سازمان منافقین با به شهادت رساندن شهید رجایی یک استاندارد را برای عملیات نفوذ در جهان پایه گذاشت زیرا که هیچ سازمان تروریستی در دنیا به چنین ضریب نفوذی نرسیده است. در 400 سازمان چریکی شناخته شده در جهان امروز، دو گروه چریکی به ایران منتسب هستند:
- خوشنامترین سازمان چریکی جهان یعنی حزب الله لبنان. (فرآوردهای الگو گرفته از آرمانهای انقلاب اسلامی که از ملت لبنان، کیان سرزمین لبنان و از حقیقتی به نام اسلام ناب دفاع میکند.)
- بدنامترین و منفورترین گروه چریکی در جهان یعنی منافقین. داعش و القاعده، روش عملیات انتحاری خود را از سازمان منافقین گرفتند؛ سیستم «النصر بالرعب» (پیروزی توأم با وحشت) ابداع و ابتکار داعش نبود و امروز سازمان منافقین، الگوی داعش است. گروهی از درون جهان اسلام که آیه «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِینَ عَلَى الْقاعِدِینَ أَجْراً عَظِیماً»[1] را دروغین، به همراه داس و چکش قرمز در آرم و نمادشان داشته و خود را مارکسیستهای مسلمان مینامیدند. سپس در برابر انقلابی که آرزوی انبیا(ص) و ائمه(ع) را محقق نموده و در مسیر تمدن سازی اسلامیست، تمام قد ایستادند و 17 هزار نفر انسانهایی طراز و متعالی را شهید کردند. سازمانی بدکاره که روزی در دامان رژیم بعثی و روزی دیگر در دامان آمریکا، فرانسه و رژیم صهیونیستی هستند. زمانی که باطل در اقلیت قرار میگیرد، میبیند دیگر نمیتواند ادامه دهد؛ پس به رنگ حق درمیآید؛ در این حال، نفاق پدید میآید. انقلاب اسلامی، غلبهی حق بر باطل بود؛ کسانی که نتوانستند با آن همراه شوند، به رنگ آن درآمدند و نفاق پدید آمد. هر قدر نفاق غلیظتر و عمیقتر باشد، نشانگر آن است که غلبهی حق غلیظتر و عمیقتر است. نمیتوان جامعهای دینی را متصور بود که نفاق در آن به صفر برسد. نخست میبایست کاری کنیم تا حق غلبه یابد، آنگاه با فتنهشناسی و نفاقشناسی تحت قواعد خاص خود، نفاق را ناکارآمد کنیم.
آمریکا و غرب برای نابود کردن مارکسیسم در سه جامعهای که مارکسیسم در آن شکل گرفته بود، سه روش را بکار برد:
- کوبا. با روش ترورهای گسترده. فیدل کاسترو را بیش از 200 بار ترور کردند.
- دیکتاتوری پرولتاریا در شوروی. با براندازی کل حکومت از روش فرهنگی و سبک زندگی.
- چین مائو. استحاله از درون با روش سیاست درهای باز اقتصادی، سیاسی و فرهنگی.
آمریکا در 12 سال نخست انقلاب اسلامی، از روش کوبا علیه ایران استفاده کرد. آمریکا با ارائه دستورالعمل -براندازی از روش کوبا با ترور مسؤولین آن- به منافقین سعی کرد تا همزمان با کسالت مقطعی امام و بستری ایشان در بیمارستان، همچنین تجاوز رژیم بعثی به خاک ایران و اشغال برخی مناطق، سرانگشتان اصلی نظام را با ترور به شهادت برساند. ارزش عملیاتهای تروریستی تابستان سال60 به لحاظ عملیاتی – سیاسی بسیار بالا بود. به دلیل نفوذ گسترده که زمینه را برای ترورهای بیشتر فراهم میکرد، در سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی، بخش عمدهای از مدیران انقلاب را از دست دادیم. نفوذ کشمیری در دولت و کلاهی در انفجار دفتر حزب جمهوری در کنار ترور حضرت آقا در مسجد ابوذر، ستون فقرات نظام را هدف گرفته بود. اما مطابق قاعده اسلام، انقلاب اسلامی با این خونها احیاتر شد.
در هیچ کجای جهان تاکنون سابقه نداشته است که دبیر شورای عالی امنیت ملی آن کشور، نفوذی دشمن و جزء براندازان آن کشور باشد. یکی از پیچیدهترین عملیات جاسوسی جهان عملیاتیست که کشمیری با نفوذ در دفتر نخستوزیری جمهوری اسلامی انجام داد. فردی دائمالوضو و مقید به شعائر مذهبی که حتی موقع بارش برف زمانی که صدای اذان را میشنید، اورکتش را درآورده و در پیادهرو نماز میخواند. آنقدر خود را متدین و حزباللهی جا زده بود که حتی شهید رجایی نیز به او اعتماد کامل پیدا کرده بود. احتمالاً قصد آن را داشت که کیفِ حاملِ بمب انفجاری در دفتر نخستوزیری را همراه خود به جماران برده و امام خمینی(ره) را به شهادت برساند. آن روز، پاسدار گیت ورودی جماران، کیف را به جهت بازرسی از دست کشمیری میگیرد. پافشاری آن پاسدار برای دیدن کیف، کشمیری را عصبانی کرده و او سروصدا به پا میکند تا مانع از بازرسی کیف میشود. در این هنگام شهید رجایی که پیشتر از کشمیری از گیت عبور کرده بود، بازگشته و برای آن که ماجرا ختم شود، کیف را برمیدارد تا خودش آن را در دست ببرد. اما پاسدار مجدداً ممانعت کرده و میگوید حتی اگر شما هم ببرید، من وظیفه دارم کیف را بازرسی کنم. شهید رجایی کیف را جهت بازرسی به پاسدار تحویل میدهد. در این لحظه کشمیری کیف را با عصبانیت از دست شهید رجایی گرفته و علیالظاهر قهر میکند -به نشانهی آن که با او برخورد بدی شده است- و بازمیگردد؛ او آن روز به دیدار امام نمیرود. دو روز بعد، همین کیف را همراه خود به دفتر نخستوزیری برده و شهید رجایی، شهید باهنر و شهید دستجردی با آن به شهادت میرسند. خود نیز قبل از انفجار بمب از دفتر نخستوزیری خارج شده و میگریزد. چرا چنین اتفاقی افتاد و چه کسانی زمینهسازی کردند تا این فرد تا به اینجا نفوذ پیدا کند. در صورتی که روی این نکته تأکید نشود، چنانچه در ساختار مدیریتی نظام، شهید رجایی هم بشویم به برخی اطرافیان خود، چنین اعتماد مخربی خواهیم داشت. نفوذپذیری تنها بسترسازی جناحی نیست؛ بلکه اعتماد بیحساب و کتاب به برخیها نیز زمینهساز چنین فاجعهای میشود.
استاد حسن عباسی
مراسم رونمایی از مستند «پرونده ناتمام»-8 شهریور 95
[1] – سوره نساء – آیه 95