هر پدیدهای کارکردی دارد که با آن شناخته میشود. کارکرد عینک، بهتر دیدن است؛ کارکرد میکروفن ضبط و ارسال آن به آمپلیفایر جهت پخش است. به فرمودهی مفسرین، کارکرد دین «قسط» است. قسط یعنی سهم هرکس هرچه که هست، به او پرداخت شود؛ و سهم هرکس هرچه که نیست، از او باز پس گرفته شود. هرگاه در جمهوری اسلامی به این مرحله دستیافتیم، آن روز، جمهوری ناب اسلامی محقق شده است؛ چراکه تمام دین برای برپایی قسط است و دین آمده تا با آن قسط درونی و بیرونی را محقق کنیم. اگر دین در جامعهای برپا شد و قسط محقق نشد، شهد و شیرینی دین به کام مردم نخواهد نشست. در جامعهی ما امروز به نام اسلام، اقتصاد ربوی پیاده میشود؛ لذا مردم و جوانان به حق خود نمیرسند، پس تصور میکنند دین ناکارآمد است.
کارکرد اجتماعی دین، از کارکرد معرفتی آن میآغازد.
کارکرد دین، یعنی قسط به دو دسته تقسیم میشود:
- قسط معرفتی و هستی شناختی: قسط در سلسلهی خلق و جعل.
- قسط اجتماعی: قسط دربین مردم در مناسبات اجتماعی یعنی پرداخت سهم هرکس.
قسط معرفتی و هستی شناختی
حکیم، یکی از صفات خداوند است؛ به این معنا که او کار بیهوده و باطل انجام نمیدهد. هر آنچه که خداوند خلق نموده حق است؛ باطل را او نیافریده بلکه جعل ماست. حق، جایی است؛ اینکه بپذیریم هرچیزی را سر جای خود بگذاریم، عدل است؛ و قرار دادن هر چیزی سر جای خودش، جعل است و قسط رقم میخورد؛ در این صورت، هر چیزی بر جای خود جای گرفته است، پس زیباست و حسن دارد. «قسط»، در مقابل «ظلم» قرار دارد. اشتباهی که در افواه صورت گرفته این است که عدل را روبروی ظلم میگیرند؛ حال آنکه «عدل» مقابل «جور» قرار دارد.
در روایتی از امام صادق(ع) آمده است: «عدل، تسلط عقل بر نفس است؛ کسی که عقل او بر نفسش حاکم شد، منصف میشود؛ وقتی منصف شد، قسط را اقامه میکند.» طغیان انسان، حاصل هواهای نفسانی اوست؛ اگر عدل آمد و عقل بر نفس حاکم شد، انصاف رقم میخورد. چون عمدتاً عقلمان بر نفسمان سیطره ندارد، غالباً منصف نیستیم. بروندادِ فردی که عادل و منصف است، برپایی قسط است. عدل در نگاه امام صادق(ع) یک پدیدهی بیرونی نیست. انسان مؤمن ابتدا درون خود را محکم میکند، سپس در رفتار بیرونی خود قسط را محقق میکند. پس قسط -یعنی کارکرد دین- که حاصل عدل و انصاف است.
قسط اجتماعی
کارکرد اجتماعی قسط، از درون انسان یعنی کارکرد معرفتی آن شروع میشود. اگر سهم هرکس را به او پرداخت نکردیم، مرتکب «ظُلم» شدهایم و به او ستم روا داشتیم. اگر ظلم، استمرار بیابد، «ظُلمَت» رقم میخورد. از آنجایی که در مقابل ظلمت «نور» قرار دارد، پس در این مفهومشناسی، حرکت به سوی نور از طریق حق، عدل و قسط رقم میخورد. اگر قسط در درون فرد محقق شد، او نورانی میشود؛ و اگر کسی در درون خودش به قسط نرسید، پس به باطل، جور و ظلم درونی رسیده است. فردی که ستم میکند، این عمل او برونداد و نتیجهی ظلمات درونِ اوست، که در بیرون مرتکب ظلم میشود. در این مهندسی و معماری اجتماعی، ابتدا میبایست از درون خود بیآغازیم.
پیشنیاز تحقق قسط، انسانسازیست.
مادامی که انسانسازی طراز قرآنی محقق نشود، قسط اجتماعی رقم نمیخورد و هرگز به مردم سالاری دینی و یک جامعهسازی عمیقاً دینی دست نخواهیم یافت. عنصر اصلی و کلیدی در طرحریزی استراتژیک، «انسان» است. نفسِ انسانها باید پالایش بشود که: «وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا * قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا»[1] اگر بگذاریم نفسی که قوهی تشخیص فجور و تقوا به آن الهام میشود، در زیر دسیسهها آلود بشود، همه چیز را باختیم. دسیسهها میآیند و لایهلایه روی حق را میپوشانند؛ فطرت اجتماعی را مکدر کرده و جامعه را به باخت و محرومیت میکشانند. اینگونه میشود که از هر 10 رودخانهی شهرها، 9 عددشان خشک شده است؛ این فاجعه، نشانههای عذاب الهی از عدم تحقق قسط است.
فلاح عمومی و فلاح ملی، حاصل فلاح تکتک انسانهاست. هر تعداد از مردم یک جامعه که نفس خود را تزکیه کردند ، به فلاح میرسند و باقی آنها که سرمایهی عظیم نفسشان را زیر دسیسهها پنهان کردند، دچار باخت و خسارت میشوند.
به تعداد انسانهایی که حق رأی دارند، این حق انتخاب محفوظ است که به سمت نور بروند یا ظلمات؛ با این انتخاب است که سعادت یا شقاوت انسانها رقم میخورد. کسی که عنان اختیار درون خود را به طواغیت سپرده است، او هرقدر هم ادعا کند نمیتواند کارکرد اجتماعی قرآن را در بیرون عملیاتی و اجرایی کند. اینکه 38 سال پس از انقلاب اسلامی هنوز نتوانستیم قسط اجتماعی را محقق نماییم به این دلیل است که نور قسط از درون ما نجوشیده و عقل ما بر نفسمان سیطره ندارد؛ مناسبات نفسانی، نفی انصاف است. وقتی هنوز انصاف نداریم، تحقق قسط در بیرون انتظار بیهودهایست. هر قدر از این 80 میلیون انسان ایرانی که عقل آنها بر نفسشان تسلط دارد، همان مقدار در جامعه انصاف و امکان تحقق قسط داریم. اگر یک حکومت دارای قویترین ساختارهای حقوقی، قضایی و تکنولوژیک بوده در حالی که آحاد جامعه از درون دچار ظلمات شدهاند، خود به خود به همدیگر ظلم میکنند. وقتی انسانسازی صورت نگرفته و مردم به نور فطرت خود لطمه زده و به نور ایمان در درون خود نرسیدهاند، پس دچار تاریکی و ظلمات شده و اسیر طواغیت و شهواتاند؛ در این صورت، هیچ پیامبری توان اصلاح و نجات این جامعه را نخواهد داشت و هیچ دستگاه قضایی و حقوقی مقتدر و برنامهریزی استراتژیک امکان تحقق قسط را ندارد. پای تمامی تئوریهای طرحریزی استراتژیک در جایی که به مناسبات درونی انسانها میرسند، میلنگد.
قسط در نظام معرفت قرآنی
مطابق با ثنویت توحیدی در نظام معرفت قرآن، هر آنچه خدا خلق نموده، حق است. او باطل را خلق نکرده؛ بلکه ظلم و جور و باطل و ظلمات، جعل بشر است. قسط نیز توسط انسانها جعل میشود.
همه برای برپایی قسط قیام کنند.
انبیا(ص) مبعوث شدند تا تودهی مردم برای تحقق قسط قیام کنند. «… لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ…»[2] یعنی به مُر اسلام، سهم هرکس هرآنچه که هست به او پرداخت شود؛ همچنین سهم هرکس هرچه که نیست از او بازپس گرفته شود؛ به این نحو که افراد، نور درون خود را خاموش نکرده و تن به نفسانیات در ندهند؛ و انبیا(ص) نیز از هوای نفس مردم تبعیت نکنند. اما خواص و مسئولین باید قوام به قسط باشند یعنی روی کارکرد دین، پافشاری نمایند که: «… كونوا قَوّامينَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالقِسطِ…»[3] مهمترین کارکرد انبیا(ص) ایستادگی مقابل سنتهای غلط، باطل و ناروا است. زمانی بعثت پیامبران ضرورت مییافت که مردم، جاهلانه و متعصبانه بر یک سنت غلط پافشاری میکردند و سنتهای غلط بهگونهای در جامعه رسوخ کرده بود که مردم راه نجات خود را در آن میدیدند. همچون امروز که بانک و نظام مالی ربوی در جامعهی جهانی و جامعهی ما مقبولیت عمومی پیدا کرده و ایستادگی و مقابله با آن، دم مسیحایی میطلبد.
امام جامعه، قوام به قسط است؛ اما نباید اقامه قسط تنها به دوش او باشد.
کار مقام مسؤول تماماً باید قیام به قسط باشد، دست به هر کاری میزند، قیام به قسط باشد و در این کار منحرف و متزلزل نشود. امام مسلمین چنین خصوصیتی دارد. مدیر استراتژیک در دین، امام است که او مدیرِ قوام به قسط است. در دورهی امام راحل(ره) مسؤولین بارها متزلزل شدند، کم آوردند و بُریدند؛ اما بالای سرشان ایستاد، نهیب زد و دین را حفظ کرد. در دورهی امام خامنهای نیز دولتهای متعدد (اصلاحطلب، اصولگرا، اعتدالگرا، چپ و راست و رنگ و وارنگ) آمدند و در میانهی راه نسبت به مشکلات اقتصادی، اداری، جناحبازیهای سیاسی، دشمن و سیاست خارجی و… کم آوردند؛ میخواستند زانو بزنند و وادهند؛ اما او آمد تشری زد سپس خطکش و چارچوب، میزان و معیاری ترسیم نمود تا نور امید در دل تودهی جامعه دمیده شود که میتوان مقاومت کرد. همهی مردم باید اقامه کنندهی قسط باشند و این مهم را از درون خود آغاز نمایند. هر فرد مسؤول نیز باید قوام به قسط باشد. نباید کار تنها روی دوش انبیا(ص) و امام معصوم باشد که اگر چنین شد، ائمه(ع) یکی پس از دیگری شهید میشوند و آخرینشان نیز به غیبت کبری میرود. نباید مسؤولیت اقامهی قسط تنها به دوش ولی امر باشد، که در این صورت جام زهر به او نوشانده میشود؛ و از دین یک پدیدهی ظاهری باقی میماند که همچون پوستین وارونهای بر تن جامعه کشیده میشود که به تعبیر حضرت امیر(ع) «این پوستین وارونه و جلباب را نیز مردم بعداً تصور میکنند چیز زائدیست و باید کنار گذاشته شود.» زیرا شهد و شیرینی دین به کام مردم نمینشیند.
مسؤولین ما، قوام به قسط نیستند!
مشکل امروز ما این است که خواص و مسؤولین ما قوام به قسط نیستند. مردم و مسؤولین همه باید برای اقامهی قسط قیام کنند. ابتدا در درون خود به نورانیت برسند، سپس در برابر باورها و سنتهای باطل بایستند و آنها را بزدایند تا حق اقامه شود. اگر نشد، هر کس خود به تنهایی میتواند اقامهی قسط کند که: «قُل إنَّما أَعِظُکُم بِواحِدَة أَن تَقُومُوا لِلّهِ مَثنی وَ فُردی»[4] شما را تنها به یک چیز اندرز میدهم، و آن اینکه: دو نفر دو نفر یا یک نفر یک نفر برای خدا قیام کنید.
قسط معرفتی اولیتر از قسط اجتماعی
بسیاری سعی کردند قسط اجتماعی ایجاد کنند اما بدلیل آنکه اشراف معرفتی لازم را نداشته و خود را از درون به نورانیت نرسانیده بودند، به نام دین، ضدکارکرد دین که قسط است، عمل کردند. از دل این تفکر، شهرام جزایری، بابک زنجانی، فاضل خداداد و… بیرون آمد. زدودن ظلمات درون، مقدم بر زدودن ظلم در بیرون است؛ تحمل ظلم، آسانتر از تحمل ظلمات درون است. بدون کارکرد معرفتی دین، قسط اجتماعی شدیداً امکان انحراف دارد.
جنبش امروز انقلاب اسلامی، جنبش مطالبهی قسط است.
اگر مردم ببینند کارکرد دین، یعنی قسط محقق نمیشود، دین را کنار خواهند گذاشت و ما در این مسأله مقصر هستیم. باید جنبش مطالبهی قسط در جامعه برپا شود که بهدور از نگاههای سیاسی به دنبال تحقق قسط مورد نظر قرآن باشد. در جامعهای که دویدن به دنبال توپ، درآمد میلیونها دلاری دارد، معلم، کارگر، کشاورز و.. منزلتی ندارند، در اینصورت نه فرزندان جامعه خوب تربیت میشوند؛ نه نان و خوراک مردم به درستی تأمین میشود و نه صنعت به خوبی رقم میخورد. زیرا فوتبالیستها اجر و قرب دارند، نه معلم، کارگر، کشاورز و صنعتگر و… لیست درآمد فوتبالیستها، سند روسیاهی تحقق عدالت و قسط در جامعهی ماست. نباید در درون حکومت اسلامی کسانی با مناسبات و ویژهخواریها ثروتهای چند هزار میلیاردی داشته باشند و گروهی دیگر با 45 هزار تومان یارانه زندگی خود را سر کنند. علی(ع) شهید قسط بود. فرمود اگر مهر زنانتان کرده باشید، پس میگیرم؛ و امروز دغدغهی مقام معظم رهبری فیشهای نجومیست. اصلِ «از کجا آورد» باید زنده شود. تکتک مسئولین جمهوری اسلامی به تبع مسئولیتی که داشتند باید مشخص بشود از کجا آوردهاند. ایستادگی مقابل گردنکشان، زورگویان، زورمداران، اهل زر و تزویر، مشتی به مراتب کوبندهتر از مشتی نیاز است که در سوریه بر دهان داعش کوبیدیم. هرکس در حکومت دینی مسئولیتی داشته، بر منبر پیامبر اکرم(ص) تکیه زده است؛ اگر فراتر از آنچه حق او بود گرفته، باید پس گرفته شود.
برپایی جامعهی دینی در گرو تحقق قسط است.
حق، عدل، قسط، حُسن بر هم منطبق و یکی هستند. اگر عدل به جور مبدل شد؛ و به جای قسط، ظلم انجام شد؛ دیگر هیچچیز حسن ندارد بلکه قبیح است؛ چنین پیامدی، حاصل عملکرد ما انسانهاست و برای آن باید پاسخگو باشیم. اگر کارکرد معرفتی دین (قسط معرفتی) و کارکرد اجتماعی آن (یعنی قسط اجتماعی) بهدرستی شناخته نشود، امکان تحقق دین و دینی نمودن جامعه وجود ندارد. قسط اجتماعی، یعنی زدودن ظلمات، سنتهای باطل و زدودن ظلم و ستمهای اجتماعی موجود در جامعه؛ که ترند اصلی جامعهسازی آرمانی مهدوی است.
این متن، برگرفته از جلسهی 499 کلبه کرامت با موضوع «کارکرد اسلام» است. برای مطالعهی بیشتر، فیلم جلسه را دانلود کرده و ملاحظه نمایید.
————————————–
[1] – سوره شمس – آیات 7 تا 10
[2] – سوره حدید – آیه 25
[3] – سوره مائده – آیه 8
[4] – سوره سبأ – آیه 46