درست بیندیشیم

الحمدللهِ ربِ العالمین؛ ربِ عالمِ خلق و عالمِ جعل!

از قرار معلوم، «علم منطق» آمد تا اندیشیدن‌مان را نظم ‌بخشد. اگر پایه‌های منطق، تفسیرپذیر باشد در این صورت معرفت‌شناسی، نظام اجتماعی، سیاست و حتی اخلاق یک جامعه را دچار مشکل می‌کند.

شاهکار معرفتی اسلام، منطق توحیدی‌ست. نظام منطقی که نه پیش از آن و نه تا امروز هیچ مشرب فکری حتی هم‌تای آن را هم نتوانست عرضه کند. توحید یعنی آنکه بدانیم عالم را خلقت و جعل است. خدای متعال غیر از آنکه خالق است، جاعل نیز هست؛ فراتر از عالم خلق، عالم جعل است؛ که فرمود: «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَة» (این است و جز این نیست که در زمین برای خود خلیفه «جعل» می‌کنم.) درک حقیقی توحید، از دروازه‌ی شناخت مفهوم «جعل» می‌گذرد. عالم خلق، عالم ماده است؛ در عالم خلق، دوتایی‌هایی وجود دارد که هریک بدون دیگری ناقص است. لنگه‌های ناقصی که باهم تکمیل می‌شوند؛ هر دوی آن‌ها ضروری‌ست، نمی‌توان یکی را حذف کرد. همچون شب و روز، زن و مرد. قرآن کریم این رابطه را «زوجیت» می‌نامد. اما عالم جعل، عالم معناست. در عالم معنا، زوجیت (دوآلیسم) به‌گونه‌ای توسط خداوند جعل شده است که یکی از این دوگانه‌ها باید زدوده شود و دیگری حفظ شود؛ همچون: حق و باطل، صدق و کذب، خیر و شر، یقین و شک، سعادت و شقاوت.

اگر دو عالم خلق و جعل از هم جدا دیده نشود، حتی منطق تفکر انسان بزرگی چون مولوی هم مخدوش می‌شود. مولوی، رابطه بین «ضد»ها را «دفع و گریز» می‌داند. و رابطه بین جنس‌ها را «جذب»

مولوی، در دفتر سوم:

می‌گریزد ضدها از ضدها // شب گریزد چون برافروزد ضیاء (این رابطه غلط است)

مولوی، در دفتر دوم:

در جهان هرچیز چیزی جذب کرد // گرم گرمی را کشید و سرد سرد (این رابطه غلط است)

منطق و اصول

آیا واقعا شب و روز از هم گریزانند؟ زن و مرد از هم فرار می‌کنند؟ رابطه «زوجیت» بین دولنگه‌هایی که خلق شدند (مثل شب و روز، سرد و گرم، زن و مرد و…) نه تضاد است و نه فرار و گریز؛ بلکه این دو، لنگه‌های ناقصی هستند که همدیگر را کامل می‌کنند. آیت و نشانی آن، آهنرباست که دو قطب غیرهمنام، همدیگر را جذب می‌کنند. پیوند زوجیت و ازدواج میان زن و مرد، این دو مخلوقِ ناقص را کامل می‌کند.

اما در عالم جعل، (عالم معنا) موضوع چیز دیگری‌ست. در اینجا اتفاقاً هم‌جنس‌ها همدیگر را جذب می‌کنند. اهل حق، اهالی جبهه‌ی حق را و اهل باطل، اهالی باطل را جذب می‌کنند:

مولوی، در دفتر دوم:

خوب خوبی را کند جذب این بدان// طیبات لطیبین بر وی بخوان (این رابطه صحیح است)

مولوی دانست که برخی اشیاء دولنگه مثل آهنربا همدیگر را جذب می‌کنند و برخی دیگر هم‌دیگر را دفع. اما چون نتوانسته علت این جذب و دفع را درست ببیند، دچار اشتباه شده است و حتی برخی مصادیقی که به عنوان مثال می‌آورد، اشکال دارند. او درست همان اشتباه انسانِ شرقی (شرق آسیا) را مرتکب شده که می‌خواهد تمام مسائل را با «ین و یانگ» حل کند. (البته مولوی در جاهایی هم به معرفت توحیدی نزدیک شده است.)

هشدار!

اگر مبنای فهم غلط باشد، اخلاق جامعه فاسد می‌شود؛ زمانی که هم‌جنس‌بازی مردان و زنان (پس از چهار هزار سال از فاجعه قوم سدوم) در ۲۶ کشور جهان (تا به امروز) رسمیت قانونی پیدا می‌کند. با منطقی که بین عالم خلق و جعل تفکیک قائل نشود، حتی ازدواج هم‌جنس‌بازان هم رسمیت پیدا می‌کند! چون معرفت طبیعی بر بشر حاکم شده است و همه چیز را باهم خلط کرده؛ زن و مردی که مخلوق خدای یکتا هستند را با منطق جعل می‌بینند!! و لاجرم جذبِ بین دو هم‌جنس را تأیید می‌کند.

✴️ یادداشت زیر، برداشتی آزاد و اجمالی از این جلسه است. پیشنهاد می‌شود برای اطلاع دقیق و کامل از محتوای مبحث، فیلم کامل جلسه ۵۷۹ کلبه کرامت (برگزار شده در اردیبهشت ۹۴) را ملاحظه نمایید.

kolbeh-keramat.ir/Sessions/Single/603

✅ اندیشه‌جویان عزیز که در مسیر درست اندیشیدن قدم گذارده‌اید، سرفصل #دیرین_شناسی_فهم را دنبال کنید. چه اگر مبنای فهم غلط باشد، نظام اجتماعی، سیاسی و حتی اخلاق یک جامعه فاسد می‌شود.
 l1l.ir/3twt
#منطق_توحیدی

مطلب اختصاصی
کانال رسمی استاد حسن عباسی
 @dr_abbasi

درباره یکتا (دبیر بخش خبری پایگاه)

یکتا ؛ دبیر بخش خبری پایگاه هستم و ماموریتم در این پایگاه انتشار اخبار مربوط به استاد حسن عباسی است.