[nbox type=”warning”] توجه: پیش از مطالعهی داستان، فیلم جلسهی تدریس حتماً ملاحظه شود. [/nbox] داستان خرمگس جوان، بیهدف و بدون برنامه در آسمان پرسه میزد و به هر سو میپرید. از روی زبالهها عبور کرد و به باغچه رسید. روی شاخهی گلی نشست. بیحوصله بود. زنبوری روی گل نشسته بود و از شهد آن میمکید. خرمگس با بیاعتنایی به زنبور، از …
Read More »