واقعهای تاریخی چهار هزار سال قبل رخ میدهد که طی آن پدری در اثر دیدن یک خواب مأمور به ذبح فرزند پسر خود میشود. اگر «زن و دختر» نماد سرزمین و عقیده است، «پسر» نماد قدرت پدر است. در روایات معصومین(ع) پسر، عضد و بازوی پدر و نماد قدرت در تمدن است. به این ترتیب، پسرکشی نیز نماد محروم ساختن خود از قدرت خواهد بود. حاکمان و شاهانی که در طول تاریخ اقدام به کشتن پسر خود میکردند، از ترس برای جایگزین شدن فرزند با شاهِ پدر چنین میکردند. در این حال، انتخابی تاریخی، توسط خانوادهای مقدس وقوع یافت و چهار هزار سال است که تاریخ به دور آن واقعه میچرخد. یک سوی ماجرا انتخاب مهم ابراهیم(ص) است که در اثر دیدن خوابی، فرزند خود را به قربانگاه میبرد؛ سوی دیگر آن، انتخاب اسماعیل(ص) است که خاضعانه به حکم خدا گردن مینهد و راضی میشود به خاطر دیدن یک خواب، ذبح شود.
پسرکشی در افسانهها و اسطورهها
پسرکشی در افسانهها و در واقعیت، جایگاه ویژهای دارد. یکی از داستانهای مشهور، افسانهای دانمارکی با هزار و پانصد سال قدمت است. داستان از این قرار است که اِفریتی زشت و بدترکیب در شمایل یک زن بسیار زیبا، شاهان این کشور را اغوا کرده و از آنها بچهدار میشود. اِفریت قدرت به پادشاهان وعده میدهد تا زمانی که به او وفادار باشند، در قدرت باقی مانده و ابداً شکست نمیخورند. پادشاهان نیز یکی پس از دیگری تسلسلوار اغوا شده و با او درمیآمیزند. حاصل این پیوند نامشروع، دیوها و هیولاهاییست که درست از لحظهای که شاهِ پدر دچار تردید در حفظ قدرت میشود، دست به اذیت و آزاد و کشتن مردم میزند به طوری که کاری از کسی برای دور کردن این تهدید ساخته نیست و مردم باید منتظر بمانند تا یک منجی آنها را نجات بدهد. نخست، «هِروتگار» پادشاه دانمارک از کشتن «گرندل» هیولا عاجر میماند تا پسر کشور سوئد «بئوولف» به عنوان یک ناجی وارد شده و هیولا را از بین میبرد. در این هنگام هروتگار که خود را خلاصی یافته از شر هیولا و قدرت میبیند، دست به خودکشی میزند و بئوولف که هنگام کشتن گرندل، خودش توسط اِفریت قدرت اغوا شده است، به جای هروتگار بر تخت پادشاهی تکیه میزند. مدتی بعد، تهدیدی بزرگتر (که حاصل درآمیختگی بئوولف با اِفریت قدرت است،) در قالب یک اژدها وارد شده و دست به تخریب گسترده در سرزمین بئوولف میزند. اما بئوولف دیگر منتظر ناجی نمیماند و خود با اژدها درگیر شده و قلب فرزند اژدهایش را سینهی او در میآورد؛ او همچنین بازوی خودش را هم قطع کرده و خود نیز از بین میرود. دیو و اژدها در این داستان، برآیند قدرت شاهان است. زیرا ملکهها کاملاً منفعل هستند و دیو و اژدها حاصل درآمیختگی شاهان با اِفریت قدرت بودند. هر قدر دامنهی قدرت شاهان بیشتر بود، تهدید وارد شده به جامعه نیز بزرگتر بود. پسر کشی در این افسانه، کشتن مظهر قدرت خود است. (اگر دقیق نگاه کنیم، اژدهای اطراف ما نتیجهی اعمال خودمان هستند که بعدها بر سرمان هوار میشوند. در واقع بهشت و جهنم، نتیجهی اعمال خود ماست.)
پسرکشی در اسطوره ایرانی رستم و سهراب برجسته شده است. رستم در سرزمینی دیگر با دختر جوانی به نام تهمینه ازدواج میکند و از این پیوند مشروع، سهراب متولد میشود؛ پدر و پسر هرگز همدیگر را ندیدهاند. سالها بعد در شرایطی که هیچیک نمیدانند چه نسبتی با هم دارند، در یک جنگ باهم درگیر میشوند و در اثر این سوءتفاهم، سهراب قربانی میشود.
ابراهیم(ص) حقیقتی بر گونهی اساطیر
ورای اسطورهها یعنی در عالم واقعیت نیز «پسرکشی» حائز اهمیت است. قرآن کریم به زیبایی هرچه تمام ماجرای ذبح اسماعیل(ص) توسط پدرش ابراهیم خلیل(ص) (که چهار هزار سال قبل واقع شده) را در سوره صافات بیان نموده است. ابراهیم(ص) عمری طولانی سپری نموده بود اما فرزندی نداشت؛ همسر او بانو «ساره» زمینهی ازدواج ابراهیم(ص) با هاجر را فراهم میکند. اما پس از تولد اسماعیل(ص)، ساره نمیتواند حضور این مادر و کودک را تاب بیاورد، پس ابراهیم(ص) به امر خدا آن دو را به بیابانی بیآب و علف که امروز به مکه شناخته میشود، منتقل کرده و رها میکند. بعد از گذشت چندین سال، شبی در خواب میبیند که فرزند خود را ذبح میکند. زمانی که ابراهیم(ص) به مکه بازمیگردد، اسماعیل(ص) دیگر جوان برومندی شده است؛ او رو به فرزندش اسماعیل(ص) میگوید در خواب دیدهام تو را ذبح میکنم. اسماعیل(ص) نیز با پدر خود همراهی کرده و به او پاسخ میدهد: «…قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ»[1] آن چه به آن امر شدی را انجام بده و انشاءالله مرا از صابرین خواهی یافت. چون هر دو بر این حکم خدا گردن مینهند، ابراهیم(ص) فرزند خود را بر جبین خوابانده و آماده ذبح میکند. سپس قرآن کریم بیان میدارد: «قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ»[2] به ابراهیم(ص) ندا دادیم: آن چه در رؤیای خود دیدی را تصدیق کردی؛ «سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ»[3] سلام بر ابراهیم؛ محسنین را چنین پاداش میدهیم.[4] به این ترتیب، هر دو از این بلاء مبین که امتحانی الهی بود پیروز بیرون آمده و به امر خدا گوسفندی را ذبح میکنند.
معدود افرادی از منظر معرفتی به عید قربان نگاه میکنند اما سنت ذبح گوسفند در این روز از چهار هزار سال قبل تاکنون پابرجاست. امروز سرزمین مکه مرکز عالم است؛ تنها در یک نمونه، تمامی مساجد و قبرستانها در جهان با آن تنظیم میشود؛ هیچ نحله و مکتبی در جهان چنین آرایش جغرافیایی ندارد.
انتخابی تاریخی، توسط خانوادهای مقدس در چهار هزار سال قبل وقوع یافت و چند هزار سال است که تاریخ به دور آن واقعه میچرخد. یک سوی ماجرا انتخاب مهم ابراهیم(ص) است که در اثر دیدن خوابی، فرزند خود را به قربانگاه میبرد؛ سوی دیگر آن، انتخاب اسماعیل(ص) است که خاضعانه به حکم خدا گردن مینهد و راضی میشود به خاطر دیدن یک خواب، ذبح شود. و در سویی دیگر نیز هاجر است که فرزندی چنین پرورانده است و چهار هزار سال است که مردم در تمرین هاجر بودن، سعی بین صفا و مروه میکنند. اگر هر یک از این سه تن لحظهای به حکم خدا تردید کرده بودند، از ذریهی ایشان پیامبر جلیل القدر اسلام(ص) متولد نمیشد. مناسبات خانواده (ابراهیم(ص)، هاجر و اسماعیل(ص)) مقدس است؛ و چنین خانوادهی قدسی است که بنیان خانوادهی آل کسا را میگذارد. به فرمودهی قرآن کریم ابراهیم(ص) صاحب قلب سلیم بود؛ از قلب سلیم ابراهیم(ص) و سلامت هاجر، اسماعیل(ص) زاده میشود و ذریهی اسماعیل(ص) ، فاطمه(س) است که در روایات آمده که: «حسن(ع) و حسین(ع) ثمرهی فؤاد او هستند.» از ذریه اسماعیل(ص)، حسین(ص) پرورانده میشود که در صحرای کربلا میگوید: «اگر دین جدم جز با ریخته شدن خون من برپای نمیماند، ای شمشیرها مرا دریابید؛ (هیهات منه الذله) من و ذلت، هیهات.»[5] حج ابراهیمی با آمادگی برای ذبیح اللهی شروع میشود. کسی که ابراهیمی بود، در صحرای کربلا ذبح میشود. قدر و عظمت حسین(ع) و سیطرهی او بر کون و مکان، به این دلیل است که او در مکتب ابراهیم(ص) شاه بیت است که نه تنها فرزندان که خودش را نیز به مسلخ میبرد.
در اسطورهها و افسانهها، رستم و هروتگار و بئوولف استمرار نداشتند. زمانی که پسرشان کشته میشود، عضد و توان آنها نیز از بین میرود. اما در واقعیت زیبای ذبیحاللهی اسماعیل(ص) نه تنها هر دو پدر و پسر زنده و باقی میمانند، بلکه ذریهی ایشان نیز پیامبر عظیمالشأن اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) هستند و سرزمین بیآب و علف مکه مرکز عالم میشود.
اثر خواب و رؤیا بر تاریخ استراتژیک اسلام
خواب (نوم) یک منبع تصمیمسازی، تفکر استراتژیک و آیندهشناسی در تاریخ اسلام است. بسیاری از طرحهای استراتژیک انبیا(ص) مطابق خواب بوده که برجستهترین آنها طرح استراتژیک و چشمانداز 14 سالهای بود که یوسف(ص) مبتنی بر خواب فرعون مصر تهیه و مدیریت استراتژیک نمود؛ این در حالیست که امروز در کشور ما و در نجف و الازهر مصر، متخصصین تعبیر رؤیا تربیت نمیشوند. زمانی یک انسان معصوم (نبی(ص) یا امام معصومی) خواب میبیند در این صورت خواب او رؤیای صادقه است؛ اما در جایی که یوسف(ص) مبنی بر یک خواب، طرحی استراتژیکی میریزد، رؤیا مربوط به فردی عادی و غیرمعصوم در کسوت حکمران مصر بوده است؛ حتی اگر او را کافر یا ظالم ننامیم، اما روشن است که این فرد معصوم نبوده است. خدای متعال میخواست به مردم مصر لطف کرده و آنان را پیشاپیش از فراوانی هفت سالهی نعمت و خشکسالی هفت سالهی بعدی مطلع نماید. این مهم را در قالب الهام و در رؤیا (نوم، به معنای خواب است. آنچه در خواب میبینیم، از این نظر که رؤیت میکنیم، نوعی رؤیا است.) میآورد. از این منظر، خواب انسانهای غیرمعصوم نیز در سرنوشت انسانها و در پیشبینی حرکت جوامع قابل توجه است. اگر سرنوشت مردم مصر به خواب حاکمشان بسته بود که با تعبیر یک پیامبر، فلاکت و بدبختی از آن جامعه دور میشود، این امکان برای هر انسانی وجود دارد که خداوند به او تذکری در قالب خواب بدهد که در سرنوشت آینده او اثرگذار باشد؛ در حالی که امروز خواب افراد، با چوب حسگرایی و پوزیتیویسم رانده میشود. بشر امروز، خود را از یک ظرفیت عظیم معرفتی یعنی از خواب نگاری محروم کرده است. حوزه علمیه و دانشگاه ما میباید جایگاه خواب را در حیات اجتماعی و در طرحریزی استراتژیک بیابند و متخصصینی تربیت نمایند که بتوانند حتی خواب افراد عادی را تعبیر کرده و از دل آن طرح استراتژیک بیرون بکشند.
دکترین بلاء مبین
احیای قرآن، به احیای دکترینهای قرآنی است. اسلامی شدن جامعهی بشری به این است که دکترینهای قرآنی شناخته و احیاء بشوند. «بلاء» یکی از دکترینهای اساسی قرآن کریم است. انسانها باید قدر بلا را بدانند. «ان هذا لهو بلاء مبین» ابراهیم(ص) بلاء مبینی را در خواب میبیند. که ای ابراهیم! تو را به غلامی حلیم بشارت دادیم؛ حال بلاء مبینی بر سر تو نازل کردیم؛ در خوابت دیدی که باید پسر خودت را ذبح کنی. زمانی که وسوسههای شیطان بر آن دو اثری نگذاشت و صداقت این پدر و پسر نمایان شد؛ خدای متعال در قبال این بلاء که این دو از آن پیروز بیرون آمدند: «وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ.»[6] دکترینهای قرآن کریم، قاعده هستند؛ یعنی همانند همین ماجرا برای همهی انسانها ولو در اشکال دیگر آن، نازل میشود. بشر تا به دکترینهای قرآنی نرسد و قدر بلاء مبین را نداند، پس بلاهایی که بر سرش نازل میشود را زمینهی رشد و تعالی خود نمیداند و مدام به خدا، حکومت، اطرافیان، والدین و… گله و شکوه میکند که چرا سر ما بلا نازل شده است. بسیاری از بلاها نقمت نیستند بلکه نعمت هستند. بلاء عظیمی چون ذبح اسماعیل(ص)، زمینهای شد تا قلب سلیم ابراهیم(ص) بروز یابد. اگر قرار بر این باشد که خدا همچونان که درباره ابراهیم(ص) فرمود: «سلام بر ابراهیم(ص)» برای دیگر ابناء بشر نیز چنین سلام بگوید، میباید آنان نیز دارای قلب سلیم باشند و به خاطر خدا از خود بگذرند. جامعهی ابراهیمی، جامعهایست که بلاء در آن انگیزه و منبعی فرهنگی است. از این منظر در جامعهی ذبیح اللهی، هر قدر بلاها بیشتر، امکان قدر یافتن و تراوش مروارید از موقعیت بلا، بیشتر خواهد بود. خدا بر سر ابراهیم(ص) و اسماعیل(ص) منت گذاشت و توفیق داد تا از بلایی که بر سرشان نازل شده بود رستگار بیرون بیایند.
قلب سلیم، قلبی به یقین رسیده و خالی از شک و ریب
ابراهیم نبی(ص) تنها کسی است که قرآن کریم از او به داشتن «قلب سلیم» یاد میکند.[7] قلب او سالم و خالی از هر شک و شبهه و ریب بود، چنین قلبی مملو از خداست. ابراهیم(ص) به عنوان یک حکیم، استاد جدل است، اما در قبال حکم خدا در خواب، گردن مینهد و هیچ استدلال نمیکند. اگر ما به جای ابراهیم(ص) بودیم، چه میکردیم؟ عید قربان از این نگاه باید ادراک شود که میباید آن چه را در خودمان هست، ذبح کنیم. چند نفر از کسانی که به حج میروند، حاضرند فرزند خود را سر ببرند؟ اگر شرط به حج رفتن این باشد که هر حاجی، پسر خود را نیز همراه خود آورده و او را سر ببرد، و اگر فرزند پسر ندارد، دخترش را قربانی کند، قدرت، مدرک، جایگاه، پست و مقام خود، علمی که به آن شهره شده است را کنار بگذارد؛ چند تن حاضر میشوند از آن دل بِبُرند؟ آیا حج نیز عنوانیست مضاف بر عناوین دیگر ما!
کاش عاشق زمعشوق طلب جان میکرد // تا که هر بیسر و پایی نشود یار کسی
جامعهی ابراهیمی، جامعهی ذبیح اللهی است. جامعهای که انسانها در آن عزیزترینهایشان را انفاق میکنند و به برّ و احسان میرسند که: «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»[8] هرگز به بر و نیکی نمیرسید مگر آن که از آن چه بسیار دوست میدارید، بگذرید. حل مشکلات اقتصادی، فرهنگی، اخلاقی بشر به این است که او آمادهی ذبح گزارههای مورد علاقهی خود باشد. مشکلات گسترده اقتصادی امروز در جهان برای این است که مردم «تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»[9] نمیکنند. زمانی که قیمت کالاها سربه فلک میکشد، همه با هم مسابقه گذاشته و در جهت گرانتر کردن کالای خود از همدیگر سبقت میگیرند. اما کسی که صاحب قلب سلیم است، «دودوتا – چهارتا» نمیکند؛ نگاه او به خدایی است که فرموده: «انفاق شما به مثابه یک بذر گندم است که از آن خوشهای با هفتصد گندم سربرمیآورد.» حج ابراهیمی، حج هاجر بودن است و چنین نگاهی مقدمهی جامعهی هجریست. جامعهی هجری، جامعهی هاجرها و ابراهیمهاییست که قلب سلیم دارند.
سلام بر محسن
جامعهی هجری، نقطه مکمل جامعهی ابراهیمی است. در جهان توحیدی، مرزی وجود ندارد بلکه تمام عالم تنها دارای یک مرز بوده که آن نیز مرز بین دو قطب حق و باطل است. جامعهی آرمانی توحیدی، جامعهی هجری است که در آن یکایک افراد انتخاب کرده و هجرت میکنند. عدهای (از باطل، کفر، ظلمات، کذب، شر،) به سمت حق، (ایمان، نور، صدق، خیر و…) هجرت میکنند و عدهای دیگر نیز هجرت معکوس دارند. انسانها مختار خلق شدهاند پس با اختیار خود انتخاب میکنند که اهل شقاوت باشند یا اهل سعادت؛ مهاجران الی الله، از «ماحرمالله» هجرت کرده و به تمام آن چه حرام شده است پشت میکنند. در مقابلِ کسانی که از همه مظاهر و لذات دنیوی دل میکَنند، برخی دیگر از مسؤولین، تجار، سلبریتیها، خشم و غضب و شهوت و ذخارف دنیوی را مبنا گرفته و به زندگانی کاخوار خود فخر میکنند. در جامعهی توحیدی و هجری، افراد یا موطن و ساکن خیر و حق هستند، یا در قطب باطل و شر مسکن گزیدهاند.
انسان موحد در جامعه هجری از قطب منفی به سوی قطب مثبت مهاجر است؛ زمانی که هجرت او به پایان رسید، او در موطن حق رحل اقامت میگزیند و حالا دیگر «هاجر» است. شهید محسن حججی عزیز با اختیار خود مرگِ آگاهانه و عقل سرخ را برمیگزیند و با هجرت مدام خود از ما حرم الله، آرام آرام خود را آمادهی آن ذبیحاللهی مینماید. پس خدا او را امام متقین و شهادتش را حجتی برای همه قرار میدهد که باری دیگر مرز بین دو قطب حق و باطل را از هم جدا نمود.
این یادداشت برگرفته از جلسه 410 و جلسه 314 و جلسه 714 کلبه کرامت است. برای مطالعهی بیشتر، فیلم جلسات را دریافت کرده و ببینید.
[1] – سوره صافات – آیه 102
[2] – سوره صافات – آیه 105
[3] – سوره صافات – آیه 109
[4] – سوره صافات – آیه 110
[5] – امام حسین(ع)
[6] – سوره صافات – آیه 107
[7] – در قرآن کریم دوبار به سلامت قلب اشاره شده است. سوره شعرا، آیه 89 از زبان ابراهیم(ص) بیان میدارد: «الَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ» و در سوره صافات، آیه 109 در مورد ابراهیم(ص) میفرماید: «سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ»
[8] – سوره آل عمران – آیه 92
[9] – همان
با سلام و سپاس
من یک انتقاد دارم . لطفا برای مطالب جایی برای پرینت کردن طراحی کنید .
متشکرم.