برگرفته از سخنرانی استاد حسن عباسی در سالگرد شهید حاج حسین همدانی – 95/9/10
دنیاگرایان را سهمی از آخرتِ متعالی نیست
دفاع مقدس، پنجرهای به یک آخرت متعالی بود؛ برای نسل جدید همواره این پرسش مطرح بوده که آیا سازو کار شهادت یکبار دیگر فراهم خواهد شد. امروز شرایطی ایجاد شد که بیش از هزار شهید مدافع حرم در جامعه ما میدرخشد. حسرت جناح لیبرال در کشور ما این است که یک آدم بزرگ که شهید شده و به او افتخار کنند، ندارند. زمانیکه خبر انفجار حله و شهادت پنجاه هزار نفر از زائران امام حسین(ع) به گوش رسید، روزنامههای لیبرال در داخل کشور کلمه شهید را حذف میکنند و مینویسند پنجاه هزار تن کشته شدند. حقد و کینهی لیبرالها را در ماجرای تیتر خبری که برای حاج حسین منتشر کردند، روشن است. مشکل انسان لیبرال در این است که دنیا برایش مهم است. میزیست و چهار صباحی، قردادهای آنچنانی و فیشهای نجومی و روابط و رانت های آنچنانی. آنچه که در تاریخ بر انبیا(ص) و ائمه اطهار(ع) و بر صالحین و شهدا رفت، از نامردیها و رفتار ناجوانمردانه دنیاگرایان بود. اما حضرت امام(ره) میفرمود: «در مقابل دین ما بایستید در مقابل دنیای شما میایستم.» اگر در مقابل دین ما بایستید در مقابل دنیایتان می ایستیم؛ همانگونه که در مقابل دنیای بزرگتان یعنی کدخدا و استکبار جهانی ایستادیم.
هراس جریان فتنهگر از شهید حسین همدانی
به گفتهی بازرگان: «امام ایران را برای اسلام میخواهد، ما اسلام را برای ایران میخواهیم.» پس از کسی که خدا و اسلام و حقیقت را برای دنیایش میخواهد، انتظار زیادیست اگر بخواهیم آمادهی ایثار و شهادت باشد. حتی برخی مراجع رسمی کشور در برگزاری یادوارههای شهدا فشار وارد کرده و تهدید و تحریم میکنند. ترسشان از یادوارههای شهدا یک علت دارد: اینکه شهید ندارند. جریان فتنهگر و رفورمیسم (که به غلط «اصلاحطلب» شناخته میشود؛ زیرا واژه انگلیسی «رفورم – reform» معادل «اصلاح» در عربی نیست.) از حسین همدانی که صحنهی مباره با فتنه را در جریان 8 ماههی فتنه در تهران مدیریت کرد، کینه به دل دارند. حاج حسین همدانی فرمانده میدانی خنثی کردن فتنه بود و کودتای ویژه بزها را که هیلاری کلینتون به پشتیبانی از آن معترف شد، نقش بر آب کرد. آیا انتظار دارید جریان رفورمیست، شهید همدانی و جوانان دیگری همچون شهید مهدی نوروزی که سال 88 بدون پوشاندن صورت خود در مقابل دوربینها، ستاد فتنهگرها را جمعآوری میکرد را «شهید» یاد کند؟ آیا در پیکرهی وجودی مدرنیستها، چنین رشید مردانی میبینید؟ هرچه شهر به شهر و استان به استان گشتیم و در تهران با آنها مناظره کرده و سروکله زدیم، یک باوجود داخلشان ندیدیم.
دستاورد هزار شهید ما در سوریه چه بوده است؟
روزی سناتور آمریکایی سرش را به دیوار کنگره کوبید و گفت: این قاسم سلیمانی را بگیرید و بکشید که اجازه نمیدهد ما در سوریه هرکار میخواهیم انجام دهیم. تروریستها که از هشتاد کشور آمده و تا پشت دروازههای شهر دمشق رسیده بودند، رقه و حلب را پایتخت خود اعلام کرده بودند. 80 درصد سوریه به اشغال تروریستهای داعشی رسیده بود و در استان دیاله عراق تا 20 کیلومتری مرز ایران نیز رسیده بودند؛ اما با نثار خون هزار شهید مدافع حرم از ایران و زینبیون پاکستان و فاطمیون افغان، حیدریون و الحشدالشعبی عراق و حزبالله لبنان، امروز وسعت سرزمینهایی که از عراق و سوریه آزاد گشته، به اندازه کل کشور سوریه است؛ کار داعش به جایی رسید که شورای امنیت سازمان ملل برای نجاتشان تشکیل جلسه داد.
آمریکا هرگاه مستأصل میشود، خود مستقیماً وارد جنگ میشود
تروریستها در شهرهای موصل و حلب محصور شده بودند پس همچون دفاع مقدس، از سلاحهای شیمیایی که آمریکا به آنها داده است، استفاده کردند. سال 1364 زمانیکه فاو را تصرف کرده، وارد عراق شدیم، آمریکا که نمیخواست صدام سقوط کند، حجم زیادی سلاح شیمیایی در اختیار او گذاشت. اما این نیز کارساز نبود؛ زمانیکه به استیصال رسید هشتاد کیلومتر جبهه دریایی علیه ایران ایجاد کرد و با این عمل، مستقیماً وارد جنگ با ما شد. هواپیماهای آمریکا، سکوهای نفتی ایران و ناوهای سهند و سبلان را منهدم کردند که تعدادی نیز به شهادت رسیدند. اما در این میان، شهید نادر مهدوی با انهدام ناو بریجتون، پوز آمریکاییها را در مقابل چشمانشان به کف دریا مالید. پس مستأصل شدند و هواپیمای مسافربری ما را زدند؛ آمریکاییها اینگونه هستند. باید دانست که در سوریه و عراق با یک مشت دله دزد داعشی رو به رو نیستیم، با ژنرال های ناتو مواجه هستیم. با عربستانی که پنجاه میلیارد دلار در آنجا هزینه کرد و ترکیهای که تمام آبروی خودش را پای داعش گذاشت، روبرو هستیم. حسین همدانی فرماندهی یک واحد ویژه را مقابل فرماندهان عربستانی، فرماندهان رژیم صهیونیستی، فرماندهان آمریکایی و فرانسوی مدیریت میکرد.
جبهه اسلام، مقتدرتر از همیشه
در جبهه اسلام، چند پیروزی مهم حاصل شد:
- کسی تصور این را نمیکرد که روزی انقلاب اسلامی از مرزهای ملی عبور کرده و فرماندهان ایرانی، عهدهدار فرماندهی نیروهای چند ملیتی از عراق و سوریه و افغانستان و لبنان و یمن و پاکستان و… بشوند. اسلام و ایمانی که در قلبها بود، منشأ چنین قدرت عظیمیست؛ هزار شهید از ایران نثار شد و یک سازمان بسیج دیگر در کشورهای عراق و سوریه به وجود آمد.
- تمام کسانی که میگفتند «بشار اسد باید برود» از اوباما و مُرسی در مصر و ملک عبدالله پادشاه عربستان و دهها نخستوزیر و شاه و رئیسجمهور، یا مُردند و یا از قدرت کنار رانده شدند. اما بشار اسد همچنان مانده است.
- بعد از اعدام صدام، بدنهی حزب بعث عراق همچنان در ساختار ارتش این کشور حضور داشتند. آمریکاییها عزت ابراهیم الدوری، معاون صدام (که پارسال کشته شد) را آزاد کرده و او را معاون ابوبکر البغدادی -سرکردهی داعش- قرار دادند. فرماندهان بعثی ارتش عراق از این فرد دستور میگرفتند؛ لذا به فرمان او، موصل را تقدیم داعش کردند. حیدر العبادی نخستوزیر عراق تابستان سال 93 تعداد صد و بیست تن از ژنرالهای ارتش را یکباره بازنشسته کرد؛ سپس این خلاء فرماندهان را تعدادی از فرماندهان نظامی ما همچون سردار شهید تقوی زیرنظر قاسم سلیمانی پر کردند همچنین نیروهای مردمی آنجا را نیز ساماندهی کردند. بعدها حیدر العبادی در سازمان ملل اظهار کرد که اگر ایران 24 ساعت دیر به داد ما رسیده بود عراق سقوط کرده بود.
- تروریستهای تکفیری که در لبنان فتنهانگیزی میکردند، اکنون در این کشور جایی ندارند.
- انصارالله یمن که به مدت 72 ماه این کشور را بدون دولت در جنگ با عربستان، با یاری خدا هدایت میکرد، تشکیل دولت داد.
نقشه استکبار در اشغال عراق و سوریه اینگونه توسط شهدای مدافع حرم خنثی شد. پس دنبالچههای استکبار در داخل، باید از برگزاری مراسم شهدای حرم ناراضی باشند؛ از اینکه در 4 جنگ، رژیم صهیونیستی را شکست دادیم، (جنگ 33 روزه در سال 85 – جنگ 22 روزه غزه در سال 87 – جنگ 8 روزه غزه در سال 90 – جنگ 50 روزه غزه در سال 93 ؛ مجموعاً 114 روز،) باید کسانی که حتی قادر به کنترل ارز هم نیستند، ناراحت باشند. در دورهی امویان و عباسیان بسیار تلاش کردند تا اثری از شیعه نماند؛ سنگ قبر حضرت امیر گم شود، قبر شش گوشِ جگرگوشهی حضرت زهرا (سلام الله علیها)دیده نشود اما امروز در اربعین خود 20میلیون زائر دارد. حال نیز برخی نان بیتالمال میخورند و در آخر نیز بنر مراسم شهدای مدافع حرم را پایین میآورند. اما به فرمودهی قرآن: «اینان میخواهند با دهانهایشان نور خدا را خاموش کنند.»
خون حسین همدانی موجب رویش نسل جدیدی از رهبران انقلابی شده است. اگر روزی جامعه انقلابی تنها سید حسن نصرالله را میشناخت، امروز عبدالملک الحوثی را نیز میشناسد. نسل جدیدی از رهبران انقلابی در راه هستند و جبهه متحد بینالملل انقلاب اسلامی امروز به حول قوه الهی تشکیل شده است. دشمن از طریق تفالههای بازماندهاش درحکومت جمهوری اسلامی نمیتواند به خواستههایش برسد.
امروز موقعیت تروریستها در سوریه، عراق، لبنان، یمن از همیشه متزلزلتر است و نیروهای انقلاب اسلامی از همیشه بالاتر هستند. اشتباه بزرگی را دشمن مرتکب شد. اگر این بازی را شروع نمیکرد، آیت الله سیستانی فتوا نمیداد که حشدالشعبی و نیروی مقاومت بسیج مردمی عراق شکل گیرد. اگر به یمن حمله نمیکرد، انصارالله لبنان تشکیل دولت نمیداد. خون شهید نمر سیستم حکومت وهابی عربستان را نابود خواهد کرد.
جنگ مذهبی سی ساله خنثی شد
در چهارصد سال پیش، جنگ سی سالهای بین کاتولیکها و پروتستانها درگرفت. از جنوب تا شمال اروپا و شرق و غرب آن، در آتش جنگ سوخت. هر طرف دعوا، طرفداران مذهب مقابل را در کلیساهایشان میکرد و آتش میزد. (همانند آنچه که داعش مرتکب میشود.) با قتل عام گستردهای که در این جنگ صورت یافت (و جمعیت اروپا نصف شد) این دوره به «طاعون سیاه» نامگذاری شد؛ و موجب آن شد تا نسل بعدی دیگر مسیحیت را نپذیرد و کلیسا به زاویه رانده شود. دین دیگر یک امر شخصی تلقی شده و حق دخالت در مسائل اجتماعی را نداشت تا درنهایت دورهی سکولاریزاسیون بر غرب حکومت پیدا کرد و دورهی دین زدایی از اروپا شروع شد. آقای «ریچارد هاس» رئیس شورای روابط خارجی آمریکا سال 93 اعلام کرد: «اکنون جنگ مذهبی سی سالهای بین شیعه و سنی شروع شده است. آنچه بین شیعه و سنی در سوریه و عراق رخ میدهد، باید سی سال ادامه داشته باشد تا درنهایت شیعه و سنی نابود شوند.» این موضوع بارها صراحتاً اعلام شده است.
زمانیکه مسئولین در داخل کشور همه سرگرم برجام بودند، جنگ سی ساله مذهبی مطرح شد. رهبری به علت کسالت در بیمارستان بستری بودند، در همان حال به مجمع تقریب مذاهب فرمودند علمای اهل سنت و شیعه از سراسر جهان اسلام در تهران حاضر شوند؛ سپس به این نشست در تهران پیام فرستادند که «جنگ مذهبی سی ساله باید دفع شود. دشمن نمیتواند نسخهای که چهارصد سال پیش در جامعهی خودش رخ داده و مسیحیت را نابود کرده است را برای اسلام نیز بپیچد. اسلام صاحب دارد.» پس سال 93 مجمع تقریب مذاهب، علمای اهل سنت را در تهران جمع کرده و خطر را برایشان توضیح دادند. یک سال بعد در قم، همایش مبارزه با تکفیر زیر نظر آیتالله مکارم شیرازی تشکیل یافت و اعلام شد «تشیع انگلیسی دست پروردهی خود سرویسهای انگلیس است و ربطی به اسلام و تشیع ندارد.» سپس وزارت اطلاعات دفاتر این افراد را در کشور بست. به قدری حمله به استراتژی دشمن برایشان دردناک بود که تشیع انگلیسی به مدت سه ماه در تلویزیونهای خود علیه نظام لجنپراکنی میکردند. شیعه این حربه را از دشمن گرفت وعلیه خودش استفاده کرد.
این سو نیز، 4 شهریور سال 95 در شهر گوروزنی مرکز جمهوری چچن در روسیه (انتخاب هوشمندانهی این شهر به این علت بود که بیشترین تروریستهای تکفیری از این منطقه برخاستند.) دویست تن از علمای بزرگ مذاهب چهارگانه اهل سنت (مالکی،شافعی،حنفی،حنبلی) و بزرگان الازهر مصر در آنجا جمع شده و رسماً اعلام کردند: «وهابیت ربطی به اهل سنت ندارد و جریان تکفیری وهابی از اسلامِ اهل سنت بیرون است.» جمعیت اهل سنت یک میلیارد و دویست میلیون نفر است در حالیکه وهابیت تنها 4 میلیون نفر از این جمعیت عظیم را تشکیل میدهند. یوسف القرضاوی (بزرگ وهابیان که پسرش در لبنان شیعه شد) در تلویزیون الجزیره قطر به اهل سنت بسیار توهین کرد و عربستان نیز بودجهای که برای الازهر مصر ارسال میکرد را قطع کرد.
پیروزی عظیم اسلام و ایران در جبهه قدرت نرم
این دو نشست بزرگ، پیروزی عظیمی بود که برای اسلام و ایران در جبههی جهاد کبیر و جبههی قدرت نرم زیر نظر امام خامنهای بهدست آمد که حاصل سیاست خارجی رهبر معظم انقلاب و خطی که ایشان به مجمع تقریب مذاهب نشان دادند، بود. به این ترتیب، دو لبهی تیغهی جنگ مذهبی سی ساله زده شد. آندسته از شیعیان و وهابیونی که اهل سنت و شیعیان را تکفیر میکردند، رانده شدند و امروز برادران شیعه و سنی به هیچوجه یکدیگر را تکفیر نمیکنند. اما جای تأسف بسیار است که درباره این پیروزی عظیم در رسانههای ما حتی یک میزگرد تشکیل نشد. امام خامنهای اینگونه که ذکر شد، به استراتژی جنگ مذهبی سی ساله حمله کردند ولی سایهی این جنگ همچنان بر کشور ما و بر منطقه پابرجاست. اگر امروز بساط داعش جمع شود فردا با اسمی دیگر سربرمیآورد. همانگونه که روزی القاعده بود، امروز داعش، فردا نیز چیز دیگری میشود. اما شهدای مدافع حرم، توطئه عینی دشمن برای نابودی اسلام در جنگ سی ساله مذهبی را خنثی کردند. و این افتخار بر جوانان ما ماند که نگذاشتند تا کسانی که مقبره یونس نبی(ص) را منفجر کردند، دستشان به مرقد مطهر حضرت زینب کبری (س) و حضرت رقیه(س) برسد.
نفوذیها در جنگی ناتمام، چگونه در صفوف اسلام رخنه میکنند؟
در صدر اسلام، فردی به نام ابوسفیان روبه روی پیامبر ایستاد و هجرت مسلمین و چندین جنگ را به پیامبر(ص) تحمیل کرد تا اسلام را نابود کند. زمانیکه دیگر مستأصل شد و زورش نرسید، بالاجبار اسلام آورد. خطر اصلی برای اسلام از همین نقطه تاریخ آغاز شد. پسرش معاویه که در تمام جوانی خود با اسلام میجنگید، (به گفته ابن ابیالحبیب) زمانیکه مُرد، به مدت42 سال از مجموع 60 سال تاریخ اسلام، در حکومت اسلامی حاکم بود. یعنی بیش از دو سوم عمر اسلام، این فرد در صدر اسلام مسِئول بوده است. قرآن کریم آن را «شجره ملعونه»[i] میداند. معاویه که امیرالمؤمنین معاویه لقب گرفت، در جنگ صفین مقابل علی(ع) ایستاد و ولایت علی(ع) را نیز در جنبش قاسطین نپذیرفت. و آن شرایط منفی را به اسلام تحمیل کرد.
بعد از شهادت عمار یاسر در جنگ صفین (که عقبه جبهه را با روشنگری خود حفظ میکرد،) اشعث بن قیس میدان افکار عمومی را بهدست گرفت؛ پوستهایی که خیمه کفر معاویه رویشان آیهی قرآن نوشته و نوک نیزه کرده بودند را گرفت و گفت: ما که با قرآن جنگی نداریم. در حالیکه قرآن ناطق علی(ع) پیش روی آنها نشسته بود؛ به علی فشار آوردند که: بگو مالک برگردد. مالک اشتر اگر چهار متر دیگر رفته بود بنای خیمه کفر معاویه را برمیچید. اگر این اتفاق میافتاد شهادت امام حسن(ع) و امام حسین(ع) پیش نمیآمد. یازده امام معصوم(ع) دو نفرشان با شمشیر و نُه تن دیگر با زهر به شهادت نمیرسیدند و غیبت کبری پیشنمیآمد. آنچه در این سالها بر بشریت رفت در اثر عدم درک و بصیرت یاران علی(ع) در ماجرای جنگ صفین بود. (مالک اشتر امروز، قاسم سلیمانی و حسین همدانیست.)
کمی پس از افول امویان، عباسیان روی کار آمدند؛ در زمان مأمون یعنی اوج قدرت عباسیان، دو حرکت خطرناک صورت گرفت:
- نخست: در مقابله با نور حکمت ناب قرآنی، دو نفر (به نامهای جرجیس بن بختیشوع و حنین بن اسحاق) فلسفه یونان را ترجمه کرده و وارد جامعهی اسلامی کردند تا حکمت ائمه(ع) به زاویه رانده شود. تا به امروز که در جامعهی ما نیز حساسیت بسیاری روی فلسفه است. ضد فلسفه نیستیم. اما باید دانست که مأمون بسیار حساب شده سعی بر این داشت تا تفکری روی کار بیاید که بر تفکر اصلی ائمه(ع) سایه اندازد.
- دوم: اجبار به امام رضا(ع) در پذیرش ولایت عهدی. امام کاظم(ع) 37 دختر و پسر داشتند. (هفده دختر و بیست پسر) که از این تعداد، 2 تن در مصر، یکی در یمن، و 34 تن دیگر در فلات ایران هستند؛ از این سی و چهار تن، دو دختر در جمهوری آذربایجان دفن شدهاند، یکی در شهر رشت، یکی از پسران در بلخ، وجود نازنین حضرت معصومه(س) در شهر قم، حضرت احمد بن موسی(ع) در شهر شیراز و…؛ اگر از بالاترین مرقد مطهر ایشان تا پایینترین نقطه و از شرق تا غرب، دو خط افقی و عمودی به شکل «بهعلاوه + » هریک به طول سیصد کیلومتر ترسیم کنیم، محدودهی مزار مطهر این 34 فرزند امام موسی کاظم(ع) در فلات ایرانِ هزار و دویست سال قبل است. به بیان علامه عسگری (رض) این فرزندان امام، مستقیماً در پی برادر بزرگوارشان امام رضا(ع) راهی طوس نشدند، بلکه اینگونه در جهان اسلام توزیع شدند تا به گوش همه برسانند که امام رضا(ع) به اجبار راهی طوس شده و ولایت عهدی مأمون را نپذیرفتهاند. لکن در همان مناطق، یا به شهادت رسیدند و یا رحلت کردند و سالیان سال است که مزارشان، محل زیارت مردم این مناطق است.
مرحوم شریعتی سالها پیش سخنی نسنجیده گفت که امروز دستمایه وهابیون شده است، مبنی بر اینکه: «شیعه علوی، شیعه صفوی است.» برخی از بزرگان اهل سنت میگفتند وهابیون بر مبنای گفتهی مرحوم شریعتی عقیده دارند که شیعیان، اصلاً مسلمان نبوده، بلکه صفوی هستند. در رد این بیان مرحوم شریعتی و این گفتهی وهابیون، همین نکته بس که ایران، نه چهارصد سال قبل در دورهی صفویون که از هزار و دویست سال پیش، توسط فرزندان امام موسی کاظم (ع) شیعه شدند.
اینکه فرزندان امام کاظم(ع) چطور توانستند توطئهی مأمون را خنثی و مردم ایران را شیعه نمایند، در طرح ریزی استراتژیک ائمه(ع) بی نظیر است. در روزگار امروز که فمینیستها خود را پرچمدار آزادی زنان میدانند، دختران امام کاظم(ع) در هزار و دویست سال پیش، درحالی که همگی مجرد بودند، با آن امکانات بسیار محدود هزار سال قبل که اثری از هواپیما و قطار و ماشین نبود، اینگونه در سراسر جهان اسلام با همراهان خود برای تبلیغ اسلام توزیع شدند.
در دوره عباسیان فشار بر شیعه آنقدر بالا گرفت که حرکت نواب اربعه امام عصر(عج) در دروه غیبت صغری به حرکت زیرزمینی ولات شیعه انجامید که تا به امروز نیز ادامه دارد. وجود نازنین امام عصر(عج) شصت و یک زعیم خود را از جایی که امکان حیات مادی امام شیعه نبود (آغاز غیبت) تا به امروز، نهضت را در هزار سال گذشته بهپیش بُردند. غیبت کبری و آغاز نهضت زعمای شیعه از «ابن قولویه» در قم بود. نفر دوم «ابن بابوی» در شهرری، سپس «شیخ مفید» و «شیخ طوسی» و در بغداد و نجف و در یک دورهی طولانی در اصفهان، سپس «علامه مجلسی» و بزرگان دیگر همچون «شیخ بهایی» و… سپس «قطبالدین راوندی» در کاشان، حله، بغداد، هرات افغانستان و بعلبک، نجف، برخی علمای بزرگوار شیعه یکی پس از دیگری عهدهدار زعامت میشوند. تا توسط نفر پنجاه و هفتم، «شیخ عبدالکریم حائری» نهضت از نجف به قم منتقل میشود. نفر پنجاه و نهم یعنی «آیتالله بروجردی» هفتصد طلبه تربیت میکند که مراجع عظام تقلید فعلی از طلبه های آن دوره هستند. نفر شصتم، امام خمینی(ره) نهضت شیعه را با انقلاب اسلامی علنی میکند و امروز در زعامت نفر شصت و یکم هستیم که طولانیترین بازه در دورههای زعامت نیز بوده است. دورهی زعامت ایشان عصرِ بینالمللی شدن نهضت شیعه است. امروز آیت الله سیستانی درعراق، شهید شیخ نمر در عربستان، شیخ عیسی قاسم در بحرین، شیخ ابراهیم زکزاکی در نیجریه، سید حسن نصرالله در لبنان، عبدالملک الحوثی در یمن، بسط حرکت انقلابی امام راحل در سرتاسر جهان را دنبال میکنند. از بیان گسترهی حرکت شیعه در اروپا و آمریکا به علت طبقهبندی امنیتی، صرفهنظر میشود. دشمن از این حرکت روبه جلو، پی به خطر برده است، لذا برای خاموش کردن این نور، از درون نظام شروع به ایجاد رخنه کرده است. به این علت است که حضرت آقا بارها هشدار دادهاند که نفوذ دشمن را جدی بگیریم.
پس از سه دورهی امویان و عباسیان و عثمانیان، که مقابل خط پیامبر(ص) ایستادند، دورهی صد سالهی گذشته طیف وهابیون سرکار آمدند. در سال 1915 فردی به نام «لارنس عربستان» همراه چند تن دیگر از سوی دستگاه امنیتی انگلستان وارد مناطق تحت سیطرهی امپراطوری عثمانی شده و فروپاشی این سلسله را رقم زدند؛ سپس 6 خانواده را در منطقه حاکم کردند: آل سعود در عربستان، آل نهیان در امارات، آل خلیفه در بحرین، آل صباح در کویت، آل حمد در قطر، آل هاشم در اردن.
هرکس که امروز با وهابیان و داعش و النصره میجنگد، در بدر و احد و حنین است؛ در همان مناسباتی است که امام رضا(ع) مقابل مأمون عباسی و امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) مقابل هارون الرشید داشتند. پس شهید مدافع حرم، شهید کربلاست، شهید جنگ صفین و بدر و حنین و احزاب و خندق است. دو ستونی است که یکی از وجود نازنین خود پیامبر اکرم(ص) تا امروز و شخص امام خامنهای است و دیگری از وجود خبیث ابوسفیان تا سفیانیهای امروز یعنی «ملک سلمان» حاکم عربستان است. وقتی نقشهی این دو سلسله را پشت سر هم بچینیم، بیانگر جنگیست که 1400 سال است به طول انجامیده تا بر حقیقت اسلام، پرده بکشند و اسلام باطلِ امیرالمؤمنین معاویه و یزید و خادمالحرمین شریفه و امیرالمؤمنین ابوبکر البغدادی را متقلبانه به جای اسلام حقیقی جا بزنند. هزار و چهارصد سال است که خباثتهای اینان در درون جامعهی اسلام به شکل نفوذی ادامه داشته است. یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی و دستاوردهای شهدای مدافع حرم، خنثی کردن این اسلام جعلی و تقلبی است. وقتی اهل سنت اینان را طرد کرده و جهان متوجه بشود که این افراد ربطی به اسلام ندارند، برای ما یک پیروزی عظیم است. هزار و چهارصد سال است که برای این پیروزی عظیم خون دادهایم. امروز برای جوان مؤمن انقلابی روشن است که در کجای تاریخ قرار دارد. جوان مؤمن انقلابی همانجایی ایستاده که فریاد «هل من ناصر ینصرنی» امام مظلومش به گوش میرسد. جایی که اگر عمار یاسر بود، علی(ع) مجبور نمیشد به مالک اشتر بگوید برگردد. همهی جنگهایی که ذکر شد، داخل جهان اسلام، به نام اسلام و علیهِ اسلام بوده است، کسی از بیرون به ما حمله نکرد. اهمیت شهید مدافع حرم اینگونه روشن میشود. او کسی است که توطئهی «به نام اسلام، علیهِ اسلام» را خنثی مینماید.
—————————————
[i] – سوره اسراء – آیه 60