تمدن غرب که بشر را مبنای فعل و انفعالات عالم میداند، (مبتنی بر ابر وادی اومانیسم) اعلامیه جهانی “Human Rights” که به «حقوق بشر» شناخته میشود را تدوین کرده و آن را تبدیل به یک دین زمینی میکند. سبک زندگی آمریکایی از درون این دین سربرمیآورد؛ سپس مفاد این دین، که رقمزنندهی حیات خبیثه است، به همهی آحاد بشر تحمیل میشود. زمینی که کفار و مشرکین و ملحدین تحت عنوان اصلالت بشر معین میکنند، براساس آن، خطکش و معیاری به نام اعلامیه جهانی حق بشر تعریف میشود که به وسیلهی آن، دیگران را اندازهگیری کرده و قواعد خود را به همهی بشر حقنه میکنند.
لازم به ذکر است که عبارت “Human rights” در زبان فارسی به اشتباه حقوق بشر ترجمه شده است. ترجمه صحیح واژه “right” «درست» بوده و حداکثر معنای آن، «صحیح» است؛ در نتیجه «هیومن رایتس» در معنای دقیق آن، مجموعه قوانینی است که دربارهی انسان درست است. اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز این دست اصول و قوانین را توصیف میکند. اما حق، واژهای قرآنی بوده و در مقابل باطل است و تعیین حدود و ثغور آن با خداست. هر حقی، با خود تکلیفی را به همراه دارد اما دربارهی قوانین انسانی اینگونه نیست.[i]
منظور از اعلامیهی موسوم به حقوق بشر، حمایت کامل از بشر نیست؛ حتی یک وجه انسانی در این اعلامیه دیده نمیشود. درحالیکه برپا دارندگان آن، حق دارند دیگران را بر این مبنا محاکمه کنند، علیهشان قطعنامه تصویب کنند و جنگ بهراه بیندازند. اعلامیه جهانی حقوق بشر، باطلیست که به رنگ حق درآمده و تبدیل به اهرم فشاری بر سر ملتها شده است. فطرت و کرامت انسانی جایگاهی در این اعلامیه ندارد؛ پس نمیتواند پاسخگوی مشکلات بشر باشد زیرا قائل بودن مقام اولوهیت برای بشر و جای دادن او در مرکز هستی، شأن انسان نیست.
برمبنای دیدگاه نیچه، «حقیقت» وجود خارجی ندارد، بلکه برگرفته از زندگی تک تک آحاد بشر است و سبک زندگی انسانها، رقم زنندهی حقیقت است. بر اساس این نگاه، حقیقت متکثر است؛ بدلیل آنکه سبک زندکی انسانها متأثر از غریزه و طبیعتشان متکثر و متنوع و پراکنده است. اعلامیه جهانی حق بشر، هرگز به وحدت بین آحاد بشر نمیانجامد. درحالیکه حوزهی اعلامیه جهانی حق خدا یکتاست چون با محوریت خدا تبیین میشود و برتافتن حقوق واقعی بشر است؛ انسان با خدا دیده میشود و از آن تنوع و تکثر و انتشار نجات مییابد.
یک جامعهی خدامحور، که در نگاه او اصالت با خداست نه بشر، میبایست حرکت خود را مطابق اعلامیه جهانی حق خدا که ناظر به حقوق خداست، پیش بَرَد. حق خدا در قالب دین متجلی میشود و سبک زندگی برآمده از دین، حیات طیبه را رقم میزند.
حق خدا در سادهترین وجه خود مطابق آیه 112 سوره توبه، ناظر به حدود الهیست. بشر امروز نه تنها از حدود الهی طغیان کرده که حتی با ربای سازمانیافته به جنگ با خدا رفته است. بشر غربی عَلمدار الحاد است؛ اما نباید به بهانهی آنکه او ایمان به خدا ندارد، برای طغیان از حدود الهی محکوم نشود. چراکه خود، در راستای اعلامیه جهانی حقوق بشر و مطابق اصل شرمندهسازی، جامعهی مسلمان را برای مواردی چون قصاص، برخورد با بهاییها، عدم آزادی همجنسبازان و… محکوم و شرمنده میکند.
دامنهی مطالعات اعلامیه جهانی حق خدا، ادیان ابراهیمی و کتب عهد قدیم و جدید و قرآن کریم بوده است. اما تأکید بر انگارههاییست که قدر مشترک هر سه دین ابراهیمی بوده و حتی برخی مفاد آن در بیرون از ادیان ابراهیمی نیز جایگاه خاص خود را دارند.
مطابق قرآن کریم حدود الهی، دو بخش حدود سلبی و حدود ایجابی را شامل میشود که طبعاً تأکید بر روی حدود سلبی است:
- لا تأکلوا الربا – ربا نخورید!
بشر مدرن با چاپ پول بدون پشتوانه، ربای سازمانیافتهی جهانی را رقم زده و همراه با نهاد اصلی ربا، یعنی سیستم بانکی به جنگ با خدا رفته است.
2. صنعت قمار
قمار در جهان امروز به دو صورت به پیش میرود: قماری که در کازینوها از لاسوگاس در آمریکا تا مونتکارلو در اروپا نهادینه شده است؛ و قمار سازمانیافته که تحت عنوان بورس در والاستریت رقم میخورد.
3. لا تقربوا الزنا – به زنا نزدیک نشوید!
تمدن غرب با شیوع گستردهی زنا، صنعت سکس را در جهان برپای کرده است. مطابق گزارش رسمی سازمان ملل متحد، یک سوم جمعیت زیر 20 سالهی جهان زنازاده هستند. تا جاییکه برخی کشورها همچون سوئد و فرانسه و برزیل و کلمبیا و… بیش از نیمی از جمعیتشان زنازاده است. مطابق همین آمار رسمی، کشورهای اسلامی در حلالزادگی در رتبهی نخست جهان قرار دارند. در جامعهی 80 میلیونی ایرانی، حتی یک صفحهی پورن اجازهی شکلگیری ندارد.
4. لاتقربوا الفواحش – به فواحش نزدیک نشوید!
دستگاههای هنری غرب، فسق و فجور را تجویز میکنند. تمدن ولد زنای غرب بیش از 450 میلیون صفحهی پورن در فضای مجازی به راه انداخته است تا بهآنجا که زنان فاحشه و مردان همجنسباز را در تلویزیونهای رسمی تبلیغ میکنند؛ برای اشاعهی فحشا مجوز رسمی داده و ازدواج همجنسبازان را افتخار مینامند!
5. شرب خمر
صنعت شرب خمر در غرب رسمیت دارد و طی سالهای اخیر بدلیل مشکلات اقتصادی جوامع غربی، بیشتر نیز رواج یافته است. بسط سازوکار شیطانی شرب خمر، تمدن غرب را به قهقرا میبرد.
6. لا تقتلوا النفس – به ناحق قتل نفس نکنید!
در سالهای اخیر، کشتار 200 هزار نفر در سوریه با مدیریت مرکزی آمریکا، اسرائیل و اروپا و با هزینهی عربستان صورت گرفت. بهطور کلی تفکر مدرن محکوم است که در قرن بیستم 125 میلیون نفر کشته روی دست بشر گذاشته است. در دههی 1990 جمعی از نهادهای بینالمللی در کشور غنا جمع شدند تا مشخص کنند که در دورهی استعمار چه بر سر قارهی آفریقا آمد. در بیانیهی غنا برآورد شد که به میزان 777 تریلیون دلار -18 برابر بودجه کرهی زمین- از قاره آفریقا توسط استعمارگران غارت شده است.
7. نهی غوایت
نباید فکر مردم را فاسد کرد. بشر غربی در تحمیق نظام بشری با صنعت غوایت (هالیوود و رسانه) پیشرو است.
8. نهی هجوم به متعلقات هفتگانه ایمان (ایمان به خدا، غیب، کتاب، ملائک، انبیا، آخرت، آیات.)
بشر غربی نه تنها تسلیم به حق نشده و ایمان نیاورد، بلکه هر هفت متعلق ایمان را مورد هجوم جدی قرار داده است.
9. نهی علو و برتری جویی در زمین
ایالات متحده با روحیهی طاغوتی و برتری جویی در زمین، یعنی ایجاد مقام استکباری برای خود به عنوان مستکبر جهانی، علیه خدا طغیان کرده است.
10. نهی پاگانیسم و کفرکیشی
بشر امروز، پرچمدار کفر و الحاد است. دورهی بعد از سال 2000 را دورهی نئوپاگانیسم مینامند و دستگاههای علمی غرب، کفر و الحاد را تئوریزه و تجویز میکنند.
امروز، تجلی همهی خبائث در آمریکا و اروپاست. اگر از حق خدا کوتاه آمدیم، حق خودمان پایمال خواهد شد. زیرا به فرمودهی قرآن کریم، کفار و مشرکین و ملحدین تا شما را به دین خود درنیاورند، دست از سر شما برنخواهند داشت. آنها بر این موضع اصرار دارند، پس چرا ما بر این امر که غربیها دست از اعتقادات و روشها غلطشان برندارد، پافشاری نکنیم؟
برتافتن حق خدا، به معنای برتافتن حقوق مخلوقات اوست که 6 محور اصلی را شامل شده و در سه حوزه دیده میشود:
- حقوق انسان به عنوان حقالله – حق خدا در بحث حقوق انسان به دو بخش حقالناس و حقالنفس تقسیم میشود.
- حقالنفس به خود انسان بازمیگردد تا بدانجا که به خدای خود میگوییم: «ظَلَمتُ نفسی» به خودم ظلم کردم! ظلم، در مقابل قسط است. من، قسط را دربارهی خود محقق نکردم. (قسط یعنی سهم هرکسی، هرچه که هست به او پرداخت شود.) انسانی که به خود ظلم میکند، سهم خود را هرچه که بود به خودش پرداخت نکرده است.
- حقالناس به معنی اخص کلمه یعنی حق همهی مردم؛ اما آیا حقوق یک کافر با یک مؤمن تماماً برابر است؟ امت، مسلمین، مؤمنین، متقین و… هریک حقوق متفاوتی را شامل میشوند. بهطورکلی انسانها در بخشی از حقوق باهم مشترک هستند؛ در خوردن و خوابیدن و سرپناه و بهداشت و درمان و… اما این حقوق از یکجا حد میخورد و جدا میشود. بهطور مثال، طبق قاعدهی نفی سبیل، یک مؤمن حق ازدواج با یک کافر را ندارد.
اعلامیه جهانی حقوق بشر، به کلیگویی بسنده کرده و مابین «خود» و «دیگران» تفاوتی نمیبیند و در حقوق دیگران نیز، مابین افراد طیفبندی نمیکند.
2. حقوق جانداران به عنوان حقالله – حقوق جانداران به دو دستهی حق نبات (گیاهان و درختان و روئیدنیها) و حق حیوان تقسیم میشود. جانداران و موجوداتی که در زمین و دریا و هوا هستند، هریک حقوقی دارند. در این دامنه میبایست گسترهی نگاه جریانات حامی حقوق حیوانات را بررسی کرد تا معلوم شود چه نقاط تمایز یا مشترکی با نگاه انسان موحد دارند.
3. حقوق محیط به عنوان حقالله – این حوزه به دو بخش حقالبر و حقالبحر تقسیم میشود؛ همچنین:
- گاهی انسان به صورت مستقیم، با بهرهکشی بی حد و حساب از منابع زمین، دست به نابودی محیط زیست میزند.
- گاهی نیز نابودی زمین، خشکسالی، قحطی و… پیامد اعمال انسانهاست که با شیوع ربا و گناه و سلب برکت از زندگی، در جوامع ایجاد میشوند.
حقالله به عنوان خالق و جاعل
حق خدا دامنهی بسیار گستردهای دارد. طبیعت، خلقت خداوند است. آنچه که خداوند خلق کرده، حق است. « الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ…»[ii] (سپاس خداوندی را که آسمانها و زمین را خلق کرد و نور و ظلمات را جعل کرد.) در خلقت، هرچیزی سرجای خود جعل شده (جای گرفته) است، به همین علت، زیباست و حسن دارد. همهی پدیدهها در عالم، به حق آفریده شدهاند و برسرجای خود جعل شدهاند. « وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً…»[iii] (از آیات اوست که زن و مرد را زوج خلق کرد و بینشان مودت و رحمت جعل نمود.) زن و مرد، هر دو مخلوق خداوند هستند؛ و مودت و رحمت مابین زن و مرد، از سوی خدا جعل میشود.[iv]
مقام خالقیت، تنها ازآن خدای متعال است. اما مقام جاعلیت، هم ازآن خداست و هم از سوی خدا به بشر اعطا شده است. هرآنچه که خدا جعل کرده، زیباست و درجای خود قرار دارد، پس به حق است. درحالیکه هرگونه سازوکار باطل، جعل انسانهاست. بدین صورت که انسان در خلقت و در جعل خداوند خدشه وارد کرده و قواعد و نظم عالم را برهم زده است پس او به حدود خداوند متعرض شده. جعل انسان باید بهگونهای باشد که هرچیزی را بر سر جای خود قرار داده یا بازگرداند. اینگونه میتوان حقوق خدا را به عنوان خالق و جاعل، رعایت کرد.
اعلامیه جهانی حق خدا، یکبار حق خدا را به عنوان خالق درنظر میآرود که دامنهی آن تمامی مخلوقات خدا را دربرمیگیرد. یکبار دیگر نیز حق خدا را به عنوان جاعل میبیند که دامنهی آن نیز همهی مجعولات خداوند را شامل میشود.[v]
تذکر: با توجه به اینکه متن بالا خلاصهای از مباحث مطروحه استاد حسن عباسی در این موضوع هستند، توصیه میشود جهت مطالعه بیشتر و دقیقتر به جلسات ذیل رجوع کنید:
جلسه 498 درآمدی بر اعلامیه جهانی حق خدا(1)
جلسه 506 درآمدی بر اعلامیه جهانی حق خدا(2)
[i] – «فلسفه حق» در جلسه 117 کلبه کرامت تدریس شده است.
[ii] – سوره انعام – آیه 1
[iii] – سوره روم – آیه 21
[iv] – برای مطالعه بیشتر در موضوع «خلق و جعل» به سرفصل «دکترین اسلام» از مجموعه سرفصلهای کلبه کرامت مراجعه فرمایید.
[v] – «اعلامیه جهانی حق خدا» در دو جلسه 498 و 506 کلبه کرامت تدریس شده است.
باسلام
خواهشاً امکان چاپ مطالب رو فراهم کنید.
یا امکان ذخیره ی اصل مطلب (بدون حواشی ) رو بصورت فایل پی دی اف فراهم بیارید.
ممنون میشیم، چون با این کار هم مطالب بهترمطالعه میشه و هم فابلیت مراجعه ی سریع رو فراهم میاره.