انقلاب اسلامي در طول قريب به چهار دهه از عمر پر برکت خود با فراز و نشيبها و طوفانهايي مواجه گرديده که از تمامي آنها سرفراز بيرون آمده است. در اين ميان البته شاهد ريزشها و رويشهايي بودهايم که بررسي ابعاد آن ميتواند بر اعتبار و عظمت انقلاب اسلامي بيفزايد.
بررسي ابعاد اين مساله موضوع گفتوگوی سايت بصيرت با استاد حسن عباسي کارشناس و صاحبنظر مباحث استراتژيک است که در آستانه سي و هفتمين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي تقديم علاقمندان ميگردد.
در آستانه سي و هفتمين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي ايران قرار داريم. انقلاب اسلامي در اين دوران چه ريزشها و رويشهايي داشته است؟
انقلاب اسلامي به عنوان يک حقيقت عين يک درخت سرو و کاج به سمت بالا مستقيم ميرود و در مقاطع مختلف جرياناتي روي کار ميآيند و قدرت را دست ميگيرندکه اينها با اصل اسلام فاصله دارند. اول هم متوجه نيستند، اما بعدا معلوم ميشود که شناختشان و عمق نگاهشان از اسلام چقدر نقصان داشته و ضعيف بوده است. اينها مثل شاخههاي درخت ميمانند. جرياناتي که با اسلام ناب فاصله دارند و فهم دقيقي از اسلام و ولايت ندارند. مثل همين شاخههاي درخت. بخشي از جامعه را با خودشان به سمتي ميبرند. شدت و ضعف اين در صدر اسلام خيلي زياد بود، اما شدت و ضعف اين در جمهوري اسلامي تناوبهاي ده ساله دارد و با توجه به بصيرت، آن محيط و عنايت ويژه حضرت حق طبيعتا همچنان اين درخت سرو اسلام و انقلاب اسلامي مستقيم به سمت بالا ميرود و هر از چندي يک شاخه از اين جدا ميشود. جرياني، مجلسي، دولتي ميآيد بخشي را ميگيرد در حوزه فکري مباحثي را مطرح ميکند و ميرود و تمام ميشود مثل شاخهاي که ميبينيم در انتها تمام ميشود و طبيعتا در بخش ديگري از درخت انقلاب اسلامي رويش جديدي از شاخه ميبينيم. اين را رهبر انقلاب اسلامي تعبير کردند به ريزشها و رويشهاي انقلاب اسلامي.
اسلام در مسير خودش در صدر اسلام ريزشها و رويشهاي زيادي داشت و جمهوري اسلامي هم همينطور. اين ريزشها و رويشها متعادل نيست. تعداد ريزشها هميشه کمتر از رويشها بوده و خوشبختانه ما اگر يک ريزش داشتيم ۹۹ تا رويش داشتيم. منتها آنچه که غصه ايجاد ميکند براي انسان، شبيه حسرتي که علي عليهالسلام بالاي سر جنازه طلحه و زيبر داشتند که آن فرد سيفالسلام ناميده شده و شمشير آن در راه اسلام چه زحمتهايي کشيده بود و حالا روبروي علي عليهالسلام ايستاده بود و کشته شد و آن مرثيهاي که علي عليه السلام داشتند که حيف بود اين آدم اينگونه عمل کند و از بين برود.
امروز هم ما براي بسياري از سران جبهههاي فتنهگر در طول ۳۰ سال گذشته اين حسرت را داريم که حيف بود که اين افراد زحماتي را کشيده بودند در مسير نهضت و انقلاب و نبايد اينگونه با اصل انقلاب و اسلام زاويه پيدا ميکردند تا جايي که دشمنان اسلام از آنها تقدير کنند. امام ميفرمود هرگاه دشمنان اسلام از شما تعريف کردند بدانيد که کارتان اشکال دارد! هيچ دشمني نبود از چپ و راست از ليبرال و مارکسيست و از سلطنتطلب و وهابيت و تروريسم و… هيچ کدام از اينها نبودند که در ماجراي فتنه ۸۸ از جريان موسوم به جنبش سبز دفاع و حمايت نکنند و همين براي باطل بودن حرکت آنها کفايت ميکرد و متاسفانه تعداد قابل توجهي از سران فتنه مردود شدند.
بخش ديگري هم بودند تحت عنوان “ساکتين فتنه” که سکوت آنها آب به آسياب دشمن ريخت. سکوت آنها زمينه را فراهم کرد براي اينکه دوره خنثي کردن فتنه ۸۸ تبديل به هشت ماه شود و طولاني بشود. اگر همه مراجع عظام تقليد و روحانيت، بلافاصله تکليفش را روشن ميکرد و موضع ميگرفت، اگر مجموعههاي فکري حزبي و سياسي در محافل دانشگاهي تکليف خودشان را روشن ميکردند و موضع ميگرفتند، قطع به يقين اين ماجرا اينقدر طول نميکشيد.
اما واقعيت اين است که در ماجراي ۸۸ معلوم شد که مردم از خواص دانشگاهي و حوزوي به امامشان بسيار نزديکترند و اين درس عميقي بود و حالا بسياري تلاش ميکنند که اين موضوع مطرح نشود. بسياري از اين افراد هم افراد محترمي هستند، اما احترام و تقواي اين افراد بايد يک جايي در بزنگاه ها به درد بخورد! يک جاهايي که ولي امر مسلمين ميفرمايند: “أين عمار؟” بسياري از بزرگان ديني ما و بزرگان فکري دانشگاهي ما سکوت کردند! بسياري از مديران سابق و موجود نظام در آن قضايا سکوت کردند و به همين نسبت در ميزان آبرويي که از اسلام و انقلاب ريخته شد، سهيم هستند و در آخرت بايد پاسخگو باشند!
خدا را شکر که مردم بصيرت داشتند. خدا را شکر که خدا دل مردم را به سمت حکومت گرداند و فتنه خنثي شد. البته ما همواره نگراني داريم! نگراني از خودمان که در مسير نهضت با فتنههايي که رخ ميدهد و شکل ميگيرد و وعده داده شده و بوجود ميآيد نسبت ما با اين فتنهها چيست؟ اين است که از خدا ميخواهيم که در مسير نهضت، فتنههايي که رقم ميخورد، خداوند ما را از اين فتنهها سربلند بيرون بياورد. در رکاب ولايت و پايبند به قرآن و عترت قرار دهد انشاءالله.
يکي از مقاطع حساس پس از انقلاب اسلامي فتنههايي بود که در سالهاي مختلف رخ داد و پر رنگ ترين آن فتنه ۸۸ بود. اين فتنهها چگونه شکل گرفت؟
فنته سال ۸۸ يکي از مقاطع بسيار حساس و برهههاي کليدي انقلاب اسلامي محسوب ميشود. در آن دوره هشت ماههاي که نظام تحمل کرد و مردم صبر استراتژيک خودشان را نشان دادند، جرياني از نظام در ابتلائی که رخ داد غربال شدند. برخی مردود و در امتحان شکست خوردند و از گردونه حرکت انقلابي حذف شدند. به تعبير حضرت علي عليه السلام در نهج البلاغه: “فتنه ها ميآيد و شما را غربال ميکند”! مثل صدر اسلام و اتفاقاتي که در صدر اسلام افتاد.
دو مفهوم کليدي در اينجا داريم يکي مفهوم فتنه است، با تلقي که در قرآن و نهج البلاغه آمده است که قرآن فرمود: “وقتي که شما ايمان بياوريد، صرف ايمان آوردن که ما شما را رها نميکنيم، شما را با فتنهها آزمايش ميکنيم” اين تاکيد قرآن کريم است که فرموده کساني که ايمان ميآورند، اينها عميقاً با فتنهها آزمايش ميشوند و در طول مسير زندگيشان مقاطع مختلفي بوجود ميآيد و فتنه رقم ميخورد. علي(ع) هم مسئله فتنهها را به صورت کاربردي در دوره حکومت خودشان در مقاطع مختلف حکومت در فتنه ناکثين و قاسطين و مارقين بررسي ميکنند. شرايطي که ما در فتنه ۸۸ داشتيم شرايطي بود شبيه دوره حضرت علي (ع) و بويژه ماجراي فتنه ناکثين و قاسطين و مارقين. گروهي بودند که با حضرت علي(ع) پيمان بستند و شکستند. گروهي بودند که پيمان نبستند مثل قاسطين، قبول نداشتن از ابتدا امامت و خلافت علي (ع) را . و گروه سومي بودند که به گونهاي حرکت کردندکه خارج شدند از دين و روبروي علي عليه السلام ايستادند و بر ايشان خروج کردند و فاجعه اي را بوجود آوردند وعلي عليه السلام را به شهادت رساندند. اين سه گرايش و رويکرد را ما در تاريخ انقلاب اسلامي داشتيم که از سالهاي اول انقلاب آرام آرام اين سه طيف درون نظام به وجود آمدند و انباشت انرژي و انباشت پتانسيل اينها در سال ۸۸ در انتخابات شکل گرفت و در واقع اين انرژي انباشته شده آزاد شد و آن فتنه را بر سرنظام آورد که از خرداد ۸۸ تا دي ۸۸ به عينه ديده شد.
البته چون نظام استحکام بسيار بالايي از نظر سياسي اجتماعي امنيتي و از نظر فرهنگي داشت، توانست مساله فتنه را خنثي کند و در دورن خودش هضم کند. ولي اگر مقدار کمي از اين سازوکاري که غربي ها تمام قد پشتش ايستاده بودند همانند رژيم صهيونيستي، ايالات متحده، کل اروپا و هم دول مرتجع منطقه خصوصاً عربستان و قطر که با پشتيباني انواع حمايتهاي مالي، اطلاعاتي، رسانهاي همراه بود، اگر اين موضع و اين موضوع و اين فتنه در جاي ديگري رخ داده بود، آن جامعه را کاملا متلاشي ميکرد!
اما به هر جهت اين فتنهاي که يک عقبهي فکري عميق داشت و آمده بود اينهايي را که قبول نداشتند ساختار نظام را، همچون ماجراي قاسطين و نيروهاي معاويه در صفين روبروي نظام قرار دهد، و آنهايي که نظام را قبول داشتند ولي مثل طلحه و زبير در يک جايي بريده بودند و از نظام فاصله گرفته بودند، آنها هم با گروه اول هم آوا شدند و در يک صف قرار گرفتند و نتيجهي اين جبههآرايي و صف آرايي اين شد که بهانهاي به نام “تقلب“ را مطرح کنند و اردوکشي خياباني کنند و براي نظام ايجاد مصيبت و مساله کنند.
نظام چگونه توانست اين فتنه را مهار نمايد؟
انقلاب و نظام توانستند اين ماجرا را به شکل مردمي خنثي کنند و حکومت افتخارش اين بود که در خيابان تانک نياورد. همان مقطع خردادماه سال ۸۸ که اين انتخابات انجام شد و تير ماه که اين فتنه آغاز شد، در مرکز ايالات “سين کيانگ“ چين يک اغتشاش و درگيري پيش آمد؛ ارتش چين مجبور شد تانک ها را به خيابان بياورد. بيش از ۱۸۵ نفر کشته شدند و يک سرکوب نظامي بسيار خشن صورت گرفت.
در دوره ده ساله گذشته بارها در ايالات متحده، انگليس و فرانسه آشوب هاي خياباني رخ داده که در هرکدام از آنها با عبور از توان نيروي پليس، ارتش در صحنه آمده است براي مواجهه با شورش ها. به خصوص در ماجراي ۸۴ که در فرانسه در شهرهاي مختلف يک آشوب عمومي شروع شد تقريبا ۱۰۲۰۰ خودرو آتش زده شد که در نوع خودش در تاريخ عمليات ضدآشوب بيسابقه بوده که هم پليس هم ارتش و هم ژاندارمري به صحنه آمدند تا بتوانند اوضاع نابسامان کشورشان را کنترل کنند، اما در دوره فتنه ۸۸ ما فقط با نيروي انتظامي در خيابان مواجهه بوديم و سپس با نيروي مردمي بسيج. حکومت به هيچ وجه از پديدهاي به نام تانک و از امکانات نظامي با آن ساختارهايي که در همه جاي دنيا مرسوم است استفاده نکرد و همين طور که در ماجراي سال۷۸ اين اتفاق افتاد، در ۸۸ هم باز اينجا حرکت مردمي بود. مردم بودند که در خيابان آمدند و ماجرا را خنثي کردند نه توان ضد آشوب نيروهاي مسلح. اين حداقل انتظار از يک حکومت مردمي است که در خيابان هيچ وقت تانک روبروي مردم خودش نياورد. اين يک کارنامهاي بود که حکومت در آن امتحان شد و بحمدالله در آن سربلند شد.
از اين رو آنچه که در يک حکومت مردمي مد نظر هست اين است که بتواند به جاي آوردن تانک و توپ، مردم را اقناع کند. شما ببينيد به جاي اينکه رهبر معظم انقلاب از نيروهاي نظامي بخواهد که بروند در خيابان کمک نيروي انتظامي، اما ايشان به جاي درخواست از نيروهاي مسلح مثل همه جاي دنيا که از ارتشها ميخواهند با تانک به خیابان بروند ايشان، برخورد فرهنگي و از جنس قدرت نرم کردند. مطالبه ايشان اين بودکه “أين عمار“!؟ مانند علي عليه السلام در ماجراي صفين بعد از شهادت عمار، طلب کرد که کجا هستند عمارها؟! کجا هستند پاسخگوي اين شبهات که مردم را قانع کنند و موارد را توضيح بدهند!
اين در تاريخ عمليات ضد آشوب وضداغتشاش بيسابقه است که يک حکومتي به جاي اينکه با تانک و توپ به خيابان بيايد و سرکوب کند نيروهاي معترض را از نيروهاي فکري بخواهد که اقدام کنند. در جمهوري اسلامي رهبر انقلاب اسلامي از نيروهاي مسلح نميخواهد که اين کار را بکنند. از اينها ميخواهند که اين عمارها شکل بگيرند و بروند جامعه را توجيه کنند. در مواجهه با اين مشکلات و به جاي برخورد نظامي، برخورد از نوع قدرت نرم صورت بگيرد. البته همان موقع ايشان توضيح دادن که آنچه در فتنه۸۸ رخ داد يک عقبه ده ساله دارد که اين عقبه ده ساله تقريبا هر ده سال از دوره زعامت و رهبري ايشان يک موج اين چنيني شکل گرفته بود.
سناريوي نظام اسلامي براي مهار فتنه داراي چه ويژگيهايي بود؟
اما سه نکته کليدي در اين قضيه بسيار حائز اهميت است اول اينکه ماجراي انتخابات۸۸ ربطي به مسئله تقلب نداشت. به تعبير يکي از همين فتنه گران کلمه تقلب رمزي بود براي ايجاد آشوب و اغتشاش. پس نکته اول اينکه يک انرژِي و پتانسلي جمع شده بود از مخالفت و مواجهه با حرکت انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي که در طي يکی دو دهه اقدامات خودش رو انجام داده بود حالا بايد اين انرژي و پتانسيل آزاد ميشدکه آزاد شد و تبعات خودش رو هم داشت. لذا محدود کردن مقوله فتنه ۸۸ به انتخابات ۸۸ ظلم به آن حرکت کلي نظام بود نه اين يک پديدهاي بود که فرصت پيدا کرده بود عرض اندام کند، بغض و کينهاي نسبت به اسلام و ولايت بودکه جمع شده بود و آزاد شد .
نکته دوم اينکه مواجهه حکومت جمهوري اسلامي با فتنه يک مواجهه فرهنگي بود و اين در قالب “أين عمار” به گونهاي ساز و کارش ايجاد شد که بايد اقناع عمومي صورت ميگرفت و در بستر آن اقناع عمومي بود که خداوند عنايت کرد و نهم دي ماه رقم خورد. پس حکومت در دوره هشت ماه ۸۸ از امکانات سخت افزاري تانک و توپ استفاده نکرد.
نکته سوم خود برچيده شدن بساط فتنه بود که توسط مردم صورت گرفت. در يک حرکت مردمي، دل و فؤادشان با عنايت خداوند به سمت ارزشها به سمت کليت حرکت انقلاب چرخيد و موجب شد که اين فتنه خنثي شود.
آيا ميتوان گفت که مرکز هجمه فتنهگران جايگاه رهبري بوده است؟
يکي از روحاني نمايان وابسته به کاخ سفيد که در ماجراي فتنه از ايران فرار کرده بود و در امريکا مستقر شده و در کنار سروش و ديگران يک اتاق فکر پنج نفره را تشکيل داده بودند، براي فتنه گران در وبسايت خودش مطلبي را نوشت ناظر بر اينکه در دوره تغيير قانون اساسي در مجلس مربوطه که در سال ۶۸ تشکيل شد، قرار بوده که رهبري و موضوع جايگاه ولايت فقيه را ده ساله کنند و در هر يک دهه، يکبار خبرگان دور هم جمع بشوند و يک رهبر جديدي را انتخاب کنند. او در نامه اعتراضي خودش به يکي از مقامات نوشته بود؛ شماها مقصر بوديد، بايد تصويب ميکرديد و به نتيجه ميرسانديد، چرا اجازه داديد که يکي از افراد بلند شود و به اين مساله اشکال وارد کند!
ظاهرا اينگونه که اين فرد نوشته بود مرحوم حضرت آيت الله فاضل لنکراني در خبرگان رهبري آن روز ايشان بلند ميشوند و اشکال ميکنند که چطور ممکن است که کسي به مدت ده سال امام مسلمين باشد، بدون آنکه کسالت جسمي يا مشکل روحي و اخلاقي داشته باشد! اين را کنار بگذاريم و شخص ديگري را انتخاب کنيم! در دوران کداميک از ائمه چنين سنتي اجرا شده بود يا در دوره کداميک از زعماي شيعه در عصر غيبت کبري چنين نمونهاي ديده شده است!
يک زعيم اعلم وقتي کارش را شروع ميکند، مثل امام معصوم تا انتها ميرود، مگر اينکه کسالت جسمي حاد داشته باشد و مسائل ديگر. در صورتي که وقتي چنين اتفاقي نيفتاده باشد، چرا بايد امام مسلمين کنار برود و مجددا خبرگان نفر بعدي را انتخاب کند که ظاهرا به راي گذاشته ميشود و اين نظر و اين اشکال راي ميآورد و آن طرح ده ساله و شوراي رهبري و موارد ديگر منتفي ميشود.
اما پس از اين قضيه در سال ۶۸، يک دهه بعد دقيقا سر همان دههاي که فکر شده بود، ماجراي کوي دانشگاه بوجود آمد! در همان تيرماه و دقيقا ده سال بعد از ماجراي کوي دانشگاه، فتنه ۸۸ رخ داد. معلوم شد که هر دهه يک جرياني در نظام براي تصرف سنگرهاي کليدي نظام خيز بر ميدارد و اصل ستون بنيادي نظام يعني ولايت فقيه در قانون اساسي را هدف قرار ميدهد که به شکل قانوني موقعيتش را تخريب کند.