ما ایرانیان میراثدار نظام تمدنی هستیم که همواره در مقابل غرب ایستاده و آن را مغلوب کرده است. جوهرهی تاریخ باستان و تاریخ کهن ما تنها کوروش و خشایار نیستند (که با تلاش و اصرار غرب، برجسته شدهاند.) از چهار دورهی شناخته شدهی پیش از اسلام، (یعنی هخامنشیان، سلوکیان، اشکانیان و ساسانیان) دورهی اشکانیان دورهی طلایی ایران است؛ عصری غرورآفرین که جای مطالعهی بسیار دارد. غرب برای عبور از آسیا به عمق آن، همیشه با یک سدی به نام ایران روبرو بوده که نمیتوانست از آن عبور کند.
خمیرمایهی نظام فکری-فرهنگی انسان ایرانی از یک سو تمدن عظیم ایرانی است که بسیار شکوهمند بوده و از دیگر سو، تمدن عظیم اسلام و تشیع است. اگر یک ایرانی، وجه باستانی تمدنش را نبیند، خود را از یک موهبت عظیم محروم کرده است. بخشی از تاریخ غرورآفرین ما که درسهای بسیاری برای امروز دارد، (به ویژه اشکانیان) مربوط به این دوره از تاریخ ما است. همچنین جوهرهی مقاومت فکری- فرهنگی ما را اسلام و تشیع به ما بخشیده است. برخی از متدینین ما اصرار بر نفی پیش از اسلام دارند و نیز باستانگراها اصرار بر نفی پس از اسلام دارند؛ هر دوی این نگرشها باطل هستند.
به استخوانهای پوسیدهی اجداد خود فخر نمیکنیم، اما بررسی دقیق اولین امپراتوری عالم یعنی امپراتوری ایران حاکی از این نکتهی ظریف است که فرهنگ ملی ما همواره در تقابل با غرب بوده است؛ غربی که از اروپا شکل گرفته و تا به امروز استمرار داشته است.
تمدن غرب در یک حرکت گریز از مرکز در تقابل با ایران، قرن به قرن به عقب رانده شده؛ ابتدا تقابل ایران و یونان، سپس تقابل بین ایران و روم، آنگاه تقابل ایران و امپراتوری شارلمانی (فرانسه)، تقابل ایران با انگلیس در عصر ملکه ویکتوریا و امروز نیز تقابل ایران و تمدن آمریکا. تمدن غرب، در مواجهه با ایران گام به گام عقب نشینی کرده و امروز به انتهای مسیر جغرافیایی خود رسیده است. اما ایران همواره در همین نقطه بوده؛ بارها ویران و باز احیا شده است. ایران و غرب حدوداً 420 جنگ باهم داشتهاند که بیش از دو سوم آن را ایران پیروز شده است.
برای مطالعهی بیشتر به سرفصل «تاریخ طرحریزی استراتژیک غرب» از سرفصلهای کلبه کرامت مراجعه نمایید.