد.
17- در نهایت، پت با آوردن دینامیت، در گاوصندوق را منفجر کرد.
18- مت از قاب عکس به جای در گاوصندوق استفاده کرد.
الف – کارهای پت و مت، بسیار پرهزینه است.
ب- مگر چقدر پول دارند که برای نگهداری آن، این همه به خانهی خود صدمه زدند و هزینه کردند؟
ج – خانه، محل نگهداری پول نیست.
د- تصمیمگیری پت و مت، غلط بود، چون 6 وجه تصمیم را نمیدانستند:
– نمیدانستند که «چیست».
– نمیدانستند که «چرا».
– نمیدانستند که «چگونه».
– نمیدانستند که «کجا».
– نمیدانستند که «چه کسی».
– نمیدانستند که «کِی».
پت و مت در کنار میز غذاخوری نشسته و ناهار میخوردند. سفره، پر از غذاهای گوناگون و خوشمزه بود.
پس از خوردن غذا، هر دو نفر روی مبلها افتادند و استراحت کردند.
پرخوری، موجب چاقی آنها شده است؛ پت و مت تپل.
در هنگام استراحت روی مبل، مت متوجه مجلهی ورزشی روی میز شد. در این مجله، تصاویر افراد چاق دیده میشد که پس از ورزش، لاغر شده بودند. مت، با انگشت به شکم تپل پت زد و او را متوجه عکسهای مجلهی ورزشی کرد. هر دو نفر تصمیم خود را گرفتند: ما هم ورزش کنیم تا لاغر شویم.
قاب عکس غذاهای جورواجور را برداشته و یک قاب کوچک به جای آن نصب کردند. آنها دور کمر و شکم خود را با متر اندازه گرفتند و وزن خود را با ترازو مشخص کردند. پت و مت اضافه وزن داشتند.
به زیر زمین رفتند و آنجا را برای ورزش آماده کردند. رنگ و نقاشی زیرزمین و تهیه و ساخت وسایل ورزشی در آن، با سرعت انجام شد و زیرزمین تبدیل به باشگاه ورزشی پت و مت شد.
پت و مت یک برنامهی یک ماهه برای ورزش و تمرینات مختلف نوشتند. تمرینات را با شدت و سختی انجام میدادند و پس از تمرین، یک غذای ساده و کم حجم میخوردند.
اما واقعیت این بود که پت و مت، شبها در تاریکی به آشپزخانه میرفتند و به غذاهای درون یخچال هجوم میبردند.
بالاخره ورزش طبق برنامهی یک ماهه انجام شد و پت و مت به سراغ ترازو رفتند تا خود را وزن کنند. هیچ تغییری در وزن آنها صورت نگرفته بود. خود را در آینهی مقعر دیدند و چون این آینه در چاق یا لاغر نشان دادن افراد اغراق میکند، پت و مت خود را در آینه، لاغر دیدند. آنچه در آینه دیدند را نسبت به آنچه ترازو نشان داده بود، بهتر تشخیص دادند و از موفقیت خود، خوشحال شدند. در نتیجه، جشن گرفتند و سفرهی مفصلی روی میز چیدند و به خوردن غذاهای خوشمزه مشغول شدند.
1. پرخوری با انواع غذاها.
2. با برداشتن قاب عکس بزرگ، برای نصب قاب عکس کوچک، یک میخ جدید به دیوار کوبیدند.
3. برای تبدیل زیرزمین به ورزشگاه، وسایل انباری را به حیاط ریختند.
4. وسایل درون زیرزمین را تغییر کاربری دادند. برخی از آنها دیگر قابل استفاده نخواهند بود.
5. نیمههای شب به آشپزخانه میرفتند، و غذای اضافی میخوردند.
6. پت وقتی خود را در آینهی محدب دید، متوجه شد که چاق است، اما آن را چرخاند و در حالت مقعر، خود را لاغر دید. او و مت با دیدن هیکل لاغر خود در آینه، تصور کردند که لاغر شدهاند.
الف- تصمیم پت و مت برای ورزش، تصمیم خوبی بود.
ب- پشتکار آنها برای آماده کردن زیرزمین به عنوان ورزشگاه، خوب بود.
پ- برنامهریزی یک ماههی آنها برای ورزش خوب نوشته شده بود.
ت- اجرای برنامهی ورزشی آنها به تفکیک دستگاههای ورزشی و زمانبندی، خوب بود.
ث- کاهش حجم غذا و نوع آن، جزء برنامه بود، نباید بیرون از محل ورزش، پرخوری میکردند، چون همهی نتایج زحمات و ورزش آنها خنثی شد و هدر رفت.
ج- تصمیم پت و مت برای ورزش خوب بود، و اجرای آن هم مناسب بود. اما آنها «تعهد» نداشتند و متعهد به برنامه نبودند. در نتیجه پس از ورزش، غذاهای زیادی میخوردند. مشکل این جا بود که تصمیم خوب و اجرای خوب، با «نظارت بر اجرای» خوب همراه نبود. لذا کل تلاشها بیهوده و بیفایده بود.
دانش استراتژی، دانش چگونگی حفظ بقاء جامعه است. بقاء و حفظ آن، نیاز به قدرت، نیرو و توان دارد. از این رو، توجه به استراتژی از حیث مسائل مربوط به قدرت یکی از مهمترین رویکردها در دانش استراتژی است. به علاوه، اتخاذ استراتژی در فرایند تصمیمسازی، بدون اشراف بر حوزهی قدرت نمیتواند صورت بگیرد. حوزهی قدرت، حوزهی تحمیل ارادههاست. حفظ استقلال در تصمیمسازی منوط به داشتن ارادهی مستقل و لزوماً قدرت مناسب است. تبیین و تمایز اراده و قدرتِ حق، از اراده و قدرتِ باطل، مسئلهی اصلی در رویکرد قدرتمدار است.
از سوی دیگر، گونهشناسی قدرت در طیف سخت، تا نیمهسخت، و نرم، بر پیچیدگی مسائل مربوط به حوزهی قدرت افزوده است. ترکیب انواع قدرت در این طیف و مدیریت آن، هنر یک استراتژیست است. به ویژه امروزه، قدرت نرم، محور سایر انواع قدرتها است. بنابراین، بررسی استراتژیها و تاکتیکهای اقناع و ارضای انسانها در قدرت نرم، یکی از موضوعات محوری رویکرد قدرتمدار است. همچنین، ضرورت دشمنشناسی و براورد قدرت او و بررسی استراتژیها و تاکتیکهای وی از دیگر مسائل اصلی در این رویکرد است. شیطان به عنوان دشمن آشکار بشر و استراتژیها و تاکتیکهای وی برای اغوای انسان، مهمترین مورد مطالعاتی در رویکرد قدرتمدار است.
شکلگیری پایههای قدرت و اراده در انسان از کودکی آغاز میشود. کودک، سراسر نیاز است. تلاش او برای ارضای این نیازها، وی را مقهور ارادهی دیگران میکند. کودک در فرایند رشد خود، و استقلالیابی از دیگران، تلاش برای تحمیل ارادهی خود بر دیگران و افزایش قدرت خویش دارد. یک استراتژیست، توانایی تنظیم مناسبات قدرت بین خویش و دیگران را دارد. رویکرد قدرتمدار در استراتژی برای کودکان در صدد تبیین این مسائل است.
□ مقدمـه
تأکید بر ضرورت قدرت به عنوان نیروی محرکه حیات فرد و جامعه و تبیین انواع آن.
□ مبحث نخست
بررسی استراتژیها و تاکتیکهای اعمال قدرت و موضوعات مربوطه.
□ مبحث دوم
ارائهی داستان یا فیلم.
□ مبحث سوم
انطباق گزارههای عینی قدرت با گزارههای موجود در فیلم یا داستان.
□ مبحث چهارم
بررسی فیلم یا داستان و عبرتگیری از آنها.
□ مؤخـره
تمرین و پرسش و پاسخ.
The post رویکرد قدرتمدار در تربیت کودکان استراتژیست first appeared on استاد حسن عباسی.]]>پت، گرامافون جدیدی خریده است. مت را دعوت میکند تا با هم از این گرامافون جدید موسیقی بشنوند. کار با آن را بلد نیستند. در نتیجه وقتی گرامافون کار میکند، صدای آن ضعیف است.
پت و مت تلاش میکنند صدای آن را بهتر بشنوند، اما اشتباه پت در کشیدن سیم باند گرامافون، موجب میشود که باندها و گرامافون بشکنند.
گرامافون کهنه را میآورند تا صفحه را در آن بگذارند اما صفحه، کج و خم شده است. صفحهی گرامافون را با اطوی بخار و سپس با روغن داغ در ماهیتابه، روی اجاق گاز، صاف میکنند. اما صفحه بزرگ شده و به گرامافون قدیمی نمیخورد. پت با قیچی دور آن را میبرد، اما خراب میشود.
از آن صفحه منصرف میشوند و سراغ صفحههای سالم گرامافون میروند. یکییکی دور آنها را پت با قیچی و مت با گازانبر میچینند، اما هیچکدام برای نصب روی گرامافون مناسب نیستند. در نهایت، یک صفحه را به موتور دستگاه آبمیوهگیری نصب میکنند و با تیغهی چاقو سعی میکنند که دور آن را ببرند. اما این صفحه نیز کوچک میشود.
پت، میرود و یک مجموعهی صفحهی گرامافون میآورد، اما پای او به صندلی گیر کرده و به زمین میخورد. در نتیجه همهی صفحهها میشکنند. با استفاده از چسب آنها را میچسبانند. اما شکل یک صفحهی گرد را پیدا نمیکند.
چاره این میشود که روی سطح گرامافون چسب زده و قطعات صفحهها را روی آن کنار هم بچینند و به هم بچسبانند. غافل از اینکه هر قطعه، از یک صفحهی گرامافون است. در نتیجه، صداهای منقطع و گوناگونی شنیده میشود.
گرامافون قدیمی، به دشواری میچرخد. آن را روغنکاری میکنند، اما از هم میپاشد. چاره را این میبینند که دریل را به جای موتور دستی گرامافون قرار دهند. سرعت چرخش موتور دریل، گرامافون را خراب میکند. دوچرخه را به اتاق میآورند و به گرامافون متصل میکنند و مت با رکاب زدن، موفق میشود کمی صدای موسیقی را از صفحهی گرامافون درآورد، اما این راه نیز ناموفق است و گرامافون و دوچرخه را خراب میکند.
چارهی نهایی این میشود که از قطعات و وسایل موجود که به اتاق آورده شده بود، تا گرامافون را به کار اندازند، استفاده کنند و یک دستگاه مکانیکی موسیقی بسازند که با به حرکت درآوردن آن، پت و مت، خود بتوانند موسقی تولید کنند.
تصمیمگیریهای پت و مت
1. پت، برای اینکه مت را دعوت کند، با دستهی جارو به زیر سقف زده، و مت از طبقهی بالا، پایین میآید.
2. سوزن گرامافون را که با دست باید روی صفحهی آن قرار داد، رها میکنند، و سوزن نیز در اثر برخورد با گلدان آن را انداخته و میشکند.
3. به جای اینکه سوزن گرامافون را با دست روی صفحه قرار دهند، آن را رها کرده و برای یافتن مشکل، گرامافون را با پیچگوشتی باز میکنند. (علتیابی غلط)
4. برای شنیدن صدای گرامافون، به جای اینکه ولوم صدا را زیاد کنند، از قیف برای بهتر شنیدن استفاده میکنند.
5. پت و مت، باندهای گرامافون را در محلهای مختلف اتاق جابهجا میکنند، شاید صدای آن بیشتر شود.
6. پت، سیم باند گرامافون، که به دور او پیچیده شده بود را یکباره میکشد و موجب میشود تا باندها و گرامافون بیفتند و بشکنند.
7. گرامافون نو، اما شکسته را رها میکنند و برای شنیدن صفحهی موسیقی آن، پت، گرامافون کوکی کهنه را میآورد. اما صفحهی گرامافون خم شده است. برای صاف کردن آن، یک کتاب روی آن قرار میدهند و مت روی آن میپرد. اما صاف نمیشود.
8 . میز اطو را روی دو ردیف کتاب، در آشپزخانه قرار دادهاند.
9. برای صاف کردن صفحهی گرامافون، مت از اطوبخار استفاده میکند. حرارت اطوبخار، خطوط صفحه را پاک میکند.
10. در مرحلهی بعد، مت برای صاف کردن صفحهی گرامافون، از غلتک خمیر استفاده میکند.
11. پت، صفحهی گرامافون را از مت میگیرد و در ماهیتابه، روی اجاق گاز، در روغن، داغ میکند تا صاف شود.
12. صفحهی بزرگ شده، به گرامافون قدیمی و کوچک نمیخورد. پت دور آن را با قیچی میبرد تا کوچک شود.
13. بقیهی صفحهها را نیز با قیچی میبرد.
14. مت، برای کوچک کردن صفحههای گرامافون، از گازانبر استفاده میکند و دور آنها را میچیند.
15. مت، از موتور آبمیوهگیری استفاده میکند تا صفحهی گرامافون را بچرخاند و با تیغهی چاقو، دور آن را کوتاه کند.
16. صندلی را که جلو در ورودی اتاق، واژگون شده است، برنمیدارند. در نتیجه وقتی پت با تعداد زیادی صفحهی گرامافون وارد اتاق میشود، به آن صندلی برخورد میکند و به زمین افتاده و همهی صفحهها میشکنند.
17. صفحههای گرامافون را با چسب به هم میچسبانند.
18. قطعات صفحههای مختلف گرامافون را به هم میچسبانند. در نتیجه، صداهای مختلفی از آن در میآید.
19. دریل را به جای موتور دستی گرامافون قرار میدهند.
20. دوچرخه را به اتاق آورده و گرامافون را به آن وصل میکنند. مت با رکاب زدن، موفق میشود صدای درهم صفحهی چند تکهی گرامافون را در آورد.
درس
1- کار پت و مت بسیار پرهزینه و ویرانگر است. آنها خیلی ضرر میزنند.
2- پت و مت در موضوع گرامافون و موسیقی، توانستند از مصرفکنندهی موسیقی توسط گرامافون، به تولید کنندهی موسیقی تبدیل شوند.
پت و مت مشغول بازی شطرنج شدند. هنگام چیدن مهرهها روی صفحه، متوجه شدند که همهی مهرهها سفید هستند.
مت دیگ بزرگی را پر آب کرد و روی اجاق گاز قرار داد و در آن پودر سیاهی ریخت. پت همهی مهرهها را جمع کرد و به آشپزخانه برد. مهرهها را دو دسته کرد و یک دسته را در دیگ ریخت. پس از چند دقیقه، مهرهها سیاه شدند. آنها را به اتاق آورده و روی صفحهی شطرنج چیدند، اما متوجه شدند که مهرههای ساده را رنگ کردهاند، چاره را در این دیدند که پت مهرههای سیاه و مت مهرههای سفید را بردارد.
بازی را شروع کردند، اما چند لحظه بعد، لامپ روشنایی اتاق سوخت. آنها میز بازی را کنار کشیدند و مت روی دوش پت رفت تا لامپ را باز کند. لامپ داغ بود و دست مت سوخت. پت پارچهای را خیس کرد و روی دوش مت رفت، تا لامپ را با آن پارچه باز کند. اما پارچه روی صورت مت افتاد و او تعادل خود را از دست داد و هر دو سقوط کردند. مت، دستکش پوشید و روی دوش پت رفت و لامپ را به دست گرفت. او از پت خواست تا در جای خود بچرخد. در نتیجه مت نیز بر روی شانههای او چرخید، با این خیال که لامپ در دستان مت میپیچد و باز میشود. اما لامپ و سرپیچ و سیم برق، پیچیدند. تلاش آنها بیفایده بود. مت با سیم و لامپ برعکس پیچش پت، چرخید و به زمین افتاد. در اثر چرخیدن او، شمع خاموش شد. او که دستکش به دست داشت، سعی کرد با کبریت، شمع را روشن کند، اما همهی کبریتها را خراب کرد. پت آخرین چوب کبریت را از او گرفت و شمع را روشن کرد. سپس دستکشها را پوشید، بر دوش مت سوار شد و لامپ را چرخاند و باز کرد.
اکنون که لامپ سوخته باز شده بود، لامپ جایگزین نیاز داشتند. یک لامپ بزرگ آوردند، اما به سرپیچ برق اتاق نخورد. چاره این شد که لامپ آشپزخانه را باز کنند. اما لامپ آشپزخانه نیز کوچک بود.
چارهی بعدی این شد که با سیم مفتول، لامپ بزرگ را به سرپیچ برق اتاق متصل کنند. اما وقتی کلید برق را زده و لامپ را روشن کردند، لامپ بزرگ، منفجر شد و با ترکیدن آن، همهی اتاق صدمه دید.
چارهی نهایی، این بود که به حیاط بروند و زیر نور لامپ روشنایی حیاط، به بازی شطرنج خود، با مهرههای غلط ادامه دهند.
تصمیمگیریهای پت و مت
1. مت، برای رنگ کردن مهرههای شطرنج، آنها را با پودر سیاه در دیگ میجوشاند. سادهتر این بود که آنها را با ماژیک سیاه، علامتگذاری کند.
2. پت، هنگامی که مهرههای سفید را از روی صفحهی شطرنج جمع میکند، هر دو ردیف مهرههای چیده شده را در جعبه میریزد و برای رنگ کردن، به آشپزخانه میبرد. در حالیکه تنها باید یک ردیف از مهرههای سفید را میبرد.
3. پت، هنگامی که میخواست همهی مهرهها را به درون دیگ آب سیاه بریزد، مت به او گفت که باید آنها را به دو دسته تقسیم کند. پت نیز آنها را در کف آشپزخانه ریخت و به دو دستهی غلط تقسیم کرد که یک دستهی آن، مهرههای ساده بود. سپس آن دستهی مهرههای ساده را در دیگ آب فرو ریخت.
4. هنگامی که مهرهها رنگ شدند، آنها را به میز شطرنج منتقل کردند. پت و مت، مهرهها را نه از روی رنگ، که از روی نقش آنها، یعنی سرباز و وزیر و غیره، تقسیم کردند و در دو سوی صفحهی شطرنج چیدند. چیدن آنها درست بود، اما متوجه شدند همهی مهرههای ساده در دو سوی صفحهی شطرنج، سیاه هستند. مت، چاره را در این دید که همهی مهرههای سیاه را که ساده بودند، برای خود بردارد، و مهرههای سفید را به پت بدهد. با این ترتیب، بازی شطرنج معنی نمیدهد.
5. هنگامی که لامپ روشنایی اتاق سوخت، مت به آشپزخانه رفت و لامپ آنجا را روشن کرد تا شمع را بیاورد. پس از خروج از آشپزخانه، لامپ آن را خاموش کرد، در حالی که نور لامپ آشپزخانه، کمی اتاق را روشن میکرد، هر دو نفر این اشتباه را پنج بار تکرار کردند.
6. مت، برای باز کردن لامپ سوخته، بر پشت پت بالا رفت و بدون توجه به حرارت لامپ، سعی کرد آن را باز کند که ناگهان دستش سوخت. در حالی که باید با یک پارچه، یا دستکش، آن لامپ را میچرخاند و باز میکرد.
7. پت دستمال خود را خیس کرد و آن را به لامپ سوخته نزدیک کرد. این کار خطرناک است و هر لحظه ممکن است رطوبت پارچه، موجب ترکیدن لامپ داغ شود.
8 . پارچهی خیس از دست پت رها شد و روی صورت مت افتاد. مت تعادل خود را از دست داد و به میز شطرنج خورد و افتاد. در نتیجه، پت نیز از روی دوش او افتاد و سر او در سطل آب گیر کرد. برای انجام کار حساسی چون باز کردن لامپ سوخته، باید از چهارپایه و نردبان مخصوص استفاده کرد و روش رفتن روی دوش دیگری، روش مناسبی نیست.
9. مت، به جایاینکه پت را از گرفتاری گیر کردن در سطل آب برهاند، متوجه صفحهی شطرنج شد و از فرصت گرفتاری پت استفاده کرد و مهرههای خود را جابهجا کرد تا در بازی از پت جلو بیفتد. کلک و حقه در بازی، در هنگام گرفتاری حریف، رفتاری ناجوانمردانه است.
10. پت پس از رهایی از سطل آب، به سراغ صفحهی شطرنج آمد و مت را به آشپزخانه فرستاد تا دستکش بیاورد تا لامپ سوخته را باز کنند. پس از رفتن مت، پت از فرصت استفاده کرد و مهرههای خود را حرکت داد. این نیز رفتاری ناجوانمردانه در بازی است.
11. مت، با دستکش آمد و روی دوش پت رفت. با دو دست خود لامپ را گرفت و از پت خواست تا در جای خود بچرخد، با این خیال که با چرخیدن پت، مت نیز روی دوش او بچرخد و لامپ سوخته باز شود. اما این چرخش موجب شد که کل لامپ و سیم برق، بپیچند و در نهایت که پت، مت را رها کرد، او چون فرفره، برعکس حرکت قبلی، بچرخد.
12. شمع که خاموش شد، مت تلاش کرد با کبریت آن را روشن کند. اما چون دستکش به دست داشت، کبریتها را خراب کرد.
13. مت، لامپ جایگزین را که آورد، بزرگ بود و اندازهی پیچ آن، به سر پیچ آویز برق نمیخورد.
14. در آشپزخانه، برای بالا رفتن، و باز کردن لامپ آشپزخانه، تختهی میز اطو را به کشوی کمد آشپزخانه تکیه دادند و پت از آن بالا رفت.
15. کلید برق آشپزخانه را روشن گذاشتند و پت لامپ روشن را باز کرد که کار خطرناکی بود.
16. برعکس لامپ قبلی که بزرگ بود و به سر پیچ آویز برق اتاق نمیخورد، لامپ آشپزخانه، کوچک بود. پت و مت چارهی دیگری یافتند. لامپ بزرگ را با سیم مفتول، به سرپیچ آویز برق اتاق وصل کردند. یک کار خطرناک، که پس از روشن کردن آن لامپ، فوراً منفجر شد و ترکید.
17. کار درست کردن لامپ اتاق را رها کردند و برای ادامهی بازی، به حیاط رفتند. و در زیر نور چراغ لامپ حیاط، به بازی پرداختند.
18. با مهرههای ناجور، بازی را ادامه دادند: مهرههای ساده به رنگ سیاه، در سمت پت و مهرههای دیگر به رنگ سفید در سمت مت.
درس
1- کار پت و مت، بسیار پر هزینه و خطرناک بود.
2- کار پت و مت، جاهلانه بود. آنها نمیدانند که روش صحیح انجام کاری مانند بازی شطرنج یا تعویض لامپ سوخته چیست. به این دلیل، همیشه به نتیجهی غلط کار خود راضی هستند. کسی که اینگونه باشد، یعنی نداند که نمیداند، او جاهل است. جاهل به خودش و دیگران خیلی صدمه میزند.
3- ظاهراً پشتکار و ارادهی پت و مت خوب است. اما پشتکار و ارادهی جاهلانه، بیارزش است. در جهل نباید پشت کار داشت.
داستان 1
پت و مت، در گوشهی حیاط، رو به باغچه، یک گاراژ فلزی ساختهاند. اتومبیل خود را به حیاط میآورند. هر چه تلاش میکنند تا بتوانند آن را داخل گاراژ نمایند، موفق نمیشوند.
در اثر این تلاش بیهوده، بدنهی ماشین، کاملاً خراب میشود.
آنها، به این نتیجه میرسند که اتومبیل را گوشهی حیاط بگذارند و گاراژ را روی آن قرار دهند. برای این کار، چرخهای اتومبیل را زیر گاراژ گذاشته و گاراژ را حمل میکنند و روی اتومبیل میکشند.
بدنهی گاراژ را میبرند و اتومبیل را از آن خارج میکنند. برای گاراژ، در میسازند. اما نمیتوانند اتومبیل را به درون آن ببرند. در نتیجه آن را کنار گاراژ گذارده و روی آن نایلون میکشند، و وسایل اتاق ماشین را که از آن جدا شده، به درون گاراژ برده و از آن به عنوان انباری استفاده میکنند.
تصمیمگیریهای پت و مت
1. گاراژ را رو به روی باغچه ساختهاند، نه رو به روی در ورودی.
2. با فرمان دادن و راهنمایی غلط، ماشین را داغون کردند.
3. خرک داربست را از وسط حیاط کنار نگذاشته بودند.
4. با کشیدن نقشهی راه روی زمین، پیچیدن ماشین به درون گاراژ را از نظر اندازهی آن محاسبه نکردند.
5. ماشین را جلو در گذاشتند.
6. چرخهای ماشین را زیر گاراژ گذاشتند و آن را منتقل کردند.
7. گاراژ را روی ماشین کشیدند. (میتوانستند، گاراژ را در محل خود بچرخانند و رو به روی در ورودی قرار دهند.)
8 . بدنهی گاراژ را بریدند و ماشین را از آن خارج کردند.
9. با سیمپیچ به جای لولا، برای گاراژ، در ورودی ساختند.
10. روی ماشین نایلون کشیدند.
11. وسایل ماشین را به درون گاراژ بردند و در آن را قفل و زنجیر کردند.
درس
الف – یک تصمیم خوب، با اجرای غلط، خراب شد.
ب – با یک طرح مناسب، میتوانستند گاراژ را در گوشهی حیاط، رو به در ورودی بسازند. (گز نکرده بریدند.)
ج – کار پت و مت، پر هزینه و بیفایده بود. خیلی ضرر وارد کردند.
د – هدف آنها جا به جا شد: به جای این که اتومبیل را در گاراژ قرار دهند، آن را خراب کردند و قطعات آن را در گاراژ گذاشتند. کارکرد گاراژ تغییر کرد و به انباری تبدیل شد. هدف آنها در ابتدا چه بود و در انتها چه شد!
نکته
کسی که به هدف خود (که در ابتدای کاری که شروع کرده، مشخص نموده بود) پایبند نماند، به خود بیاحترامی کرده و موجب تمسخر و توهین دیگران به خود میشود.
داستان 2
«مت» از بیرون وارد اتاق میشود و كیف خود را پرت میكند. كیف به دیوار برخورد كرده و از آویز لباس، آویزان میشود.
او مستقیم به سمت تلویزیون میرود با دكمههای آن ور میرود و با ضربههای مشت و كف دست، آن را روشن میکند. سپس روی صندلی مینشیند و مشغول تماشای تلویزیون میشود.
چند لحظه بعد، هنگام تماشای برنامهی تلویزیون، به پشتی صندلی تكیه داده و صندلی را به عقب هُل میدهد. صندلی روی پایههای عقب بلند میشود. در این حالت، او با حركت سر و شانههای خود به جلو و عقب، صندلی را مانند صندلیهای ننویی، به حركت درمیآورد. اما این حالت، زیاد دوام نمیآورد، زیرا صدای زنگ در شنیده میشود و او از صدای زنگ، تمركز و تعادل خود را از دست میدهد و به پشت سقوط میكند؛ به در و دیوار میخورد و به دستگیرهی در آویزان میشود.
در باز میشود. پت وارد اتاق شده، اما مت را نمیبیند. مت، پت را صدا میزند تا به كمك او برود. پت كمك می كند تا مت از دستگیرهی در آزاد شود. مت، او را به تماشای تلویزیون دعوت میكند و هر دو مقابل تلویزیون، روی صندلی مینشینند.
مت، هنگام تماشای تلویزیون، دوباره به پشتی صندلی تكیه میدهد و آن را روی پایههای عقب بلند میكند و به حالت صندلی ننویی درمیآورد. اما تعادل صندلی را از دست میدهد و به پشت میافتد. غلت میخورد و به عقب می رود تا جایی كه سر او زیر كمد گیر میكند.
پت به كمك او میآید. تلاش میكند او را از زیر كمد بیرون بكشد. پای خود را به شیشهی كمد تكیه میدهد و سر مت را از زیر كمد درمیآورد، اما شیشهی كمد را میشكند.
دوباره مشغول تماشای تلویزیون میشوند و باز هم مت تلاش میكند صندلی خود را به حالت صندلی راحتی ننویی به حركت درآورد.
پت، مانع او میشود و یك تصمیم خوب را به او پیشنهاد میكند: یك صندلی راحتی ننویی بسازند.
مت قبول میكند. پت از بیرون اتاق، یك چرخ گاری میآورد. آن را روی صندلیها قرار میدهند و با ارهی بزرگ، از وسط میبرند. هنگام بریدن چرخ گاری، انگشت دست هر دو آنها زخمی میشود.
چرخ گاری را از وسط میبرند و هر تكهی آن را به پایههای یك سمت صندلی، با میخ و پیچ متصل میكنند.
صندلی متحرك آماده میشود، اما سطح آن بلند است. مت، پا روی كتف و كمر پت میگذارد و بالا میرود و روی صندلی مینشیند. اما به پشت میغلتد و سرنگون میشود.
چاره دیگری انتخاب میكنند؛ پایههای صندلی را میبرند و قطعههای بریده شدهی چرخ گاری را به زیر آن پیچ و میخ میكنند. مت روی آن مینشیند، اما چون نیمههای چرخ گاری را كج به زیر آن نصب كردهاند، میشكند و او به زمین میافتد.
پت، با تعداد زیادی باند و لوازم پانسمان میآید. آنها، دو نیمهی چرخ گاری را با باند و وسایل پانسمان، به صندلی میبندند.
ظاهراً خوب شده است. اما کند حركت میكند و تاب نمیخورد.
پت فكر میكند و راه و چارهای مییابد: روی دیوار میخ بلندی میكوبد و با طناب و قرقره، و یك اهرم، صندلی را مانند گهوارهی نوزادان، به حركت درآورده و تاب میدهد.
حركت گهوارهای صندلی، خوب ادامه پیدا میكند، اما طناب، به مرور ساییده میشود و گیر میكند.
پت، آن را یكباره میكشد و در نتیجه، صندلی از زیر مت كشیده میشود و او به بیرون از خانه پرتاب میگردد. به سیمهای برق برخورد میكند و دوباره به سمت خانه باز میگردد. پت به سمت در میرود، اما مت از بیرون، به در اصابت كرده و آن را از جا میكند و با در به روی پت میافتد. پت، زیر در گیر افتاده و له شده است.
مت او را با تلمبه باد میزند. پت برمیخیزد و روی ویرانهی در و دیوار، نتیجهی تصمیم مت را مشاهده میكند: مت تلویزیون را روی صندلی ننویی گذاشته، و حالا این تلویزیون است كه تاب میخورد.
* * * * *
تصمیمگیری پت و مت
* 1. مت، كیف خود را پرت كرد و در آویز لباسها قرار داد.
* 2. مت با صندلی معمولی، سعی كرد مانند صندلی ننویی، حركت كند و تاب بخورد (سه با تكرار كرد).
* 3. پت برای بیرون كشیدن مت از زیر كمد، ابتدا پای خود را روی او گذاشت، سپس پای خود را به شیشه تكیه داد. در نتیجه شیشهی كمد شكست.
* 4. هر دو، شیشههای شكستهی كمد را رها كردند و به تماشای تلویزیون مشغول شدند.
* 5. برای ننویی كردن صندلی، از چرخ گاری استفاده كردند. قوس چرخ گاری زیاد است و به درد این كار نمیخورد.
* 6. تعداد وسایل نجاری كه برای این كار آوردند، زیاد و غیر ضروری بود.
* 7. میخكوبی و پیچكاری پایههای صندلی، غلط بود.
* 8. در اتاق، كار نجاری را انجام دادند و همه جا را كثیف كرده و بههم ریختند.
* 9. با باند و لوازم پانسمان، صندلی و نیمههای چرخ گاری را بستند.
* 10. پت، با بطری شیشهای، میخ را روی دیوار كوبید.
* 11. پت، هنگامی كه طناب، ساییده شده و گیر كرده بود، آن را كشید و در نتیجه مت به بیرون از اتاق پرتاب شد.
* 12. تلویزیون را روی صندلی متحرك و ننویی قرار داد.
* * * * *
درس
* الف – تصمیم اصلی آنها خوب بود، اما اجرای آن غلط.
* ب – ابتدا باید طرح صندلی و پایههای ننویی آن را میكشیدند، بعد، از روی آن، كار نجاری را انجام میدادند. (گز نكرده بریدند.)
* ج – كار پت و مت، پرهزینه و بیفایده بود. خیلی ضرر وارد كردند.
* د – هدف جابهجا شد: به جای اینكه صندلی ننویی برای مت ساخته شود، تا جلو تلویزیون، موقع تماشای برنامه، تاب بخورد، صندلی ننویی برای تلویزیون ساخته شد.
نكته:
-باچاره:
خوب تصمیم میگیرد – و خوب آن را اجرا میكند.
-بیچاره:
خوب تصمیم میگیرد – و بد آن را اجرا میكند.
بد تصمیم میگیرد – و تلاش میكند كه آن را خوب اجرا كند.
«تاروکیچی» در باغ قصر ژنرال، در روی سقف شیروانی مشغول کار است. او برای کمک به مادر خود در تأمین هزینهی زندگی، کار میکند.
«سایو» دخترک آشنای تاروکیچی، که از خیابان جلو قصر عبور میکند، تاروکیچی را روی سقف میبیند. او را صدا میکند و برای او دست تکان میدهد.
تاروکیچی، متوجهی او میشود و هنگامی که میخواهد پاسخ او را بدهد، تعادل خود را از دست داده و از پشتبام، به زیر میافتد. سقوط او در پایین دیوار، بر روی گلدان مورد علاقهی ژنرال، موجب شکستن آن گلدان و «له» شدن درختچهی تزئینی درون آن گلدان میشود.
تاروکیچی به دلیل شکستن گلدان، باید محاکمه شود. وضعیت او بحرانی است و ظاهراً ژنرال تصمیم دارد که او را اعدام کند.
مسألهی 1 : چگونه میتوان حکم ژنرال را تغییر داد و مانع کشته شدن تاروکیچی شد؟ |
«ایکیو» و «شینسه» برای وساطت به کاخ ژنرال میروند. ژنرال فرصت را مناسب میبیند که نشان دهد هوش او در تصمیمسازی از ایکیو بیشتر است. ایکیوسان را به حضور خود میپذیرد. اما قبل از وساطت ایکیو، ژنرال میگوید که میانجیگری شما فایده ندارد، چون او تصمیم گرفته است که با شمشیر گردن تاروکیچی را بزند. او گلدان و درختچهی درون آن را همچون فرزند خود دوست داشته است و میگوید کسی که فرزند او را نابود کرده باید به سختی مجازات شود.
ایکیوسان درخواست میکند که ژنرال، رحم کند و تارو را ببخشد.
ژنرال، مغرورانه میگوید، نه! تنها در صورتی تارو را میبخشد که گلدان همچون روز اوّل آن بازسازی شود.
ایکیوسان، به فکر فرو میرود، تمرکز میکند، تعمق فکری پیدا میکند تا راه چارهای بیابد.
ژنرال به او میگوید: ایکیوسان، ظاهراً فکر خوبی کردی و راه چاره را پیدا کردی؟!
ایکیو پاسخ میدهد: بله! فکر کردم و راهی پیدا نکردم. تنها راه همان است که شما او را اعدام کنید، چون او مقصر است. شما هم همین تصمیم را گرفته بودید.
تاروکیچی را برای اعدام میبرند. ژنرال تصمیم دارد با شمشیر، حکم مرگ تاروکیچی را اجرا کند. اما ایکیوسان مانع میشود و در مورد اجرای حکم نظر میدهد.
چارهای که او پیشنهاد میکند این است: ژنرال باید از روی پشتبام به پایین بیفتد، تا مانند تارو که روی گلدان افتاد، او نیز بر سر تاروکیچی فرود بیاید و حکم اجرا شود و تارو مانند گلدان نابود شود.
چارهی ایکیوسان موثر واقع میشود. ژنرال از حکم مرگ تارو منصرف میشود و تارو را به حبس ابد محکوم میکند.
مسألهی 2 : چگونه میتوان شکستن گلدان را جبران کرد و مانع به زندان رفتن تاروکیچی شد؟ |
ایکیوسان پیشنهاد میکند گلدان جدیدی جایگزین کند و درون آن درختچهای مانند درختچهی ژنرال قرار دهد. ژنرال میپذیرد به شرط اینکه گلدان مانند همان گلدان شکسته شده باشد.
ایکیوسان، گلدان را در یک مغازه پیدا میکند. اما قیمت آن گلدان ده سکهی طلا است. این مقدار پول را هیچ کدام از اهالی محله ندارند. در نتیجه، از مردم اعانه جمع میکنند. اما پولها را یکی از اهالی محله میدزدد.
مسألهی 3: اکنون چگونه دزدِ پولهای اعانهای را پیدا کنند؟ |
ایکیوسان چارهای میاندیشد و از «شینسه» میخواهد که همهی اهالی که در جمع کردن اعانه شرکت کردهاند را به همراه همسرانشان جمع کند. هر مرد با زنش باید بشکهی برنج را یک دور، پیرامون زنگ محله بچرخانند، تا مشخص شود چه کسی پولها را دزدیده است.
این چارهی ایکیوسان، نتیجه میدهد و مشخص میشود که چه کسی پولها را برده است. «سایو» در بشکهی برنج پنهان شده بود و صحبتهای یکی از مردها با همسرش را میشنود که در مورد پولهای دزدیده شده با هم صحبت میکردند.
شینسه و ایکیوسان، سراغ آن مرد رفته و پولها را پس میگیرند. ایکیو با آن پولها، گلدان گران قیمت را خریده و درختچه را در گلدان میکارد و برای ژنرال به قصر میبرد.
ژنرال اعتراض میکند که درختچه باید اندازهی درخت خود او که توسط تارو شکسته شده، باشد. اما ایکیو یادآوری میکند که ژنرال در قرار خود، اندازهی درختچه را مشخص نکرده بود.
بالاخره ایکیوسان موفق میشود تاروکیچی را از مرگ و از زندان نجات دهد و ژنرال را نیز در تصمیمسازی شکست دهد.
پت، در حال تمیز کردن و دستمالکشی وسایل خانه است. وقتی میخواهد از جارو برقی استفاده کند، جارو بهجای مکش هوا، آنرا پس میدهد.
از مت کمک میگیرد. مت توری صافی هوا و کیسهی زبالهی جاروی برقی را در آن جابهجا میکند. وقتی جارو را روشن میکند، جارو گرد و غبار درون خود را به بیرون پرتاب میکند. سر و روی، و لباس پت پر از گرد و خاک میشود. مت با دستمال سر و روی پت را پاک میکند. اما فرش پر از گرد و غبار شده است.
تصمیم میگیرند که فرش را جمع کرده و آن را به بیرون ببرند و بتکانند. اما کمد کنار دیوار، روی لبهی فرش است. ابتدا هر چه فرش را میکشند، از زیر آن بیرون نمیآید. کمد را بلند میکنند و زیر پایههای آن کتاب میگذارند. سپس فرش را میکشند، اما اینبار کتابها از زیر فرش کشیده و مجدداً پایههای کمد روی لبهی فرش قرار میگیرد.
با طناب و قرقره، پایههای کمد را از یک طرف به لولهی آب رادیاتور شوفاژ میبندند، و از سوی دیگر، پایههای کمد را به دستگیرهی در خانه متصل میکنند. قرقره را کشیده و کمد بالا میآید. فرش را لوله کرده و از زیر کمد بیرون میکشند. هنگامی که میخواهند فرش لوله شده را از خانه خارج کنند، چون دستگیرهی در، با طناب به پایهی کمد متصل شده، نمیتوانند در را باز کنند.
مجبور میشوند از پنجره، فرش را به روی بالکن ببرند، و از آنجا، با طناب و قرقره، آن را به حیاط برسانند. لولهی داربست را در آورده، و زیر فرش قرار داده و با آن فرش را روی داربست میبرند. سپس مشغول تکاندن آن میشوند. پس از پاک شدن فرش از گرد و غبار، آن را با طناب و قرقره، به بالکن بالا کشیده و وارد اتاق میکنند.
فرش را در اتاق، پهن میکنند. مت با چاقو، طناب اتصال پایهی کمد به دستگیرهی در را میبرد. کمد رها میشود و روی فرش قرار میگیرد. اما در اثر افتادن و تکان خوردن، در آن باز میشود و یک قوطی رنگ آبی، از کمد به روی فرش میافتد. درِ قوطی باز میشود و رنگ آن به روی فرش میریزد. مت میخواهد رنگ را با کف دست از روی فرش پاک کند، اما آن را به سطح فرش میمالد. سعی میکنند با مواد شوینده و روغنها، آن را پاک کنند، اما بدتر میشود. مت، دستمال خود را روی آن قرار میدهد، اما اندازهی لکهی رنگ شدهی فرش نیست.
مت با قیچی، کل محل لکهی رنگ را میبرد و یک دایرهی بزرگ از فرش بریده شده و جای آن خالی میماند.
پت از بالکن، یک گلدان گل میآورد و با کمک مت، یک حلقه لاستیک فرسودهی اتومبیل را روی محل بریده شدهی فرش قرار میدهد و خاک گلدان را درون آن ریخته و گلها را در آن جا میدهند. سپس از ابتکار خود، به هم تبریک میگویند.
تصمیمگیریهای پت و مت
1. پت ابتدا میوهها و میز را دستمال میکشد، سپس میخواهد جارو بزند. در حالیکه باید ابتدا جارو میکشید سپس وسایل را با دستمال پاک میکرد.
2. برای خبر کردن مت، از طبقهی پایین، دستهی جارو را به سقف کوبید.
3. مت، کیسه و فیلتر هوای جارو را جابهجا کرد و در نتیجه، همهی زبالهها و غبار درون کیسهی جاروی برقی، در سطح اتاق و در سر و صورت پت پخش شد.
4. به جای حل مشکل جارو برقی و تعمیر آن، و سپس جارو کردن فرش، سعی کردند که فرش را بیرون ببرند و بتکانند.
5. برای کشیدن فرش از زیر پایههای کمد، زیر آن کتاب گذاشتند.
6. برای بالا بردن کمد از روی فرش، پایههای آن را با طناب و قرقره، به دستگیرهی درِ خانه، و لولهی رادیاتور شوفاژ متصل کردند.
7. وقتی دستگیرهی درِ خانه، با طناب به پایهی کمد متصل شده است، مت تلاش میکرد که در را باز کرده و فرش را بیرون ببرند.
8. انتقال فرش از بالکن به حیاط با طناب و قرقره، روش غلط استفاده از طناب برای پایین رفتن خود و بردن فرش به حیاط.
9. پرتاب فرش لوله شده، بر روی غلتک داربست.
10. روش غلط پت، در کشیدن لبهی فرش از روی غلتک، که موجب لوله شدن آن به دور خود او گردید.
11. روش غلط مت، در جدا کردن غلتک، و انتقال فرش بر روی غلتک به بالای داربست.
12. روش غلط بالا بردن فرش به بالکن و بالا کشیدن مت، از طریق بستن سندان به طناب.
13. روش غلط پایین آوردن کمد، برروی لبهی فرش، با بریدن طناب به وسیلهی چاقو. باید طناب را از قرقرهی آن آزاد میکردند، از سمت لولهی رادیاتور، نه از سمت دستگیرهی در.
14. قرار داشتن قوطی رنگ در کشو کمد. جای قوطی رنگ در انباری است.
15. پت و مت، ریختن رنگ از قوطی به روی فرش را فقط نظاره میکردند.
16. مالیدن رنگ با کف دست به سطح فرش، توسط مت.
17. روش غلط پت و مت، در پاک کردن رنگ از روی فرش، با مواد شوینده و سپس با روغن و دستمال.
18. پوشاندن لکه، با دستمال جیبی.
*19. بریدن فرش در محل لکهی رنگ.
*20. قرار دادن لاستیک اتومبیل در وسط اتاق در محل بریدن فرش، و خالی کردن خاک گلدان در آن.
درس
الف – یک اشتباه کوچک، موجب اشتباهات بزرگ و فاجعهبار میشود. پت و مت، برای حل یک مشکل ساده (یعنی مشکل جاروی برقی)، مشکلات عجیبی به وجود آوردند. آنان، یک اشتباه کوچک را با اشتباهات بزرگ میپوشانند.
ب – کار پت و مت در جمع کردن، بردن، تکاندن، آوردن، پهن کردن، پاک کردن، و بریدن فرش بسیار پرهزینه بود. اگر برای هر بار جارو کردن فرش، یک چنین ضرری بزنند، زندگی خیلی دشوار میشود.
ج – پت و مت بدون تصمیمسازی، تصمیمگیری کردند. از قدیم گفتهاند: «عقل که نباشد، جان در عذاب است.»
مت، با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار میشود و از زیر کتابها بیرون میآید. کمی ورزش میکند. سپس در کمد آشپزخانه دنبال چیزی میگردد، اما در آن فقط کتاب پیدا میکند. درِ یخچال را باز میکند و در آن کتابهایی قرار دارد. از پشت کتابهای درون یخچال، یک تخممرغ بیرون میآورد. هنگامی که میخواهد آنرا در ظرفی بشکند، صدای زنگِ درِ خانه شنیده میشود. آن را در ظرف میگذارد و به سمت در رفته و آن را باز میکند. کسی یک کتاب بستهبندی را به او تحویل میدهد. پس از بسته شدن درِ خانه، لرزشی به شیر آب وارد میشود و کتابهایی که روی شیر آب قرار دارند، میریزند. یکی از کتابها، روی دستهی «ماهیتابه» که تخممرغ درون آن است میافتد و در نتیجه تخممرغ پرتاب میشود و به صورت مت میخورد.
او کتاب را باز میکند و صفحات آن را میبیند. این کتاب، یک کتاب راهنمای ساخت وسایل گوناگون است. مت، صفحهی ساخت قفسهی کتاب را آماده میکند. ظاهراً او میخواهد برای کتابهای زیاد درون خانه که در همه جا روی هم چیده شدهاند، یک کمد کتاب بسازد. برای ساخت کمد کتاب، او از صندلی، کیف، گلدان، قابلمه، و لیوان استفاده میکند. یک کمد میسازد که بیقواره است. کتابها را میآورد و در آن میچیند.
پت وارد میشود و یک بستهی کتاب میآورد. مت آن را میگیرد و باز میکند. چند مجلد کتاب در آن است. آن کتابها را در کمد کتاب تازهساز میگذارد. کمد کتاب میلرزد و میریزد. مت زیر کتابها میماند. بیرون میآید و کتاب راهنمای ساخت کمد کتاب را دوباره نگاه میکند. پت پولها را میشمرد و برای خرید وسایلی از خانه میرود. چند لحظه بعد، با تعدادی میخ و چکش برمیگردد. تختهها را آماده کرده و با میخ و چکش آنها را به هم متصل میکنند. برای بریدن تختهها، به اره نیاز است. پت با پول قلک، برای خرید اره میرود و با یک ارهی کمانی برمیگردد. تخته را با آن میبرند. اما کمانِ اره مانع میشود که تا انتهای تخته بریده شود. چاره را در این میبینند که یک ارهی دو نفره تهیه کنند. چون پول ندارند، مجبور میشوند کتابهایی را برای فروش ببرند. پت کتابهایی را میبرد و ارهی دو نفره میخرد. وسایل نجاری بیشتری نیاز است. پت و مت مدام با تعدادی کتاب میروند و تعدادی وسیلهی نجاری میخرند و برمیگردند.
بالاخره کمد کتاب ساخته میشود، اما همهی کتابها فروخته شده است تا وسایل نجاری خریده شود.
درنتیجه، همان وسایل نجاری را به جای کتابها در کمد کتاب که اکنون تبدیل به کمد ابزار فنی نجاری شده است قرار میدهند.
تصمیمگیریهای پت و مت
1. کتابها در همه جای اتاق پهن و پخش هستند.
2. زنگ ساعت که به صدا در میآید، صدای زنگ از برخورد چنگالی است که به جای چکش زنگ به ساعت وصل شده است.
3. مت، هنگام اتصال چنگال به ساعت، سوسیس نوک آن را جدا نکرده است و با همان سوسیس آن را روی ساعت قرار داده است.
4. مت، زیر کتابها خوابیده است.
5. رادیو را روی کتابهایی که زیر آنها خوابیده، قرار داده است.
6. مت، سوسیس روی چنگال متصل به ساعت را جدا کرده و برای استفاده به آشپزخانه میبرد.
7. در آشپزخانه، همه جا کتاب چیده شده است: کف آشپزخانه- درون کمد آشپزخانه- روی آن کمد- روی ظرفشویی- و درون یخچال.
8. وقتی کتابهای درون ظرفشویی را در میآورد تا «ماهیتابه» را از زیر آنها بیرون بیاورد و تخممرغ و سوسیس را درون آن بپزد، کتابها را روی شیر آب میچیند.
9. وقتی کتابهای روی شیر آب بر روی دستهی «ماهیتابه» میریزند و ماهیتابه برگشته و تخممرغ درون آن پرتاب میشود و به صورت مت میخورد و میشکند، تمام صورت او به تخممرغ شکسته آغشته میشود. پت تخممرغ روی صورت خود را با کاغذ بستهبندیِ کتاب پاک میکند.
10. برای ساخت کمد کتاب، از روی کتاب راهنما، از وسایل نامناسب استفاده میکند:
1)- صندلی.
2)- میز اطو.
3)- کیف اداری.
4)- جاروی برقی.
5)- گلدان.
6)- غلتک خمیر.
7)- سبد.
8)- قابلمه.
9)- قوطی کنسرو.
10)- رادیو.
11)- آلبوم عکس.
12)- لنگهی کفش.
13)- لیوان.
11. همان جا که کمد ساخته شد، کتابها را در آن چیدند. در حالیکه باید کمد را به دیوار چسباند.
12. مت که فرصت زیادی برای مطالعه ندارد، چرا باید این مقدار کتاب جمع کند؟ با این شلوغی، پت هم که وارد میشود، چند کتاب برای او میآورد.
13. وقتی دوباره برای ساختن کمد آماده میشوند، ابتدا میخ و چکش میخرند و بلافاصله شروع میکنند. هیچ اندازهگیری انجام نمیدهند.
14. میخهارا کج میکوبند.
15. وقتی با اره کمانی تخته را میبرند، کمانِ اره به تخته گیر میکند و مانع ادامهی بریدن تخته میشود. به جای اینکه ادامهی بریدن تخته را از طرف مقابل محل برش انجام دهند تا کمان اره به تخته گیر نکند، تصمیم میگیرند ارهی دو نفره بخرند تا این مشکل حل شود. چند کتاب میفروشند و یک ارهی دو نفره میخرند که اصلاً ضروری نیست.
16. پت برای اندازهگیری تختهها، ابتدا پنج کتاب را کنار هم چیده و سطح آنها را با متر اندازه میگیرد. سپس تخته را بریده، آنگاه اندازهگیری میکند و مشخص میشود تخته کوتاه بریده شده است.
17. وسایل غیر ضروری نجاری میخرند، مانند ارههای متعدد، رنده، دریل و مته، و … .
18. تختهها را با مته سوراخ میکنند و آنها را با سیم به هم میدوزند.
19. برخی تختهها را با میخ، برخی را با پیچ، و برخی دیگر را با سیمپیچی به هم متصل میکنند.
درس
الف – هدف مت، ساختن یک کمد کتاب، برای دستهبندی و نگهداری کتابهای زیادی بود که در همه جای اتاق و آشپزخانه پراکنده بودند. اما با فروش آنها برای تهیهی ابزار نجاری، وقتی کمد ساخته شد، هیچ کتابی نماند که در آن کمد قرار دهند. در نتیجه، آن همه ابزاری که خریده بودند را در قفسههای کمد چیدند.
هدف مت، کمد کتابخانه بود، اما به کمد ابزار نجاری تبدیل شد. او در مسیر رسیدن به هدف خود، منحرف شد و به مقصد دیگری غیر از هدف خود رسید. در واقع او هدف خود را گم کرد. نسبت به این انحراف از هدف هم اصلاً نگران و متأسف نشد، چون در هدف خود مصمم نبود.
اگر در هدف خود مصمم بود، نباید با پت کتابها را میفروختند و ابزار میخریدند.
ب – کار پت و مت بسیار پر هزینه بود. برای ساخت کمد کتاب هزینهی زیادی پرداخت شد:
– همهی پول نقد آنها.
– همهی پسانداز مت در قلک او.
– پول فروش همهی کتابها.
ج – ساخت کمد برای وسایل و ابزار نجاری غیرضروری بود. در خانه، کمد کتابخانه ضروری است اما کمد برای این همه ابزار نجاری ضرورتی ندارد. این همه ابزار، مناسب کارگاه نجاری است، نه مناسب خانه. پس کار پت و مت بیفایده بود.
د – پت و مت، بدون تصمیمسازی، تصمیمگیری کردند. از قدیم گفتهاند: «وقتی عقل نباشد، جان در عذاب است.»
مت، در یک سینی، قطعهای نان و یک قوطی کنسرو را که در فر اجاق گاز گرم کرده است در یک سینی قرار میدهد.
سپس در کشو میز آشپزخانه، دنبال قاشق و چنگال میگردد. کشو بسیار شلوغ است و در آن هر نوع ابزاری دیده میشود.
او، سینی را به اتاق آورده و روی میز قرار میدهد. با استفاده از چنگال، سعی میکند در قوطی کنسرو را باز کند. چند ضربه میزند، اما همهی شاخههای چنگال کج میشوند. ناچار میرود و تعدادی ابزار مانند پیچگوشتی بلند، چکش، و قلم فلزبری میآورد. قلم فلزبری را روی قوطی کنسرو قرار داده و با چکش به آن ضربه میزند. شدت ضربه، موجب فوران و پاشیدن محتوای قوطی کنسرو به دیوارهای اتاق میشود.
مت، سراسیمه به آشپزخانه رفته و یک سطل آب و تکهای پارچه میآورد. پارچه را خیس کرده و بدون مواد شوینده، تلاش میکند لکهها را از روی دیوار پاک کند. اما آب پارچه، لکهها را بر روی دیوار پخش میکند و چهرهی دیوار بدتر میشود.
به آشپزخانه رفته و از کمد زیر ظرفشویی، یک فنر ورزشی در آورده و کمی ورزش میکند تا قوی شود. سپس آن را به درون کمد ظرفشویی پرت کرده و با لگد در کمد را میبندد و وارد اتاق میشود. اکنون که خود را قوی میبیند، همهی وسایل خانه از کمد و میز تا صندلی و قاب عکس را بیرون از اتاق میبرد. پرده را کشیده و آن را میکند به گونهای که گیرهی پرده نیز کنده میشود. بعد از آن که وسایل خانه را به آشپزخانه برد، از زیر آنها میخزد و میرود تا به وسایل نصب کاغذ دیواری برسد. یک جاروی بلند، یک سطل چسب، یک رول کاغذ دیواری، قلمموی چسب، قیچی، تیغ، و خطکش را میآورد و در کف اتاق میریزد. با دستهی بلند جارو، دیوار را اندازه گرفته و آن را روی کاغذ قرار داده و به اندازهی دستهی جارو، کاغذها را با قیچی میبرد. سپس با قلمموی مخصوص، چسب را بر روی دیوار میمالد. قطعههای کاغذ را که بریده است، به دیوار میچسباند. قطعههای کاغذ کوتاه بریده شده و فقط، تا نصف دیوار را میپوشاند. اما همان قطعه کاغذ که نصف دیوار را پوشانده نیز از دیوار جدا شده و میافتد.
او روش دیگری را به کار میگیرد. دیوار را چسب میزند و کاغذ را روی آن میکشد و با جارو، آن را میچسباند. اما کاغذ دیواری کنده میشود و به دور مت که جارو را در دست دارد پیچیده شده و بهم میچسبد.
مت نمیتواند خود را نجات دهد و به ناچار با دستهی جارو به کف اتاق کوبیده و علامت مورس میدهد. پت در طبقهی پایین، علامت را گرفته و فوراً خود را به بالا میرساند. از وضعیت پیش آمده متعجب میشود و لبهی کاغذ دیواری به دور مت پیچیده شده را میگیرد و یکباره میکشد. کاغذ از دور مت جدا شده و سبب میگردد که مت همچون فرفره بر پایهی دستهی جارو، شروع به چرخش کند.
پت، چسب را آزمایش کرده و متوجه میشود که چسبندگی آن ضعیف است. تخم مرغی را از جیب در آورده و در سطل چسب میشکند، اما کافی نیست. به ناچار یک شانهی تخم مرغ آورده و همه را در سطل چسب میریزد. در نتیجه چسبندگی آن کامل میشود.
سپس پت، متر تاشو را در روی زمین قرار میدهد و اندازه میزند، اما ساطور را در یک سوی محل اندازه قرار میدهد، و سوی دیگر آن، مشخص نیست. کاغذ را کشیده و بدون اندازهگیری، از محل قرار گرفتن ساطور، آن را با چاقو قطع میکند. قطعات کاغذ یک اندازه نیستند. آنها را با متر تاشو اندازه میگیرد، اما بسیاری از کاغذها کوتاه بریده شدهاند.
مت، چسب را به دیوارمالیده و قطعات کاغذ را از پت گرفته و به دیوار میچسباند. کاغذها، کج و نامناسب به دیوار چسبیده میشود. پت و مت با دستهای کثیف و چسبی، به روی کاغذها در روی دیوار میکشند و در نتیجه کاغذها کثیف میشود. قلمموی چسب، به دست پت میچسبد. مت کمک میکند تا قلممو از دست پت جدا شود اما به دست خودش میچسبد. پت به کمک مت میآید. اما هر دو که از جدا کردن قلممو ناتوانند، به آشپزخانه میروند و با شست و شو، خود را از چسبها نجات میدهند. به اتاق برمیگردند و نگاهی به کاغذهای کج و کثیفی که بر روی دیوار است میاندازند.
سپس یکی جلو رفته و دیوار را چسب میزند، و دیگری، کاغذ را به روی آن میکشد. با این کار، دور تا دور اتاق کاغذکشی میشود. اما همه چیز زیر کاغذ میماند، هم پنجره، هم در ورودی. مت با یک چاقو، در محل پنجره، کاغذ دیواری را دور تا دور میبرد. اما پنجره را نیز بریده و به پایین میاندازد. او محل در ورودی را نیز پیدا کرده و کاغذ دیواری را در آنجا میبرد.
پت و مت، وسایل خانه را به درون اتاق آورده و میز و صندلی و کمد را میچینند. در آخر نیز سفرهی میز را چیده و سینی حاوی نان و کنسرو را آورده و روی میز قرار میدهند. خوشحال و خرسند از فعالیت خود، و راضی از کار خود، باز هم مت قلمفلزبر را روی قوطی کنسرو گذاشته و با چکش روی آن میکوبد. و دوباره کنسرو فوران کرده و محتوای آن به در و دیوار میپاشد.
تصمیمگیری پت و مت
1. جستوجوی قاشق و چنگال در کشو میز آشپزخانه. روش غلط نگهداری ابزار و وسایل گوناگون در کشو میز آشپزخانه.
2. مت، قاشق و چنگال نشسته را در سینی قرار داد.
3. قوطی کنسرو را باید در آشپزخانه باز میکرد نه در اتاق.
4. از چنگال برای باز کردن قوطی کنسرو استفاده کرد. قوطی کنسرو، در باز کن مخصوص دارد.
5. مت، از قلم و چکش برای باز کردن قوطی کنسرو استفاده کرد.
6. برای پاک کردن دیوار، از آب و پارچه استفاده کرد. مادهی پاک کننده و مواد شوینده مورد نیاز بود.
7. پرده را از گیره در نیاورد، بلکه آن را با گیرهها از جا درآورد.
8. میتوانست دیوار را رنگ کند، اما تلاش کرد دیوار را با کاغذ دیواری بپوشاند.
9. لباس کار نپوشید.
10. ابتدا وسایل خانه را به آشپزخانه برد، سپس برای آوردن وسایل نصب کاغذدیواری، به زیر آن وسایل خزید. در واقع اول باید وسایل کار را خارج میکرد، سپس وسایل خانه را به آشپزخانه منتقل میکرد.
11. با دستهی جارو، کاغذها را اندازهگیری کرد و برید. در نتیجه کاغذها کوتاه در آمد.
12. (پت هم که وارد شد) میتوانست با تیغ یا قیچی کاغذ را از دور مت جدا کند. اما کاغذ را کشید و مت فرفره شد.
13. پت هم لباس کار نپوشید.
14. با تخم مرغ چسب را غلیظ و چسبناک کرد.
15. پت نیز کاغذها را غلط اندازهگیری کرد. در محل اندازهگیری، دو سر محل را اندازه نزد، فقط یک سر آن را با ساطور علامت گذاشت.
16. کاغذها پس از نصب کثیف شدند، چون با دست آلوده به چسب، روی آنها دست کشیدند.
17. روش غلط جدا کردن قلمموی چسب، از دست پت و سپس مت. باید با مایع شوینده آن را جدا میکردند.
18. روی دیوارها، قطعات کج و کثیف کاغذ نصب شده بود و آنها روی همان کاغذها، دور جدید کاغذهای دیواری را نصب کردند.
*19. مت، هنگام بریدن کاغذ، کل پنجره را در آورد و آن را بیرون انداخت و شکست.
*20. دستها را نشسته، پای میز غذا نشستند.
*21. با تکرار اشتباه قبلی، کنسرو را با قلم و چکش جوری باز کردند که دیوارها دوباره کثیف شد.
درس
الف – یک کار غلط، این همه دردسر زا است.
ب – کار پت و مت، بسیار پرهزینه است. [اگر مت برای خوردن کنسرو به رستوران رفته بود فقط پنج هزار تومان پرداخت میکرد، اما با این خرابکاری، یک میلیون تومان هزینه ایجاد کرد. در واقع خوردن یک کنسرو برای مت، یک میلیون تومان هزینه داشت.]
ج – این که دوباره قوطی کنسرو را با قلم و چکش باز کردند، حکم این مثال را دارد: آزموده را دوباره آزمودن خطاست.
د – قبل از تصمیم گرفتن، باید تصمیمسازی کرد. و الا به پت و مت تبدیل میشویم.
مت، که از خرید به خانه برگشته است، فوراً در آشپزخانه، گوشت مرغ خریداریشده را در فر اجاقگاز قرار میدهد و آن را روشن میکند.
سپس برای آماده کردن سفره و چیدن میز میرود. درِ گنجه (کابینت) را باز میکند تا بشقاب را بردارد، اما آنجا یک لنگه کفش هست. در جستوجوی بشقاب، بالاخره یکی از آنها را زیر گلدان پیدا میکند، اما آب گلآلودِ گلدان، آن را کثیف کرده است. بشقاب دوم را زیر مبل مییابد، اما آن هم کثیف است. آنرا روی مبل میگذارد و هنگام اندیشیدن، غفلتاً روی آن بشقابِ روی مبل، مینشیند. یکی دیگر از بشقابها را داخل کمد کتابخانه مییابد. برمیخیزد و آن را میآورد، اما بشقاب کثیفی که روی مبل قرار داده بود را نمیبیند؛ آن بشقاب به پشت او چسبیده است. این سه بشقاب کثیف را در ظرفشویی قرار میدهد و قصد دارد آنها را بشوید. شیر آب را باز میکند، اما لولهی زانوییِ شیر آب، به سمت راست میچرخد. مت تنها راهی که مییابد، این است که کل ظرفشویی را به سمت راست بکشد تا ظرفشویی، زیر شیر آب قرار گیرد. بشقاب اول را میشوید که ناگهان زیر پای خود در کف آشپزخانه، متوجه جریان آب میشود؛ آب از زیر ظرفشویی به کف آشپزخانه سرازیر شده است. با عجله شیر آب را میچرخاند، اما آنها را معکوس چرخانده و هر دو، از پایه بریده میشوند. ناچار با یک دست، جلوی آب را از زیر شیر آب میگیرد و با دست دیگر چوب پنبه درب بطری را برداشته و تلاش میکند آن را بر لولهی آب قرار دهد و از جریان آب جلوگیری کند. اما فشار آب زیاد است و چوب پنبه میافتد و آب دوباره جاری میشود. مت چارهای نمیبیند جز این که لولهی زانویی شیر آب را گره بزند؛ با این کار جریان آب قطع میشود.
خب! کف آشپزخانه پر از آب است؛ این را چه کند؟ دریل را آورده و با مته، کف آشپزخانه را سوراخ میکند تا
آب از آن سوراخ به زیرزمین آشپزخانه برود. اما زیر آشپزخانه، محل سکونت همسایهی طبقهی پایین یعنی پت است. پت بالا میآید و زنگ میزند. مت در را میگشاید و او را میبیند که خیس شده است؛ آب از راه آن سوراخی که مت ایجاد کرد، بر سر او ریخته است. مت او را به درون خانه آورده و با پروآنهای که به نوک دریل نصب میکند، مانند پنکه، او را باد زده و باد آن، پت را خشک میکند.
سپس پت را برای ناهار دعوت میکند. پت پشت میز نشسته و آماده میشود.مت که هود را برای بیرون دادن دود اجاق، روشن کرده بود، درِ فر را باز میکند و مرغ پختهشده را بیرون میکشد، اما مرغ بریان در اثر مکش هود، به درون هود کشیده میشود. مت تلاش میکند آن را بگیرد، اما خود نیز به درون هود کشیده میشود. پت صدا را شنیده، سراغ او میآید. مت را از درون هود میکشد اما موفق نمیشود. هود را خاموش میکند و مت فرو میافتد. اما مرغ توسط هود مکیده شده است. مت، پت را جلوی یخچال برده و میخواهد مرغ دیگری را از فریزر بردارد، اما هیچ مرغی در یخچال نیست. پت او را از نگرانی درمیآورد و به سرعت به خانهی خود رفته و یک تخم مرغ میآورد.
سفره را در روی میز چیده و برای خوردن آن تخم مرغ آماده میشوند، اما این فقط یکی است؛ پت و مت چگونه آن را بخورند؟ ابتدا به هم تعارف میکنند. اما در نهایت به این نتیجه میرسند که آن را قسمت کنند. مت با یک قیچی بزرگ تلاش میکند تخم مرغ را دو نیمه کند اما نمیتواند. پت، سعی میکند با اره آن را قسمت کند، اما نمیشود. مت میخواهد با یک ساطور، به تخم مرغ بکوبد، اما تخم مرغ میچرخد و جلو میرود و ساطور به روی میز فرود میآید. پت آن را برمیدارد و متوجهی صدای جیک و جیک درون آن میشود. پت و مت میدوند و برای جوجهای که هنوز در پوستهی تخم است، ظرف آب و ظرف دانه میآورند و یک قفس نیز روی آن میگذارند که فرار نکند.
سپس هر دو نفر، کارد و چنگال را دست خود گرفته و آماده میشوند تا هرگاه که این جوجه از تخم، بیرون آمد و آب و دانه خورد و بزرگ شد، آن را بخورند.
تصمیمگیری پت و مت
الف- مت در جستوجوی بشقاب
1. کفش در گنجه (کابینت) است؛ مت وقتی آن را در گنجه در آشپزخانه میبیند، آن را پرت میکند. جای کفش در جاکفشی است.
2. بشقاب یکم در زیر گلدان؛ از ظرف زیرگلدان نمیتوان به عنوان ظرف غذاخوری استفاده کرد.
3. بشقاب دوم در زیر مبل. بشقاب پس از خوردن غذا باید شسته شود.
4. بشقاب سوم در کمد کتابخانه است؛ آنهم مانند دو بشقاب دیگر، نشسته و کثیف است.
– مت قبلاً هر چه غذا خورده است، بشقابش را نشسته است.
– بیتوجهی مت هنگام فکر کردن و نشستن روی مبل: او بشقاب کثیف را روی مبل گذاشت و روی آن نشست. بشقاب به پشت او چسبید.
ب- شستن بشقابهای کثیف و خرابشدن شیر آب
5. شیر آب خراب است و لولهی زانویی آن به سمت راست میچرخد. مت، کل ظرفشویی را به سمت راست میکشد تا زیر شیر آب قرار گیرد. او میتوانست لولهی زانویی شیر آب را با آچار، محکم کند.
6. از زیر ظرفشویی، آب، جریان پیدا کرده و به کف آشپزخانه سرازیر شده است. ابتدا سعی میکند شیر آب را ببندد. پیچهای شیر آب را بر عکس میپیچاند. در نتیجه هر دو، از پایه بریده میشوند.
7. سپس سعی میکند جلوی هدر رفتن آب را با قرار دادن چوب پنبهی درب بطری در لوله، بگیرد؛ اما در اثر فشار آب، چوب پنبه میافتد و آب جاری میشود.
8. در نهایت، لولهی زانویی شیر آب را گره میزند. اما او میتوانست شیرفلکهی آب را ببندد، که شیر آب کل ساختمان است.
9. آب موجود در سطح کف آشپزخانه را چطور تخلیه میکند؟ کف آشپزخانه را با دریل، مته میکند و آن را سوراخ کرده و آب را به زیر آشپزخانه منتقل میکند که خانهی پت آنجاست. او میتوانست آب را با ظرف، جمع کرده و در سطل بریزد. یا آن را به لولهی فاضلاب که از کف آشپزخانه راه دارد منتقل کند.
10. پت وقتی خیس شده و با اعتراض، به خانهی مت آمد، مت او را با پنکهی روی دریل خشک کرد. او میتوانست لباس پت را عوض کرده و آن را در روی طناب لباسها در بالکن خشک کند و به پت لباس دیگری بدهد و سر و روی او را با حوله خشک کند.
ج- خوردن ناهار
11. مت درِ فر را باز میکند تا مرغِ پختهشده را درآورد، اما هود که روشن است، مرغ را به درون خود میکشد. مت میتوانست هود را خاموش کند، سپس مرغ بریان را درآورد. او اشتباه دوم را مرتکب میشود و به جای خاموش کردن هود، خود نیز به درون هود کشیده میشود.
12. سعی میکنند تخم مرغ را بدون آنکه پخته شود، تقسیم کنند. اما باید آنرا نیمرو یا آبپز کرده، سپس تقسیم میکردند.
13. مت سعی میکند آنرا با قیچی بزرگ دو نیمه کند.
14. پت تلاش میکند با اره آنرا دو نیمه کند.
15. مت قصد دارد با ساطور آنرا دو نیمه کند.
د- انتظار برای تبدیل تخم مرغ به جوجه و مرغ
16. برای جوجهای که هنوز سر از تخم در نیاورده، آب و دانه میگذارند.
17. روی تخم مرغ، قفسی میگذارند تا جوجه پرواز نکند و بگریزد؛ اما جوجهی مرغ که نمیتواند پرواز کند.
18. با کارد و چنگال در دست، منتظر میمانند تا جوجه از تخم بهدرآید و سپس آب و دانه بخورد و بزرگ شود، تا آن دو نفر او را بخورند. اما اینکار بیهودهای است، زیرا چند روز طول میکشد تا جوجه متولد شود و چند هفته طول میکشد تا او با خوردن آب و دانه، بزرگ شود تا پت و مت بتوانند آن را بخورند. آیا پت و مت چند هفته میخواهند با کارد و چنگال در دست، بیکار و گرسنه بنشینند تا جوجه متولد شود و به مرغ تبدیل گردد؟
درس
1 – قبل از تصمیم گرفتن باید تصمیمسازی کرد؛ و الا به پت و مت تبدیل میشویم.
2 – کار پت و مت، خیلی انرژی میگیرد، خیلی وقت صرف میشود، خیلی پول هدر میرود، و در واقع از نظر زمان و پول و امکانات، خیلی پرهزینه و کماثر است. صرفهجویی و اسراف نکردن نقطهی مقابل کارهای پت و مت است.
دانش استراتژی، دانش تبیین تصمیم است. کارویژهی یک استراتژیست، تبیین چاره برای موقعیتهایی است که باید تصمیم اتخاذ شود. به عبارت دیگر، «بیچاره» و «ناچار» فرد و جامعهای است که نتواند تصمیمسازی صحیح انجام دهد. تصمیمی که در لحظه گرفته میشود، نیاز به فرایند پیشینیِ تصمیمسازی دارد که میتواند از چند دقیقه تا چند سال را بربتابد. بنابراین، مصونسازی فرد در سطح خرد و جامعه در سطح کلان از اشتباه، لزوم توجه به تصمیمسازی را مینماید. امروزه، تصمیمگیری درست و اجرای احسن آن، منوط به تصمیمسازی دقیقتر و حساب شدهتر است.
از سوی دیگر، یکی از مؤلفههای اساسی در جامعهسازی، پیچیدگی است. در هم تنیدهتر شدن اجزای سیستمهای مختلف جوامع امروزی، پیچیدهتر شدن هر چه بیشتر آنها را منجر شده است. به همین نسبت، اتخاذ استراتژی و تصمیمسازی نیز به فرایندی حساس، مستقل، و حیاتی تبدیل شده و ضرورت آن را مضاعف کرده است. فرد و جامعهای که نتواند برای خود تصمیمسازی کند، سرنوشت خود را به کسانی سپرده که برای او تصمیمسازی میکنند و تصمیمهای خود را بر او تحمیل میکنند. استقلال حقیقی در گرو استقلال در تصمیمسازی است.
بر این اساس، یکی از رویکردهای اساسی در استراتژی برای کودکان، رویکرد تصمیممدار است. زیرا کودک در این سنین، در آستانهی دستیابی به قوهی تشخیص و تمییز است. اساساً پایههای توان تصمیمسازی در انسان، در دوران کودکی بنانهاده میشود. تا فرد بتواند در سنین بالاتر به استقلال در تصمیمگیری برسد. بنابراین، در این رویکرد، تمایز تصمیمگیری از تصمیمسازی، تبیین تصمیمسازی، و بررسی جوانب و پیامدهای آن در دستور کار است.
□ مقدمـه
تأکید بر ضرورت تصمیمسازی و تمایز آن از تصمیمگیری، و دانش آن یعنی استراتژی.
□ مبحث نخست
بررسی جایگاه موضوع جلسه به عنوان متعلَق تصمیم، در زندگی شخصی و اجتماعی.
□ مبحث دوم
ارائهی داستان یا فیلم.
□ مبحث سوم
انطباق گزارههای عینی تصمیمسازی با گزارههای موجود در فیلم یا داستان.
□ مبحث چهارم
بررسی تصمیمهای درست یا غلط در فیلم یا داستان و عبرتگیری از آنها.
□ مؤخـره
تمرین و پرسش و پاسخ.