wpsh
domain was triggered too early. This is usually an indicator for some code in the plugin or theme running too early. Translations should be loaded at the init
action or later. Please see Debugging in WordPress for more information. (This message was added in version 6.7.0.) in /home/drabbasi/public_html/wp-includes/functions.php on line 6121در جهان امروز، تصور اینکه جامعهای بدون فساد باشد، تقریباً امری محال است. اگر فساد بدون هیچ واکنشی از سوی جامعه مواجه شود، خیلی زود تبدیل به رویه عادی میشود. در جامعه نقش افشا کننده فساد و آگاهیدهنده، بر عهده رسانه است. سؤال این است که رفتار رسانهای در مقوله فساد و پیگیری آن چگونه باید باشد؟
این سؤال بسیار مهم و حساس است. قبل از پاسخ به سؤال شما، باید مقدمهای را بیان کنم. فضای سیاسی کشور در حال حاضر به دو بخش کلی «انقلابی» یا «غیرانقلابی» تقسیم میشود. چرا جریان غیرانقلابی که عمدتاً لیبرال هستند، تلاش میکند افرادی که درگیر فساد اقتصادی و محکومیت قطعی دارند را مطرح کند یا -به قول شما- بزرگ کند.
در پیکره جریان لیبرال سه عامل اصلی را میتوان نام برد. اول اینکه فساد اقتصادی جزء ملزومات حیات اقتصادی افراد لیبرال است. اگر کسی در یک تعمیرگاه مکانیکی کار کند و دستش به روغن و گریس آلوده نشود، معلوم نیست چهکار میکند. اقتضاء کار در یک تعمیرگاه و در یک تعویضروغنی اتومبیل، آلوده شدن لباس و دست است. در آمریکا یکی از مهمترین بورس بازها آنکه از دانهدرشتان آمریکایی نه از طبقات پایین جامعه آمریکا بود بیش از 60 میلیارد دلار غارت کرد. وقتی این فرد دستگیر شد، بسیار خونسرد بود. درباره این فرد فیلم و مستند ساختند و کتاب برایش نوشتند. در دادگاه این فرد محکوم شد ولی محکومیتش سنگین نبود.
صدسال قبل، پونزی بهعنوان یک قمارباز خیلی مشهور، سازوکاری را رقم زد که امروزه به آن مدل پونزی در علم مدیریت مالی میگویند. پونزی یک قمارباز حرفهای و یک بورس باز بود. این چیزی که شما در قالب ساختار شرکتهای هرمی میبینید، برگرفته از مدل پونزی است. این شیاد قالتاق، یک روشی را باب میکند و از طریق آن مردم را سرکیسه میکند. دستگاه قضایی آمریکا او را به زندان میاندازد. بعد از پایان محکومیت، روش او تبدیل به علم میشود و آن علم در بخش مدیریت مالی دانشگاهها تدریس میشود. شما امروز از کسانی که مدیریت مالی میخوانند سؤال کنید مدل پونزی چیست؟ در فضای سایبر در مورد پونزی تحقیق کنید، ببینید وی چه فرد خبیثی بوده است. همین روش بعدها در شرکتهای هرمی استفاده میشود و در طول حداقل 15 سال گذشته تبدیل به یکی از مصیبتهای اقتصاد ایران میشود.
آقای الیور استون فیلم والاستریت را ساخت. این فیلم روایت زندگی شخصی به نام «گوردون گکوی» است که در آن، موضع کارگردان به شخص اول فیلم، انتقادی است. این فیلم داستان زندگی یک بورس باز معروف آمریکایی است که پدر خیلیها را درآورده بود. کارخانهها را به هر شکلی بود میخرید و بورس را ورشکست میکرد و حتی سر دختر خودش هم کلاه گذاشته بود. این فرد به زندان میافتد و بعد از سالها آزاد میشود. او تمام مدت پولهایی را که چپاول کرده بود، در سوئیس بدون اطلاع دخترش، به نام وی ذخیره کرده بود. او بعد از آزادی بازهم کار را به دست میگیرد و دامادش را هم به این کار وارد میکند. اینها زرنگیهای یک آدم لیبرال محسوب میشود. یعنی در یک جامعه لیبرالیست این هنر است که کسی خطای مالی، تجاری و اقتصادی کند و دادگاه هم برود ولی سودش را برده باشد. در سبک زندگی کاپیتالیستی یا لیبرالیستی، محکومیت قضایی چیز بدی نیست بلکه فرد قهرمان است. در این اقتصاد، پونزی یک اسطوره است.
ارتباط این فیلم با وضعیت فساد در ایران چیست؟
ببینید در ایران سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی ده سال پیش رسماً گفت ما لیبرال دموکرات مسلمانیم و افراد نزدیک به این حزب کموبیش میگویند ما لیبرالیم. گروههای دیگر لیبرال در جناح موسوم به اصلاحطلب و غیرانقلابی اگر لیبرال هستند، پس باید به همان سبک زندگی لیبرالی مثل آمریکا پایبند باشد. ازاینرو اساساً محکومیت قضایی به خاطر تخلفات مالی و اقتصادی یا تجاری و… نهتنها گزاره منفی و بد برای یک لیبرال نیست بلکه نکته مثبت محسوب میشود. از این حیث که توانایی داشته که سود ببرد. یعنی گکوی قهرمان در فیلم والاستریت، با ربع قرن فاصله قسمت دومش ساخته میشود از زندان بیرون میآید. شاهبیت کتابی که این فرد مینویسد این است که «حرص و طمع و ولع خوب است». در یک صحنهای از فیلم، سهامداران کارخانه ورشکستهای نشستهاند و گکوی میخواهد کارخانه را خریداری کند. مردم اعتراض میکنند که این فرد ما را بیچاره کرده و حالا میخواهد کارخانه ما را بخرد؟ گکوی میگوید من کارخانه شما را نجات میدهم. با طمع میشود یک کشور ورشکسته را از ورشکستگی نجات داد اینکه یک کارخانه است. میگوید من استاد طمع هستم. از طریق این موتور محرک کار را جلو میبرم.
در جامعه لیبرال انسان طمعکار، یک هنرمند است. رسماً میگوید شما نگران نباشید من با تزریق طمع، کارخانه شما را نجات میدهم. حالا اگر کسی در جامعه ایران هم طمعکار باشد بابت این طمعش به یکچیزهایی مشروع یا نامشروع رسیده است. حالا اگر دستگاه قضایی با این فرد برخورد کند، همچنان قهرمان است. حالا هزینهای هم باید بابت این طمعکاری میداده که با زندان داده است.
پس در جامعهای که گکوی شخصیت قهرمان است؛ در جامعهای که پونزی روش غلطی را ایجاد میکند و آن روش، روش مدیریت مالی در دانشگاههای دنیا ازجمله دانشگاه ایران میشود. گکوی 63 میلیارد دلار از گردنکلفتان در والاستریت چپاول کرده است. من خواهش میکنم فیلم مستند زندگیاش را ببینید. ببینید به چه خونسردی از محل کارش بیرون میآید و سوار ماشین میشود. در ایران هم این مدل در حال شکلگیری است. ما وقتی میگوییم سبک زندگی آمریکا در ایران به وجود میآید، منظورمان فقط این نیست که سلبریتی ها در هنر و در ورزش چهره شده باشند. فقط این نیست که ما میگوییم بخشی از این سبک زندگی که الآن در تودهها و در عوام جامعه شکل میگیرد، سبک زندگی آمریکایی است.
در اقتصاد لیبرالیستی، فساد را خوب میدانند و از آن دفاع میکنند. شما در صفحههای اینستاگرامی خیلی از افراد میبینید که سگ بغلشان است. اینها از این دفاع میکنند. یعنی یک سلبریتی باید با یک حیوان زندگی کند. مؤلفه دیگر سازوکاری است که لیبرالها در داخل کشور برای دفاع از مفسدین اقتصادی طراحی میکنند. مسئله کلیدی این است که اگر بپذیرند این عمل بد است و کار اینها اشتباه بوده است، باید به خیلی چیزهای دیگر هم اعتراف کنند.
یعنی دلیل عدم پذیرش برخی مسائل را، پذیرش مسائل دیگر میدانند؟
در ماجرای فتنه 88 دیدید که در خلوتشان اعتراف کردند که تقلب نشده است اما هیچکدام حاضر نشدند رسماً اعلام کنند زیرا میگویند اگر عدم تقلب را بپذیرند مجبورند از خیلی چیزها عقبنشینی کنند. در فرهنگ، سیاست و اقتصاد میدانند اشکالات زیادی دارند اما زیر بار نمیروند. در اقتصاد بههیچوجه زیر بار نمیروند بلکه دفاع هم میکنند.
نکته دیگر، روانشناسی و جامعهشناسی سیاسی جریان لیبرال داخل کشور است. نکته بسیار مهم این است که ازنظر ساخت سیاسی، جناح لیبرال در کشور هویت خودش را در نفی مطلق مؤلفهها و به قول خودشان اسطورههای نظام میدانند. نظام یک موضع ضد استکباری و ضدآمریکایی دارد؛ آنها باید برخلاف این موضع بگیرند. نظام یک مؤلفه ضدصهیونیستی دارد و اینها میگویند ما رژیم صهیونیستی را به رسمیت میشناسیم. شما دیدید که بعضی از اینها از روی پرچم آمریکا راه نمیروند. هویت اینها در این اقدامات است. جمهوری اسلامی از محرومین و مستضعفین و گروههای مقاومت دفاع میکنند ولی اینها علیه آن موضع میگیرند. یکجا میگویند که اینها مدافع اسد هستند و غیره . جمهوری اسلامی اصرار دارد که حکومت پهلوی غلط بوده است و مردم انقلاب کردند و 98% به جمهوری اسلامی رأی دادند اما این جریان اصرار دارد که پهلوی خودش رفته و اینطور نبوده است که انقلاب شده باشد! میگویند رضاخان بد نبوده و خیلی هم خوب بوده است. میگوییم سازمان منافقین 17 هزار نفر را شهید کرد اما میگویند سازمان «مجاهدین خلق» خیلی هم خوب است.
ازنظر روانشناسی و جامعهشناسی سیاسی جناح لیبرال داخل کشور هویت خودش را در نفی مطلق اسطورههای جمهوری اسلامی میبیند. موضع رسمی جمهوری اسلامی هر چیزی باشد آنها نقطه مقابلش را مبنای هویتشان تعریف میکنند.
چرا جناح لیبرال از مفسدین اقتصادی دفاع میکند؟
به دلیل اینکه اگر بخواهد روبروی این ماجرا بایستد، هویت خودش را از دست میدهد؛ پس باید روبروی جمهوری اسلامی بایستد. حالا دستگاه قضا اعلام میکند فلان فرد در محاکم قضایی محاکمه شده است؛ اینها باید بیایند با این حکم مقابله کنند و بگویند اینطور نیست. البته فقط محدود به مفسدین اقتصادی نمیشود. هر مفسد سیاسی، فرهنگی، اخلاقی و…که با جمهوری اسلامی در تعارض است و میخواهد علیه جمهوری اسلامی در محاکم قضایی شکایت کند، موردحمایت این جریان است.
در ذات لیبرالیسم طبیعی است کسی که درگیر کار اقتصادی هست، به خاطر مسائل اقتصادی کارش به دادگاه بکشد. اسم این مفهوم چیزی به نام فساد نیست و لذا باید از این افراد که قهرمان حرص و طمع هستند، دفاع کرد. جمیع این ویژگیها و موارد زمینه را برای جناح لیبرال ایجاد کرده که صراحتاً از مفسدین اقتصادی دفاع کند.
دفاع این نظام رسانهای از مفسدین اقتصادی، بر اساس منافع اقتصادی است یا مبانی ایدئولوژیک؟
من معتقدم بیشتر بر اساس مبانی ایدئولوژیک است زیرا اگر مبانی ایدئولوژیک باشد، منافع اقتصادی هم هست. نظام رسانهای جزئی از آن سازوکاری است که عرض کردم. این خط مشی به رسانههایشان تسری دارد. برای اینها خیلی عجیب است که جریان انقلابی یک روز از هاشمی دفاع میکند و بعدازاینکه هاشمی تغییر مسیر میدهد، او را کنار میگذارد. یک روز از احمدینژاد دفاع میکند و بعد ازاینکه احمدینژاد تغییر موضع می دهد، او را کنار میگذارد. این جریان لیبرال میگوید مرغ یکپا دارد. از دیدگاه اینها یک کسی اگر مشکلی هم داشت همیشه خوب است. اینها میخواهند این مشی ایدئولوژیک را داشته باشند و بگویند در فضای لیبرالیسم آنچه جمهوری اسلامی در اسطورههای خودش تعریف کرده که یک کسی در فرهنگ، سیاست و یا اقتصاد فاسد میشود، فساد نیست و الزامات سیاست است.
سیاست میگوید که جمهوری اسلامی اسطورهای به نام مواجهه کلیدی با این مجموعهها دارد. اینها باید در مقابل جمهوری اسلامی با این مواجهه برخورد جدی صورت دهند. این کلیت یک چهارچوب است. صراحتاً عرض میکنم دفاع از مفسدین اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ایدئولوژیک است و منافع مادی هم دارد.
اگر بتوانند این شیوه مواجهه را در جامعه تبدیل به امری عادی کنند، چه تبعاتی به دنبال خواهد داشت؟
این عادیسازی چه وجهی دارد؟ بر اساس نگاه این جریان، اگر یک مجرم محاکمه و زندانی شد و بعد از آزادی، دوباره به حیات اقتصادی ادامه داد، باید قبح این مجرم بودن در جامعه زدوده شود. اگر این رویه جاری در جامعه شود، حربه دستگاه قضایی در مبارزه با فساد و حربه حکومت و جامعه مردم در زدودن مفسدین اقتصادی، ناکارآمد و این تیغ کند میشود. ازاینرو این جریان اصرار جدی دارد که در سیاست، فرهنگ و اقتصاد هرکس دستگیر شد و برایش پرونده درست شد، از او یک قهرمان بسازند.
در غرب به دلیل اینکه همه لیبرالیست هستند، دعوایی باهم ندارند. اما اینجا قضیه فرق دارد. امروز در 24 کشور غربی مثل آمریکا، کانادا، بلژیک، فرانسه، استرالیا و انگلیس همجنسبازی تصویبشده است. در جامعه لیبرالی غرب همجنسبازی قانون است و مقبولیت عمومی دارد، هیچ مشکلی بر لیبرالیسم و غرب نیست. یکی از سؤالات عمومی حقوق بشر این است که چرا با همجنسبازها که نزدیک به جناح لیبرال در فرهنگ هستند برخورد میکنید؟ اینها بلافاصله مدافعشان در حقوقبشر میشوند. اما اگر در جناح مقابل کسی باشد که بگویند این شائبه در موردش به وجود آمده که این مثلاً همجنسباز باشد، سروصدا راه میاندازند. اینها مشکل باهم جنس بازی ندارند ولی برای منافعشان، حمله میکنند.
شاید در برخورد با جرائم سیاسی، اوضاع کمی متفاوت باشد و بیشتر این جوسازیها را ببینیم؟
در سیاست باز به همین شکل است. اگر کسی مشکل سیاسی داشته باشد و زندانی شود، بعد از آزادی از دید اینها قهرمان است اما اگر این زندانی از جناح مقابل باشد، زندانی و مجرم بودنش را برجسته میکنند چون میگویند جناح مقابل وابسته به حکومت و حاکمیت است اما ما روبروی حکومت و حاکمیت هستیم پس ما قهرمان هستیم. پس در مسائل اخلاقی، فرهنگی و رسانهای این کار را میکنند.
اگر کسی لیبرال باشد، جزء جناح اصلاحطلب باشد و ریختوپاش، اختلاس و زد و بند کرده باشد و فیش نجومی داشته باشد، به دلیل اینکه مبنای ایدئولوژی مشترکی با این جریان دارد، برای آنها ارزش است. حالا چرا طرف مقابل را میکوبند؟ چون طرف مقابل شعارش ضد این است و اینها باید بیایند این را برجسته کنند. اینها در این قضایا از کاه طرف مقابل، کوه میسازند.
هنگامیکه نقشه خانواده منتشر شد و در آن آمار سالانه وضع زنازادگی در کشورهای مختلف مشخص شد، شهرداری در دوره قبل، بعضی از این آمارها را روی بیلبورد و پل هوایی نصب کرد. در شورای شهر یکی از نمایندههای لیبرال، بلند شد فریاد و داد و بیداد کرد که آقا همه مشکلات حلشده است و شما رفتید دنبال زنازادگی اروپاییها و آمریکاییها؟ بالاخره باید مردم بدانند که همهچیز غرب خوب نیست و در فرانسه 57 درصد جمعیت جوانها حرامزادهاند. این مطلب را وقتی مطرح میکنیم خبرنگارهای رسانههای آنها برای اینکه موضوع را محو کنند از مراجع استفتاء کردند که اگر فرزندی بدون ازدواج رسمی به دنیا بیاید حرامزاده است؟ بعد نظر همه مراجع را گرفته بودند و خبرگزاری آنها زده بود. ببینید مراجع نظرشان چه است بعد جناح انقلابی در ایران دارد چه میگوید. جناح انقلابی این را از خودش درنیاورده است و آمار سازمان ملل را منتشر کرده است. اینها ولی دفاع میکنند که شما به حرامزادگی غربیها چهکار دارید. جنبش والاستریت به وجود آمد گفتند، میگویند نگویید. خیلی خب همه اینها را نگوییم.
ما کشوری با دو پارادایم هستیم. تقریباً هیچ جای جهان با این دو پارادایم با این شدت و غلظت روبروی هم نیستند. پارادایم خدا گرایی و پارادایم لیبرالیسم. این دو پارادایم در تقابل باهم هستند. شرق و غرب؛ شوروی و آمریکا؛ کمونیسم و لیبرالیسم درروی زمین در چه نقطهای از هم جدا میشدند؟ در وسط برلین. امروز هم شرق و غرب بهاصطلاح معرفت فکری یعنی بین تفکر انقلابی و خداگرا با تفکر شیطانی و نفسانی لیبرال در داخل ایران از هم جدا میشوند. داخل ایران دو جناح هستند که این دو تفکر را نمایندگی میکنند. جناحی که تفکر غرب را نمایندگی میکند این را باید با متر و میزان آنها پارادایم غربی کنید و متقابلاً جناح مقابلشان را با همین نسبت. اگر غیر این باشد نمیتوانیم به نتیجه برسیم و افکار عمومی را توجیه کنیم که آنها چه نگاهی دارند و ما چه نگاهی داریم. ما غالباً در اطلاعات استراتژیک میگوییم که اطلاعات استراتژیک یعنی اینکه حریف در مقابل ما چطور است و چطور فکر میکند؟ جهانبینیاش در مورد ما چیست؟ سوءتفاهم یعنی اینکه جریان انقلابی در ایران بخواهد با متر و میزان خودش جناح مقابل را در کارکرد اصلی و در مواجهه با افکار عمومی بسنجد و متقابلاً آنها هم بخواهند جناح انقلابی را با خودشان بسنجند. جناح لیبرال در ایران همان رویههای غربی را – البته بهصورت خام- پیاده میکند. به هر جهت ما با یک جناح و جریان رسانهای-معرفتی-فکری روبرو هستیم که هویتش را در نفی جناح مقابلش میگیرد. وقتی هویتش را در این تعریف کرده، یک اصل دارد که در اباحهگری حرام و حلال، معنا ندارد.وقتی اباحه است برای شما بد است که کسی به زندان برود اما غلامحسین کرباسچی اگر محکوم اقتصادی است برای آنها قهرمان است. همانطور که تاجزاده وقتی محکوم سیاسی میشود، قهرمان است؛ اکبر گنجی قهرمان است؛ فلان وبلاگ نویس غربی و کانال تلگرامی وقتی دچار مشکل میشود، قهرمان است.
با این دیدگاه که جامعه را در رسانهها دو قسمت میکند، اگر سراغ تحلیل برویم، بهراحتی متوجه میشویم چرا این اتفاق میافتد. من البته یک نگاه آینده نگارانهای را مدنظر دارم و آنهم این است که این جریان به سمتی در حال حرکت است که حربه برخورد قضایی در مسائل اقتصادی را خنثی و بیاثر کنند.
چگونه میتوانند برخورد قضایی را خنثی کنند؟ توضیح میدهید
ببینید ما 3 لایه محکومیت قائلیم و آنها 2 لایه. ما میگوییم که یکبار در دادگاه دستگاه قضایی محکوم میشویم، بک بار در افکار عمومی و یکبار در محضر خدا. ما معتقدیم مهم این است که ما در پیشگاه خداوند محکوم نشویم. اگر افکار عمومی یا دادگاه ما را محکوم کرد ولی خدا ما را محکوم نکرد، ما بردیم. اگر در دادگاه، در قضاوت مردم و در محضر خدا حق با ما بود، نور علی نور است. ولی لیبرالها میگویند مهم نیست در محضر دادگاه شما محکوم شویم؛ مهم این است که در افکار عمومی محکوم نشویم . این روشی است که از اواسط دهه هفتاد در ایران باب شده است.
ممکن است دستگاه قضایی در مورد کسی اشتباه کرده باشد و حکمی که نباید را صادر کرده باشد. این فرد خودش میگوید که من محکوم نیستم اما دستگاه قضایی من را محکوم کرده است. ممکن است جامعه او را محکوم نداند ولی دستگاه قضایی محکوم بداند. جریان لیبرال در این فضای سیاسی، بازی را شروع کرد. بعد به فضای اقتصادی و فرهنگی توسعه داد. در دهه هفتاد اگر دستگاه اطلاعاتی کشور باکسی برخورد میکرد و دستگاه قضایی فرد را محاکمه میکرد، میگفتند این قهرمان مبارزه یا مثلاً فرض کنید استبداد در کشور است. این فضا وقتی به اواخر دهه هفتاد و محاکمه کرباسچی و مواردی ازایندست یا شهرام جزایری رسید، قهرمان سازی از مجرم اقتصادی شروع شد.
از سال 78 به بعد و ماجرای کوی دانشگاه، افراد رسانهای، خبرنگار و شخصیت مثلاً هنری و آکادمیک را تبدیل به قهرمان کردند. این روند یک استراتژی و خطمشی است. این خطمشی تقریباً از 74 تا هم اکنون یعنی بیش از 23 سال ادامه داشته است.
هم اکنون این شیوه در سیستم رسانهای طرف مقابل هم اجرایی شده است. میگویند اگر دستگاه قضا با هر عنصر سیاسی ما در جناح لیبرال برخورد قضایی کرد، حق با عنصر ماست. در مقام سیاسی و اقتصادی هم همین است. برای آنها مهم نیست که حکم طرف چه بوده است. همینکه روبروی سیستم ایستاده، برای آنها کافی است. هم اکنون بیش از 22 سال است که این روش توسط جناح لیبرال دنبال شده است. بهقدری این تکرار شده که این در بهاصطلاح امپراتور رسانهای جناح لیبرال و پشتیبانان خارج نشینشان مثل بیبیسی و VOA هم عملیاتی و تبدیل به یک گزاره شده است.
این جریان با هجوم رسانهای و اتحادی که دارند، هیچگاه حاضر نیستند خطاهای خودشان را بپذیرند و بگویند در سیاست اشتباه کردند.
مثالی در این زمینهدارید؟
بله. مثل فتنه 88 که حاضر نیستند بگویند که در مسائل اقتصادی، مفسد اقتصادی داشتند. حاضر نیستند در مسائل فرهنگی بگویند که فلان هنرپیشه یا فلان روزنامهنگار اشتباهی کرد. برای این جریان یک استراتژی رسانهای در افکار عمومی تعریفشده تا در مقابل حربه دستگاه قضایی چهکار کنند تا تیغش نبرد و افکار عمومی همیشه حق را به آنها بدهد. لازمه این قضیه آن است که اینها مطلقاً زیر بار خطای خودشان و افراد طرفدار خودشان نمیروند. در بدنه اجتماعی اینگونه جا انداختند که با هر کس از مجموعه ما برخورد شود، حق با ماست.
آنها هر کاری دوست داشتند انجام دادند. اما مردم دیدند که نمره اخلاق و کارت اخلاق را باید بهطرف مقابلی که این بازیها را درنیاورد بدهند. از انتخابات یک سال و نیم گذشت و تصویری که در ذهن مردم ماند، تصویر برخلاف انتظاری بود که اینها تصور داشتند. اخیراً احزاب جناح لیبرال خودشان نظرسنجی کردند و بخشی از کسانی که به روحانی رأی دادند، گفتند به رئیسی رأی میدهیم. این خیلی مسئله مهمی است.
در ماجرای ساختمان پلاسکو دیدید مسائل رسانهای را به وجود آوردند. اما در ماجرای سقوط هواپیمای ATR یاسوج و یا غرق شدن کشتی سانچی، ندیدید که رسانه جناح مقابل جناح لیبرال، خودش را وارد این بیاخلاقیها کند.
به انتخابات ریاست جمهوری نگاه کنید. جهانگیری بهعنوان کاندیدای پوششی در انتخابات کنار دست رئیسجمهور مستقر در مناظرات انتخاباتی حضور داشت. هشت ماه بعد وقتیکه خبرنگار خارجی از وی درباره رابطهاش با رهبر انقلاب اسلامی میپرسد، میگوید رابطهام خوب است ولی هشت ماه دیداری نداشتم و در مناظرههای انتخاباتی زیادهروی کردم. خودش اعتراف میکند که روش ما درست نبوده است و رویمان نمیشود دیدار رهبری برویم. شما بدانید کانال ارتباطی اصلاحطلبان با رهبری همین فرد بوده است. نکته این است امروز دیگر جریان لیبرال و اصلاحطلب نمیتواند در افکار عمومی دستگاه قضایی را محاکمه کند. این دیگر جواب نمیدهد.
آقای دکتر عباسی، عملکرد رسانههای جبهه انقلاب در مواجهه با سناریو مواجهه با مفسدین و مبارزه با فساد چگونه بوده است؟
نکته این است که نظام رسانهای جریان انقلابی امروز آن خلأ آمادهسازی افکار عمومی توسط دستگاه قضایی را بهخوبی صورت داده است. البته من در این قضایا اشکال را متوجه دستگاه قضایی میدانم. اگر یک قاضی بهحق یک حکمی را صادر کرد و ملاحظه افکار عمومی را نکرد، این حکم مثل بومرنگ بازمیگردد و به خود آن قانون و فرد و قوه قضائیه میخورد.
اینیک اصل است، ما میگوییم قدرت نرم امروز پیشتاز قدر سخت و نیمه سخت است. منظور ما این نیست که قدرت نرم و قدرت سخت را فقط در مقابل دشمن خارجی بکار ببریم. شما در عصری زندگی میکنید که عصر رسانه است. یعنی باید تسخیر قلبها و ذهنها صورت بگیرد. چون جنگ نرم را پنتاگون نبردی برای تسخیر قلبها و ذهنها تعریف میکند. شما که میخواهید در دستگاه قضایی کارکنید باید افکار عمومی و قلبها را قانع کنی و اگر این کار را نکنی، طرف مقابل در فضای افکار عمومی با فضاسازی رسانهای شما را بازنده میکند. پس دستگاه قضایی واحد قدرت و جنگ نرم نیاز دارد. با یک وبسایت و یک روزنامه و انعکاس روزنامهای نمیشود. یعنی متخصصی نیاز دارد که بگوید امروز یک مفسد اقتصادی میخواهد دستگیر بشود. این مفسد اقتصادی که میخواهد دستگیر بشود واکنشهایی که به این مفسد اقتصادی میشود چه خواهد بود؟ پیامدهای دادگاه چه خواهد بود؟ این هم اکنون میخواهد برود زندان محکومیت قطعی دارد قرار است چه اتفاقی در موردش بیفتد.
این موضعی که شما مطرح کردید، من در چارچوب ایجاد واحد “قدرت نرم” درقوه قضاییه میدانم. قوه قضاییه اگر یک واحد قدرت نرم داشته باشد -در حد یک معاونت یا اداره کل- که بیاید این چارچوب را معین کند، بسیاری از این محاکم و بهاصطلاح دادگاهها را میتواند علنی برگزار کند. این را به دلیل تجربهای که در کار قضایی دارم، میگویم. هم اکنون 14 سال است که هرسال مشتری قوه قضاییه هستم. من پارسال تقریباً 11 دادگاه داشتم. امسال هم دوتا پرونده با شکایت رئیسجمهور و وزیر راه و شهرسازی داشتم. واقعاً تلاشهای بدنه قوه قضاییه را از نزدیک میبینم. ببینید خیلی از کارکنان انصافاً زحمت میکشند. من که به عنوان شاکی به دادگاه نرفتم بلکه متهم بودم که آنجا میرفتم. من همیشه بهعنوان یک متهم رفتم. واقعیت این است بخش عمده بدنه دستگاه قضایی افراد زحمتکش، خدمت گذار و تلاش کننده برای احقاق حق هستند. من تعداد زیادی قاضی در پروندههای مختلف داشتم که انصافاً برخوردشان خیلی معقول بوده و به مُر قانون عمل کردهاند. ملاحظات طرف مقابل را نکردند. چون بالاخره ما افراد شناختهشده و رسانهای هستیم. تبعات و هزینههای مختلفی دارد. طرف مقابل ما هم مقامات کلانی بودند. اما کار خودشان را میکنند.
یعنی میخواهید بگویید که بخش اعظم فشارها به دستگاه قضا، به خاطر عملکرد آن نیست؟
من در این دهها پروندهای که داشتم دیدم اینها توصیههایی میکنند که فراتر از قانون است که آقا همین بود که حکم را صادر کردیم اما برای مصالح مملکت و آسایش روانی جامعه این مسئله را اینطوری دنبال کنید. درواقع فرد میتواند بگوید من مأمورم و معذور و حکم را صادر میکنم بقیهاش به من مربوط نیست. شاید من از هر ده تا دادگاهی که رفته و یا میروم، یک یا نهایتاً دوتا خطا صورت بگیرد. غالباً اینگونه است که برخوردهای قضات خوب بوده است. تقریباً 10 درصد آن نگرانی که شما در مورد اینکه خود قوه قضاییه فسادی داشته باشد و اشتباهی کند، میتواند درست باشد. اما اگر همین موارد را دستگاه قضایی شفاف مطرح کند و به قول شما خبرنگار داخل جلسه بیاورد و صداوسیما پخش کند، برای دستگاه قضایی نمایش ساختار قدرت است.
من فکر میکنم 60 درصد دادگاههای ما قابل پخش و خیلی هم برای جامعه جذاب باشد. غالباً وکیلهای ما بسیار پرقدرت دفاع میکنند. وکیلهای طرف مقابل که میآیند بسیار قوی متنها را آماده میکنند و نماینده دادستان خیلی خوب طرح موضوع میکند و قاضی موشکافانه ریزهکاریهای پرونده را در این زدوخوردها تبیین میکند و همانجا نکات کلی را میگوید. یعنی به اعتقاد من اگر در 20 پرونده خبرنگارها بودند و منعکس میکردند و یا ضبط تلویزیونی میشد، برای مردم درس حقوق بود. حالا بعضی از شکایتهایی که مقامات کشور از ما میکنند جنبه امنیت ملی دارد و شاید قابل پخش نباشد ولی به هر جهت میخواهم بگویم که این نکتهای که شما فرمودید نکته برحقی است. مسئله شفافیت بخشی از ساختار قدرت نرم قوه قضاییه است. یعنی قوه قضاییه زحمات خودش را نمیتواند ویترین کند و به مردم نشان دهد. نمیتواند 80 درصد نیروهایی که صادقانه خدمت میکنند را نشان دهند. تازه خطاهای دولت، دستگاههای دیگر و بخش خصوصی روی دوش دستگاه قضایی میافتد و دستگاه قضا زیر خروارها پرونده و متهم و شاکی گیر میافتد. طبیعی است نمیتواند جوابگوی همه باشد. ولی اگر دستگاه قضایی می توانست 80 درصد الی 90 درصد وجوه مثبت کاری خودش را در قالب یک دستگاه قدرت نرم میتوانست به افکار عمومی ارائه کند اوضاع متفاوت میشد.
من معتقدم که این میتواند خیلی از مشکلات را حل کند. حالا وقتی دست میگذارند روی یک مجرمی که مسئلهاش فساد اقتصادی است، افکار عمومی کاملاً آماده است از آن حمایت کند. بازتاب بعضی از نمونههای اینها را که قرار شده مثلاً انعکاس عمومی داشته باشد و پیگیری شود، دیدیم. دستگاه قضا با یک شبکه بزرگ فحشا که قاچاق دختر به خارج از کشور میکرد، سریع برخورد کرد و برایش یک فیلم مستند ساخت و به خانوادهها هشدار داد. درواقع پرونده را یک سازمان امنیتی شروع کرد. دستگاه قضایی برایش یک حکم انقلابی صادر کرد و سیستم هنری برایش یک مستند ساخت. حالا قرار است در فضای عمومی هم رونمایی شود. شما در چند پرونده قضایی میتوانی این کار را بکنید؟ من به شما قول میدهم اگر 100 درصد پروندههای حساس را بررسی کنیم بالای 70 درصد این امکانش را دارد. یادم هست که بعد از پرونده اختلاس سه هزارمیلیاردی، در دانشگاه تهران سخنرانی داشتم. تجمع پرشور و سنگینی هم بود. آنجا گفتم که ما بهشدت از موضع دستگاه قضایی حمایت میکنیم که این مفسدین به دار آویخته شوند. مردم دلشان خنک شود که یک کیف دزد نیست که مورد برخورد قرارگرفته است. این حرفها با استقبال شدیدی مواجه شد.
جناح لیبرال خطی و مشی خودش را گذاشته است روی اینکه آقا ما بیاییم در حوزه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی هر کس از ما که خطایی کرد و به محکمه قضایی رفت را تبدیل به یک قهرمان کنیم و برای ما مهم نباشد که در محکمه چه اتفاقی افتاده است و چه حکمی صادر میشود. میگویند باید افکار عمومی را به دست بگیریم. این استراتژی حریف است.
دستگاه قضا برای مقابله با این وضعیت چه باید بکند؟
اگر دستگاه قضایی بخش قدرت نرم خودش راهاندازی کند و هنگامیکه قرار است یک پرونده حساس ملی در افکار عمومی مطرح شود، این وجه افکار عمومی را جدی بگیرد و از قبل تمهیداتی برای آن بیندیشد، نتیجه تغییر میکند. یعنی افکار عمومی بداند چرا فلان شخص سیاسی، فرهنگی و اقتصادی دستگیر میشود؟ چرا دادگاهی برگزار میشود؟ اگر محکومیت در محکمه قضایی برای آن فرد 10 است در افکار عمومی کمتر از 9 نباشد.
بخش قدرت نرم را چگونه میتوان در سیستم قضایی فعال کرد؟
این اتفاق با بلوغ فکری و فرهنگی دستگاه قضایی رخ میدهد. رسانههای جریان انقلابی هم باید در این قضیه جدی باشند. ببینید ما تعارف نداریم که در بهمنماه رهبر انقلاب صراحتاً موضوع عدالت را سرلوحه همه فعالیتها گذاشتند. طبق سنت همیشه، عدالت را سرلوحه همه فعالیت میدانند. ایشان صراحتاً گفتند در زمینه عدالت پس رفت داشتیم و من عذرخواهی میکنم. خب وقتی رهبر انقلاب مجبور میشود بیاید و عذرخواهی کند -درصورتیکه در خیلی از موارد به ایشان مربوط نیست- کسی که خودش هشت سال رئیسجمهور بوده است، چه باید بکند؟ این فرد به خاطر اینکه با معاونش برخورد شده، میرود و در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) بسط مینشیند و نامهنگاری میکند . حالا بعد از موضع رهبری این را برای خودش برگ برنده گرفته است که پس از حرفها و نامهنگاریهای من، رهبر انقلاب اینطور گفته است.
آقاجان! رهبر انقلاب وقتی به خاطر عدم تحقق عدالت از مردم، عذرخواهی میکنند، باید تمام رئیسجمهورهای سه دوره گذشته نیز بیایند و عذرخواهی کنند. یکی از این روسای جمهور هم شخص جنابعالی. وقتی ایشان عذرخواهی میکنند، چرا این سنت نمیشود که شما بیایید عذرخواهی کنید؟
در ماجرای کاهش جمعیت، رهبر انقلاب سال 89 در بجنورد گفتند که یک بخش من هم مقصر بودم . خب ما انتظار داشتیم بعدش رئیسجمهور آن دولت (دولت سازندگی) رئیس مجلس آن دوره و همچنین وزیر بهداشت آن موقع عذرخواهی کنند. درصورتیکه وزیر بهداشت آن موقع در جلسات کارشناسی گفتند کار ما خیلی هم درست بوده است. یعنی دقیقاً نقطه مقابل نظر رهبری. این دفعه هم رهبری گفتند درزمینه عدالت پسرفت داشتیم و عذرخواهی میکنم. درصورتیکه این مسئله ربطی به رهبری نداشته است. کجای سازوکار دولت به رهبری مربوط است؟ حیطه اختیارات و وظایف رهبری در قانون اساسی آمده است. رهبری فراتر از حیطه وظایف خودش از مردم عذرخواهی کردند. اما رئیسجمهوری که هشت سال پیش رئیسجمهور بود، حالا در مسائل مفاسد اقتصادی برخورد با یک معاون را مساوی برخورد با کل عالم هستی گرفته است. در این مسئله 2 فرض است؛ یا دستگاه قضایی جمهوری اسلامی در محاکمه معاون وی درست عمل میکند که طبیعتاً نباید اعتراضی صورت بگیرد. یا اشتباه میکند که باز راهش این نیست که شما در افکار عمومی همه ساختار قوای سهگانه را به هم بزنید. اگر این روش به یک سنت تبدیل شود که پس از برخورد با هر مسئولی، هر کس بخواهد اینچنین کند و طرفدارانش را به صحنه بیاورد، مشکل ایجاد میشود و قاضی جرئت نمیکند موضع بگیرد. اگر این باب شد همان بر سر کشور میرود که در ایتالیا، فرانسه بر سر مردم آمد و مافیا قدرت عمل را در دست دارد و بهراحتی روی دستگاه قضا تأثیر میگذارد. ازاینرو باید دردها را جداجدا درمان کرد. اولاً جریان لیبرال در کشور یک استراتژی خط و مشی غلط را انتخاب کرده است. هویت خودش را گرفته موضعی که با شعارهای اصلی حکومت تقابل داشته باشد.
در این نبرد، دستگاه قضایی وظیفهای ندارد. یعنی نمیتواند بهگونهای عمل کند که ابتکار عمل از دست رسانههای جریان لیبرال گرفته شود و یک مجرم تبدیل به یک قهرمان نشود؟
دستگاه قضایی باید برای پروندههای حساس سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، برنامه و نقشه راه برای افکار عمومی داشته باشد. یعنی این مسئله را بهحکم قاضی و چهارچوب آن اتاق دادگاه، منوط نکند. بلکه دقیقاً بداند که باید از چند روز قبل مقدمات را فراهم کند و افکار عمومی را توجیه کند. یکبار خودش این برآورد را به افکار عمومی میدهد؛ یکبار دادگاه را باز و آزاد برگزار میکند. اصلاً تلویزیون جلسه دادگاه را پخش کند. نمونههایی بود که پخش شد. دادگاه آقای کرباسچی پخش شد. یکبخشی از دادگاه آقای فرهاد نظری پخش شد. دادگاه آقای شریعتمداری پخش شد. این برای مردم جذاب بود. معتقدم دستگاه قضایی اگر این کار را بکند جلوی غوغاهای مطبوعاتی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی گرفته میشود.
در دانشگاهها جا انداختهاند که گویی دانشجو معصوم است و اگر به آن دست بزنی، گناه کردهای. یعنی اصلاحطلبها اینجوری جا انداختند. انگار دانشجو یک انسان معصومی است که هیچ موقع از چراغقرمز رد نمیشود. در این فضا، دانشجو فراتر از ساختار حقوقی جامعه است. من 25 سال در کف دانشگاه تجربهدارم. در برنامهها یک سرگروه بلند میشود دادوبیداد میکند. گروه اول اینهایی هستند که یک موضع برحقی دارند ولی چون جوان و پرشور هستند، نمیتوانند صبر کنند تا نیم ساعت دیگر بحث تمام شود.
اما یکبخشی از این دانشجوها که اقلیت هستند، یکراه برای پناهندگی پیدا کردند. در طول 20 سال گذشته اینها این کار را انجام دادند. در دانشگاه امیرکبیر خیلی از دانشجویان بلند میشدند و دادوبیداد میکردند و بعدها میدیدیم که سر از اروپا و آمریکا درآوردند. 17 یا 18 نفر از دانشجویانی که پناهنده شدند و در تلویزیونهای آمریکا و اروپا علیه نظام صحبت میکنند، همان کسانی هستند که در برنامههای دانشگاهی ما سروصدا میکردند.
جریان اصلاحطلب و تشکلهای دانشجویی، به اسم جریان اصلاحطلب در دانشگاهها شروع به دادوبیداد میکنند و در آن دادوبیدادهای خود همهچیز علیه نظام میگویند. اینها در این فکر هستند که این حرفها را علیه نظام و انقلاب میزنیم و پناهنده سیاسی میشویم. اگر کمیته انضباطی دانشگاه چنین دانشجویی را صدا زد و گفت چرا این برنامه دانشجویی را خراب کردی، فوراً تمام اصلاحطلبها و رسانههایشان پشت این فرد درمیآیند و میگویند که چرا کمیته انضباطی دانشگاه او را احضار کرده است؟ اگر دستگاه قضایی این فرد را احضار کرد، دانشگاه و روسای دانشگاه همپشت چنین دانشجویی درمیآیند و اعتراض میکنند! پس مشاهده کنید دانشجو میتواند خائن باشد و پناهنده شود. ما این شگرد را فهمیدیم. در برنامهها، هر کس دادوبیداد میکند، به او میگوییم وقت جلسه را نگیر؛ اگر میخواهی پناهنده شوی، پس زود بیا بالا با ما عکس بگیر برو پناهندگی بگیر.
اگر دستگاه قضایی و نظام رسانهای این چارچوب را به یک قاعده تبدیل میکرد که دانشجو هم مثل بقیه مردم ممکن است خطا کند، راحتتر این مسئله حل میشد. ما درصورتیکه دستمان پر است و میدانیم دانشجوی لیبرال و اصلاحطلب خطاهای اینچنینی دارد اما نمیتوانیم برخورد کنیم زیرا اگر کمیته انضباطی فرد را احضار کرد، او باید مظلوم شناخته شود و برایش رپورتاژ خبری بروند. ولی اگر برود پناهنده شود، همان رسانهها صدایش را درنمیآورند. پس دستگاه اطلاعاتی ما هم نیاز به نمایش قدرت نرم خود دارد. این دستگاه باید بگوید چطور ریگی را دستگیر میکند تا به تعبیر مقام معظم رهبری جای جلاد و شهید عوض نشود. چون باگذشت زمان، هژمونی و سیطره رسانهای این کار را انجام میدهد.
در ماجراهایی که افکار عمومی را درگیر خود میکند، دستگاه قضایی بگوید که چرا این کار را انجام میدهد و چرا حکم صادر میکند؟ دلایل را به افکار عمومی بگوید. قاضی که متخصص نیست؛ باید متخصص رسانهای بیاید و این کار را انجام بدهد. وقتی قاضی حکمی برای معاون احمدینژاد صادر میکند که ما از محتوای پرونده خبر نداریم داستان چیست. این را باید دستگاه قضا بگوید. یا اگر برادر رئیسجمهور دستگیر شد، این پیام به جامعه مخابره شود که در جمهوری اسلامی هر کس خطایی کند، دستگیر میشود.
نمیدانم چرا دستگاه قضایی اجازه میدهد که در افکار عمومی محکوم شود. دستگاه قضا قدرت جنگ نرم ندارد اما اگر جامعه دید که رهبر مملکت در مسئله عدالت عذرخواهی کرد و دستگاه قضایی هم در عالیترین سطوح با جناحهای سیاسی متخلف برخورد میکند، دیگر القائات نظام امپراتوری رسانهای لیبرالی را باور نمیکند یا این موضوع به حداقل میرسد. در کانالهای تلگرامی و صفحههای اینستاگرام و روزنامهها آنقدر راست و دروغ را مخلوط کردهاند که مردم دچار مشکل شدهاند که کدام درست هست. یک بخش این مسئله به دستگاه قضایی و اطلاعاتی بازمیگردد که باید اطلاعرسانی خوب و شفاف و قانعکننده داشته باشند. یک بخش دیگر برمیگردد به جریان رسانهای انقلاب که چقدر خودش را برای شفافیت مسئول میداند. اگر عقلای فکری فرهنگی رسانهای با مشورت باهم تصمیم بگیرند درصد خطا کمتر میشود.
نگاه کنید جشنواره عمار بخشی دارد که در آن فیلمهای مستندی که نقد درون گفتمانی نظام محسوب میشود، را بررسی میکند. داور این بخش آقای نظری بود. شب توزیع جوایز اختتامیه آقای نظری آمدند تا جایزه فیلمهایی را که جمهوری اسلامی را نقد کردند، بدهند. ایشان خیلی شاعرانه با دخترشان آمده بود تا جوایز اهدا کند. این کار به نظر من خوب بود. این کار باید حداقل هفتهای یکبار در یک محیط دانشگاهی و یا در یک مسجد بزرگ در یک شهر برای توده مردم انجام شود تا مردم ببینند که باید ایرادات خود را در داخل حل کنیم. اینطور میتوانیم سیستم را اصلاح کنیم.
چرا جشنوارهای که جوانان انقلابی درباره فساد فیلم میسازد و یک فرد حزباللهی معترض، داور آن است، تکثیر نمیشود؟ چرا برای زدودن فساد این کار را دست نمیگیریم؟ متأسفانه رسانه، مستندساز و نشریات ما این را دنبال نمیکنند.
اشکال بعدی به دستگاه قضایی و اطلاعاتی است که افکار عمومی را در راستای مأموریت خودشان بهخصوص درباره کیس های بسیار حساس توجیه و آماده نمیکنند. با این وضعیت، فرد خاطی چه سیاسی باشد؛ چه فرهنگی و چه اقتصادی و در افکار عمومی قهرمان میشود. ما نباید اجازه دهیم چنین اتفاقی بیفتد. باید به استراتژی حریف حمله کنیم و نباید بگذاریم کسی که فساد اقتصادی دارد، با مدیریت افکار عمومی و کمک امپراتوری رسانهای، قهرمان شود.
جناح لیبرال و اصلاحطلب باید بداند که قواعد بازی درون حکومت را رعایت کند. اینکه حکومت هر شعار رسمی دارد، جناح اصلاحطلب در مقابلش بایستد؛ اینکه حکومت بگوید که نباید عقاید لیبرالیستی در جامعه رواج پیدا کند و این جناح خود را لیبرال معرفی کند، نمیتواند وزنی برای خود در درون نظام متصور باشد. جناح مقابل باید یاد بگیرد و سطح سیاسی خود را بالا ببرد و در چارچوب و در قاب حکومت بازی کند.
در چنین وضعیتی چه باید کرد؟
ما چارهای نداریم جز اینکه جناح رسانهای، فکری، هنری و فرهنگی جریان انقلابی برای مبارزه با مفاسد؛ برای اصلاح نظام در رفع فقر و تبعیض، جبههای عمل کند و برای جبههای عمل کردنش شفافیت را محقق کند. اینچنین باعث میشود که مردم خوششان بیاید.
ببینید چه زمانی مقام معظم رهبری گفتند مسئولین به دانشگاهها بروند و پاسخ دانشجویان را بدهند؟ چند سال از این موضوع میگذرد؟ چند مسئول آمدند در دانشگاه و پاسخگو شدند؟ چرا مساجد را بهعنوان سنگرهای حکومت اسلامی جدی نمیگیریم؟
بنده معتقد هستم اینکه مفسدین توسط جریان لیبرال تبدیل به قهرمان میشوند، قابل دفاع نیست و طبیعتاً الآن سیاست رسمی نظام مبارزه جدی با این هیولای هفتسر فساد است. شعار رسمی نظام درست مثل سال 80 و 81 مطالبه عدالت شده است. درنهایت میخواهم بگویم هدف اجتماعی بعثت انبیاء مسئله عدالت و قسط بوده است. این موضوع دارد آرامآرام اهمیت رسانهای پیدا میکند.
در این فضا دیگر آن ترفند جواب نمیدهد. در عصر شبکههای اجتماعی رکن چهارم دموکراسی و مردمسالاری یک ماهیت دیگری پیداکرده است. در این فضا، رای هرکس تبدیل به یک رسانه و حتی یک تصمیمساز شده است. از اینرو فضا بسیار برای سازوکار راحتتر شده است.
جریان لیبرال موسوم به اصلاحطلب و اعتدالگرا باید در چارچوب نظام باشند. در سال 88 افکار عمومی جامعه را به هم ریختند چرا چونکه اسمشان از داخل صندوق درنیامده بود. گفتند این قوانین را قبول نداریم! شما قبول ندارید؟ شما در این چارچوب رأی آوردهاید! این جناح باید یاد بگیرد که در چارچوب قوانین باشد. جریان انقلابی همیشه در چارچوب بوده و اگر هم کسی از این جریان بخواهد تخطی کند، جریان انقلابی چنین فردی را طرد میکند. یک زمانی جریان انقلاب پشت سر آقای احمدینژاد بود ولی الآن قبولش ندارد چرا؟ چون خود را فراتر از قانون میداند. کسی که چارچوب را قبول نداشته باشد، یا خود را فراتر بداند صلاحیت مسئولیت در جمهوری اسلامی را ندارد. این را جریان رسانهای انقلاب میتواند در جامعه جا بیندازد و سازوکارش را مشخص کند. بالاخره ما باید در یک جامعه مردمسالار پاسخگوی اعمال و رفتارمان باشیم. این نمیشود که رئیسجمهور مملکت 54 تا فحش ناروا به رقیب خود بگوید و بعد علیه کسی شکایت کند که به من توهین کرده است! نمیشود وعده انتخاباتی یا حرفهای دروغ بگوید و بعد بیاید بگوید که من کی گفتم؟ در جامعه اگر کسی متهم باشد، باید به اتهاماتش رسیدگی شود چه دانشجو باشد یا خبرنگار یا حتی یک مقام دولتی. دستگاه قضا باید به این نوع جرائم رسیدگی کند و دچار انفعال نشود.
در کل باید بگویم قهرمانی که ما میشناسیم با قهرمانی که نظام رسانهای هنری رایج میپروراند، کاملاً متفاوت است. قهرمان انقلابی شهید حججی است که وقتی سرش جدا میشود، تازه مردم او را میشناسند.
فضای تبلیغاتی در جامعه اما به سمتوسوی دیگری رفته است. هم اکنون سلبریتی ها بهعنوان الگو معرفی میشوند؟
قهرمان ما لیونل مسی و امثال او نیستند. در جامعه بعضی کالاها که به فروش نمیرسد، از فوتبالیست برای تبلیغ آن کالا استفاده میکنند. بعد بنرهای تبلیغ این کالا توسط فوتبالیست روی بیلبوردهای سطح شهر و در تلویزیون، دیده میشود. بعد خبرگزاریها میگویند که این فوتبالیست برای تبلیغ 2 و 3 دقیقهای 400 میلیون تومان گرفته است. مبالغ همینطور بالا میرود تا به تبلیغ کارلوس کیروش میرسد که برای یک بانک انجام داده است. میگویند برای این تبلیغ یکمیلیون دلار پول گرفته است! برای ایستادن چند دقیقه و فیگور گرفتن، یکمیلیون دلار گرفته است. چرا در جمهوری اسلامی پس از چندین سال که پول جامعه را در گلوی فوتبالیستها ریختند، ما یک مربی نداریم که به ما کمک کند؟ میرویم مربی از خارج میآوریم و سالی 12 میلیارد تومان به او میدهیم تا به ما فوتبال یاد بدهد. جالب اینجاست که بانکی که در حال ورشکستگی است، یکمیلیون دلار به یک خارجی میدهد تا تبلیغ این بانک را بکند. یک تولیدکننده کالای چرم چقدر از کالایش سود میبرد که برای تبلیغ محصولاتش از بازیگران استفاده میکند؟ اگر در این مسئله غل و غشی نیست، چقدر باید پول برای تبلیغ پرداخت کند؟ به نظر میرسد پشت این ماجرا یک قهرمان سازی نهفته است که با خلقوخو و نگاه اعتقادی انقلابی و مذهبی ما جور درنمیآید. هیچ موقع کسی عکس شهید مدافع حرم ما را نمیبیند که در حال خوردن چیپس باشد و بعد بگویند مردم دیدید که این شهید این چیپس را خورده؛ شما هم بیایید از این چیپس بخورید. ما همچنین چیزی نداریم و قهرمانان ما پفکی نیستند.
جبهه انقلاب آدم قهرمان دارد اما چطور باید از این ظرفیت استفاده شود؟
من همیشه ترسم این بوده که در عرصه سینما قهرمانهایی مثل این قهرمانان ورزشی -بهخصوص فوتبالی- بسازیم. از آن بدتر ساختن یک دسته سلبریتی است که خود اینها بعداً مصیبت برای جامعه و حکومت میشوند. ما باید یک قهرمان سازی مردمی با یک معیار و اندازهگیری کنیم. مثلاً مأموران اطلاعاتی کارهای بزرگی انجام میدهند ولی متأسفانه نمیتوانیم آنها را معرفی کنیم. اینها قهرمانان واقعی ما هستند و ما حتی نتوانستیم یک قاضی پاک دست را بهعنوان قهرمان معرفی کنیم. اینیکی از ضعفهای قوه قضاییه است. باید جامعه این اشخاص را بهعنوان قهرمان بشناسند. ما چرا به مفاسد دولتها نپرداختیم؟ مثلاً چرا به فساد دولت اصلاحاتیها که الآن مدعی هستند در دوره ما فسادی وجود نداشته، پرداخته نشده است؟ اینها از اصلی آمریکایی استفاده میکنند که میگوید حافظه جامعه و افکار عمومی کوتاهمدت است و چون این حافظه کوتاهمدت است، طبیعتاً مردم یادشان میرود که در دورههای قبلی چه بود و چه اتفاقی افتاده است. پاتک این تک، همان است که تاریخ را به یاد مردم بیاوریم و بازخوانی کنیم. مثال در دوره سازندگی فاضل خداداد اختلاس 123 هزارمیلیاردی را صورت داد و بعد اعدام شد. در آن زمان چه کسی مسئول بانک سپه بود؟ علاوه بر آن فساد کرسنت نمونه دیگری از این فسادها است. همان کسانی که در دوره سازندگی و اصلاحات مسئول بودند، الآن هم مسئول هستند.
الآن هم در بعضی از طرحها، فسادهایی صورت میگیرد که بعدها صدایش درمیآید. جامعه باید این ویروسها را پیداکرده و آنها را نابود کنند. الآن شعار اصلی نظام عدالت و برابری است. بیتعارف باید در این زمینه بازخوانیهایی انجام شود و بهطورجدی عمل شود. حتی باید فسادهای دوران قبل از انقلاب را برای مردم بازگو کرد.
به چه دلیل ؟
چون جریان لیبرال فقط قصد تطهیر دوره اصلاحات را ندارد بلکه قصد تطهیر دوره قبل از انقلاب را نیز دارد. اگر ما به حافظه بلندمدت مردم تلنگر نزنیم و یادشان نیاوریم باز همین مشکلات ایجاد میشود.
قبول دارید که فساد، علاوه بر جنبه اقتصادی، تبعات دیگری نیز به دنبال دارد؟
مسئله مبارزه با مفاسد اقتصادی وجه اقتصادی و سیاسی دارد اما اعتقاددارم که یک ماهیت فرهنگی دارد که از همه خطرناکتر است. ببینید وجه اقتصادیاش یکطرف وجه سیاسی هم یکطرف ازنظر فرهنگی وقتی جامعه از فساد حساسیتزدا شد و برای برخی مدیران جامعه و حکومت زندگی اشرافی عادی شد. بنده نمیگویم که یک مقام حکومتی نباید شنا کند اما همانجایی باید شنا کند که بقیه مردم شنا میکنند. در افکار عمومی این نهادینه میشود که آن حقش است و من هم حقم هست که آن را داشته باشم. یا وزیری که پورشه سوار میشود و خود را مهمتر از مردم میداند و میگوید که مردم باید پراید سوار بشوند و من پورشه یا وزیر دیگری که در مجلس اعلام میکند که حساب من و دخترم باهم کمتر از 5 میلیون تومان است! و حتی مجلس هم به اینطور آدمها رأی اعتماد میدهد. بنده حرفم این است که این موضوع یک موضوع فرهنگی است تا یک موضوع اقتصادی و سیاسی.
وقتی اشرافی گری یک فرهنگ شد و جامعه این مسئله را پذیرفت و گفت اشکال ندارد بگذارید مسئولین با اشرافی گری زندگی کنند و ما فقط حسرت آن را بخوریم، قطعاً بدانید که جمهوری اسلامی شکستخورده و در حال سقوط است. بنده یک روایت از امام سجاد(ع) نقل میکنم 60 سال از دوره امام حسین(ع) گذشت و در دهه هفتم سؤال شد که وضعیت اسلام چه شد؟ امام سجاد(ع) پاسخ داد که مردم در دنیا 6 طبقهاند 1- شیرها 2- گرگها 3- روباهها 4- سگها اینها اقلیتی هستند که میدرند و جامعه به آنها حق داده که شما گرگ باشید شیر باشید. 5- طبقه پنجم هم اکثریتی به نام خوکها هستند. 6- در طبقه ششم هم یک اقلیتی به نام برهها هستند. این دوطبقه دریده میشوند. فرمودند: شیرها سیاسیون هستند که در قدرت میخواهند باقی بمانند. گرگها تجار شما هستند وقتی میخرند مذمت میکنند و وقتی میفروشند طمع میکنند( مثل همین آگهیهای بازرگانی). روباهها کسانی هستند که از دین میخورند مثل برخی از کسانی که آنچه را به نام دین به مردم توصیه میکنند در درون خودباور ندارند. وقتی جامعه اینطور میشود شک نکنید امام حسین(ع) به قتلگاه میرود. سگها به قول امروزیها همان طبقه فرهنگیاندکه مردم از ترس زبانشان به آنها احترام میگذارند و این چهار اقلیت جامعه را میدرند. فرمودند امان از خوک ها که اینها در جامعه نسبت بهحق و باطل خنثی هستند و به هیچ فحشایی وارد نمیشوند مگر آنکه دعوت بشوند چون پذیرفتند که آنها شیر یا گرگ یا سگ باشند و بدرند. خداوند در سوره فرقان میفرمایند ای پیامبر تو بر کسانی که هوای نفسشان را الهه خودشان میکند، وکیل نیستی؛ ای پیامبر! فکر میکنی اینها میاندیشند نه اینها از چهارپایان گمراهترند. در آخر فرمودند طبقه ششم مؤمنین هستند و پشم و گوشت و استخوانشان را طبقات بالا میخورند و اگر این قضایا اتفاق بیفتد، طوری میشود که امام حسین(ع) میرود به مذبح میرود. چرا این اتفاق افتاد؟ چون این شش طبقه نقش خودش را پذیرفت. اگر نمیخواهیم کربلا دوباره اتفاق بیفتد، نباید با فساد برخورد سیاسی،اقتصادی و جناحی کنیم؛ باید برخورد فرهنگی انجام بدهیم. نباید عکس فلان مربی روی بیلبوردهای شهر 10 میلیونی برود و هیچکس اعتراض نکند که مبالغ سنگین برای یک عکس این مربی میدهند. بعضیها هم این قضیه را توجیه میکنند که حقش هست. بنده معتقدم جریان انقلاب باید در این مسائل فکر و ذهن اش روی فرهنگ باشد. چرا؟ چون آنها میخواهند ازلحاظ فرهنگی قبح فساد شکسته شود و فساد در سطح جامعه عادی شود. باید جلوی این گرفته شود. شمر سرباز امام علی(ع) در صفین بود و در جنگ جانباز شد سردار امام حسن(ع) در جنگ ساوات بود و قاتل امام حسین(ع) در کربلا شد. این تغییر اقتصادی و سیاسی نبود؛ این تغییر شمر، فرهنگی بود. باید ازلحاظ فرهنگی کار شود تا قبح فساد نشکند و در جامعه عادی نشود.
آقای عباسی از شما بابت وقتی که در اختیار ما قرار دادید تشکر می کنیم.
The post گفتگوی پایگاه مطالعاتی- تحلیلی فرهنگ سدید با استاد حسن عباسی first appeared on استاد حسن عباسی.]]>سخنرانی مسجد امام مهدی (عج) – تهران
سید محمود علوی در مصاحبه با شبکه تلویزیونی استان اصفهان، راز تصدی وزارت اطلاعات را برملا کرد و اعتراف نمود که تخصص و آمادگی برای تصدی این وزارتخانه را نداشته است و صرفاً بهدلیل توصیه حسن روحانی برای توسل به حضرت زهرا (س) این مسئولیت را پذیرفته است.
(شبکه اصفهان – برنامه گفتگوی هفته – ۲۳ اسفند ۹۵) – t.me/hasanabbasi_ir/1092
اعتراض حسن عباسی به این شیوهی انتصاب وزیر که موجب کاهش کارآمدی وزارتخانهی مهم اطلاعات شده است، سید محمود علوی را بر آن داشت که از حسن عباسی شکایت کند. اتهام حسن عباسی، نشر اکاذیب است. مردم قضاوت کنند که آیا بیان آن چه که خود علوی گفته بود، نشر اکاذیب است؟! یعنی خود وزیر اطلاعات کذب گفته و بازنشر آن، نشر اکاذیب است؟!!
اما همچنان این پرسش باقی است: #شایسته_سالاری در انتخاب و انتصاب وزیر اطلاعات چه جایگاهی داشته است؟ آیا این شائبه درست است که علوی یک وزیر تشریفاتی است و همهکارهی وزارت کسی جز «معین» نیست که بازوی دولت است؟ چرا در حالی که پرسنل وزارت، در اوج مظلومیت، به سربازان گمنام امام زمان (عج) معروفند، سید محمود علوی خود در کسوت یک «سلبریتی»، هر روز با عکسهای ورزش صبحگاهی و افطاری و مراسم نذری از مخاطبان شبکههای اجتماعی دلربایی میکند؟ آیا کادر و پرسنل وزارت هم امکان دارد که بتوانند مانند آقای وزیر در شبکههای اجتماعی چهرهی غیر اداری خود را به نمایش گذارند؟
t.me/jdale_ahsan/1736
aparat.com/v/vyN4k
t.me/hasanabbasi_ir/1156
هوالحی
پرونده سوم – شکایت محمود علوی وزیر اطلاعات دولت لیبرال
?سید محمود علوی در مصاحبه با شبکه تلویزیونی استان اصفهان، راز تصدی وزارت اطلاعات را برملا کرد و اعتراف نمود که تخصص و آمادگی برای تصدی این وزارتخانه را نداشته است و صرفاً بهدلیل توصیه حسن روحانی برای توسل به حضرت زهرا (س) این مسئولیت را پذیرفته است.
?(شبکه اصفهان – برنامه گفتگوی هفته – ۲۳ اسفند ۹۵)
? eitaa.com/dr_abbasi/695
? اعتراض حسن عباسی به این شیوهی انتصاب وزیر که موجب کاهش کارآمدی وزارتخانهی مهم اطلاعات شده است، سید محمود علوی را بر آن داشت که از حسن عباسی شکایت کند. اتهام حسن عباسی، نشر اکاذیب است. مردم قضاوت کنند که آیا بیان آن چه که خود علوی گفته بود، نشر اکاذیب است؟! یعنی خود وزیر اطلاعات کذب گفته و بازنشر آن، نشر اکاذیب است؟!!
?اما همچنان این پرسش باقی است: #شایسته_سالاری در انتخاب و انتصاب وزیر اطلاعات چه جایگاهی داشته است؟ آیا این شائبه درست است که علوی یک وزیر تشریفاتی است و همهکارهی وزارت کسی جز «معین» نیست که بازوی دولت است؟ چرا در حالی که پرسنل وزارت، در اوج مظلومیت، به سربازان گمنام امام زمان (عج) معروفند، سید محمود علوی خود در کسوت یک «سلبریتی»، هر روز با عکسهای ورزش صبحگاهی و افطاری و مراسم نذری از مخاطبان شبکههای اجتماعی دلربایی میکند؟ آیا کادر و پرسنل وزارت هم امکان دارد که بتوانند مانند آقای وزیر در شبکههای اجتماعی چهرهی غیر اداری خود را به نمایش گذارند؟
? eitaa.com/Hasanabbasi_ir/660
? aparat.com/v/vyN4k
============
موج واکنشهای توئیتری به حکم بازداشت استاد حسن عباسی با شکایت وزیر اطلاعات
#حسن_عباسی
#شایسته_سالاری
?من علوی هستم
می خوام براتون یه پرتره زیبا از خودم رو بکشم?
pic | shut gun
?علوی بدون داشتن هیچ سابقه ی امنیتی وزیر اطلاعات شده.
این بیعدالتی در حق آن معاون وزارت اطلاعاتی هست که سابقه سی سال کار در وزارت اطلاعات رو داره.
مرصاد
?مجلس: بیش از 100 مدیر دوتابعیتی داریم.
محمود علوی: مدیر دوتابعیتی دولتی نداریم!
#حسن_عباسی به جرم دفاع از توحید و دفاع از #شایسته_سالاری به 7 ماه زندان محکوم میشود اما محمود علوی به جرم نشر اکاذیب همچنان وزیر است!
فاین تذهبون؟!
pic | لیبرالستیز
?شهيد دكتر چمران : مي گويند تقوا از تخصص لازم تر است، آن را مي پذيرم
اما مي گويم : آن كس كه تخصص ندارد و كاري را مي پذيرد، بي تـقـواســت.
pic | فرهود زند
موج واکنشهای توئیتری به حکم بازداشت استاد حسن عباسی با شکایت وزیر اطلاعات
#حسن_عباسی
#شایسته_سالاری
?_ آخه ما که تا حالا عمل نکردیم آقای وزیر!!!
آورده ای نداریم?
وزیر اطلاعات: اشکالی ندارد.
به جدم حضرت زهرا متوسل شوید?
pic (http://pbs.twimg.com/media/DppNTJuW4AA2657.jpg) | shut gun
(https://twitter.com/Infinit94746112/status/1052238466044420096) ?آقا من همسرم سید هستن و یه جورایی داماد حضرت فاطمه (س) میشم، به نظرتون با این #آورده حقم نیست معاون وزیر بشم؟ ?
Amirreza Gharghani (https://twitter.com/Amirrezghar/status/1052119589818171392)
?وجه مشترک رضا صالحی امیری، علی ربیعی، آذری جهرمی، عباس آخوندی، سلطانی فر، حسن روحانی، حسین فریدون، قاضی زاده هاشمی علاوه بر #لیبرال بودن، #امنیتی بودن هست. تنها وزیر غیر امنیتی هیئت دولت وزیر نقاش دولت #سیدـمحمودـعلوی #وزیرـاطلاعات هست!
روح الله زهره وند (https://twitter.com/roohollah888/status/1052234448635334656)
?زمانی که امثال موسویان و دری اصفهانی به راحتی اطلاعات محرمانهی کشور را در اختیار سرویسهای جاسوسی غربی و صهیونیستی قرار میدادند و زمینه را برای توافق ننگین برجام فراهم میآوردند، جناب محمود علوی چه میکردند؟
احتمالا در حال شوآف افطاری ساده روی پارکت بودند!
pic (http://pbs.twimg.com/media/DppQWR7W4AAa_uo.jpg) | لیبرالستیز (https://twitter.com/LSetiz/status/1052241852060131330)
موج واکنشهای توئیتری به حکم بازداشت استاد حسن عباسی با شکایت وزیر اطلاعات
#حسن_عباسی
#شایسته_سالاری
#وزیر_اقتدارشکن
? علوی گفته بود مدیر دو تابعیتی نداریم.
فقط یه فقره مدیر دو تابعیتی یکی هست که تابعیت اسکاتلند رو داره و پدر هشتاد میلیون ایرانی رو درآورده. رئیس علوی هم هست. اگه گفتین کیه؟
مرصاد
(https://twitter.com/Mersad_1414/status/1052271824132685825)? پیغمبر از بالا رفتن بوزینگان بر منبرش نگران بود. اگر کسی به نام وزیر اطلاعات با لباس پیغمبر، بر جایی تکیه زند که ذرهای به اوامر امام جامعه در جنگ تمام عیار اقتصادی تحقق نبخشد و راه مفسدان اقتصادی را در اتاق بازرگانی باز بگذارد، مصداق این حدیث نیست؟
امیر حسینی (https://twitter.com/AHosseini72/status/1052271724727820288)
? علوی که هیچ بویی از عدالت و قسط نبرده است، دست عباس آخوندیها را باز گذاشته تا میلیاردها و میلیاردها از پول بیتالمال مسلمین را به ناحق حیف و میل کنند. بیلیاقتی این نقاش و کمدین تئاتر محرز است.
آلفرد هیچکس (https://twitter.com/ir_1414/status/1052263134650658816)
? ادمین کانال تلگرام حسن روحانی رو یادتون هست گرفتند؟ یکبار پستی درست در یک لحظه به هر دو کانالِ حامیان حسن روحانی و آمدنیوز ارسال شد؛گویی ادمین هر دو یک نفر باشه.وزیر اطلاعات به دستگیری این ادمینها واکنش منفی نشان داد
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
هاجر
(https://twitter.com/M_Hajarr/status/1052272794791071744)ادامه دارد..
موج واکنشهای توئیتری به حکم بازداشت استاد حسن عباسی با شکایت وزیر اطلاعات
#حسن_عباسی
#شایسته_سالاری
#وزیر_اقتدارشکن
? رهبر معظم انقلاب :
فتنه خط قرمز انقلاب است.
سید محمودعلوی در راستای التزام عملی به دستورات ولی فقیه با فتنه گران دیدار کرده است!!!!!
pic | یک استراتژیست
? وزارت اطلاعات همان وزارتی است که ریگی را در هواپیما دستگیر کرد
چه اتفاقی یا چه شخصی جهتگیری را از تقویت امنیت خارجی و استحکام امنیت داخلی به بازی های رسانه ای و شکایت از منتقدان برده است؟
#حسن_عباسی قربانی کدام تفکر و تغییر رویکرد شده است؟
پوریا فاضل
? وجود گردنکشانی مثل عباس آخوندیها ریشه در حضور علویها بعنوان وزیر اطلاعات دارد. پدرام سلطانیها وامدار علویها هستند. اتاق بازرگانی به کمک چنین وزیری تبدیل به جاسوسخانه میشود.
امیر حسینی
داداش #حسن_عباسی شهید شدند
? اما برای ما این مهمه فریدون اسم خودشو به روحانی تغییر داده، لباس دین هم برتن داره و بیشترین ضربه را دین زده؛ و از مدافعان خالص دین شکایت داره !!
qoute | آلفرد هیچکس
?وقتی میگه تقابل استرتژیک در تمامی سطوح وجود داره، حتی در #شایسته_سالاری هم با تفکر اصیل انقلابی اختلاف پیدا میشه!
طرف خودش میگه آورده ای ندارم! خب چه اصراری؟!
pic| Sediman
? به نظر شما چرا باید وزیر اطلاعات از دستگیری چند ادمین کانالهای مستهجن نگران شود؟?
تصویر زیر در کانال علوی منتشر شد که نشان از ارتباط علوی با این ادمینها داشت.
pic | مرصاد
? قرار وزیر اطلاعات سوراخای کشور رو ببنده جاسوسا نفوذ نکنن. بعد جاسوس پیدا کردن وسط تیم مذاکره برجام.
نمیاد بگیرتش بعد میگه: دری اصفهان جاسوسی نکرده است.
شما نون و پنیرت رو بخور!
Amirreza Gharghani
موج واکنشهای توئیتری به حکم بازداشت استاد حسن عباسی با شکایت وزیر اطلاعات
#حسن_عباسی
#شایسته_سالاری
#وزیر_اقتدارشکن
? مانده بودم اسلام درست گفته است که «لیس للانسان الا ما سعی!»
یا رئیسجمهور که به وزیرش میگوید بدون هیچ سعیای در کسب علم، میتوانی مهمترین وزارتخانه را بچرخانی!
تا اینکه اتفاقاتی افتاد و فهمیدم اسلام درست گفته است نه حجت اسلام!
pic | حسین افتخاری
? تازه فهمیدم که علوی 2 بار رد صلاحیت شده.
خاک بر سر من که نفهمیده بودم مشکل از چیه که اتاق بازرگانی اینقدر شاخ شده.
pic | امیر حسینی
? کمال الملک شایسته ریاست بر دایره خفیه نگاری بود حیف که به جای قاجاریه در اعتدالیه نزیست
pic | Omid
? حجم نقدینگی بانکی بیش از ۱۶۰۰هزارمیلیارد است وتا قبل ازدولت روحانی کمتراز یک چهارم بوده! اقتصاددانان آن را گروگانکشی سیاسی برای براندازی ج.ا.ا دانسته وامام خامنهای نسبت به رشدعجیب آن هشدار داده. کاراطلاعاتی پیشکش،امادریغ از یک موضع قاطعانه علوی.
نهضت مردمی ممانعت از جنگ با خدا
? علوی جون! برای مذاکره حسن روحانی با اسرائیل چه نقاشیهایی بلدی بکشی؟ چه خوب میشد این مذاکرات رو به شکل یک کمدی تئاتر اجرا میکردی!
امیر حسینی
۲۰ فروردین ۹۷ – تهران، دانشگاه امیرکبیر
تاریخ : ۲۰ فروردین ۹۷
موضوع : شاید برای موشکها هم اتفاق بیفتد!!
دانلود فایل صوتی:
دانلود : Direct Link
دانلود(حجم کم) : Direct Link
منبع : دکتر عباسی
۲۰ فروردین ۹۷ – تهران، دانشگاه امیرکبیر
(بخش اول)
? عمده مدیران جمهوری اسلامی اعتقادی به دین در عرصه مدیریت ندارند.
? زمانی که مراجع تقلید در درس خارج فقه خود برای ربا در نظام بانکی میگریستند، هیچ کسی در دولت و مجلس دغدغه اصلاح نظام ربوی بانکی را نداشت.
? یکبار کسی در لباس روحانیت در دانشگاه گفت «اگر دین با خواست مردم در تقابل قرار گیرد، این دین و منادیان آن است که به حاشیه رانده خواهند شد.»
بخش اول، سخن او صحیح بود و چنین هم شد؛ زمانی که قوم لوط به عمل شنیع لواط تن دادند، ظاهراً حضرت لوط به زاویه رانده شد. و امروز 24 کشور در دنیا همان عمل شنیع قوم لوط را رسمیت دادند. اما در عمل، قوم لوط بود که با خاک یکسان شدند.
(بخش دوم)
? آبروی خود را پای این ادعا میگذارم که مطلق 130 بازرس آژانس انرژی اتمی، جاسوس هستند. در مستند zero days به آن اشاره میشود.
? هر جامعه حدوداً 50-60 گسل دارد. جنگ هیبریدی با فعال کردن گسلها زمینه فروپاشی جامعه را فراهم میکند.
?در کشور ما سال گذشته ماهی یک گسل را فعال کردند که نتیجهای دربرنداشت:
-گسل شوک ارزی
-گسل فرقه شیرازیها
-گسل جداییطلبی در کردستان عراق
-گسل قومیتی
-گسل مابین رهبری و رئیس جمهوری
? تبدیل تهدید به فرصت یعنی زهر کشندهی مار را گرفته و از آن دارو بسازیم. ما، استادِ تبدیل تهدید به فرصت هستیم.
? آقای مسعود نیلی پشت صحنه طرحهای اقتصادی دولت است.
?چرا در خودرو به جای نرسیدیم؟ چون جریان کارگزاران یک شبکه در این صنعت درست کرده که نمیگذارد صنعت خودرو رشد کند.
(بخش سوم)
? همین استادان دانشگاه صنعتی امیرکبیر مثل دکتر وزیری در همین دانشگاه، سی سال در صنعت هوایی این کشور عمر گذاشتند و هواپیمای ایران ۱۴۰ را ساختند. یکی از اینها خورد زمین، گفتند به بهانه اینکه ایرانی حق دارد بهتر از این سوار شود این پروژه باید تعطیل شود.
? امروز برای اولین بار است که این را میشنوید: همین هواپیما را برای گشتهای هوایی نظامی بازطراحی کردند و الان در بخش نظامی ما فعال است.
چون بخش نظامی این استاد دانشگاه را باور دارد، اما دولت لیبرالها و مدرنیست این استاد دانشگاه را باور ندارند.
? یکی از پیچیدهترین دانش جهان، دانش #بارریزی_هوایی است که حوزه نظامی ما به آن دست یافته است.
(بخش چهارم)
? تئوریسین دولت روحانی «سید جواد طباطبایی» اعتقاد دارد و اعلام کرده است که «اسلام مرده است»!
? استادان فلسفهی #ما_نمی_توانیم، نمیتوانند دو تا نیرو بگذارند کنار سردار سلیمانی تا یاد بگیرند چطور میشود منطقه را مدیریت کرد و جریانهای مختلف افغانی، عراقی، لبنانی، سوری، ایرانی، و … را با هم هماهنگ کند و داعش را پس بزند. این مدیریت است. خوب بروند از اینان یاد بگیرند.
?اشتغال دست نیروهای انقلاب نیست بنابراین عقب مانده است. آنجاهایی که کارها دست نیروهای انقلاب بوده است پیشرفت اتفاق افتاده است. در این کشور هر جا پیشرفت هست، کار اسلام بوده و هر جا عقب ماندگی هست، کار لیبرالیسم بوده است.
(بخش پنجم)
? تئوریسین دولت «سید جواد طباطبایی» اعتقاد دارد و رسما در مصاحبه اعلام کرده است که «اسلام مرده است»!
? کارآمدی هر ایدئولوژی، به #انسان_سازی آن است
? انسانهای تراز لیبرالیسم، سلبریتیها هستند.
انسان تراز مارکسیسم، چهگوارا؛
اما انسان تراز اسلام، شهدا هستند؛ امام محمد باقر صدر تئوریسین نظام سازی در اسلام، شهید حججی جوان رعنا، شهید حسین همدانی سردار شجاع و مردمی، و …
تا اسلام میتواند چنین انسانهایی بپروراند، ایدئولوژی اسلام #زنده است.
(بخش ششم)
?سینمای لیبرال در دو دهه گذشته شش مؤلفه داشته است:
– خانواده ها از هم جدا میشوند.
– بچه ندارند یا اگر دارند بلاتکلیف است.
– پیرها جایی در خانواده ندارند.
– منابع مالی حرام دارند.
– چشمشان ناپاک و آلوده است و درگیر زنا و … است.
– در حال خروج و فرار و ترک کشور هستند.
?اما امروز فیلمی نزد مردم استقبال میشود که قهرمان دارد، #مرد دارد، خسته شده از نامردهای لیبرال.
این نشان میدهد اسلام موفق بوده است.
(بخش هفتم)
? داوری اردکانی کرسی فرهنگستان علوم این کشور اسلامی را غصب کرده وقتی خلاف منویات رهبری اعتقاد ندارد که الان نمیشود علوم انسانی دینی تولید کرد.
? چون داوری اردکانی هنوز نمیداند که ریشه علوم انسانی، منطق تثلیثی و غیرتوحیدی است.
?طبیعی است که این استاد و رئیس فرهنگستان علوم کشور مأیوس باشد و پمپاژ یأس به جامعه کنند.
اما آن جایی که کار دست انقلابی ها بوده کارنامه موفقیتهای نظام بر شمرده میشود.
(بخش هشتم)
? شهید کیست؟ کسی که شاهد «ألَست» بوده است. غافل نبوده، خود را به نُسیان نسپرده، که الله، ربّ اوست.
?در سوره اعراف «قصه ألَست» بیان شده است: « #ألست_بربکم؟»
?خدا وقتی انسان را خلق کرد و به او اختیار داد، از او پرسید آیا من ربّ تو نیستم؟ انسان گفت: «قالوا بلی» بله. اما بلافاصله در ادامه می فرماید: اما برخی این را فراموش کردند و به نسیان سپردند. در مقابل اینان، کسانی هستند که در ذکر و یاد هستند و این عهد را از یاد نبرده اند. هواپرست نشدهاند و خداپرست باقی ماندهاند. شهید چنین کسی است.
? کارنامه و خروجی هر ایدئولوژی را باید در انسان سازی های او ارزیابی کرد. محصول اسلام چه انسان هایی بوده اند؟ این انسان های اهل ذکر که شهید می نامیم. اسلام موفق بوده، جمهوری اسلامی موفق بوده چون توانسته انسان سازی کند
?مادامی که اسلام و جمهوری اسلامی در مقابل الگوهای تفکر چپ (مارکسیستی) و راست (لیبرالیستی) میتواند #انسان_تراز چون شهیدان بپروراند، اسلام کارآمد است.
(بخش نهم)
? #بن_سلمان بزمجهای است که میخواهد ذیل استراتژی هویج و چماق، نقش چماق را در منطقه ایفا کند. آقای بن سلمان هر وقت تونستی با سیستم ضد موشکلی تاد که غربیها بهت دادهاند جلوی موشکهای بچههای #یمن را بگیری، بیا برای ایران کُری بخون…
(بخش دهم)
? اگر جهان احساس کند مابین آمریکا و ایران جنگ درخواهد گرفت، قیمت نفت به بالای 140 دلار میرسد.
? قاعده این است: یا ما هم امنیت داریم، یا هیچکس در جهان نمیتواند امنیت داشته باشد.
(بخش یازدهم)
? یقه تک تک مسؤولین جمهوری اسلامی سر پل صراط گیر است.
? درد ما این است رهبری دو سال پیش فریاد زده که کشور دچار جادوی پولی و مالی دشمن شده است. فرموده بودند باید آقایی و سروری ریال محقق شود. کشور باید از ارزش و آقایی #دلار خلاص شود. حالا امروز می آیند تو سر خودشان میزنند که ای وای دلار ۵۷۰۰ تومان را رد کرد.
? مگر طی سه سال گذشته ما دائما نگفتیم که این «جنگ ارزی» است؟ مگر کتابهای این حوزه را عرضه نکردیم؟ مگر گزارشهای مربوطه را برای مسئولین نفرستادیم؟
? در جواب گفتند مگر شما کارشناس اقتصاد هستید؟!
نخیر! من متخصص استراتژی هستم. شما باید بیایید حرف ما را گوش کنید. اگر اقتصاددانی در کشور وجود دارد بیاید جواب این وضعیت ارزی را بدهد.
خیانت مجلس و دولت است که رهبری این حرف ها را زد و ایشان گوش نکردند. این غفلت نبوده، این خیانت بوده است.
(بخش دوازدهم)
? شما که ناکارآمدیتان روشن شده، حق ندارید مذاکره موشکی انجام دهید. در این مملکت کسی حق ندارد در مورد موشکی مذاکره کند
? «نحوه تعامل و گفتگو با جهان را بلدید؟» [نقل از حسن روحانی]
? جهانی که نخبگان آن در آلمان جمع شده و همجنس بازی را تصویب میکنند، افتخار میکنیم که شیوه گفتگو با این #جهان_فاسد را بلد نیستیم
? ما افتخار میکنیم که شیوه سخن گفتن با #خدا را بلد هستیم.
افتخار بلد بودن شیوه دیالوگ با شیطان و تمدن فاسد غرب با تو // افتخار شیوه گفت و گو با خدای متعال با ما.
(بخش سیزدهم)
? چه کسی پای #سپاه و #ارتش را کشید در اقتصاد؟
آقای هاشمی. برای سازندگی گفت تجهیزات و امکانات ارتش و سپاه به کمک بیایند.
چرا مزورانه برخورد میکنید و میگویید اینها رقیب بخش خصوصی هستند؟ بخش اعظم نیروهای ایشان همین مردم غیرنظامی هستند که در شرکتهای مختلف مشغول هستند.
نامردی حدی دارد.
?دولت ۳۴ هزار میلیارد تومان به قرار سازندگی خاتم بدهکار است. به کدام بخش خصوصی می توانستید این مقدار بدهکار باشید، پروژهها را انجام بدهند اما پولی ندهید و با دست خالی بسازند، بعد فحش هم به ایشان بدهید. این حد از نامردی رواست؟!
? تقصیر ارتش و سپاه است که اصلا نمیآیند به مردم نشان دهند که چه میکنند. عرصه خالی میماند برای دروغ پردازیها و تهمتها
(بخش چهاردهم)
? 20 سال است تذکر میدهم اینترنت یک سازمان نظامی برای وزارت دفاع آمریکا است.
? اینترنت در آمریکا و چین و روسیه و … دست نظامی هاست؛ اما خیانتی که در دولت و مجلس ما رقم خورده این است که اینترنت را به وزارت ارتباطات دادهاند.
??مردم NSA را بشناسید. بارها گفته ام. اینترنت صاحب دارد، NSA (سازمانی در وزارت دفاع آمریکا) صاحب اینترنت است. ادمیرال ماکیل راجرز فرمانده NSA فرمانده اینترنت در دنیاست. حالا هی دعوا کنند شبکه های پیام رسان داخلی یا تلگرام؟؟ا
مشکل ما NSA است.
?? آن وقت برخی خنّاسان وسوسه میکنند که اگر کار دست پیام رسانهای داخلی بیفتد اطلاعات خصوصی ما دست سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی میافتد.
??مردم بدانید قبل از این که اطلاعات شما به هر کس دیگری رسیده باشد به NSA در وزارت دفاع آمریکا رسیده است.
??خیانت است که اینترنت در این کشور دست وزارت مخابرات باشد. وزارت مخابرات صرفا کاربر اینترنت است.
??بازندهی بازی تلگرام و غیرتلگرام، #اصلاح_طلبها خواهند بود. چرا که تمامی اسناد جاسوسی وزارت دفاع آمریکا از اطلاعات شخصی مردم را رو میکنیم تا جایی که مردم خودشان با اصرار بخواهند هرچه زودتر شبکه ملی ارتباطات به راه بیفتد و ارتباط مستقیم ما با سازمان NSA قطع بشود.
(بخش پانزدهم – پایانی)
? سلبریتیهای طرفدار دولت یکی یکی اظهار پشیمانی میکنند. این باشد، تا از این به بعد هیچ سلبریتی که ساز و کار سیاست و مسائل کلان را نمیداند، خودش را پیشمرگ جریانهای سیاسی نکند.
? با تمام توان دههی پنجم جمهوری اسلامی را پیش خواهیم برد.
? برجام چه باشد و چه نباشد ما دست از اصول انقلابی و آرمانی خود برنمیداریم
? مدل جواد ظریف در #سازش شکست خورد. مدلی که امروز جواب داده و موجب افتخار و غرور جامعه شده، الگوی قاسم سلیمانی است و تنها همین الگو در اقتصاد و سیاست و… جواب گو خواهد بود؛ ان شاءالله
?والسلام
کانال رسمی استاد حسن عباسی
? @dr_abbasi
بازتاب در خبرگزاریها:
خبرگزاری تسنیم – دشمن دنبال تحریک گسلهای اجتماعی در ایران است
خبرگزاری فارس – در حل اشتغال ناتوانیم چون این حوزه دست لیبرالها است
The post سخنرانی استاد حسن عباسی با موضوع شاید برای موشکها هم اتفاق بیفتد!! first appeared on استاد حسن عباسی.]]>مشکل اصلی سینما؛ از شکل گیری ایده تا خلاقیت
وی افزود: مرحله شکل گیری ایده تا خلاقیت در سینمای کشور دچار سکته است و این موضوع مشکل اصلی آثار تولید شده در سینمای کشور را شامل می شود. متاسفانه این موضوع موجب می شود تا فیلم های ساخته شده ضعف های اساسی داشته باشند.
انتظار هیات داوران برآورده نشد
رئیس اندیشکده یقین ادامه داد: از جوانان فیلمساز انتظار داریم با توجه به بهره مندی از تجربه اساتید گذشته خود آثار بهتری را تولید کنند. اما متاسفانه بخش زیادی از آثار ارسال شده به دبیرخانه این جشنواره، انتظار هیات داوران را برآورده نکرده است.
عباسی خاطرنشان کرد: یکی از مشکلات اصلی سینمای ایران به طور اعم و داستان نویسان ما به صورت اخص، عدم احاطه بر دیرین گونهها است. زیرا نخستین مسئله ای که در حوزه هنر با آن روبرو هستیم تخیل بوده که این پدیده نیز با خمیرمایهای به نام دیرینگونه رشد و توسعه پیدا می کند.
وی اضافه کرد: فیلمسازی که قصد دارد ماجرایی امروزی را به تصویر بکشد برای دراماتیزه کردن کار خود باید تعداد زیادی دیرین گونه را بشناسد و از آنها در اثر سینمایی خود استفاده کند. این درحالی است که عدم تسلط و اشراف بر این دیرین گونه ها در میان فیلمسازان در زمان قدیم وجود داشته و به امروز نیز منتقل شده است.
دانش فارغالتحصیلان سینما نسبت به شناخت محتوایی کم است
رئیس اندیشکده یقین یادآور شد: سینماگران جوانی که بعد از انقلاب، فارغ التحصیل دانشکده های سینمایی هستند و وارد عرصه هنر شده اند بیشتر آموزش های تکنیک سینما را گذرانده اند. اما در حوزه مبانی نظری و محتوایی بویژه شناخت دیرین گونه ها آموزش های چندانی را ندیده اند.
بحران در قصه نویسی مشکل اصلی سینمایی است
عباسی اظهار داشت: مشکلی مهم و اساسی که در سینمای کشور با آن روبرو هستیم بحران در حوزه قصه نویسی است. بنابر این اگر فیلمسازان کشور قصد دارند بر این پدیده چیره شوند ابتدا باید به صورت کامل و دقیق با دیرین گونه های سینما آشنا شوند و به علت اینکه واقعیت ندارند از آنها عبور کند و به سراغ دیرین گونه های واقعی از قبیل زندگینامه انبیا بروند.
وی در ادامه تاکید کرد: در حوزه سینما و فیلمسازی برای اینکه یک ایده به نتیجه برسد باید فرآیند رسیدن خلاقیت به فعالیت هنری به خوبی سپری شود. البته این روند بسیار پیچیده است و از کوچه پس کوچه های دیرین گونه ها می گذرد. بنابر این اگر فیلمسازی اسطوره های یونانی، رومی، مصری، ایرانی، چینی، هنری و ژاپنی را نشناسد قطعا در حوزه محتوایی خلق اثر سینمایی به مشکل برمی خورد.
رئیس اندیشکده یقین تصریح کرد: فیلمسازان اگر دیرین گونه های صالحین جهانی، همانند انبیا و مصلحین بشری را در عرصه واقعی نشناسند، قطعا قادر به انجام تخیلی مناسب در خلق اثر خود نخواهند بود. البته اگر هنرمندی داشته باشیم که توانایی ابداع و خلق دیرین گونه را داشته باشد اتفاق بسیار خوبی است.
عباسی خاطرنشان کرد: مشکل اصلی سینمای ما در حوزه داستان قرار دارد و تا زمانی که این موضوع حل نشود بعید است در این حوزه و حتی در حوزه تئاتر به موفقیتی دست پیدا کنیم. بنابر این برخوردار بودن از مسائل و مشکلات فیلمسازان حاضر در سایر جشنواره های سینمایی، اشکالی هست که به شرکت کنندگان بخش داستانی جشنواره مردمی فیلم عمار وارد است.
وی اضافه کرد: مدیران جشنواره مردمی فیلم عمار باید به سینماگران بخش داستانی تذکر بدهند تا ذخایر دیرین گونه های خود را بهتر بشناسند. بر این اساس اگر این رویداد فرهنگی و سینمایی در دادن این تذکر به جامعه سینمایی کشور بخصوص جامعه سینمایی انقلاب بدهد موفق عمل کند آن وقت است که به اهداف خود نزدیک می شود.
رئیس اندیشکده یقین یادآور شد: هر سینماگری اگر حداقل ۱۵۰ دیرین گونه را نشناسد و نتواند ردپای آنها را در آثار سینمایی، انیمیشنی و سریالی تشخیص بدهد نباید به سمت ساخت فیلم برود. زیرا فیلم سازی فقط کنار هم قرار دادن ۶۰ تا ۷۰ دقیقه راش برای تعریف کردن داستان و ماجرایی نیست. بلکه منظور از فیلمسازی انتقال مضمون و محتوایی است که در قالب فرمی مشخص به نتیجه برسد.
جشنواره عمار باید در بخش محتوایی به جریان سینمای انقلاب تذکر دهد
عباسی عنوان کرد: بر این اساس جشنواره مردمی فیلم عمار باید در بخش محتوایی به جریان سینمایی انقلابی این تذکر را بدهد تا اطلاعات خود را در حوزه دیرین گونه ها افزایش بدهند. در حقیقت امیدوارم جریان انقلابی، حرکتی انقلابی در سینمای کشور رقم بزند و اقدام به خلق اسطوره و دیرین گونه جدید کند. اگر هم نمی تواند این مهم را انجام بدهد باید از ظرفیت تاریخ و میراث بشری در فرهنگ های مختلف بخصوص ادیان الهی استفاده کند و نسبت به بومی کردن آنها اقدام کند.
وی اظهار داشت: در حال حاضر در سینمای کشور شاید بتوان با تلاش فراوان تعداد بسیار اندکی دیرین گونه به روز شده، مشاهده کرد. زیرا در آثار حال حاضر سینمای کشور، با ضعف محتوا در این حوزه روبرو است. بر این اساس ما داوران این ضعف را در قالب تذکری از طرف هیات داوران، انتقال دادیم و امیدواریم که این مشکل اصلاح و برطرف شود.
آینده روشن عمار با ادامه حرکت مردمی است/ عمار از سلبریتی بازی فاصله بگیرد
رئیس اندیشکده یقین خاطرنشان کرد: جشنواره مردمی فیلم عمار از دو ویژگی بسیار مهم، مردمی و عماری برخوردار است. اگر ویژگی مردمی بودن به نخبه گرایی منتهی شود و از حرکت های مردمی عبور کند سم خطرناکی برای عمار است. اما تا زمانی که این جشنواره از حرکت مردمی برخوردار است آینده روشنی را برای آن میبینم. جشنواره عمار باید از این سلبریتی بازی و نخبه گرایی که در برخی جشنواره ها به چشم می خورد فاصله بگیرد.
وی در پایان با اشاره به نقش حضرت عمار یاسر در روشنگری و بصیرت بخشی در زمان جنگ صفین تصریح کرد: در حقیقت جشنواره مردمی فیلم عمار هم باید نقش مردمی و بصیرت بخشی خود را حفظ کند، اگر از این مسئولیت، فاصله بگیرد، دیگر جشنواره مردمی فیلم عمار نیست.
منبع: جشنواره مردمی فیلم عمار
The post سلبریتیبازی، سم خطرناک برای جشنواره عمار است/ قصهنویسی، مشکل اصلی سینما first appeared on استاد حسن عباسی.]]>هشتمین دوره جشنواره مردمی فیلم عمار که اختتامیه آن اخیرا برگزار شد، محوریت ویژه خود را موضوع «کار و کارگر» عنوان کرده بود. از طرفی در هر نظام و حکومتی، فرهنگ سازی برای ارزشمندی کار و تلاش، ضریب اهمیت بالایی دارد. داشتن نیروی کار باانگیزه، پرتلاش و آموزش دیده، سرمایه ای راهبردی برای هر کشوری است که رؤیاهای بلند در سر دارد.
به گزارش رجانیوز، برای تولید این سرمایه، نمی توان نقش بسیار مهم هنر و رسانه را نادیده گرفت. جهت تبیین ابعاد این نقش در رسانه های ایران و دیگر کشورهای جهان، با حسن عباسی، کارشناس مسائل استراتژیک، به گفت وگو نشستیم.
ورود هنر و رسانه به موضوع کار در نظام های کمونیستی و کاپیتالیستی
مسئله کار و ساختارهای کارگری در نظام رسانهای و سینما، همواره یکی از جهتگیریهای اصلی بوده و با توجه به اینکه یکی از مناسبات مهم اجتماعی مسئله کار است، ظهور و بروزی جهانی در عرصۀ رسانهای و هنری داشته و سینما و تلویزیون را درگیر خود کرده است که عمدهی جریانات به دو بخش و مکتب کلی تقسیم میشد:1- جهتگیری جریانهای چپ مارکسیستی 2- آثار کشورهایی با تفکر راست و جریانهای تفکر کاپیتالیستی یا سرمایهداری .
کشورهای چپ مارکسیستی، شوروی در رأس آنها، اروپای شرقی، کره شمالی، کشور کوبا، تلقی یکسانی را ارائه میکردند. اما نوع کار و نوع شغلی که در آثار هنری و سینمایی، بهخصوص در تلویزیون کشورهای اروپای غربی مثل آلمان غربی، انگلیس و فرانسه و بهویژه در ایالاتمتحده آمریکا دیده میشد و دیده میشود، یک جنس و سازوکار دیگری را القا میکرده است. work و worker ، یعنی کار و کسی که کار میکند. در تلقی چپ مارکسیستی “کار”و” ابزار کار” اصالت و ارزش دارد. تحول کار در تحول ابزار کار است. زمانی ابزار کار، داس کشاورزی و چکش صنعت بود، وقتی ابزار کار پیشرفت پیدا میکند و کارخانه به وجود میآید، کارگر داس و چکش را کنار میگذارد و با فنّاوری و تجهیزاتی که در خط تولید کارخانه است کار میکند.
تحول در کارگر نیست، تحول در کار است و ابزار کار. به دلیل اصالت و ارزشمندی کار، جامعه یک جامعۀ کارگری محسوب میشود و حاکمیت طبقه کارگر اصالت پیدا میکند، طبیعتا، کار و کارگر بیشترین نماد را در آثار رسانهای و سینمایی جریان چپ مارکسیستی در طول صدسال گذشته به خود اختصاص داده. این جریان در سایر آثار هنری هم نمود دارد، در پوسترها، آثار گرافیکی و مجسمههایی که در کشورهای بلوک چپ ساخته میشد، زنان و مردانی دیده می شدندکه لباس کار دارند، با آستینهای بالا زده و داس و چکش به دست. در آثار سینمایی هم لباسهای شخصیت ها، لباسهای کارگری بوده است و بیشتر شکل و شمایل یک فرد کشاورز، دهقان یا یک فرد کارگر در کارخانه، محور فیلم قرار می گرفته، افراد اتوکشیده و مرتب و لباسهای تشریفاتی در این آثار کمتر دیده میشود.
سینمای کشورهای شوروی سابق، لهستان چپ، یوگسلاوی چپ، کره شمالی و کوبا، محل نمایش این دست آثار سینمایی بودند؛ حتی رگههایی از تفکر چپ در سینمای انگلیس دیده می شود. در آثار جناحی که به حزب کار و کارگر انگلیس نزدیک بود. در ایالاتمتحده هم، دورانی که جریان چپ کمونیستی ظهور و بروز و فعالیت داشت، آثار سینمایی با گرایش به تفکرات چپ دیده می شود؛ در این آثار غالباً، طبقه کارگر، کنشگر اصلی است و افراد، با شکل و شمایل کارگری دیده میشوند و کمتر جنبۀ تشریفاتی و آن خلقوخوی بورژوازی را دارند.
یکی از مصادیق عینی این تفکر چپگرای مارکسیستی، نمایش عروسکی پت و مت بود که برای کودکان ساخته میشد، حدود80 قسمت از آن در دوره طبقاتی چپ و اروپای شرقی ساخته شد. در یکی از قسمتهای پت و مت، اینها تعدادی کتاب در خانه دارند، میخواهند یک قفسه کتاب بسازند. همه جای خانه پر از کتاب شده و کتاب میخوانند. این یعنی مبانی نظری، اما مبانی نظری به دردشان نمیخورد، میخواهند یک قفسه درست کنند و این کتابها را داخل آن بچینند. اول چکش و اره و میخ نیاز دارند ، کتابها را دسته، دسته میفروشند و ابزار کار میخرند.
البته بعدها وقتی کشور چک و اسلواکی از هم جدا شدند و رویکرد غربی پیدا کردند، پت و مت هم رویکرد متفاوتی پیدا کرد؛ هردو کشور، لیبرالیستی شدند و ادامۀ سریال پت و مت هم به سمت فرهنگ لیبرالی رفت. مثلا خانهشان که اشتراکی بود، جدا می شود. مثل غربیها در خانه، ورزش و دوچرخهسواری میکنند و کارهایی را انجام میدهندکه لیبرالها میکنند.
به یک کودک کشور چپ، این طور القا میشد که تو بیش از آن چه که نیاز به خواندن کتاب داری، نیاز به ابزار کار و کار کردن داری؛ این در اسباببازیها هم ظهور و بروز داشت؛ همچنین در دیگر انیمیشن ها و فیلم های سینمایی. از کودکی، افراد جامعه را علاقهمند و شیفته کار، بار میآوردند. بسیاری از آثار سینمای آمریکا، انگلیس، آلمان، فرانسه و ایتالیای قبل از جنگ جهانی دوم، همه شکل و شمایل کارگری داشتند مثلا نقش «مارلون براندو» در فیلمهای مربوط به «الیاکازان»، «تراموایی به نام هوس» این گونه است. در سینمای وسترن هم این گرایش دیده می شود؛ تعداد زیادی از این مردم کار میکنند و راهآهن میکشند. در دورهای که تازه سرزمین سرخپوستها را تسخیر کرده بودند و میخواستند آمریکا را شکل بدهند، مدام عرق میریزند و کاوش میکنند و معدن طلا پیدا میکنند.
سود به جای کار
اما در آثار کشورهایی با تفکر راست، یعنی تفکر کاپیتالیستی و اقتصاد لیبرال-سرمایهداری؛ اساسا کار اصالت ندارد بلکه سود و فایده اصالت دارد. ابزار کار و تحول آن مهم نیست بلکه ابزار سودآوری اهمیت دارد و مهمترین ابزار سودآوری، پول است. در کشورهای چپ کمونیستی چون پول اصالت نداشت، پدیدهای به نام بانک مرکزی و ساختار بورس و …نیز جایی نداشت. بانکها بسیار محدود و کوچک بودند، کارکرد و گردش پول در آن ها بسیار محدود بود. اما در کشورهای کاپیتالیستی یا سرمایهگرا مثل آمریکا، نهادهایی مثل فدرال رزرو، بانک مرکزی که بدون پشتوانه اسکناس چاپ میکنند و ساختار بورس اهمیت دارد و این پول است که کار میکند. در جریان سرمایه داری، سود به جای کار اصالت دارد، در نتیجه سوداگری مطرح می شود و این که چطور پول در بیاوریم، نه این که چطور کار کنیم تا کار ما نتیجه داشته باشد.
تعریف کار و سود در تفکر کمونیستی و کاپیتالیستی متفاوت است؛ در تفکر کمونیستی سود جمعی مطرح است و در جامعۀ سرمایه داری، فردگرایی اصالت دارد و کسی پیروز است که سود بیشتری ببرد. لذا سال 1390، جنبش اجتماعی 99 درصدی در آمریکا شکل گرفت و حرفشان این بود که ما 99درصدی هستیم که یک درصد دیگر، سهم ما را خورده است.
یعنی از جامعه 390 میلیونی آمریکا، یک درصد هستند که بیشترین ثروت را دارند، اینها با پول، به بازی در بانک ها و بورس می پردازند. کسانی مثل «برنی میداف» و «پونزی»، با حداقل تلاش، حداکثر فایده و منفعت را میبرند.
پس دو مبانی تفکر متفاوت وجود دارد. مارکسیسم که به کار و ابزار کار اصالت میدهد و لیبرالیسم که به فایده و سود اصالت میدهد. این تمایز در سینماهای آمریکا خیلی خوب نشان داده شده است. در سریالها و فیلمهای سینمایی آمریکا، دیگر کارگر اصالت ندارد. در فیلمهای جدید، تصویر افراد، بسیار خوشتیپ و ادکلنزده است که دستهایشان پشت خط تولید مکانیکی چرب نیست، متعلق به طبقۀ بورژوا هستند. برخلاف چیزی که شما در فیلم عصر جدید چارلیچاپلین میبینید که همه تند تند در یک خط تولید، پیچها را سفت میکنند شبیه این تصویر در فیلمهای امروز آمریکایی دیده نمیشود.
ابداع یوغ برای حیوان غیرقابل اعتماد
مبدع آگهی بازرگانی شخصی بود به نام «ادوارد برنایز». او، خواهرزادۀ روانشناس معروف یهودی، زیگموند فروید است.
برنایز در دهه اول و دوم قرن بیستم، مبتنی بر نظریه روانشناسی دایی خودش، فروید که گفت: انسان، حیوان غیرقابل اعتماد است، دانش تبلیغات را به وجود آورد. بعد نفسانی و شهوانی و خشم و غضب انسانها بر بعد عقلانی و فکریشان غلبه دارد. لذا انسان، حیوان غیرقابل اعتماد است و میتوان خواهش و تمناهای نفسانی او را مدیریت کرد و به آن جهت داد. چطور میشود به آن جهت داد؟ با آگهی و تبلیغات.
بعدها آدام کورتیس در مستند جامعی که برای بیبیسی ساخت، این نکته را روشن کرد که برنایز براساس این انگاره، دانشی موسوم به روابط عمومی و آگهی بازرگانی و تبلیغات، طراحی کرد، این دانش ابتدا از روزنامه ها وتلویزیون آغاز و کم کم مسئلۀ آگهیهای بازرگانی به یک هنر جهانی و ساختار کاملا بینالمللی تبدیل شد.
امروزه آگهی بازرگانی در تلویزیونها و آثار سینمایی آمریکایی و کشورهای غربی، به وفور دیده میشود. آگهی بازرگانی برای مردم ذائقهسازی میکند که یک کالایی را بخواهند. وقتی برایشان ذائقهسازی شد، چرخۀ عرضه و تقاضا به کار میافتد و اقتصاد، مصرفگرا میشود. این را آدام کورتیس به زیبایی در مستند «قرن خود» در چهار قسمت به تصویر کشیده است.
در نگاه سرمایه داری همه چیز کالاست و هر کالایی قیمتی دارد. هر کسی نگاه می کند چه چیزی به عنوان کالا برای عرضه دارد: یک ورزشکار بابت زور و عضلهاش، یک هنرپیشه بابت زیباییاش، یک خواننده بابت صدایش، یک دانشمند بابت فکرش. هر کسی یک کالا برای فروختن دارد. کاپیتالیسم و سرمایهداری یعنی کالایی شدن مناسبات و پدیدهها. در اینجا شما دیگر کار مستقیم را نمیبینید.
در کشور، با اینکه فوتبالیست های با زندگی آنچنانی داریم، کسی نیست که به عنوان مربی بتواند به تیم ملی، توپ زدن یاد بدهد و جمهوری اسلامی حقوق یک میلیارد تومان در ماه (معادل حقوق هزار جوان با ماهی یک میلیون ) به کیروش میدهد. این حقوق را ما به شهید مجید شهریاری ندادیم که انرژی هستهای ما را به سوخت 20 درصد رساند. ما چنین حقوقی به حسن طهرانیمقدم که کشور را موشکی کرد و موشک توسط دانش او به فضا فرستاده شد، ندادیم. اما به آقای کیروش یک میلیارد تومان در ماه حقوق میدهیم. چرا؟ چون جامعه ما هم یک جامعه کپیتالیستی شده است. یعنی همان طوری که سلبریتی ها در آن طرف دنیا این وجهه را دارند، در سیاست، در ورزش، در هنر و در علم، این جا هم همین، وجود دارد. مفهوم سلبریتی این است که افراد خیلی مطرحی،کار محدود و کمی انجام می دهند، اما پر سر و صدا هستند و بابت شهرتشان، هزینه بالایی میگیرند
آنچه که در نظام کپیتالیستی اهمیت دارد، این است که چطور میشود فایده و سود بیشتری برد. از این زاویه اصلا تعریف کار متفاوت است. من شما را ارجاع میدهم به فیلم «مارجین کال» که چگونه ثروتمندان در بازار بورس، کار میکنند؛ مثلا وقتی متوجه میشوند که فردا بورس سقوط میکند، از شب تا صبح، سهامشان را میفروشند و ضررشان را می ریزند روی سر دیگران. کار یعنی این؛ یک سری افراد خوشتیپ، ادکلن زده، کراواتی دور یک میز مینشینند و تلفن به دست، با یک تلفن جلوی ضررشان را میگیرند یا برعکس سود میبرند.
مایکل داگلاس در «دوگانه وال استریت» نقشی را با فاصله 20 تا 25 سال بازی میکند. در سال 1987 قسمت اول فیلم والاستریت ساخته شد. سال 2010 میلادی، کارگردان آمد با همان مایکل داگلاس که حالا پیر شده است، قسمت دوم فیلم را ساخت. در هر دو قسمت فیلم، کنار دست شخصیت مایکل داگلاس، جوانی حضور داشت که یاد میگرفت چگونه از طریق بازار بورس، سود ببرد.
حرف سوم
کشور ما با شعار «نه شرقی، نه غربی» انقلاب اسلامی را به پیروزی رساند. نه مدل چپ مارکسیستی و نه مدل راست لیبرالیستی و سرمایهگرایی. قرار بود یک حرف سوم را بزند. نقد اصلی ما این است که آیا این حرف و نگاه سوم درحوزه اقتصاد و معیشت و کار و صنعت و تولید زده شده؟ و اگر زده شده، جایگاهش در نظام رسانهای ما کجاست؟
آیۀ «لیس للانسان الا ما سعی» ابتدای انقلاب، همه جا، روی در و دیوار نوشته میشد که انسان باید سعی کند و سعی انسان است که ارزش او را نشان میدهد. یک روایتی روی دیوارها نوشته میشد که پیامبر اسلام(ص) دست کارگر را بوسیده بود و کارگری، ارزش محسوب میشد. مسئله این بود که ما باید به کار بپردازیم، تلاش،کار و کوشش کنیم تا جلو برویم. پس هم در آیات قرآن و هم در روایات پیامبر(ص) و ائمه(ع)، این موضوع ستایش شده بود. امام راحل (ره) به بحث کار و کارگری به جد پرداختند.
در اسلام، بحث کار و کارگری اصالت ندارد، بلکه عمل اصالت دارد. یعنی برخلاف مفهومی که غربیها میگویند work و worker و job و در فارسی میگوییم کار. در اسلام، عمل اصالت دارد. اما کدام عمل؟ عمل صالح. این موضوع 65 بار در قرآن تکرار میشود. «اِلّا الذین آمنوا و عملوا الصالحات» این که انسانها ایمان بیاورند و به تبع ایمانشان، عمل صالح انجام دهند؛ نه عمل فاسد. ممکن است کار انجام شود مانند تولید مشروب از انگور یا ساخت بمب اتم از تلاش علمی. اینجا، کار انجام شده ولی این کار، عمل فاسد است.
آن چه در اسلام ارزش محسوب میشود، عمل صالح است. لذا فرموده است که «والعصر» قسم خورده است به عصر که روزی که همه میروند مزدشان را بگیرند. «ان الانسان لفی الخسر» انسانها در زیان هستند. «اِلّا الذین آمنوا» مگر آنهایی که ایمان میآورند و « عملوا الصالحات» عمل صالح انجام میدهند.
عمل صالح؛ مسئله اینست
برجسته کردن یاد و خاطره شهدا از این جهت مهم است که شهدای ما عمل صالح کردند. عمل صالح قیمت ندارد، بها دارد. مجاهدت یک مجاهد در راه خدا، قیمت ندارد که بگوییم این قدر حقوقش میشود. کارش بها دارد. یک طبیب، یک وکیل، یک قاضی، در طبابت و وکالت و قضاوت، که گرفتاری مردم را برطرف میکنند، این کار، اینها بها دارد و قیمت ندارد. یک عالم در دانشگاه، یک معلم در مدرسه، محبت پدر و مادری به فرزند هم نمونه های دیگری از عمل صالح است.
علیه قماربازی
مراجع تقلید در قم، معتقد هستند که سیستم بانکی جمهوری اسلامی ربوی است. وقتی که این سیستم ربوی باشد، بسیاری از مشاغل حول و حوش آن، مثل کارمندی بانک، مثل مدیریت نظام بانکی هم اشکال پیدا میکند. یعنی با روایتی که فرموده است: «کسی که ربا میدهد ملعون است و کسی که ربا میگیرد ملعون است، کسی که کتابت میکند و شهادت میدهد او هم ملعون است». تمام سیستم بانکی ما الان دچار اشکال است. سال 1395، هفت تن از مراجع، 61 بار گفتند که سیستم بانکی جمهوری اسلامی ربوی است.
اساس سیستم بورس، قمار است. خودشان در بورس آمریکا و اروپا میگویند قمارباز. چطور شما بورس را وارد جمهوری اسلامی کردید و قمار را اسلامی کردید؟ با کدام ساختار شورای فکری بانک و بورس؟ این جا در بانک کار صورت میگیرد، در بورس کار صورت میگیرد. اما شرعا اشکال دارد و عمل فاسد است. در اسلام عمل مهم است نه کار، آن هم عمل صالح. نکته دوم این که در مرحله نظامسازی، ماهیت زیرنظامهای جمهوری اسلامی، باید منتهی به عمل صالح میشد، نه اینکه یکی از این 140 زیرنظام، بانک و بورس باشد، بانکی که اساسش در جهان ربا و بورسی که اساسش قمار است.
جایگاه پول در اسلام
امام راحل در سال 1363، در مورد بانکها؛ میگوید: «پول در جمهوری اسلامی نباید کار کند، اگر پول کار کند مردم مینشینند در خانه، پولشان در بانک برایشان کار میکند و سود میآورد.»
این یک حکم فقهی است. امام در این جملۀ ساده، بنیانِ سازوکار نظام کاپیتالیستی را می زند؛ یعنی مردم در آمریکا و اروپا می نشینند در خانه، پولشان در بانک و بورس برایشان کار می کند. در نظام رسانهای و نظام معیشتی ایران، چیزی به نام جمهوری اسلامی نیست بلکه یک نظام کپیتالیستی و سرمایهگرا هست و همان شکاف طبقاتی 99 درصد و 1درصد جامعۀ آمریکا، در ایران هم وجود دارد. این 1درصد همان کسانی هستند که ثروتهای میلیاردی دارند، مناسبات و رانت دارند و این شیوه را به خوبی فراگرفتهاند.
رسانۀ……ملی؟!
رسانه در جمهوری اسلامی؛ رسانههای کاپیتالیستی و سرمایهگرا هستند. تلویزیون جمهوری اسلامی، مهمترین عامل تخریب فرهنگ دینی است. تلویزیون جمهوری اسلامی منابع مادی و مالی خودش را از راه تبلیغ چیپس و پفک درمیآورد. چطور شورای سیاستگذاری سلامت سازمان صدا و سیما اجازه میدهد این همه چیپس و پفک در تلویزیون در ساعات پُربیننده تبلیغ شود؟ وقتی در سال 1395، هفت مرجع تقلید زنده در قم، 61 بار میگویند نظام بانکی جمهوری اسلامی ربوی است. تلویزیون جمهوری اسلامی از اینها نمیپرسد که حرف شما چیست؟ از آنطرف یک سری افراد دونپایه که یک دکترای اقتصادی دارند را به تلویزیون میآورد و حرف مرجع را خنثی میکند. کارشناس اقتصادی در تلویزیون میگوید که مراجع نباید در این کار دخالت کنند! چرا تلویزیون در این قضیه تعلل میکند..؟
نظام بانکی در ایران ورشکسته است و ارزش پول ایران در برابر دلار به شدت سقوط کرده اما کسی صدای ورشکستی بانک ها را درنمی آورد و همین بانکهای ورشکسته، میلیاردها تومان صرف تبلیغات در تلویزیون و روزنامه ها میکنند. تمام تلاششان این است که نقدینگی را از جامعه جمع و انباشت کنند و این سازمان ربوی را گسترش دهند. این، کار است اما این کار اشکال دارد. ولی تلویزیون به عنوان یک رسانه، مقید است که این آگهیهای بازرگانی را پخش کند. یک بار در تلویزیون جمهوری اسلامی تعدادی از علمای دینی در برنامۀ سمت خدا جرأت کردند که به این روش سازمان صدا و سیما اعتراض کنند، تقاضا کردند که این آگهی بازرگانی به حداقل برسد و خود مردم کمک مستقیم به تلویزیون کنند تا مشکلات حل شود اما نزدیک بود از سوی مدیران سازمان، آن برنامه تعطیل شود.
شما در شرایطی از کار سخن میگویید که دستگاه رسمی تبلیغات حکومت، یعنی سازمان صدا و سیما، معتقد به کار نیست. شبیه ساختار نظام کاپیتالیستی معتقد به اصالت فایده است و چیزی مبنا است که سود و منفعت بیشتری دارد. هر چیزی که بتوانند زود پول روی پول بگذارد. در ترویج این نوع نگاه، بابک زنجانی ها و امثالهم بازتولید میشوند .
شما ببینید که در تلویزیون جمهوری اسلامی عین تلویزیونهای اروپایی و آمریکایی، فوتبالیستها خیلی برجسته هستند. یعنی مردم در اوج تحریم، در اوج بیکاری خانواده و مشقت مالی، نیروی جوان و اعضای خانوادهاش حق میدهند که دولت به کِیروش، یک میلیارد تومان در ماه حقوق بدهد؛ چون تلویزیون این را گفتمانسازی کرده. مردم حق میدهند که بازیکنان فوتبال، ماشینهای میلیاردی سوار شوند و خانههای میلیاردی داشته باشند، بدون این که تأثیری در ساختار فرهنگ و اجتماع و اقتصاد کشور داشته باشند. سینماگرها و سیاستمداران هم همین طور. مردم حق میدهند. چرا؟ چون تلویزیون این کار را کرده است. پس عامل مخرب و ضدکار در جمهوری اسلامی، سازمان صدا و سیماست که بخش عمدۀ آگهیهای بازرگانی اش، کپی برداری از نمونه های غربی است.
منبع درآمد
مهم ترین مشکل صدا و سیما این است که منابع مالی اش از طریق دولت تأمین می شود. برای حل این مشکل، ادارۀ بازرگانی صدا و سیما گسترش یافت تا با پذیرش و پخش آگهی بازرگانی، به منابع مالی دست یافته و کمتر به دولت وابسته باشند. متأسفانه این انحراف و راه حل اشتباه، به تصویب مجلس نیز رسید. یعنی در حکومتی که به نام دین است و پایه و اساسش کار فرهنگی و تربیتی است باید خالصترین پولهای کشور مثل پول های خمس و زکات به نهاد آموزش و پرورش، رسانه، هنر و علم داده شود اما در یک سیاست خطرناک این 4 نهاد را درآمدزا کردند. دانشگاههای پولی، هنر پولی، آموزش و پرورش پولی و مدارس غیرانتفاعی و صدا و سیمایی که دستش جلوی دیگران دراز بود. اولین انحراف در سال 1376 شروع شد که صدا و سیما به طور جدی، به سمت درآمدزایی از طریق آگهی بازرگانی رفت، یعنی در دوران ریاست علی لاریجانی بر سازمان و به پیشنهاد مرحوم کردان. در این انحراف، نمایندگان کمیسیونهای مربوطۀ مجلس نیز دخیل بودند.
مدیران تلویزیونی که علیرغم این که افراد متعهدی هستند و خیلیهایشان دوستان ما هستند، ضعف فکری، معرفتی و فرهنگی در این زمینه دارند. تلویزیون به دلیل این که رقیب جدی ندارد و خودش را در این زمینه یکهتاز میداند، احساس نمیکند که باید کیفیت کار خودش را بالا ببرد. آفت بعدیاش هم این هست که متأثر از عمل جناحهای سیاسی هست که در قدرت قرار میگیرند.
تلویزیون غالبا جریان ساز نبوده؛ مثلا در مورد شهید حججی، چون همۀ جامعه راه افتادند، صدا و سیما هم میخواست که از قافله عقب نماند. صدا و سیما دانشگر نیست. مدیران صدا و سیما جرأت و شهامت جریانسازی ندارند. آنها دنبال موج لیونل مسی میروند. صدا و سیما با برنامه «نود» میگردد.
نهضت تولید بانک
سینمای دهۀ اول انقلاب، ماهیت کشاورزی و کارگری داشت. اما هر چه جلوتر آمدیم، به خصوص در دورۀ سازندگی، اتفاق عجیبی افتاد و زندگی بورژوازی و سوداگرانه به گونهای در تلویزیون و در آثار سینمایی تبلیغ و ترویج شد. از سوی دیگر، خود آن دولت، مروج و محرک منش بورژوازی بود چون اساسا مسئولین آن دولت خودشان از طبقه بورژوای جامعه بودند و متأسفانه به تدریج، جامعه ما از مدل کار، چه مدل روستایی در حیطه کشاورزی، چه در حیطه شهری و صنعتی و کارگریاش، فاصله گرفت. این وضعیت بعدا عمق پیدا کرد و امروزه ایران 27 برابر استاندارد جهانی، شعبه بانک دارد. کشوری که 38 سال تحریم اقتصادی است، بیشترین تکیه را در اقتصادش به اقتصاد پولی و بانکی دارد. مردم میکوشند که با کمترین تلاش، بیشترین درآمد را داشته باشند و هر چه بیشتر میدوند کمتر به نتیجه میرسند. چون فرهنگ کار نابود شده. توسط دولت سازندگی و رسانهای به نام صدا و سیما.
از سینمای دهه 70 به این سو، جز اندک آثاری، دیگر شاهد فیلم سینمایی کارگری و فیلم سینمایی عمرانی نیستیم. امروزه در سریالهای جمهوری اسلامی، مردان شاغل، افرادی هستند با ماشین های شاسیبلند، لباسهای شیک و اتوکشیده، کیفهای سامسونت و خانم منشی های زیبایی که پشت در اتاقشان نشسته اند و اینها یک پایشان دبی است و یک پایشان اروپا، و بیزینس میکنند. چیزی به اسم سینمای دینی هنوز در جمهوری اسلامی وجود ندارد. با آثار اندکی که سینماگران متعهد میسازند، این سینما، سینمای دینی نمیشود. هیچ دولتی نداشتیم که در این حیطه، تفکر دینی را پیاده کرده باشد. همه لیبرال بودند، از دولت سازندگی تا دولت اصلاحات تا دولت مهرورز تا دولت فعلی؛ باور اقتصاددانان، وزرای اقتصادی و رؤسای بانک مرکزیشان تماما مبتنی بر تئوریهای لیبرالیستی است. حالا در یک دولت، نگاه «میناردکینز» برجسته است، در یک دولت دیگر، نگاه «میلتون فریدمن» در جریان مکتب شیکاگو، مکتب پولی و غیره. در یک چنین فضایی که مبانی نظری اقتصاد جمهوری اسلامی، اقتصاد لیبرالیستی است؛ اقتصاددان و جریان رسانهای و هنری دست به دست هم می دهند و فرهنگی در جامعه رقم می خورد به نام فرهنگ «نئومرکانتیلیستی»، یعنی فرهنگ نوسوداگری.
ویژگی های سینمای بورژوازی ایران
از این رو سینمای جمهوری اسلامی یک سینمای بورژوازی است؛ ساختار این سینما، شش ویژگی اصلی دارد؛ 1- زن و شوهر از هم جدا میشوند.2- اینها بچه ندارند یا اگر بچه دارند، یکی هست و بلاتکلیف است که با پدر زندگی کند یا مادر. 3- پیرها، پدربزرگها و مادربزرگها، در خانوادههای اینها، یا هیچ جایگاهی ندارند یا سربار هستند و باید بروند سرای سالمندان 4- شخصیت مرد فیلم، غیر از همسر خودش، به زنهای دیگر نظر دارد و شخصیت زن فیلم با مردهای دیگری تعامل و ارتباط دارد. 5- منابع مالی خانواده ها به شدت آلوده است. 6- این که همیشه یکی از این شخصیتهای فیلم، ازکشور خارج میشود و میرود.
در این شش متغیر چیزی به نام کار، تلاش و فعالیت معنی ندارد. یعنی شما نمای بزرگ و پهنی از کارخانه و محل کار را نمیبینید. بیشتر نماهای بسته، درون آپارتمانها میبینید به همراه مناسبات زندگی فردی. اگر هم محل کاری میبینید، دفتریست بسیار شیک و ساکت و آرام و بدون دغدغه. اگر خبری هم منتقل میشود یا استرسی هم وارد می شود، این است که فلان کارخانه یا کارگاهشان، دچار ورشکستگی شده.
سینمای اسوه کُش
از ماجرای ترور شهید شهریاری، شهید علی محمدی، شهید رضایینژاد و شهید احمدی روشن حدود 6 یا 7 سال میگذرد، هیچ فیلم سینمایی تولید نشد که بگوید چگونه این انسانهای بزرگ با کاری که پایه علمی داشت، کوشش کردند و در عرصه عمل هم در سطح تأسیسات کارخانهای و هم حوزه تکنولوژی، کشور را به تکنولوژی سوخت هستهای با غنیسازی 20%رساندند و دشمن مجبور شد پای میز مذاکره بیاید تا این را از ما بگیرد و به 3.7 درصد رساند. سینمای ما به هیچ وجه دنبال این نیست که فیلم سینمایی در مورد این دانشمندان بسازد. دانشمندانی که به خاطر اهمیت موفقیت های خیره کننده شان، سرویس امنیتی رژیم صهیونیستی، آمریکا و انگلیس با هماهنگی هم، این ها را ترور کردند. شما امروز هیچ فیلم سینمایی از شهید حسن تهرانیمقدم ندارید. انسان عظیمی که کشور را فضایی کرد. فقط 4 تا جوان در مجموعه برنامۀ ثریا برای گرامیداشت یاد این شهید، به آب و آتش زدند تا بخش هایی از تلاش دانشمندان و متخصصین صنایع موشکی و فضایی را به تصویر بکشند که این برنامه هم به خاطر صراحتش در بیان موضوعات، در سازمان صدا و سیما همیشه با مخالفت همیشه روبرو شده است و شما شاهد هستید که در چند نوبت برنامه ثریا را به بهانههای مختلف تعطیل کردند.
نامسلمانانِ عامل به اسلام
نزدیک10 تا 15 سال است که بر روی ساختارهای تلویزیونی غرب و شرق، اشراف داریم. از ژاپن و کره تا آمریکا و اروپا و آمریکای لاتین. جالب است که مراجع تقلید با وجود ربا در سیستم بانکی، مخالفت می کنند و به جای فیلم سازان ما، سینماگران کرهجنوبی در 20 سال گذشته تعداد زیادی سریال علیه ربا می سازند. خرید و پخش یکی دوتا از این سریال ها را به تلویزیون پیشنهاد دادم که شبکه افق عید سال گذشته سریال «میداس» را با نام کیمیاگر پخش کرد.
در سریال «جنگ پولی» که حدود 7 یا 8 سال پیش در کره ساخته شده، خطرات ربا در نابودی اشتغال خالص و سالم، نابود کردن زندگیها و حیات عمومی، به زیبایی نشان داده؛ گویا یک مجتهد اعلم شیعه یا اهل سنت پشت میز نشسته و به اینها گفته که چی بسازید و چگونه ببینید.
فیلمهای سینمایی که علیه ربا در 10 سال گذشته در آمریکا ساخته شده است. اگر شبیه این فیلمهای سینمایی بخواهد در ایران ساخته شود، سینمای ما 30 تا 40 سال دیگر نیاز به بلوغ فکری دارد. گاهی اوقات ناامید میشویم و میگوییم: آقای مسئول صدا و سیما، آقای مسئول فکر و هنر، شما را به خدا نمیخواهد فیلم و برنامه تلویزیونی بسازید. همین فیلمهای تلویزیونی و سریالها را بخرید و پخش کنید
لیقوم الناس بالقسط
جهت ارائۀ یک الگوی فعال، نقاد و فرهنگ ساز برای اصحاب رسانه انقلابی، باید مدنظر داشت که ترویج کار به طور اعم و ترویج عمل صالح به طور اخص باید یک ارزش شود. لزوما کار در کارخانه هم نیست. شما می توانید زندگی یک معلم موفق را نشان دهید که با حداقلهای مادی زندگی میکند ولی حداکثر تأثیر تربیتی را دارد. کلمه کار را عوض کنید و عمل صالح بگذارید. بگردید و ببینید چه کسانی اعمال صالح انجام میدهند، افرادی که اعمال صالح انجام میدهند را برجسته کنید. اینها را معرفی کنید و اینها را به عنوان کسانی که تأثیرگذار هستند بشناسانید و برعکس. چون فرمودند که معلمی شغل انبیا است.
انبیا در قرآن در موردشان چه آمده است؟ در مورد انبیا فرموده است که ما شما را رسول قرار ندادیم الا بشارت دهید و انذار دهید. آن بشارت را که وجه ایجابی است و انذار که وجه سلبی است را شما هم داشته باشید یعنی در عین مدح عمل صالح، برعکس از کسانی که خیلی مشهور و پرسر و صدا و کمبازده هستند، برائت بجویید. سیاستمداری که میلیاردها ثروت دارد و کمکار است، دوران مدیریتش، به فکر جیب خودش و اطرافیانش بوده. مسئولیت و مشغولیت در حکومت برایش طعمه بوده است. برخلاف نظر قرآن که فرمود: به حکومت به چشم طعمه نگاه نکنید. این افراد را باید تخریب کرد، چرا؟ چون اگر بخواهید وجه ایجابی محقق شود و بشارتتان به نتیجه برسد، باید وجه سلبی را باید برجسته کنید.
هر کسی، سلبریتی فرهنگی، سیاسی، هنری، اقتصادی و ورزشی که بیش از بازدهی و تلاشش، بزرگ شده و برایش رانت هایی بوجود آمده باید مورد انذار جامعۀ هنری انقلابی قرار گیرد. در وجه انذار، باید با کسانی که کم کار میکنند و زیادی برخوردار میشوند، برخورد کرد. اما کسانی که سر و صدا ندارند، زیاد کار میکنند و کم برخوردار میشوند، آنها باید برجسته شوند. این یعنی «قسط» که همان کارکرد اجتماعی اسلام است. قسط یعنی سهم هر کس هرچه هست، به او پرداخته شود و سهم هر کسی هرچه نبوده و اضافه به او داده شده، پس گرفته شود
اگر بخواهیم مفهوم عمل صالح به طور اخص و مفهوم کار مناسب در اشتغال به معنی اعم فرهنگسازی شود باید اقامۀ قسط، سرلوحه اقدامات ما باشد. حرکت عماری، حرکت مطالبۀ قسط است. سرلوحۀ اقدامات جمهوری اسلامی عدل و بالاتر از عدل، قسط باید باشد.
در جمهوری اسلامی، جریان انقلابی-رسانه ای باید بیتعارف باشد؛ چون اگر تعارف کردید امام حسین(ع)ها باید برای اسلام به شهادت برسند. کار بهجایی رسید که سال 60 هجری، مردمی که مال حرام زیرپوستشان دویده بود، شمشیر اسلام را به دست گرفتند و پسر پیامبر را سر بریدند.
جریان هنری-رسانهای انقلاب اسلامی، جریان فکر و اندیشه انقلاب اسلامی، باید عماری باشد. باید با این قضایا مبارزه کند، از ناموننگ و مرگ نهراسد. اقامۀ قسط باید سرلوحه اقدامات این جریانات عماری امروز انقلاب اسلامی باشد.
۱۱ دی ۹۶ – تهران، باقرآباد،مسجد حضرت ابوالفضل(ع)
استاد حسن عباسی رئیس اندیشکدهٔ یقین در این مراسم اظهار داشت: در فتنه سال ۸۸ علایم فتنه بطور واضح نشان داده شد و دشمنان اسلام می خواستند این نظام مردم سالار دینی را تخریب کنند، اما با درایت رهبر انقلاب و حضور مرم همیشه در صحنه این فتنه به سرانجام نرسید.
وی گفت: در سال ۸۸ کاندیداهای مربوطه وقت شکست خوردند، دست به اردوکشی خیابانی زدند که چهره ایران را در سطح بینالملل تخریب کنند. آنان در زمان تحریم های گسترده کشور، میزان خسارت اقتصادی زیادی به کشور وارد کردند.
عباسی بیان کرد: جریان جنبش سبز که بخش عمدهای از آن اصلاحطلبان بودند، اعتقادی بهنظام یا قانون اساسی نداشتند، می گویند اگر از صندوق رأی اسم کاندیدای ما بیرون آمد این قبول است و دموکراسی حاکم است اما اگر نتیجه انتخابات آن چیزی نشد که ما میخواهیم پس انتخابات غیرقانونی بوده و دموکراسی نیست و این اعتقاد اصلاحطلبان مطلق جریان سبز و بخشی از جریان اعتدالگراست. این جریان در سال ۸۸ نتیجه انتخابات موردپسندش نبود و دست به تخریب منافع ملی زد، بلایی که بر سر کشور آورد ایجاد دو دستگی بود و وقتی مردم به خیابان آمدند دولتها و ملتهای دیگر نگاه کردند و دیدند ظاهراً انتخابات برآیند نظر ملی نیست.
رئیس اندیشکدهٔ یقین تصریح کرد: فتنه ۸۸ یکفاز خطرناک داشت، سران فتنه نامه رسمی به دولت اوباما زده بودند و درخواست تحریم گسترده داشتند، حتی برخی از فرزندان آقای هاشمی طوری که برخی از خارجنشینان رسماً مصاحبه کردند و گفتند؛ مطالبه تحریمهای گسترده علیه دولت جمهوری اسلامی را داشتند یا خود سران فتنه همین کار را کردند.
وی افزود: آقای هاشمی حاضر نبود که بگوید تقلب نشده و فتنه است، میرحسین موسوی و کروبی که به این نکته اذعان نمیکردند هیچ، خاتمی هم که در خلوت خود میگفت تقلب نشده شجاعت این را نداشت که این را علنی بگوید، برخی از افراد نیز کینههای عجیبوغریبی داشتند و حاضر نبودند خود را فدای نظام کنند و آنها نیز از سویی دیگر قهر کرده بودند.
عباسی گفت: کاری که رهبر انقلاب در آن مقطع انجام دادند روشنگری بود. ایشان همان زمان گفتند «أین عمار» یعنی الآن عمار کجاست؟ رفتار رهبری مبتنی بر الگوی علوی بود؛ ایشان گفتند أین عمار و درواقع مقصودشان این بود که بگویند هیچکسی نیست که برود مردم را توجیه و بصیرت افزایی کند ازاینرو مباحث توجیهی در قالب مباحث عماری آغاز شد و برخی واردشده و مواضع بسیار جدی و مهمی اتخاذ کردند ازجمله مرحوم آیتالله حائری شیرازی که از همان اول اعلام موضع و تکلیف را مشخص کردند.
وی با اشاره به رفتار سلبریتیها بیان کرد: سلبریتیها از منتخب انتخابات ۹۶ بریدهاند و فاصله گرفتهاند؛ اما شما در رسانههای اصلاحطلب در نقد پروژه پشیمانی از رئیسجمهور فعلی میبینید که آنها مینویسند مگر ماجرای سال ۸۴ و ۸۸ را یادتان نیست و سپس علناً میگویند اگر ما اینگونه رفتار کنیم ماجرای ۸۴ و ۸۸ تکرار میشود؛ درواقع به نوعی مدعی فضای دیکتاتوری میشوند.
رئیس اندیشکدهٔ یقین تصریح کرد: دشمنان ترفندها و دسیسههای مختلفی برای تخریب و مقابله با انقلاب اسلامی به کار بردهاند، ملت ایران قدم محکمی با پیروزی مقابل دسیسههای دشمن برداشتند و وحدت و انسجام ملی را به رخ حریفان کشاندند.
وی در پایان خاطرنشان کرد: ۹ دی یادآور حضور یکپارچه مردم در دفاع از ارزشهای اسلامی و نظام جمهوری اسلامی بوده است، مردم ایران همواره مقابل توطئههای جدید دشمن ایستادهاند.
منبع: قرچک آنلاین
The post سخنرانی استاد حسن عباسی با موضوع بزرگداشت حماسه نهم دی – باقرآباد قرچک first appeared on استاد حسن عباسی.]]>تمدن قرآنی، تمدنی هجری است که شکلگیری آن منوط به هجرت انفسی است که: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا…» هجرت، چون نخ تسبیحیست که دانههای احکام الهی را به هم متصل میسازد. هر یک از مناسک عبادی چون نماز، روزه، حج، خمس، زکات و… اگر با هجرت همراه نباشد، اثری در پی ندارد. در جهان توحیدی، مرزی وجود ندارد بلکه تمام عالم تنها دارای یک مرز بوده که آن نیز مرز بین دو قطب حق و باطل است. جامعهی آرمانی توحیدی، جامعهی هجری است که در آن یکایک افراد انتخاب کرده و هجرت میکنند. عدهای (از باطل، کفر، ظلمات، کذب، شر،) به سمت حق، (ایمان، نور، صدق، خیر و…) هجرت میکنند و عدهای دیگر نیز هجرت معکوس دارند. انسانها مختار خلق شدهاند پس با اختیار خود انتخاب میکنند که اهل شقاوت باشند یا اهل سعادت؛ اهل باطل باشند، یا اهل حق؛ اهل نور باشند یا اهل ظلمات.
مهاجران الی الله، از «ماحرمالله» هجرت کرده و به تمام آن چه حرام شده است پشت میکنند. در مقابلِ کسانی که از همه مظاهر و لذات دنیوی دل میکَنند، برخی دیگر از مسؤولین، تجار، سلبریتیها، خشم و غضب و شهوت و ذخارف دنیوی را مبنا گرفته و به زندگانی کاخوار خود فخر میکنند. در جامعهی توحیدی و هجری، افراد یا موطن و ساکن خیر و حق هستند، یا در قطب باطل و شر مسکن گزیدهاند. انسان موحد در جامعه هجری همواره از قطب منفی به سوی قطب مثبت مهاجر است؛ زمانی که هجرت او به پایان رسید، او در موطن حق رحل اقامت میگزیند و حالا دیگر «هاجر» است.
برای مطالعه بیشتر به سرفصل «دکترین اسلام» از سرفصلهای کلبه کرامت مراجعه نمایید.
The post مهاجرتی به سوی خدا first appeared on استاد حسن عباسی.]]>